خانه / سفرنامه / سفرنامه داخلی / سفرنامه سیستان و بلوچستان / حال خوش زاهدان؛ کجا بریم، چیکار بکنیم و‌ چی بخوریم؟!

حال خوش زاهدان؛ کجا بریم، چیکار بکنیم و‌ چی بخوریم؟!

«زاهدان؟! شوخیت گرفته! یعنی می‌گی تعطیلات این‌همه راه رو بکوبیم و پاشیم بریم زاهدان؟!»‌

احتمالن خیلی از شماها هم وقتی اسم زاهدان رو می‌شنوید، یاد یه جای بی‌آب و علف، خشک و دورافتاده می‌افتید که هیچ‌جوره برای یک تعطیلات وسوسه‌‌برانگیز نیست. خود من هم تا قبل از این‌که به واسطه‌ی سفر بلوچستان راهی زاهدان بشم، هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم که این شهر بتونه اونقدر نظر من رو به خودش جلب کنه که دلم بخواد یک روز دوباره بهش برگردم. ولی واقعیت اینه که زاهدان فرسنگ‌ها با تصورات من فاصله داشت.
توی این پست می‌خوام از یک روز زاهدان‌گردی و تجربه‌هاش بگم و این‌که که چطور تصویر زاهدان برای من از یک شهر خشک خاکستری تبدیل به یک شهر پر از رنگ و روح و هنر شد. این مطلب رو بخونید تا نظر شما هم نسبت به زاهدان عوض بشه و یک مقصد جدید به نام زاهدان به لیست مقاصد سفرتون اضافه بشه.

زاهدان، سوال اول؛ کجاها بریم و چیکار بکنیم؟!

بازار قدیمی زاهدان

همین‌که از ایستگاه قطار بیرون اومدیم، پرسون پرسون خودمون رو به بازار قدیمی زاهدان رسوندیم. از قبل از اومدن به بلوچستان سوزن‌دوزی‌های بلوچ همیشه برام جالب بود ولی واقعیتش انتظار دیدن این همه رنگ و تنوع سوزندوزی رو توی بازار نداشتم. بازار قدیمی زاهدان همچنان قدیمی و پر از رنگ باقی مونده و همین موضوع دیدنیش می‌کنه.

2017-01-15 10.21.42 1-960x720
بازار زاهدان ترکیب مناسبی از رنگه و لباس ساده‌ی بلوچی! عکس هم کار الهامه.
PhotoGrid_1484507630404
اخه انصافاً نگاه کنید؛ چقد رنگ، چقد خلاقیت،چقد هنر! نکته‌ی جالب اینجا بود که هرکدوم از این طرح‌ها یک اسمی هم داشتن که اسم بعضیاش هیچ ربطی به بلوچستان نداشت! یک اسم‌هایی تو مایه های بلوتوث و اینا!

چهارراه رسولی و بهشت تاناکورا

به محض رسیدن به زاهدان بود که سیل پیشنهادات ما رو به سمت چهارراه رسولی راهی کرد. در مورد هرچی که می‌پرسیدیم، از یک غذای کوچه بازاری گرفته تا کشف بافت شهر و بازار تاناکورا، جوابش چهارراه رسولی بود. با کوله‌های سنگین راهی چهارراه رسولی شدیم تا لابه‌لای کوچه‌پس‌کوچه‌هاش سرک بکشیم. به محض وارد شدن به چهارراه رسولی بود که فهمیدیم جای درستی اومدیم. سرتاسر خیابون پر از مغازه‌های جورواجور نو‌ و دست دوم‌فروشی بود. چهارراه رسولی جون می‌داد برای درک حس شهر و مردم زاهدان.

جذاب‌ترین بخش این منطقه برای ما مغازه‌های تاناکورای پر از جنس و قیمت‌های فوق‌العاده مناسبش بود؛ از لباس و کیف و کفش و کاپشن و بارونی گرفته تا کوله و‌کیسه‌خواب و هرچیز دیگه‌ای که بشه فکرش رو کرد. چهارراه رسولی یکجورهایی نماد  فضای کلی زاهدان بود،  پس اگه گذرتون اون‌طرفی افتاد حتمن یک زمان خوبی رو برای گم شدن تو کوچه‌پس‌کوچه‌هاش و پیدا کردن چیزهای جالب اختصاص بدید.

2017-01-15 11.14.56 1-960x720
توی مغازه‌های تاناکورای چهارراه رسولی از شیر مرغ تا جون آدمیزاد با قیمت مناسب پیدا می‌شد! فقط باید یکم حوصله می‌کردی و حسابی می‌گشتی!( عکس از الهام)
2017-01-15 05.47.35 1-960x720
آدم‌ها تو بلوچستان بهترین سوژه های عکاسی بودن. به محض اینکه دوربین رو تو دستت می‌دیدن یه ژست می‌گرفتند و می‌گفتن یه عکس از ما بگیر! ( عکس از الهام)
2017-01-15 05.51.39 1-960x720
رسما می‌شد تو دل این کوچه‌پس‌کوچه‌ها و مغازه‌های دراز گم شد و چند ساعت بعد پیدا شد، ولی احتمالن با یک کیسه‌ی پر از خرید!( عکس از الهام)

قدم زدن تو شهر و کشف رنگ‌های متفاوت

یکی از کارهای جذاب توی هر شهر برای من قدم زدن تو خیابون‌های اون شهر و دیدن نقاشی‌های دیواری ‌ و لمس حس و حال جاری توی کوچه پس کوچه‌هاست. زاهدان با تنوع موجود تو خیابون‌هاش به جرات جای مناسبی برای این گشت و‌ گذاره.

2017-01-16 12.14.23 1-960x720
یه آرامش خوبی توی این کوچه‌ها بود که به آدم یادآوری می‌کرد که زاهدان امنه، امن امن! ( عکس از رامین)

موزه‌ی زاهدان، عجیب و متفاوت

باوجود این‌که خیلی به موزه‌ و موزه‌گردی علاقه‌ای ندارم، خودم هم فکرش رو نمی‌کردم که موزه‌ی زاهدان تا این اندازه تحت تاثیرم قرار بده.
بازدید ما از موزه‌ی زاهدان با دعوت یک دوست عزیز زاهدانی که بعدن فهمیدیم مدیر موزه هستند انجام شد. توضیح‌های ایشون اونقدر خوب و مفید بود که حس کسل‌کننده‌ی معمول موزه‌ها رو به طور کامل از بین برده بود. علاوه بر اون چیدمان جالب موزه به خوبی بیننده رو هدایت می‌کرد.
موزه‌ی زاهدان جالبه، ولی اگه گذرتون به موزه افتاد سرسری ازش نگذرید که اونجوری چیز زیادی دستگیرتون نمی‌شه. بقایای زیادی از شهر سوخته‌ی زابل که مربوط به پنج هزار سال قبله از جمله اولین چشم مصنوعی و یک عالمه مهر و ابزارآلات تزیینی توی این موزه وجود داره. عکس‌های توی موزه هم دید خوبی نسبت به منطقه به آدم می‌ده. پس به جای این‌که گیج و سردرگم از جلوی قفسه‌ها رد شید و حس کسل‌کننده‌ی موزه‌ها رو تکرار کنید، چند نفری باهم یک گروه بشید و از یکی از راهنماهای موزه خواهش کنید تا براتون توضیحات لازم رو بده. مطمینم که اینجوری مثل ما از دیدن این موزه به هیجان میاید.

گورستان قدیمی شهر

یکی از جاذبه‌های هر شهر برای من، گورستان قدیمی اون شهره. معمولا دیدن نحوه‌ی خاکسپاری مردم یک شهر، اطلاعات زیادی درمورد فرهنگ و اعتقادات اون شهر به آدم می‌ده. نکته‌ی جالب توجه دیگه در مورد گورستان قدیمی زاهدان، اهل سنت بودن اکثر فوت‌شوندگان بود. دیدن شکل قبرها و پرسیدن در مورد آیین خاکسپاری هر قومیت خالی از لطف نیست. پس اگه از رفتن به قبرستون نمی‌ترسید، یه بازدید کوتاه رو حتما پیشنهاد می‌دم.

معبد و محله‌ی سیک‌ها

معبد سیک‌ها توی زاهدان یکی از جاهاییه که برای دیدنش خیلی کنجکاو بودیم ولی متاسفانه به در بسته خوردیم و نتونستیم از داخل مجموعه بازدید کنیم. هرچند که در محل قرارگیری معبد چند رستوران و غذاخوری محلی هندی وجود داره که حسابی  ادم رو برای امتحان غذاهای جدید وسوسه می‌کنه.‌

PhotoGrid_1484507640978
محله‌ی سیک‌های زاهدان واقعا شبیه هند بود، مردمش هم این حس رو چندبرابر می‌کردن.
PhotoGrid_1484507651165
از جلوی این مغازه‌ها که رد می‌شدیم همگی حسابی برای خوردن یه غذای هندی وسوسه شده بودیم! هرچند نهار مفصل ظهر اجازه نداد جایی برای یک خوراکی جدید پیدا کنیم.

کافه خانه هنرمندان

کافه‌ی خانه هنرمندان زاهدان یک‌جای خیلی مناسب برای گذروندن چند ساعت وقت و استراحت شبانه است. فضای کافه همون‌طور که از اسمش پیداست یک فضای هنری با کارکنان هنرمنده. شب‌ها هم معمولن از ساعت هشت و نه شب به بعد هنرمندهای مختلف با سازهای بلوچی دور هم جمع می‌شن و حس خوب موسیقی بلوچ رو به یاد آدم میارن. از من می‌شنوید، شب خانه‌ی هنرمندان رو به هیچ وجه از دست ندید.

PhotoGrid_1484507610292
اونقدر حالم آخر این شب خوش بود که گفتن نداشت! دو ساعت تمام با صدای ساز و آواز این هنرمندا کیف کرده بودیم و حال خوش زاهدان رو زیرپوستی لمس کرده بودیم.

به جز این جاهایی که توی این مقاله ازشون اسم بردم، خانه‌ی ایوبی و منزل قدیم شمسی و ساختمان قدیمی دادگستری و‌ پست زاهدان از جاهای تاریخی‌ای بودن که تعریفشون رو شنیده بودیم ولی متاسفانه فرصتی برای بازدیدشون پیش نیومد. پس اگه بیشتر از یک روز توی زاهدان وقت دارید و به جاهای تاریخی علاقه‌مندید حتمن یک سری به این‌جاها بزنید. دانشگاه زاهدان هم جزو مکان‌هایی بود که خیلی از فضای خوبش تعریف می‌شد.

درصورتیکه اقامتتون توی زاهدان بیش‌تر از یکی دو روزه، پیشنهاد من اینه که حتمن یک‌سری به خارج از زاهدان بزنید. بدون شک اگه به موضوعات تاریخی علاقه‌مندید گزینه‌ی اول پیشنهادی دوسه ساعت رانندگی به سمت شمال و شهر زابل و دیدنی‌های شهرسوخته، کوه خواجه و اطراف اونه.
اگه هم اهل طبیعت‌گردی هستید روستای لادیز تو صدکیلومتری جنوب زاهدان آبشار و غار قشنگی داره. از لادیز می‌شه به سمت روستای تمین رفت که محلی‌ها به عنوان یک جای خوش آب و هوا برای کمپ زدن پیشنهادش می‌دن. اگه هم اهل کوهنوردی هستید به راحتی می‌توانید از تمین راهی کوه تفتان بشید.

زاهدان، سوال دوم؛ چی بخوریم؟!کجا بخوریم؟!

معمولا انتخاب اول من توی هر شهر، امتحان غذای محلی اون شهره. زاهدان پر از سمبوسه‌های محلیه که واقعن هم لذیذن. به جز سمبوسه‌ی محلی، کشک زابلی هم یک غذای معروف زابلیه که توی بعضی از رستوران‌های زاهدان هم پیدا میشه.
اگه هم دنبال غذای کوچه بازاری می‌گردید، اطراف چهارراه رسولی جای خوبی برای پیدا کردن این سبک غذاست. رستوران ولی‌عصر، رستوران مازیار و رستوران آذربایجان هم توسط محلی‌ها به عنوان رستوران‌های تر و تمیز با کیفیت غذای خوب و قیمت منطقی به ما پیشنهاد شد.

PhotoGrid_1484507552701
اینم از اون سبک خوراکی‌ها که تو چهارراه رسولی پیدا می‌شد. ( عکس از الهام)
2017-01-15 11.40.36 1-961x720
هنوزم که یاد اون مرغ سرخ‌شده‌ی زعفرونی که تو رستوران ولی‌عصر خوردیم می‌افتم، دهنم آب می‌افته. نمی‌دونم ما خیلی گرسنه بودیم یا واقعا این‌قدر خوشمزه بود که هیچ‌چی ازش باقی نموند!

نکته‌ی آخر این‌‌که اگه نگاه تیزبینی داشته باشید میوه‌های جالبی توی بساط دستفروش‌‌های زاهدان پیدا می‌کنید. این‌که این میوه‌ها چقدر خوشمزه هستن یا نه سلیقه‌ی شخصیه ولی به نظرم حداقل به یک بار امتحان کردنشون و کمک به اقتصاد محلی می‌ارزیدن.

PhotoGrid_1484507755869
اون میوه‌های قرمز پایین میوه‌ی کاکتوس بودن و طعم انار ترش می‌دادن. برخلاف ظاهر بامزه‌شون هم پر از تیغ‌های ریز بودن که حسابی پدر دست‌هامون رو درآورد. کنارش هم یه میوه بود به نام زیتون که مزه خرما می‌داد و بوی خاصی داشت. اون بالایی‌ها هم یه میوه ترشی بود که قاچش که می‌زدیم شبیه ستاره می‌شد و اسمش میوه ستاره‌ای بود. دروغ چرا، اون بالا دست راستی‌ها رو هم فراموش کردم!

توی این پست  سعی کردم شما رو با دیدنی‌های و‌ چشیدنی‌های زاهدان آشنا کنم و اون تصویر خاکستری و گنگ زاهدان رو با تصویر واقعی‌تری که از تجربه‌ی سفر به اون‌ منطقه می‌اومد جایگزین کنم.  شما چه جاهای دیگه‌ای رو می‌شناسید که از این لیست جا مونده؟! توصیه‌هاتون رو بنویسید تا همگی بهتر از قبل بتونیم با چهره‌ی واقعی این شهر آشنا بشیم و زاهدان‌گردی مفیدتری داشته باشیم.

نوشته شده توسط : سایت سبک تر

همچنین ببینید

چابهار

سفر به سرزمین عجایب چابهار زیبا

سفر به سرزمین عجایب چابهار زیبا  شنبه، 18 خرداد 1398 توسط منصوره م دوستم گفت : …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *