خانه / سفرنامه / سفر به دیار عثمانی:از استانبول تا جزایر پرنده (بخش ۱)

سفر به دیار عثمانی:از استانبول تا جزایر پرنده (بخش ۱)

سفر به دیار عثمانی:از استانبول تا جزایر پرنده (بخش ۱)

مقدمه:آنچه در این سفرنامه آمده است حاصل تجربیات سفر ۹ روزه من و خانواده ام(همسرم,پدرم ,خواهرم و مادرم)به کشور ترکیه و بازدید از شهرهای استانبول,ازمیر و کوش آداسی است.امیدوارم همانطور که خواندن سفرنامه های قبلی این وب سایت برای من مفید بود اطلاعات این سفرنامه نیز برای شما مفید واقع شود.

از آنجا که سال گذشته من و همسرم به استانبول سفری هفت روزه داشتیم قرار بر این بود که امسال به کشور دیگری برویم.

خانواده ام سال گذشته به هند رفته بودند و قصد داشتند که امسال سفری به ترکیه داشته باشند و خلاصه این طور شد که تعارفی به ما زدند و از آنجا که تعارف آمد نیامد دارد تعارفشان گرفت و قرار بر این شد که همگی مهمان پدرم باشیم و یک سفر ده روزه به چند شهر ترکیه داشته باشیم.

برنامه ریزی به من سپرده شد و من هم حسابی عزمم را جزم کردم که برای این سفر بهترین برنامه را بچینم.

اردیبهشت ماه هواپیمایی پگاسوس تخفیف ۲۵% را اعمال کرد و ما هم فرصت ر ا غنیمت شمردیم و بلیط ها را برای تاریخ دهم تیر ماه به بیستم تیرماه (سال ۹۴)اینترنتی رزرو کردیم.هزینه بلیط هواپیما از تهران به استانبول به مبلغ نفری ۹۵ یورو,استانبول به ازمیر هر نفر ۳۰ یورو و ازمیر به تهران هر نفر ۱۱۵ یورو بود که پس از رزرو بلیط ها به کمک یک شرکت مبادلات ارزی پرداخت ها انجام شد و بلیط ها صادر گردید.

جمع مبلغ پرداخت شده برای سه مسیر به ازای هر نفر ۲۴۰ یورو بود(البته این بلیط ها فقط شامل خدمات بیمه و ساک تا ۲۵ کیلوگرم بودند و حتی پذیرایی را هم شامل نمی شدند).

شرکت هواپیمایی پگاسوس یک شرکت هواپیمایی ترک است که بلیط هایی با قیمت مناسب ارائه می کند و خدمات بلیط به طور جداگانه فروخته می شود و مشتری می تواند در صورت عدم تمایل از هیچ خدمتی مانند پذیرایی و…استفاده نکند.

پروازهای این شرکت با مبدا تهران در فرودگاه سابیها گوکچن می نشیند که نسبت به فرودگاه آتاتورک به مرکز شهر دورتر است.

البته ما با هتل هماهنگ کردیم و سرویس هتل به دنبال ما آمد.هتل ها هم از سایت بوکینگ رزرو شد و پرداخت آنها به صورت پرداخت پس از اقامت بود.بدین ترتیب هزینه ای که قبل از سفر قطعی و یا پرداخت شد به شرح زیر بود:


سفرنامه ترکیه

آغاز سفر:چهارشنبه دهم تیرماه۹۴

از آنجا که از تاریخ سفر قبلی پدر ومادرم یک سال نگذشته بود ارز دولتی به آنها تعلق نگرفت اما من و همسرم چند روز قبل از سفر اقدامات لازم برای تهیه ارز دولتی را انجام دادیم.

اولین بانک ملتی که به آن مراجعه کردیم گفتند که بلیط های بدون مهر آژانس را قبول نمی کنند و ما بلیط ها را به یکی از آژانس های مسافرتی بردیم و ایشان هم لطف را در حق ما تمام کردند و به ازای هر بلیط مبلغ ۴۰۰۰۰ تومان بابت مهر زدن دریافت نمودند.

پس از مهمور شدن بلیط ها ما مدارک را به شعبه دیگری (بانک ملت)بردیم و آنجا بود که گفتند زدن این مهر ها ضرورتی نداشته و خلاصه اول کار ۸۰ هزار تومان ضرر ما شد و این شد که گرفتن ارز دولتی برای ما چندان تفاوتی هم نکرد.

چهارشنبه عصر کوله بارسفر را بسته بودیم مدارک را بارها و بارها چک کردیم تا مبادا چیزی از قلم افتاده باشد.بلیط های کاغذی هواپیما, برگه وچر هتل ها,پاسپورت ها و خلاصه هر چه برای سفر لازم بو را کنترل کردیم.پس از آن به سمت فرودگاه امام خمینی حرکت کردیم.

ساعت یک نیمه شب به فرودگاه رسیدیم.پارکینگ سربسته پر شده بود و مجبور شدیم ماشین را در پارکینگ سرباز فرودگاه پارک کرده و با سرویس های فردوگاه به سمت ترمینال پروازهای خارجی روانه شدیم.
ساعت پرواز ۴:۳۰ صبح بود (یک ساعت بسیار مناسب برای استفاده بهینه از وقت در سفر)وارد هر ترمینال که می شدیم چند دقیقه ای می نشستیم و برای گشت و گذار برنامه ریزی می کردیم و در میان صحبت ها و خنده های بقیه این دل من بود که مثل سیر و سرکه می جوشید.

اولین بار بود که از یک شرکت خارجی اینترنتی بلیط رزرو کرده بودم و دلهره زیادی داشتم که مبادا هنگامی که به کانتر برسیم بلیط ها را قبول نکنند و دست ما در حنا بماند و من مسئول این فاجعه باشم.
بالاخره شماره پرواز ما روی تابلو اعلام شد و برای گرفتن کارت پرواز و تحویل بارها پای باجه رفتیم و بی هیچ دردسری کارمان انجام شد و این آب سردی بود روی آتش دلهره من.

پس از تحویل بارها این بار آسوده خاطر به آخرین ترمینال رفتیم.خوشبختانه بانک ملت خلوت بود و ارزها را هم بدون مشکل دریافت کردیم و دیگر مطمئن بودیم که تا دقایقی دیگر سفرمان آغاز می شود.پرواز با تاخیر انجام شد و ما ساعت ۴:۴۵ دقیقه سوار هواپیما شدیم.

در بدو ورود به هواپیما کلی توی ذوقمان خورد,یک هواپیمای کوچک با صندلی های بسیار به هم فشرده و بیشتر اتوبوسی تا هواپیمایی.پس از یک ربع هواپیما از زمین بلند شد و ما روانه استانبول شدیم.هرچند که صندلی ها خیلی راحت نبودند اما هواپیما نو بود و هیچ سر وصدا و تکان اضافه ای نداشت و ما سه ساعت مسیر پرواز را به راحتی خوابیدیم.

هواپیما در فرودگاه سابیها گوکچن ساعت ۶:۳۰ به وقت محلی به زمین نشست و ما خوشحال و مسرور اولین گام خود را در خاک ترکیه برداشتیم.

ترکیه کشوری کوهستانی و نسبتاً پرباران است. شکل این کشور مانند یک مستطیل است که از سوی خاور و باختر امتداد یافته‌است.

ترکیه با قرار گرفتن در یکی از حسّاس‌ترین مناطق جهان، دارای موقعیّت جغرافیایی راهبردی و بسیار خوبی است و گذرگاه جنوب باختر آسیا و اروپا به شمار می‌آید و کشورهای بسیاری، به ویژه ایران از خاک ترکیه برای ترانزیت کالا و انرژی استفاده می‌کنند.

ترکیه از آب و هوای خوب و جلگه ای برخوردار است و مکان های جالب و دیدنی دارد به دلیل همین سالانه تعداد زیادی توریست به آنجا مسافرت میکنند.

ترکیه حدود ۷۶ میلیون تن (برآورد ۲۰۱۳) جمعیت دارد، حدوداً ۷۵ تا ۸۵ درصد مردم سنی و ۱۵ تا ۲۵ درصد هم علوی هستند.

حکومت ترکیه لائیک است ولی بسیاری از مردم به دین اسلام پایبند هستند و عید فطر و عید قربان در این کشور تعطیل رسمی است.

همچنین در ترکیه حدود ۷۰٪-۷۵٪ درصد مردم ترک، ۱۸٪ درصد کرد و ۷٪-۱۲٪ را سایر باشندگان قومی ترکیه تشکیل می‌دهند.

ترکیه از سه طرف به دریا راه دارد. دریاهای سیاه و مرمره، اژه و مدیترانه از طریق دو تنگه بسفر و داردانل به دریاهای آزاد مرتبط می‌شوند و از لحاظ جغرافیایی موقعیت مناسبی به این کشور می‌دهند. بزرگترین و مهمترین شهر آن استانبول می‌باشد.

ترکیه با کشورهای ایران، جمهوری آذربایجان، ارمنستان، گرجستان، عراق، سوریه، بلغارستان و یونان همسایه است.اما استانبول بزرگترین شهر کشور ترکیه و مرکز فرهنگی و اقتصادی آن است.

این شهر در کنار تنگه بسفر و دریای مرمره قرار دارد. تنگهٔ بسفر دو قارهٔ آسیا و اروپا را جدا می‌کند و استانبول تنها شهر بزرگ جهان است که در دو قاره قرار دارد.

بندر طبیعی شاخ طلایی یا خلیج در این شهر واقع است.این کلان شهر به عنوان پایتخت فرهنگ اروپا در سال ۲۰۱۰ انتخاب شده‌است. همچنین از لحاظ تعداد گردشگران خارجی سومین شهر توریستی جهان به شمار می‌رود.

در آغاز که این شهر را در دههٔ ۶۶۰ پیش از میلاد بنا کردند، بوزانتیون نامیدندش که به نظر می‌رسد از نام شخصی به بوزاس گرفته شده باشد. پس از آنکه کنستانتین کبیر این شهر را به عنوان پایتخت جدید شرقی امپراتوری روم برگزید، شهر نزد مردم به کنستانتینوپل به معنای «شهر کنستانتین» معروف گشت.

اگرچه کنستانتین سعی کرد نام Nea Roma به معنای «رم جدید» را بر آن نهد، اما این نام نزد مردم مقبول نیفتاد و فراگیر نگشت. مسلمانان که از قدیم با رومیان مراوده داشتند، این شهر را قسطنطنیه یا قسطنطینیه نامیدند.


سفرنامه ترکیه

نقشه ترکیه


سفرنامه ترکیه

نقشه شهر استانبول

پس از تحویل گرفتن بارهایمان به سمت خروجی راه افتادیم.همین که وارد سالن خروجی شدیم متصدی ترانسفر فرودگاهی را دیدیم که بزرگ روی یک کاغذ نوشته بود Maryam karimi.به سمت او رفتیم و او نیز پس از سلام و احوالپرسی گرم ما را به سمت ماشین هدایت کرد و سوار شدیم.
همسفران گرامی ام تا روی صندلی نشستند از فرط خستگی خوابشان برد و من مشتاق اما تنها تمام مسیر را به تماشا نشستم و تماشایی ترین مکانی که از آن گذر کردیم پل بسفر بود.

عبور از روی این پل تنها از طریق خودرو امکان پذیر است و بطور پیاده میسر نیست.بدین ترتیب دیدن پل بسفر نیز میسر شد و پس از حدود یک ساعت و نیم ما به منطقه سلطان احمد رسیدیم که هتل در آن محدوده قرار داشت.

در نهایت ساعت ۹ صبح به وقت محلی ما به محوطه کادیرگا(kadirga)رسیدیم و راننده در کوچه ای ایستاد که هیچ هتلی در آن به چشم نمی خورد و از ما خواست که پیاده شویم.ما هم همگی یک نگاه به هم می کردیم و یک نگاه به خیابان و دنبال هتل می گشتیم و خبری از هتل نبود.در همین حین راننده تلفن زد و پس از اتمام تلفن به ما گفت که پیاده شوید و زنگ شماره ۱۱ را بزنید.

پیاده شدیم,ماشین رفت,من و ماندم و کوچه و چهار نفر همراهی که مبهوت مرا نگاه می کردند و در هر نگاهشان صد سوال بود و انگار همگی از روی تعارف حرفی نمی زدند.

عاقبت مادرم بود که سکوت را شکست و گفت:”دختر این چه هتلیه,نه تابلویی نه ساختمون بلندی,مطمئنی اینجا هتله و راننده ما رو اشتباه نیورده؟”.من هم که کاملا گیج شده بودم گفتم والا نمی دونم بهتره زنگ ساختمون شماره ۱۱ رو بزنیم.در همین گفتگو ها بود که درب ساختمان شماره۱۱ باز شد و مرد جوانی بیرون آمد و گفت:

“hi Maryam”.ما جواب دادیم و گفتیم ما هتل استون هاوس(stone house) رو رزرو کرده بودیم اما گویا اشتباهی شده و اون هم گفت که نه هتل اینجاست و در حقیقت این هتل شامل بیست آپارتمانه که در این کوچه قرار گرفتن و کلید آپارتمان شماره ۸ رو به ما داد و گفت که این سوئیت شماست.

ما هم تشکر کردیم و به سمت آپارتمان شماره ۸ به راه افتادیم.چشمتون روز بد نبینه این چند قدم راه رو بنده با صدای غرغر اطرافیان طی کردم که اینجا کجاست و عجب هتلیه و… و تمام ترسم ازین بود که در باز شه و با چیزی بسیار متفاوت از عکس هایی که تو سایت بوکینگ نشونشون داده بودم مواجه شیم و اونوقت بود که این غرغرهای زیر لب تبدیل به یک خشم چهار نفره می شد.

خوشبختانه وقتی درب آپارتمان باز شد و داخل شدیم لبخند رضایت روی لبای همه نقش بست و من بادی به غبغب انداخته و فرصت را غنیمت شمردم و کلی از مدیریت خودم در سفر تعریف کردم.

خدمات هتل عبارت بود از :یک آپارتمان دوبلکس,دارای یک اتاق نشیمن,یک اتاق خواب ,یک آشپزخانه,یک سرویس بهداشتی و یک اتاق جکوزی در طبقه اول و یک اتاق نشیمن ,یک اتاق خواب,یک سرویس بهداشتی(حمام و دستشویی)و یک تراس ۴۰ متری رو به دریا در طبقه دوم.

تمام اتاق ها مجهز به اسپیلت بوده و در هر اتاق نشیمن و هر اتاق خواب یک تلویزیون قرار داشت(جمعا ۴ تلویزیون).
آشپزخانه هم که هر طور وسیله ای داشت از گاز و یخچال گرفته تا مایکروفر و قابلمه و بشقاب و لیوان.اتاق ها رو تقسیم کردیم و قرار شد علیرغم خستگی طبق برنامه به سمت بازار بزرگ روانه شویم.


سفرنامه ترکیه


سفرنامه ترکیه


سفرنامه ترکیه


سفرنامه ترکیه

stone house

استانبول:
طبق اطلاعاتی که از سایت بوکینگ رفته بودیم فاصله هتل تا بازار بزرگ تنها ۸۰۰ متر بود.در هتل gps گوشی را فعال کردیم و نقشه راه از هتل تا بازار بزررگ را گرفتیم.پیاده به راه افتادیم .ساعت ۱۰ بود و ما چیزی نخورده بودیم به همین خاطر در رستوران کوچک پارک کادیرگا نشستیم و صبحانه سفارش دادیم.قهوه خانه و دکه های کوچک فروش صبحانه و میان وعده در ترکیه رواج بسیاری دارند و می شود گفت که جزیی از فرهنگ ترک ها هستند.

برای صبحانه یک بشقاب بزرگ سوسیس تخم مرغ و یک بشقاب بزرگ املت سفارش دادیم.جاتون خالی بسیار خوشمزه بودند.بعد از اتمام صبحانه چای سفارش دادیم که در استکان های کمرباریک سرو می شد.
هر چند که از چای ترک خیلی تعریف می کنند اما به نظر من چای هایی که در ایران مصرف می کنیم طعم بهتری دارند(از نظر سلامت نمی دانم).

پس از صبحانه مسیر بازار را در پیش گرفتیم.هتل موقعیت استراتژیکی داشت.انتهای پارک کادیرگا خیابان سمت راست به محوطه سلطان احمد و خیابان روبرو (سمت چپ)به لالعلی می رسید.برای رفتن به بازار هم باید وارد خیابان منتهی به لالعی شده و پس از طی حدود سیصد متر وارد خیابان فرعی سمت راست می شدیم که تابلوی بزرگی برای راهنمایی ابتدای خیابان نصب شده بود.

از هتل تا بازار حدودا یک ربع بیست دقیقه راه بود.به بازار رسیدیم.بازار بزرگ یا همان کاپالی چارشی با قدمتی ۵۵۰ ساله یکی از قدیمی ترین و بزرگترین بازار سرپوشیده جهان است. این بازار در حدود ۵۰۰۰ مغازه در ۶۰ مسیر اصلی خود دارد و یکی از محبوب‌ترین مکان‌ها برای خرید طلا و صنایع‌دستی ترکیه است.

دو شبستان اصلی بازار با ساختار گنبدی شکل برای انبار و نگهداری مواد استفاده می‌شوند .بازار بزرگ در سال ۱۴۵۵ به دستور سلطان محمد فاتح ساخته شد و در طول حکومت سلطان سلیمان به ‌طور وسیعی گسترش پیدا کرد.

چهار دروازه اصلی بازار در انتهای دو خیابان اصلی قرارگرفته‌اند که در گوشه جنوب غربی بازار با یکدیگر تلاقی می‌کنند.هر جای استانبول که باشید با خط شماره یک تراموا با پیاده شدن در ایستگاهی که با همین نام خوانده می شود می توانید به بازدید این بازار بزرگ و دوست داشتنی بروید.

برای خرید این بازار توصیه نمی شود چرا که اجناس به قیمتی به مراتب بالاتر از سطح شهر فروخته می شوند اما برای کسانی که علاقمند دیدن آثار باستانی هستند فوق العاده است.مغازه های بزرگ طلا فروشی,بوی خوش ادویه در راسته ادویه فروشان,دیدن قالی های تمام ابریشم ترک بافت و صنایع دستی چشم های هر بیننده ای را مسخ خواهد کرد.اگر دوست دارید خریدی ازاین بازار داشته باشید صنایع دستی یا ادویه جات بهترین گزینه ها برای خرید هستند.

پس از گشت و گذار در بازار بزرگ استانبول و خرید مقداری ادویه و مجسمه های رقص سما برای ناهار به رستران های روبروی بازار رفتیم.غذا در این رستوران ها به نسبت گران بود برای مثال ما یک دونر کباب با نوشابه سفارش دادیم که برای هر نفر ۲۸ لیر تمام شد.

البته باید متذکر شوم که این دونر کباب اصلا شباهتی به دونر کباب هایی که در ایران میخوریم نداشت و به صورت ساندیچ هم سرو نشد بلکه یک بشقاب پر از کباب با نان و سیب زمینی برایمان آوردند که اقعا خوشمزه بود.


سفرنامه ترکیه

سر در بازار بزرگ استانبول


سفرنامه ترکیه

بازار بزرگ استانبول


سفرنامه ترکیه

طلا فروشی در بازار


سفرنامه ترکیه

فرش های ابریشمی در بازار


سفرنامه ترکیه

صنایع دستی در بازار


سفرنامه ترکیه

ادویه جات در بازار

پس از ناهار از هم جدا شدیم.قرار بود که پدر و مادر و خواهرم برای بازدید از کاخ موزه توپکاپی ,مسجد ایاصوفیه و پل گالاتا و تنگه بسفر به سمت محوطه سلطان احمد بروند و من و همسرم از آنجا که سال گذشته ازین آثار بازدید کرده بودیم راهی پاساژ اولیوم شویم.

به دکه روزنامه فروشی مقابل بازار مراجعه کردیم و دو استانبول کارت به قیمت هر کدام ۷ لیر خریدیم و در خواست کردیم تا آنها را بیست لیر شارژ نماید.هزینه حمل و نقل عمومی نسبت به سال گذشته گران تر شده و برای هر مسیر با کارت ۲٫۵ لیر بود.

پس از خرید استانبول کارت به ایستگاه کاپالی چارشو رفتیم.پدر ومادرم سوار خط گالاتا شدند و من و همسرم نیز طبق اطلاعاتی که از سفرنامه های این سایت به دست آورده بودیم سوار خط زیتون برنو شدیم.

مسیر تا زیتون برنو طولانی بود و حدود ۴۵ دقیقه طول کشید.پس از رسیدن به ایستگاه زیتون برنو پیاده شدیم و از آنجا با اتوبوس های زرد رنگ روانه مرکز خرید اولیوم شدیم.هزینه اتوبوس هم نفری ۲٫۵ لیر بود که نقدی دریافت می شد.

پس از بیست دقیقه به مرکز خرید رسیدیم.مرکز خرید بزرگی بود که تقریبا تمام برندهای معروف در آنجا شعبه داشتند.البته برخی از شعبه ها اجناس خارج از فصل را با قیمتی مناسب ارایه می کردند اما در کل بقیه نمایندگی ها اجناسشان را با همان قیمتی ارایه می کردند که در نمایندگی خیابان استقلال هم فروخته می شد و تفاوت چندانی میان قیمت ها مشهود نبود.

طبقه اول این پاساژ نمایندگی فروشگاه های زنجیره ای کارفور وجود دارد که ما به آنجا هم سری زدیم.اجناس این فروشگاه قیمت مناسبی داشتند و ما مقداری قهوه,شامپو ,شکلات و…خریداری کردیم که جمعا ۹۰ لیر شد.

غذا و لوازم حیوانات خانگی هم در این فروشگاه با قیمت بسیار مناسبی نسبت به ایران عرضه می شد که البته به کار ما نمی آمد.

ظرف کریستال و قابلمه هم قیمت های خوبی داشتند(برای مثال یک قابلمه استیل برند کرک ماز سایز ۲۶ به قیمت ۲۰ لیر)که البته از آنجا که بدبار بودند و سفر ما طولانی , باز هم خریدی نداشتیم.آنقدر در این مرکز دور زدیم و خرید کردیم که شب شد و دیگر از فرط خستگی توانی برایمان نمانده بود.

تصمیم گرفتیم که به هتل برگردیم و کمی به خود رحم کرده و استراحتی بکنیم.مسیر را همانطور که رفته بویم برگشتیم.خریدها را در هتل گذاشتیم و تصمیم گرفتیم برای صرف شام به یک رستوران محلی در همان محوطه کادیرگا برویم.

در این محوطه رستوران های زیادی وجود داشت و ما بر حسب اتفاق یکی را انتخاب کردیم.برای شام آدانا کباب سفارش دادیم.حسن این رستوران های محلی این است که هم قیمت مناسب تری دارند و هم غذاها بر اساس ذایقه بومی طبخ می شود.

می توانید در یک رستوران بنشینید ,غذای محلی نوش جان کنید و آداب غذا خوردن مردم یک کشور را شاهد باشید.جایتان خالی غذا بسیار خوشمزه بود و پس از اتمام شام چای سفارش دادیم که با آن خستگی خیلی چسبید.


سفرنامه ترکیه

آدانا کباب


سفرنامه ترکیه

منوی رستوران


سفرنامه ترکیه

مرکز خرید اولیوم

پس از شام مستقیم به هتل رفتیم تا استراحت کنیم.گمان می کردیم که بقیه هم آمده باشند.اما وقتی به هتل رسیدیم خبری از آنها نبود.ساعت ۱۲ شد و باز هم خانواده ام نیامده بودند نگران شدم دلم شور می زد و نمی دانستیم چه کنیم.این استرس نگذاشت بخوابیم تا اینکه بالاخره ساعت ۱:۳۰ بعد نیمه شب سر وکله آنها پیدا شد و معلوم شد که به تور شبانه تنگه بسفر به قیمت ۱۰ لیر رفته اند و حسابی خوش گذرانده اند.

صبح روز بعد را به خرید اختصاص داده بودیم.برای صبحانه صبح زود مادر و همسرم به فروشگاه کیم که سر کوچه قرار داشت رفته بوند و نان,یک بسته یک کیلویی قند,یک بسته چای,یک بسته پنیر ,نیم کیلو خامه محلی و یک کیک قهوه یک کیلویی خریده بودند که جمعا ۳۵ لیر شده و این قیمت بسیار مناسب بود.

صبحانه را در هتل خوردیم و پس از صبحانه پیاده به ایستگاه کاپالی چارشو رفته و از آنجا با تراموا به بازار فندیک زاده رفتیم.

این جمعه بازار برای خریدهای معمولی(سوغاتی و..)جای مناسبی است و می توان اجناس خوبی را با قیمت مناسب پیدا کرد.قرار بود که حداکثر ساعت ۱ ظهر خریدهایمان را تمام کنیم اما تا ساعت ۲ ظهر در بازار بودیم.

پس از خرید از همان مسیری که آمده بودیم برگشتیم و ناهار را در رستورانی که شب گذشته در آن شام خورده بودیم سرو کردیم.برای ناهار یک آدانا کباب,دو پرس اسکندر کباب و دو عدد لاهماجون سفارش دادیم که با دوغ وسالاد جمعا ۶۷ لیر تمام شد.


سفرنامه ترکیه

بازار فندیک زاده

بعد از ظهر را به بازدید آکواریوم بزرگ استانبول اختصاص داده بودیم.قبل از آمدن از طریق وب سایت آکواریوم جدول محل و ساعت حرکت سرویس های آکواریوم را درآورده بودم.نزدیک ترین ایستگاه به ما ایستگاه سلطان احمد بود که آخرین سرویس ساعت ۵عصر از آنجا حرکت می کرد.

ساعت چهار ونیم از هتل خارج شدیم. برای آنکه به موقع برسیم تاکسی گرفتیم و به محوطه سلطان احمد رفتیم.

جالب اینجا بود که تاکسی ۵نفرمان را سوار کرد در حالیکه فکر می کردیم سوار شدن بیشتر از چهار نفر غیر قانونی باشد.۱۵ لیر به تاکسی پرداختیم و وارد پارک سلطان احمد شدیم.ساعت ده دقیقه به پنج بود.
نکته جالب اینجا بود که از هر کس می پرسیدیم ایستگاه سرویس آکواریوم کجاست کسی نمی دانست.عاقبت با توجه به آدرس که در آن نوشته شده بود روبروی ATM(یعنی دستگاه خودپرداز) روبروی دستگاه های خودپرداز نشستیم.

خبری از اتوبوس نبود که نبود وقتی ساعت از پنج و پنج دقیقه گذشت نا امید شدیم و تصمیم گرفتیم به موزه آرکولوژی برویم.اما خوشبختانه سر وکله ماشین در همین حین پیدا شد و جالب اینجا بود که پس از سوار کردن ما بدون هیچ معطلی راه افتاد.

مسیر طولانی بود و ترافیک سنگین اما راه زیبا بود و بعد از یک ساعت به آکواریوم رسیدیم.آکواریوم در منطقه فلوریا قرار داشت که منطقه مسکونی بسیار زیبا و لوکسی بود و در این منطقه خبری از شلوغی و درهم ریختگی مناطق توریستی استانبول نبود.

بلیط را به ازای نفری ۳۸ لیر تهیه کردیم (قیمت بلیط بر اساس تعداد بلیط خریداری شده متفاوت است).وارد آکواریم شدیم.محوطه ای بسیار زیبا ,دارای آکواریوم های بسیار بزرگ,تونل های شیشه ای ,انواع گونه های آبزیان و گیاهان دریایی.

از اینکه وقت زیادی را به بازار اختصاص داده بودیم و زودتر به آکواریوم نیامده بودیم پشیمان بودیم.نشستن روبروی آکواریوم های غول پیکر و تماشای حرکت ماهی های زیبا آرامشی فوق العاده داشت.در انتهای مسیر هم محوطه آمازون قرار داشت که مانند جنگل های آمازون شبیه سازی شده بود و بسیار زیبا و هیجان انگیز بود.

آخرین سرویس به سمت تکسیم را سوار شده و راهی خیابان استقلال شدیم.


سفرنامه ترکیه


سفرنامه ترکیه


سفرنامه ترکیه استانبول


سفرنامه ترکیه


سفرنامه ترکیه

آکواریوم استانبول


سفرنامه ترکیه

محوطه آمازون

راه برگشت هم مانند رفت شلوغ و ترافیک سنگین بود.

در طول راه منظره بسیار زیبایی دیدم و آن نشستن مردم در پارک های ساحلی,ماهیگری و کباب کردن ماهی ها روی آتش بود.آرزو کردم که ای کاش همه مردم در سراسر این کره خاکی بتوانند با تمام استرس های روزمره اینچنین راحت و آسوده ساعاتی دور هم جمع شده و خوش بگذرانند.

پس از حدود یک ساعت و نیم به تکسیم رسیدیم.علیرغم اینکه تیرماه بود هوای استانبول بسیار خنک و مطبوع بود و خبری از گرمای آزار دهنده یا رطوبت نبود طوری که گاهی احساس می کردیم کاش لباس گرم آورده بودیم.البته وقتی برگشتیم متوجه شدیم که آسمان ایران آن روزها هوای تبداری را تجربه کرده است.

در استقلال قدم می زدیم و گویی در یک فستیوال موسیقی شرکت کرده باشیم از هر سو صدای آوازی برپا بود.خنکای هوا پوستمان را نوازش می داد و از هیاهوی مردم که نه از استرس روزمرگی که از سر دلخوشی بود,لذت می بردیم.

به انتهای خیابان که رسیدیم برای شام وارد رستوران بزرگ و زیبایی شدیم.روی تراس نشستیم و در حالیکه از تماشای مناظر لذت می بردیم شام خوردیم.

قیمت غذا در این رستوران گران بود و پنج پرس کباب(چنجه و جوجه )با نوشیدنی و سالاد ۱۸۵ لیر تمام شد.

البته غذا بسیار با کیفیت بود و از شام لذت بردیم.پس از بازگشت به میدان تکسیم تاکسی گرفته و با ۱۵ لیر به هتل رسیدیم.


سفرنامه ترکیه

خیابان استقلال


سفرنامه ترکیه

شام در رستوران خیابان استقلال

صبح روز سوم صبحانه را در هتل خوردیم.بلیط مان به مقصد ازمیر ساعت ۳ عصر بود.قرار شد برای مابقی خریدهایمان به آکسارای برویم و ساعت ۱۲ همگی در هتل باشیم تا ناهار خورده و اتاق را تحویل دهیم.

برای ناهار یک مرغ کنتاکی و یک نوشابه دو لیتری خریده و به هتل بردیم. از مزایای این هتل آپارتمان این بود که این امکان را به مسافران می داد تا غذای خود را در هتل سرو کنند و اگر اقامت طولانی باشد این امر در کاهش هزینه ها تاثیر بسزایی دارد.

مرغ را به قیمت ۱۰ لیر خریدیم که با نوشابه و نان ۱۵ لیر تمام شد.ساعت یک هتل را تحویل داده و راهی فرودگاه آتاتورک شدیم.

با توجه به بار زیادی که داشتیم استفاده از مترو و حمل و نقل عمومی سخت بود و در نتیجه از شاتل هتل استفاده کردیم که با قیمت ۲۰ یورو ما را به فرودگاه رساند.با رسیدن به فرودگاه آتاتورک بازدید ما از شهر استانبول به اتمام رسید.استانبول کارت ها را هم به دکه روزنامه فروش پس دادیم و بابت هر کارت ۵لیر دریافت کردیم.


سفرنامه ترکیه

ازمیر:

ازمیر سومین شهر بزرگ ترکیه بعد از استانبول و آنکارا از لحاظ بزرگی و دارای موقعیت ممتاز بعنوان شهری تجاری، صنعتی و بندری می باشد.

جمعیت آن طبق آخرین سرشماری در سال ۲۰۰۸ میلادی صورت گرفت ۳٫۷۳۹٫۳۵۳ نفر است. این شهر در ساحل دریای اژه قرار دارد. همه ساله ازمیر میزبان تعداد زیادی نمایشگاه و کنگره‌های مختلف صنعتی، تجاری و علمی است.

ازمیر یکی از جاذبه‌های توریستی ترکیه نیز به حساب می‌آید.سراسر جنوب ازمیر دارای سواحل زیبای ماسه‌ای، آثار تاریخی متعدد از دوره‌های پیشین همانند شهر تاریخی افس یکی از بزرگترین و زیباترین شهرهای باستانی در دنیا و آبهای معدنی در سواحل چشمه، شهر باستانی ترووا و … همه ساله تعداد کثیری توریست علاقه‌مند به دریا و آثار تاریخی را به خود جلب می نماید.

کلمه ازمیر در گویش قدیمی لین Smurne و زبان آتنی قدیم Smyrna نوشته می‌شد. اکنون نیز یونانیها این شهر را بنام Simirni می‌شناسند. تصویر آشنای ازمیر برای ما برج ساعت است که در خط ساحلی قرار دارد.

هنگامی که سوار هواپیما شدیم متوجه شدیم که هواپیماهای شرکت پگاسوس که پروازهای داخلی توسط آنها انجام می شود دارای صندلی های بسیار بزرگتر و راحت تری می باشند و این برای ما بسیار خوشایند بود.

پرواز بدون تاخیر انجام شد و مسیر پروازی ۴۵ دقیقه به طول انجامید.فرودگاه بین المللی ازمیر عدنان ماندرس نام دارد و فرودگاه بزرگ و مجهزی می باشد.
جلوی درب خروجی فرود گاه وسایل نقلیه عمومی زیادی وجود دارد,مترو,تاکسی ,دلموش و هاوش.برای رفتن به هتل که در منطقه کوناک قرار داشت سوار هاوش شدیم و با هزینه هر نفر ۱۰ لیر به قلب شهر ازمیر یعنی کوناک رسیدیم.

در راه زیباترین چیزی که دیدم پیکره چهره آتاتورک بود که در کوه بسیار هنرمندانه تراشیده شده بود.

در میدان اصلی پیاده شدیم و آدرس هتل را به رهگذران نشان دادیم و راهنمایی خواستیم اما متاسفانه کسی چیزی نمی دانست.

در نهایت آدرس را به یک تاکسی دادیم و خواستیم ما را به هتل ببرد.راننده هم ما را با ۱۰ لیر به هتل برد و و هنگامی که رسیدیم متوجه شدیم هتل بسیار نزدیک بوده و اصلا نیازی به تاکسی هم نداشته ایم.

رفتار پرسنل هتل بسیار مودبانه بود و در بدو ورود رسیپشن به ما خوشامد گفت و خواست تا خودمان با آسانسور به اتاق ها رفته و ساک ها را توسط خدمه به اتاق فرستاد.

برخلاف استانبول در بدو ورود تقاضای هزینه اقامت را نکرد و حتی پاسپورت هم از ما نگرفت.چای و قهوه رایگان برای پذیرایی از مهمانان در نظر گرفته شده بود و در یخچال هم خوراکی و نوشیدنی قرار داده شده بود.قیمت ها را روی در یخچال زده بودند و بر خلاف اکثر هتل ها قیمت ها نه تنها نجومی نبود بلکه در حد خرید از سوپر مارکت بود.از لحاظ سرعت اینترنت و نظافت هم جای هیچ گله ای نبود.

اما آنچه برای من جالب تر از همه بود نامگذاری هر اتاق به نام یکی از مشاهیر ترکیه بود.اتاق ها به جای شماره با نام مشاهیر ترک نام گذاری شده بودند و در هر اتاق عکس و زندگی نامه شخصی که اتاق به نامش بود نوشته شده بود.

بدین ترتیب با ورود به هر اتاق به طور ناخواسته مهمانان با زندگی یکی از مشاهیر ترکیه آشنا می شدند و این یعنی توسعه فرهنگی با کمترین هزینه.
بعد از کمی استراحت برای گشت و گذار در ازمیر از هتل خارج شدیم.هنگام خروج رسیپشن نقشه ازمیر را به ما داد که در آن موقعیت هتل و محل آثار دیدنی ازمیر علامت گذاری شده بود.


سفرنامه ترکیه

هتل مینی در ازمیر


سفرنامه ترکیه

هتل مینی در ازمیر


سفرنامه ترکیه

هتل مینی در ازمیر

هنگامی که وارد خیابان اصلی شدیم متوجه شدیم که در ازمیر خبری از هیاهو نیست.در ازمیر بر خلاف استانبول نه از ازدحام جمعیت خبری بود نه از قیافه رنگارنگ گردشگران.
شهر آرام و خلوت بود و انگار خستگی از سر و صورت شهر می بارید.

هوا تاریک شده بود که به بلوار ساحلی رسیدیم و برج ساعت را به تماشا نشستیم.برج زیبایی که مثل مسجد ایاصوفیه برای استانبول ,نماد ازمیر است و تصویر ازمیر بدون این ساعت از محالات.

از کبوترهایی که در تصاویر دیده بودیم خبری نبود و انگار آنها هم مثل مردم با تاریک شدن هوا خیابان ها را ترک کرده بودند.

به سمت ساحل به راه افتادیم.در محوطه برج ساعت گروه موسیقی سرخپوستان با آن لباس های بومی و زیبا آواز های ملی سرخ پوستان را می خواندند و نوای مسیقی آنها شادترین چیزی بود که تا آن لحظه در ازمیر دیده بودیم.به ساحل که رسیدیم روی نیمکتی نشستیم و دریا را به نظاره نشستیم.

روبروی نیمکت دکه بستنی فروشی بود که بستنی سنتی می فروخت.همان بستنی هایی که در خیابان اسقلال استانبول مثل یک شعبده بازی به خریدار داده می شوند.
اما انگار بستنی فروش ازمیری هم حال و هوای شوخی نداشت و بستنی ها را فوری آماده کرد و دست پدرم داد.

بعد از خوردن بستنی ها به سمت میدان جمهوریت به راه افتادیم و در یکی از رستوران های دور میدان کوفته ازمیری خوردیم.چیزی شبیه کباب تابه ای خودمان.در ازمیر هزینه خورد و خوراک از استانبول کمتر است و پنج پرس کوفته با نوشابه ۶۰ لیر تمام شد.پس از شام با تاکسی به هتل رفتیم


سفرنامه ترکیه

برج ساعت


سفرنامه ترکیه

برج ساعت

صبح روز بعد برای صبحانه به رستوران هتل رفتیم.صبحانه بسیار کامل بود.سوسیس,کالباس,انواع مربا,عسل,تخم مرغ,آب میوه,کره,پنیر و…پس از صبحانه بار دیگر عازم مرکز شهر شدیم.

به خط ساحلی رفتیم و دریا فوق العاده تمیز و زیبا بود.عروس ها دریایی در آب با ناز و کرشمه حرکت می کردند و در ساحل کالسکه ها گردشگران را از سویی به سوی دیگر می بردند.

از ساحل به بازار بزرگ ازمیر رفتیم یعنی کمرآلتی.اما میان کمرآلتی و کاپالی چارشو تفاوت از زمین تا آسمان بود.کمرآلتی بازاری بود به غایت سنتی.کوچه های تنگ و تاریک و بعضا کثیف,مغازه های کوچک و رهگذرانی با ظاهر آشفته.

تنها قسمت بازار که زیبا بود راسته قهوه خانه ها بود با مغازه هایی سنتی و تخت هایی در پیاده رو که هر رهگذری را به طعم خوش یک قهوه تلخ دعوت می کرد.از کمرآلتی به مسجد حصار رفتیم و ازین مسجد تاریخی دیدن کردیم.


سفرنامه ترکیه

ساحل زیبای ازمیر


سفرنامه ترکیه

عروس های دریایی در دریای اژه


سفرنامه ترکیه

کالسکه های خط ساحلی


سفرنامه ترکیه

بازار کمرآلتی


سفرنامه ترکیه

مسجد حصار

برای ناهار به یکی از رستوران های خط ساحلی رفته و ماهی سفارش دادیم.هر پرس ماهی همراه با نوشابه ۲۰ لیر تمام شد.

بعد از ظهر از هتل خارج شدیم و برای روز بعد از شرکت مسافربری پاموک کاله که در نزدیکی هتل قرار داشت به مقصد کوش آداسی بلیط اتوبوس تهیه کردیم.

مبلغ بلیط اتوبوس از ازمیر به کوش آداسی برای هر نفر ۱۷ لیر بود.بعد از خرید بلیط ها به پارک فرهنگ ازمیر رفتیم.درب این پارک درست روبروی هتل قرار داشت.
در این پارک که بین دو منطقه‌ی آلساناک و باسمانه است و پارک اصلی ترکیه به‌شمار می‌رود، برنامه‌های متعددی برگزار می‌شود. این پارک، محل نمایشگاه جهانی ازمیر است و یک پارک سرگرم کننده، باغ وحش، رستوران و باغ‌های آرام و خلوتی دارد.

پارکی بسیار بزرگ که یک موزه‌ی تاریخ و هنر هم در آن واقع شده و کلکسیون جالبی از سبک زندگی ترک‌ها در گذشته دارد.

از اواسط ژوئن تا اواسط جولای در این مجموعه، فستیوال بین‌المللی موسیقی ازمیر برپاست .به غیر از اینها پارک دارای شهربازی نسبتا مجهزی است که می تواند برای جوانان بسیار جذاب باشد.پس از گشت و گذار در پارک به شهربازی رفتیم.شهربازی ورودی نداشت و برای استفاده از هر وسیله بازی می بایست بلیط تهیه می شد.

قیمت بلیط برای تمام اسباب بازی ها ۵ لیر بود و مهیج ترین وسیله این شهربازی Crazy tower نام داشت و دستگاهی بسیار بلند مانند عقربه ساعت بود که هر طرف آن ۶ نفر می نشست و سپس دستگاه با سرعت بسیار زیادی چند دور در جهت عقربه های ساعت و چند دور بر خلاف آن می چرخید.

البته ما هر چه کردیم این جرات را در خود نیافتیم که سوار شویم و وسایل دیگری مانند ترن هوایی را ترجیح دادیم.پس از بازی به رستورانی در پارک رفته و شام ساندویچ دونر کباب خوردیم(هر ساندویج+لیموناد ۸لیر) و پس از یک شب مهیج به هتل بازگشتیم.


سفرنامه ترکیه

پارک فرهنگ ازمیر


سفرنامه ترکیه

شهربازی پارک فرهنگ


سفرنامه ترکیه

میدان مقابل هتل و درب اصلی پارک فرهنگ

نویسنده : مریم کریمی مخصوص

منبع:لست سکند

همچنین ببینید

سفرنامه هند

سفر معنوی هندوستان

سفر معنوی هندوستان     قسمت اول (سفر به درون یا بیرون!) تا جایی که …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *