خانه / سفرنامه / لندن با طعم افغانی

لندن با طعم افغانی

لندن با طعم افغانی

این بار که در پروازی به مقصد انگلستان نشسته بودم، خوشحال بودم که بالاخره بعد از ۴ تجربه زمستانی و سرد، گرمای انگلیس را نیز لمس خواهم کرد! تصوری که تحققش برایم کمی عجیب و باور نکردنی بود که در خیابانهایی که همواره از سرما لرزیده ام، از گرما عرق کنم!

IMG_5329

بامداد یکشنبه اول سپتامبر از طریق فرودگاه استنستد وارد انگلیس شدم و بیدرنگ به سمت ایستگاه ترن اکسپرس سریع السیری رفتم که فاصله فرودگاه تا ایستگاه قطار و مترو خیابان لیورپول را (که در محدوده مرکزی شهر لندن وجود دارد) در حدود ۴۵ دقیقه طی میکند.
هنگامی که در تاریکی نیمه شب به نورهایی خیره شدم بودم که از پنجره قطار سوسو میزد، به این موضوع فکر میکردم که با توجه به برنامه های کاری که در پیش دارم، آیا فرصت دیدار از هیچ جای جدید یا حتی تکراری را در لندن خواهم داشت یا نه!

.

پنج روز بعد
قطره های باران وقتی به شیشه های قطاری میخورد که از ایستگاه پَدینگتون به سمت فرودگاه هیترو با سرعتی مثال زدنی در حرکت بود، من در حال مرور روزهایی بودم که به سرعت گذشت و زمان بازگشت فرا رسیده بود. جز چند ساعتی را که در کافه های زنجیره های معروفی مثل Cafe Nero و یا Costa Coffee به عنوان وقت آزاد گذرانده بودم و یا جز چند ساعتی که شبها در خیابانهای معروفی مثل پیکادلی، آکسفورد، پارک لِین، بِیز واتر و اجوِه رُود قدم زده بودم و یا پیاده روی مختصری که روز آخر، جمعه ششم سپتامبر در باغ کنزینگتون و هاید پارک کرده بودم، مابقی وقتم را صرف جلسات کاری و انجام مقدماتی کرده بودم که چند هفته بعد باید مجددا به لندن سفر کنیم؛ همانطور که چند مطلب قبل گفته بودم.

.
سفری با طعم جهانی
به این فکر میکردم که این سفر، شاید سفرنامه مستقلی نداشته باشد؛ چون فرصتی پیش نیامده بود تا تجربه ای تازه اتفاق بیافتد و من بخواهم در مورد آن بنویسم. در همین افکار بودم که یاد دسر لذیذی افتادم که قبل از حرکت به سمت فرودگاه در یک رستوران ایتالیایی خوردم. تلاش کردم به خاطر بیاورم که روزهای قبل چه چیزهایی خورده بودم. یاد دعوت روز اول شرکتی افتادم که با آنها جلسه داشتیم. غذایی عربی با دسر مخصوص عربی. موضوع وقتی جالب تر شد که یاد پیشنهاد عجیبی افتادم که مدیر ایرانی شرکت طرف قرارداد ما در روز دوم برای ناهار داده بود؛ غذای افغانی! به این فکر کردم که چه جالب! من غذای ٣ ملیت مختلف را در این سفر تجربه کرده ام. اما نتیجه کار باز هم جالب تر شد. چون یاد ناهاری افتادم که خودم در روز سوم سفر در برند معروف رستوران آمریکایی یعنی Hard Rock Cafe خورده بودم. یعنی ۵ روز و ۴ غذا از ۴ ملیت مختلف! اما یادآوری ناهار روز چهارم سفر، موضوع را عجیب تر و جذاب تر کرد! چرا که ما ناهار را در حین برگزاری نشست کاری در یک رستوران اسپانیایی خورده بودیم!!! و این تجربه ای بسیار جالب و البته ناخواسته بود که من در ۵ روز اقامتم، بدون هرگونه فکر یا برنامه ریزی قبلی، ۵ غذا از ۵ ملیت مختلف خورده بودم.
قطار که به فرودگاه هیترو نزدیک میشد، برقی در چشمم درخشید که این سفر برای من چه تجربه متفاوتی بوده است. سفری که در آن غذا و طعمهای بین المللی حرف اول را زده بود…

.
غذای افغانی
روز دوم سفر حسابی درگیر بودم. ساعت ١٧ بود و ما هنوز ناهار نخورده بودیم. داشتیم از سمت غرب به مرکز لندن نزدیک میشدیم و از محله ایرانیهای لندن در حال عبور بودیم. غذای ایرانی میخوری؟ این پیشنهادی بود که از طرف محمد دوست ایرانی ساکن انگلیس شنیدم، گفتم نه! در ایران زیاد غذای ایرانی میخورم. گفت غذای افغانی چطور؟ شوکه شدم! غذای افغانی؟؟؟ از تغییر چهره من سریع پیشنهادش را عوض کرد و گفت بریم رستوران تایلندی. من هنوز داشتم به غذای افغانی فکر میکردم. شاید خیلیها غذای افغانی را تجربه کرده باشند یا لااقل در مورد آن شنیده باشند. اما این اولین بار بود که در طول عمر سی و پنج ساله ام، به خوردن غذای افغانی فکر میکردم. محمد میگفت: پس بریم غذای تایلندی. به خودم اومدم و گفتم نه! بریم غذای افغانی! گفت خوردی؟ دوست داری؟ گفتم تا به حال حتا لحظه ای به این فکر نکرده بودم که روزی غذای افغانی بخورم، اما الآن مصمم هستم؛ و واقعا مشتاق بودم. با خودم فکر کردم که چرا هرگز به خوردن غذای کشور همسایه ام توجه نکرده بودم. مثلا غذاهای هندی، چینی، ژاپنی، عربی، تایلندی، عراقی، آذری، ترکی و حتا غذاهای قاره های دیگر مثل بسیاری از کشورهای اروپایی یا آمریکایی را خورده بودم، اما هرگز به افغانها فکر نکرده بودم.
رستوران فضای جالبی داشت. منوی آن شامل غذاهای ایرانی و افغانی بود. دکوراسیون رستوران در فضای سنتی طراحی شده بود و آثار هنری و تزئینی ایرانی زیادی به چشم میخورد.

IMG_5001بخشی از نمای بیرونی رستوران

.

IMG_4997نمای ورودی و کانتر پذیرش رستوران

.

IMG_4990فضای سنتی رستوران با دکوری افغانی

.

IMG_4993وبخشی دیگر از فضای رستوران

.

IMG_4994ارگ بم یکی از تزئینات دیوارهای رستوران

.

نوبت سفارش غذا بود. از میزبان رستوران خواستیم که توصیه کند. ٢ غذا را بیشتر توصیه کرد، یکی Qabuli Palou بود و دیگری Mantoo. من فکر کردم که اولی به کابُل شاید ربط داشته باشد. اما میزبان با لهجه بامزه افغانی توضیح داد که همه این اشتباه را می کنند، اما این غذا در اصل قابل پلو است. دلیل اش هم این است که در این غذا ماهیچه و مخلفاتی مثل هویج و کشمش استفاده میشود و چون غذای خوب و قابلی هست، به قابل پلو معروف شده است. غذای دیگر را هم توضیح داد که مایه ای از گوشت چرخ کرده تف داده شده با مخلفات را در دل خمیر قرار میدهند و سر خمیر را جمع میکنند و آن را میپزند و برای سس از کشک استفاده میکنند. هر دو را سفارش دادیم با ماست بورانی افغانی که بواسطه سیری که در آن استفاده شده بود، با بورانی ما تفاوت طعم جدی داشت.

IMG_4985قابل پلو!

.

IMG_4987مَنتو

.
انصافا کیفیت غذا و طعم آن بسیار بالا بود و من بیش از خیلی از تجربه های غذایی دیگر از خوردن این غذاها لذت بردم.
نکته جالبی که قابل توضیح است، سس هر دو غذا بود. در کنار سفارش غذای ما، پیاله ای از خورش قیمه با یک گوشت بزرگ به شکل کوفته آوردند. وقتی راجع به آن سئوال کردم، میزبان توضیح داد که از خورش قیمه در غذاهای افغانی به عنوان سس استفاده می شود.

IMG_4986سس قیمه در کنار غذای اصلی

.

یاد دوران زندگی در مشهد افتادم. خورش قیمه در مشهد و کلا در استانهای خراسان نیز پر استفاده است. جدا از آنکه اغلب غذاهای نذری ایام عاشورا برنج و خورش قیمه است که به “قیمه امام حسینی” مشهور شده، از قیمه برای تزیین “شُله” غذای لذیذ و سنتی مشهدی ها و نیز برای تزیین حلیم استفاده می شود. به این فکر کردم که ریشه استفاده از قیمه به عنوان سس کجا بوده؟ هرچند که شاید ریشه آن مربوط به زمانی بوده که مرزی میان خراسان امروزی با افغانستان امروز نبوده است.

IMG_4991و چای دلچسب ایرانی

.
غذای اسپانیایی
روز پنجشنبه میخواستیم جایی بنشینیم که هم غذا بخوریم و هم صحبتهای کاری را انجام دهیم. در خیابان آکسفورد مدتی راه رفتیم. اول تصمیم گرفتیم در مجموعه بزرگ تجاری معروف این خیابان یعنی Selfridges غذا بخوریم. اما بعد از کمی راه رفتن به خیابان James رسیدیم که بسیار دیدنی است و پر است از کافه ها و رستورانهایی که هر عابری را برای نشستن وسوسه میکند.

IMG_5101بخشی از کافه های خیابان جِیمز

.
در یکی از رستورانهای اسپانیایی نشستیم. منوی غذا را که آوردند، قیمتها بسیار ارزان بود. به میزهای کناری که توجه کردیم، متوجه شدیم که اندازه پُرس ها کوچک تعریف شده است تا مشتری بتواند انتخابهای بیشتری داشته باشد، چرا که تنوع غذایی بسیار زیادی داشتند. همه سفارشهای ما از میان غذاهای اسپانیایی بود که بعضی از آنها را قبلا تجربه کرده بودم. تاپاس را قطعا در سفارشمان فراموش نکردیم!

IMG_5094پیش غذای معروف اسپانیایی

.

IMG_5092این غذا شبیه به املت بود، با تکه هایی از سیب زمینی پخته

.

IMG_5093پنیر؛ این هم یک پرس غذا بود!

.

IMG_5091میگو با پخت بسیار عالی

.

IMG_5095تاپاس، غذای مخصوص اسپانیایی

.

IMG_5097نسخه اسپانیایی دسر مورد علاقه من؛ کیک سیب با بستنی وانیلی

.
غذای عربی
بیشتر ما معمولا این نوع غذا را تجربه کرده ایم. رستورانهای لبنانی که در ایران هستند، غالبا انواع غذاهای عربی را ارائه میکنند. ما غذای عربی را در یکی از شعبه های زنجیره “نورا” خوردیم که مهمترین و با کیفیت ترین رستوران غذاهای عربی در لندن است.
متاسفانه از غذای روز اول عکس نگرفتم، با اینکه من عادت دارم که حتا در ایران هم از غذاهای خوبی که میخورم عکس میگیرم.

imagesنمای بیرونی یکی از شعب نورا

.
غذای آمریکایی
هارد راک کافه یکی از برندهای بین المللی با اصالت امریکایی است که از نظر من نسخه تکامل یافته زنجیره هایی مثل برگر کینگ یا مک دونالد است. منتها با قیمتی بسیار بالاتر و البته کیفیتی بالاتر. این رستوران در شهرهای مختلف اروپا (سایر نقاط را نمیدانم) شعبه دارد و من تجربه شعبه برلین آن را نیز داشتم. این بار اما قسمت بود که در شعبه خیابان پیکادلی مقابل گرین پارک آن را تجربه کنم. یکی از مشکلات برگرهای Hard Rock Cafe این است که واقعا نمیدانی چگونه آن را گاز بزنی!

IMG_5020همبرگر به سبک هاردراک کافه

.

غذای ایتالیایی
روز آخر که هتل را تحویل دادم، باید از ایستگاه مترو و قطار پَدینگتون به فرودگاه هیترو میرفتم. هتل را که تحویل دادم، یک ساعت وقت داشتم تا زمان حرکت قطار. در نزدیکی ایستگاه پدینگتون رستورانهای ایتالیایی زیادی وجود دارد. گرسنگی باعث شد که در یکی از همینها بنشینم و غذا بخورم. منتها سفارش من غذاهای همیشگی ایتالیاییها یعنی پاستا یا پیتزا نبود. غذایی ایتالیایی بود که توصیه میزبان رستوران بود که طعم نسبتا خوبی داشت. اما تجربه خوب این رستوران مربوط به دسر آن بود که یک کیک داغ شکلاتی با سس کارامل بود که انصافا رتبه اش بین همه دسرهایی که تا به انروز خوردم، قطعا بین ۶ یا ٧ تای اول هست. معرکه بود! جای همگی خالی…

IMG_5217فضای بیرونی رستوران

.

IMG_5218غذای ایتالیایی که خوردم

.

IMG_5219دسر داغ و استثنایی ایتالیایی

.

تصاویری از روزها و شبهای سفر

IMG_4918نه تنها برای همه معابر، بلکه حتا برای تاکسی ها هم برای معلولین راهکار داشتند

.

IMG_5031فضای بی نظیر یکی از شعب Pret a Manger

.

IMG_5202نمای بیرونی همان شعبه و سفارش من

.

IMG_5115“ریکشا” وسیله ای که در لندن هم پر طرفدار بود

.

IMG_5077تجربه ریکشا سواری شبانه من

.

IMG_5106پیاده روی در هوای آفتابی خیابان آکسفورد

.

IMG_5138هوای روز برگشتن اما بارانی بود

.

IMG_5145نیمکتی در هاید پارک

.

IMG_5172لذت کالسکه سواری در باران!

.

IMG_5209انعکاس در شیشه غبار گرفته مغازه ای متروک

منبع:وبلاگ مجید عرفانیان

همچنین ببینید

سفرنامه هند

سفر معنوی هندوستان

سفر معنوی هندوستان     قسمت اول (سفر به درون یا بیرون!) تا جایی که …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *