خانه / سفرنامه / سفرنامه بالی (سفر به بالی روز هفتم)

سفرنامه بالی (سفر به بالی روز هفتم)

سفرنامه بالی (سفر به بالی روز هفتم)

سفر به بالی روز هفتم

صبح بعد ازصبحانه از مسئول تاکسی سرویس هتل خواستیم برامون یه موتور کرایه کنه خوبی اینکه از هتل کرایه میکردیم این بود که نیازی نبود پول یا پاسپورتمون رو برای ضمانت پیش کسی بزاریم که هیچ شناختی ازش نداشتیم هر چند که بانو مخالف موتور بود و میگفت روز آخر هست و اگر مشکلی پیاد و مثلاً تصادف کنیم گرفتار میشیم دل به دریا زدیم و برای یکروز ۶ دولار توافق کردیم و به راه افتادیم بعد از مدتها موتور سواری حس نوستالژیکی بهمون میداد دیشب تو اینترنت چک کرده بودم تقریباً غالب برندهای معروف توی مرکز خرید Beach Walk نمایندگی داشتند.

سفرنامه بالی
سفرنامه بالی

به سمت اونجا به راه افتادیم. بانو که تو این مدت نتونسته بود برای بچه ها خرید قابل قبولی انجام بده بسیار خوشحال بود.

کلی خرید کردیم و بسمت هتل حرکت کردیم. خریدها رو گذاشتیم، پولهامون ته کشیده بود بقیه دولارها رو برداشتیم و مجدد موتورسواری و تبدیل پول و

سفرنامه بالی
سفرنامه بالی

رفتن به رستوران مکزیکیAribar .

سفرنامه بالی
سفرنامه بالی

از بس غذا تند بود

سفرنامه بالی
سفرنامه بالی

بانو فقط ترتیلا و سیب زمینی خالی خورد من که خوشم اومد.

سفرنامه بالی
سفرنامه بالی

دوباره به پیشنهاد بانو به Beach walk  رفتیم. بعد از اتمام خرید کمی در شهر چرخیدیم بارون گرفته بود و ترسیدیم مشکلی پیش بیاد به هتل برگشتیم موتور رو تحویل دادیم، لباسهامون که خیس شده بود عوض کردیم و از اونجا بسمت پیتزا هات برای شام رفتیم و بعد برای جمع و جور کردن وسائل به هتل برگشتیم.

سفر به بالی روز پایانی

امروز تا ساعت ۱۰ خوابیدیم چون روز خسته کننده ای داریم و چیزی نزدیک به ۱۴ ساعت در پرواز هستیم. پروازما از بالی بسمت جاکارتا بود و با امین  همسفر بودیم آقا مجید و حسن با خانواده پروازشون زودتر بود. ما دو ساعت تو پرواز بودیم، بالی با جاکارتا ۱ ساعت اختلاف ساعت داره و ساعت ۳ بعد از ظهر به جاکارتا رسیدیم. نازی خانم و من موافق رفتن و دیدن شهر بودیم ولی بانو و امین مخالف بودند و میگفتند تو این فرصت کم فایده نداره خلاصه منصرف شدیم و با مینی بوسهایی که در طبقه بالای فرودگاه ایستگاه داشتند به سمت فرودگاه اینترنشنال  سوکارنو جاکارتا  به راه افتادیم  اونجا حسن و آقا مجید با خانواده رو دیدیم کلی خوشحال شدیم. نهار در فرودگاه  KFC خوردیم کمی در قسمت ترانزیت شکلات و هله هوله خریدیم و بسمت دوحه و از اونجا تهران براه افتادیم و این هم شد قسمت پایانی این سفرنامه اما چیزی که این سفر رو برای من و همسرم خاص و زیباتر کرد آشنایی با دوستان و همسفرانی بود که در کنارشون سفر برامون بسیار لذت بخش شد پس همونطور که در ابتدا سفرنامه رو بهشون تقدیم کردم در پایان هم  با یادشون سفرنامه رو به پایان میبرم و میگم آقا مجید و آمنه خانم – امین جان و نازی خانم – حسن عزیز و نیلوفرخانم

خاطرات خوب سفر در کنار شما هر چند کوتاه  تا همیشه در خاطر ما خواهد ماند.

نوشته شده توسط : وبلاگ سفرنامه

همچنین ببینید

سفرنامه هند

سفر معنوی هندوستان

سفر معنوی هندوستان     قسمت اول (سفر به درون یا بیرون!) تا جایی که …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *