خانه / سفرنامه / سفرنامه خارجی / سفرنامه کشور های اروپایی / سفرنامه قبرس / خاطرات سفر به قبرس(۲۰۱۶)–روز اول و دوم- در مسیر راه، گشت شهری گیرنه(قبرس۱)

خاطرات سفر به قبرس(۲۰۱۶)–روز اول و دوم- در مسیر راه، گشت شهری گیرنه(قبرس۱)

خاطرات سفر به قبرس(۲۰۱۶)–روز اول و دوم- در مسیر راه، گشت شهری گیرنه(قبرس۱)

روزهای پایانی سال و تعطیلات نوروزی همیشه بره کشون آژانس های توریستی به حساب می یاد و قیمت تورهای خارجی چند برابر می شه و  برخی از آژانس های بزرگ هم با ترتیب دادن پروازهای چارتری فعالیت گسترده ای رو در بازار دنبال می کنن! با این حال اگه یکم فرصت طلب باشین و در انتخاب مقصد سفر و حتی روز شروع اون یکم انعطاف پذیری بیشتری داشته باشین، معمولا در آخرین لحظات همیشه پیشنهادهای خوب لحظه آخری رو می تونین شکار کنین. این بار دست تقدیر ما رو با تخفیفی حداقل ۶۰-۷۰ درصدی و پرداخت تنها ۹۹۵ هزارتومان برای هر نفر صاحب یک تور یک هفته ای با هتل ۴ ستاره و صبحونه و شام در قبرس شمالی کرد!
بررسی های قبلیمون حکایت از اون داشت که جزیره کوچک و آرومی مثل قبرس با روحیه افرادی مثل ما که عمدتاً یکجا بند نمی شن و دنبال تحرک از این شهر به اون شهرن، برای اینکه بخواد تو فهرست اولویت های گردشگریمون قرار بگیره حالا حالا ها باید تو نوبت می موند. مگه اینکه یه شرایط استثنایی پیش بیاد و به برکت عدم نیاز برای گرفتن ویزا در قبرس شمالی و آپشن های رویایی تورهای لحظه آخری این بار تعطیلات نوروز رو به جای شمال کشور راهی سواحل این جزیره رویایی بشیم.
صبح فردای خرید تور که یه روز شلوغ و پر ترافیک آخرین روزهای سال به حساب می اومد در فرودگاه بین المللی که تازه انگار می شد تحرک آشنای فرودگاه های متوسط بین المللی رو در اون دید این بار مملو از جمعیت بود.برخلاف تعجب هرچی چشم گردوندیم تابلویی که مقصد ما یعنی فرودگاه ارجان قبرس رو نشون بده ندیدیم! ای وای نکنه از هول حلیم افتاده باشیم تو دیگ و ما هم با همه زرنگی گیر کلاهبرداری های لحظه آخری افتاده باشیم!!! این نگرانی ها مثل برق و باد از جلوی چشممون گذشت اما آخر کار با دنبال کردن نام شرکت هواپیمایی چارتری ترک که فری برد (Freebird) نام داشت و دیدن نام شهر آدانای ترکیه به راز این موضوع پی بردیم!

http://s8.picofile.com/file/8278525476/20160317_101929.jpg

داستان از این قرار بود که بعد از استقلال قبرس از انگلیس در سال ۱۹۶۰ طبق توافق قرار بود تا نسبت قدرت به صورت ۷ به ۳ بین یونانی ها و ترک تبارهای قبرس تقسیم بشه اما بعد از اختلاف در شکل اجرایی این توافق و بعد هم استقرار نیروهای نظامی ترک در حمایت از اقلیت ترک تبار نهایتاً بیش از سه دهه است که این جزیره کوچک به دو قسمت جنوبی و شمالی تقسیم شده که بخش شمالی اون که ساکنان ترک تبار رو شامل می شه هنوز نتونسته مشروعیت سیاسی و دیپلماتیک به دست بیاره و به جز ترکیه هیچ کشوری اون رو به رسمیت نمی شناسه! واسه همینم قانونا هیچ کشوری به جز ترکیه حاضر به برقراری پرواز مستقیم به این مقصد نیست و به همین جهت به دلیل پرهیز از بروز از حساسیت یونان و اتحادیه اروپا، در تابلوی فرودگاه هیچ پرواز مستقیمی برای قبرس شمالی وجود نداره! با این حال بیزینس و تجارت که همیشه مثل آب راه خودش رو پیدا می کنه به هیچ وجه تسلیم نشده و با دور زدن این قانون راهکاری خلاق پیدا کرده که هواپیمای چارتری ترک ابتدا در آدانای ترکیه فرود می یاد و بعد از ۲۰ دقیقه توقف این بار به سمت قبرس شمالی پرواز می کنه!

با این توضیح تو یه روز نیمه سرد آخر اسفندی با کمی تاخیر که مطابق معمول به حس همکاری و نظم پذیری مسافران وطنی هم بی ربط نبود، سرانجام هواپیمای ترکیه ای آماده پرواز شد. با این حال ترکیب مسافران نوروزی حداقل برای ما که تقریبا همه سفرهامون در ماههای نه چندان شلوغ سال بوده کاملا غریب و نا آشنا بود. ترکیبی از خانواده های با شمار بچه های زیاد قد و نیم قد که از اول تا آخر پرواز، هواپیما رو رو سرشون گذاشته بودن!

http://s9.picofile.com/file/8278525584/20160317_132422.jpg

http://s8.picofile.com/file/8278525518/20160317_123252.jpg

خدا رو شکر که غذهای ترکی حداقل به مذاق ما سازگاره!

http://s8.picofile.com/file/8278525568/20160317_123330.jpg

با احتساب نیم ساعت توقف در فرودگاه آدانا که بدون ترک هیچ مسافری و تنها با سوختگیری همراه شد، حدود ۳ ساعت بعد حدودهای ظهر بود که سرانجام سواحل زیبای جزیره از بالا نمایان شد و هواپیما در فرودگاه ارجان به زمین نشست!

http://s8.picofile.com/file/8278525650/20160317_132900.jpg

http://s8.picofile.com/file/8278525692/20160317_133927.jpg

فرودگاهی نه چندان بزرگ که ظاهرا فعلا تنها مسافران آن ما بودیم. با شکل و شمایلی آشنا مشابه آنچه که در ترکیه تجربه کردیم. اما با این تفاوت که فصل تعطیلات نوروزی با بیلبردهای تبلیغاتی بزرگ کنسرت های ایرانی هم زرق و برق بیشتری پیدا کرده بود.

http://s8.picofile.com/file/8278525842/20160317_150634.jpg

http://s9.picofile.com/file/8278525784/20160317_145300.jpg

پس از دقایقی فرایند ورود رسمی به خاک قبرس شمالی با زدن مهر کوچکی در پاسمون به سرعت انجام شد. هرچند بعدا آرزو کردیم که ایکاش این مهر هم برای ما مثل  اتباع اروپایی به جای پاسپورت در صفحه ای جدا می خورد! چون شنیدیم که با این مهر احتمالا تا پایان اعتبار این پاسپورت از قبرس جنوبی و احتمالا یونان دیگه نمیشه ویزا درخواست کرد!

http://s8.picofile.com/file/8278525750/20160317_144356.jpg

ساعتی بعد سوار بر اتوبوس توریستی مسیر فرودگاه ارجان تا شهر گیرنه ( یا کایرنه) رو طی می کردیم و در همین حین مطابق معمول تورها، لیدر تور تمام تلاشش رو می کرد تا بتونه تورهای روزانه شون رو با قیمت های سرسام آور دلاری به مسافرهای بی نوا قالب کنه!

http://s8.picofile.com/file/8278525868/20160317_154148.jpg

برخلاف انتظار مسیر راه چندان هم سرسبز نبود! هرچند شاید در انتهای فصل زمستان هم نمی شد انتظاری جز این داشت.

http://s9.picofile.com/file/8278525942/20160317_154317.jpg

بخش هایی از مسیر هم کوهستانی بود و دورنمایی از کوه بش پارمارک (پنج انگشتی) به عنوان سنبل قبرس شمالی از همون ابتدا خودنمایی می کرد.

http://s8.picofile.com/file/8278525884/20160317_154242.jpg

کوه بش پارماک

کمتر از یکساعت بعد پس از اونکه مسافران سایر هتل ها پیاده شدن، آخرین مقصد اتوبوس هتل ما بود. سیاستی تبعیض آمیز که البته با توجه به پول تورمون نمی شد شکایتی هم داشت.

هتل ۴ ستاره ما در ۳ کیلومتری شهر گیرنه و در مسیر زیبای قلعه تاریخی بلاپایس قرار داشت و به همین بهانه نام بلاپایس رو هم بر اون گذاشته بودند.

http://s8.picofile.com/file/8278526618/20160320_090114.jpg

http://s8.picofile.com/file/8278526650/20160323_103528.jpg

هتلی با محوطه ای بزرگ و با طراحی بسیار زیبا که از شیب طبیعی زمین نهایت استفاده رو برده بود.

http://s9.picofile.com/file/8278526434/20160319_090121.jpg

http://s8.picofile.com/file/8278526492/20160319_090133.jpg

و ویلاهایی دوبلکس رو در چند جهت اصلی که عمدتا از منظره دریا هم بهره مند بشن و با ساختاری ترکیبی از سقف و پله کان چوبی طراحی کرده بود که در نیم طبقه بالایی تخت قرار داشت.

http://s9.picofile.com/file/8278525992/20160317_165351.jpg

محوطه هتل هم  با گلکاری زیبا فضای دلچسبی رو متصور می ساخت.

http://s9.picofile.com/file/8278526368/20160318_102557.jpg

http://s9.picofile.com/file/8278526526/20160319_090941.jpg

اونم با یه استخر و چشم انداز عالی از دریا!

http://s8.picofile.com/file/8278526142/20160317_185644.jpg

http://s8.picofile.com/file/8278526126/20160317_185358.jpg

درست جلوی هتل استادیوم کوچکی هم قرار داشت که البته تو هفته ای که ما اونجا بودیم کمتر مورد استفاده قرار گرفت!

http://s9.picofile.com/file/8278526400/20160318_102746.jpg

بدون تعارف کیفیت اتاق و محوطه زیبای گلکاری شده هتل به مراتب از حد انتظار ما بالاتر بود. هتل دارای استخر سرباز و سرپوشیده بود و علاوه بر اون سرویس های رایگان هتل در ۳ زمان مختلف روز حتی امکان استفاده از ساحل دریا رو در هتلی ۵ ستاره که تحت مالکیت گروه هتل های صاحب این هتل بود رو به رایگان فراهم می کرد. هرچند در این سرمای هوا بعید بود کسی به سرش بزنه بخواد بره تو آب! بطوریکه برای شب حتی مجبور شدیم از بخاری برقی که در اختیارمون قرار دادن هم استفاده کنیم!

http://s9.picofile.com/file/8278526068/20160317_185107.jpg

با کمی استراحت عصر زمان مناسبی بود تا برای آشنایی شهر اولین بخش گردش شهری رو شروع کنیم. برای همینم سر ساعتی که جدول هتل مشخص کرده بود سوار بر ون رایگان هتل که تا مرکز شهر گیرنه هر روز ۳ نوبت حرکت داشت پیش رفتیم.

از دوری هتل تا شهر گفتیم، این موضوع تقریبا برای همه هتل های شهر به چشم می خوره چون اساسا فضای شهر گیرنه با ساختار تاریخی و سنتی اش کمتر فضای خالی رو برای ساخت هتل فراهم می کرد. واسه همینم اکثر هتل های ۴ و ۵ ستاره که دوست داشتن از فضای ساحل اختصاصی و کازینو و … برخوردار باشن چند کیلومتری با شهر فاصله داشتن.  همینم هست که اکثرشون سرویس های رایگانی در ساعات مختلف برای مرکز شهر گذاشته بودن!

به شهر که نزدیکتر شدیم تک و توک ساختمون های نیم ساخته کنار جاده هم خودنمایی می کردن! یادگاری از رونق چندسال گذشته که با بازارگرمی دلال ها کلی از سرمایه های مردم دیگر کشورها و از جمله ایرونی های خودمون رو به اینجا سوق داده بودن!

با ترک ماشین در نزدیکی میدون کوچک اصلی شهر، دل به دریا زدیم و از زوج مسن انگلیسی همراهمون از هتل پرسیدیم شما می دونین صرافی کجاست؟ اونا هم که انگار نماد غریزی نکته سنجی و حسابگری ملیت انگلیسیشون رو می خواستن به رخمون بکشن گفتن آره الان می بریمتون بهترین صرافی شهر! و بعد با هم همراه شدیم تا پس از عبور از یکی دوتا خیابون نه چندان عریض در کوچه ای فرعی که چندان هم محل گذر نبود صرافی مورد نظر رو که نرخ ش یکم بهتر از بقیه بود رو نشون بدن!

http://s9.picofile.com/file/8278525384/20160305_214558.jpg

البته باید اعتراف کنیم نرخ صرافی ها عموما منصفانه است و دقیقا مثل استانبول ترکیه است و اسکناس رایج هم با توجه به اینکه عملا این بخش از جزیره کشوری مستقل محسوب نمیشه همون لیر ترکیه است!

با این حال این فرصت کوتاه هم صحبتی با زوج مسنی که تو همین فاصله برامون شرح دادن که تا حالا ۱۷ بار به قبرس اومدن و هربار هم حدود ۳ هفته اقامت کردن و چند تا توصیه مناسب گردشگری بیشتر از تفاوت اندک نرخ های تبدیل لیر جذاب بود! حسابشو رو بکنین آدم ۱۷ بار مختلف و احتمالا هر سال پشت سرهم بیاد یه جزیره کوچیک و آروم و اونم سه هفته بمونه! نمی دونیم آیا این جزیره است که این آدم ها رو سحر کرده یا قدرت جادویی پول پر قدرت حقوق بازنشستگیشونه که به جای موندن در خونه هر ماه از سال رو می تونن تو یه کشور دیگه خوش بگذرونن! البته بعدا فهمیدیم کازینوهای خوش آب و رنگ یکی از مهمترین جذابیتهای این جزیره کوچیکه!

با ترک اون زوج دوست داشتنی حالا فرصتی کوتاه تا تاریکی هوا داشتیم که بیشتر با این شهر تاریخی آشنا بشیم. هرچند کلا منطقه قدیمی شهر تشکیل شده بود از چند تا خیابون کم عرض و کوچه پس کوچه های تو در تو با معماری قدیمی که عمدتا به ساحل دریا می رسیدند و در طول یک هفته اقامتمون در قبرس تقریبا همه جاش رو شخم زدیم!

http://s9.picofile.com/file/8279546734/090.jpg

حتی اگه گذشته این منطقه رو اونجور که ادعا می شه به عصر حجر و انسان های ۵ تا ۹ هزار سال قبل ارتباط ندیم، بازم نمی تونیم از تاریخ پرنشیب و فراز این شهر باستانی در دوران جنگ تروژان و قلعه تاریخی اون که همچنان استوار از دوران بیزانس در ورودی جزیره خودنمایی می کنه سخنی به میون نیاورده باشیم.

http://s9.picofile.com/file/8279546742/20160318_122026.jpg

http://s9.picofile.com/file/8279547484/097.jpg

اما برای شب اول فقط کافی بود با میدون کوچک مرکزی شهر آشنا بشیم و برخلاف توصیه های فیلسوفانه جناب لیدر محترم تور که برای رفتن به شهرهای اطراف وسایل نقلیه عمومی وجود نداره و …، در همون ساعت اولیه ایستگاه مینی بوس های شهرهای اطراف یعنی فاماگوستا و نیکوزیا رو به راحتی پیدا کردیم!

http://s8.picofile.com/file/8278525350/600.jpg

شب در حالیکه هوا تاریک شده بود و دیگه از ون رایگان هتل خبری نبود، می بایست مسیر ۳ کیلومتری تا هتل رو خودمون می رفتیم. با اینکه امنیت شهر رو با همه وجود می شد حس کرد اما بار سنگین که با خرید آب معدنی و … از سوپر مارکت انجام شد برامون یکم سخت بود. نهایتا با ترکیبی از ماشین های دلموش و بعد هم دقایقی پیاده روی اونم تو یه مسیر سربالایی نفس نفس زنان به هتل رسیدیم!

http://s8.picofile.com/file/8278526234/20160317_193847.jpg

http://s8.picofile.com/file/8278526184/20160317_193840.jpg

حالا دیگه چی می تونست از این خبر بیشتر خوشحالمون کنه که خوشبختانه در پکیج هتلمون شام هم قرار داره! پس در اون اوج خستگی و گشنگی چه موهبتی می تونست بهتر باشه از منوی بوفه باز سخاوتمندانه یک هتل ۴ ستاره استاندارد.

http://s8.picofile.com/file/8278526350/20160318_101601.jpg

جدا از تنوع جذاب انواع غذاهای گرم و سرد و بعد هم دسرهای خوش رنگ و لعاب روی میز، نمی شه از برخورد حرفه ای و احترام آمیز گارسون های رستوران صحبت نکرد. سرویس دهی اونقدر کامل و عالی بود که فقط قبلا تو فیلم ها دیده بودیم!

http://s9.picofile.com/file/8278525400/20160306_010730.jpg

http://s9.picofile.com/file/8278525450/20160306_010737.jpg

آخر شب به بهانه استفاده از اینترنت رایگان هتل هم چه تفریحی می تونست سرگرم کننده تر باشه از نشستن در لابی گرم و هم صحبتی با سایر مهمون های هتل.

این حضور شبانه که دیگه عادت هر روزمون تا پایان سفر شد، بهانه ای دیگه هم داشت و اون هم، هم صحبتی با مصطفی رسپشن شیفت عصر تا شب خونگرم اهل کردستان ترکیه بود که دیگه حسابی باهامون رفیق شده بود!

خاطرات سفر (شیما و علی) – خاطرات سفر به آسیا(۲۰۱۶)–روز دوم، گشت شهری گیرنه(قبرس۲)

جمعه ۱۳۹۵/۱۰/۲۴

خاطرات سفر به آسیا(۲۰۱۶)–روز دوم، گشت شهری گیرنه(قبرس۲)

این اولین باری بود که صبح عجله ای برای بیدار شدن نداشتیم! خیر سرمون این بار اومده بودیم سفر ریلکسیشن! با این حال تنبلی ما دلیل دیگه ای داشت و اون ساعت حرکت ون رایگان هتل تا مرکز شهر بود که تازه از ۱۰٫۳۰ صبح شروع می شد!

در این بین چی می تونه جذاب تر باشه از یه صبحونه کامل بوفه باز که در رستوران زیبای هتل با چشم انداز استخر هتل و کمی دورتر دورنمایی از دریا همراه بشه!

http://s8.picofile.com/file/8281852868/20160318_102557.jpg

http://s9.picofile.com/file/8281852834/20160318_095440.jpg

چقدر می چسبه این حس اشرافیت زیبا که هنوز ننشسته گارسون آموزش دیده رستوران با یکدست پشت کمر می یاد جلو و ظرف کوچک حاوی کره و مربا رو برای پیش غذا رو میزتون می چینه و از اونجا به بعد این شمایید و خیل خوراکی های رنگ و وارنگ اشتها آور! از بورک های وسوسه انگیز ترکی گرفته تا انواع شیرنی جات!

http://s8.picofile.com/file/8281852842/20160318_095454.jpg

برای هضم غذا و شایدم کوتاهتر کردن زمان انتظار هم که باشه، یه چرخی در کوچه های اطراف هتل زدیم.

http://s8.picofile.com/file/8281852618/104.jpg

http://s9.picofile.com/file/8281852626/107.jpg

http://s9.picofile.com/file/8281852634/108.jpg

هنوز ۱۰٫۳۰ نشده بود که ون رایگان هتل دیگه جای خالی نداشت و مشتریان ثابت ون که چندتا زوج مسن اروپایی بودن به همراه ما و یکی دوتا زوج ایرانی دیگه سوار بر ماشین به رسم انگلیس های استعمارگر در سمت راست جاده به سمت مرکز پیش می رفتیم.

دو طرف جاده در طول مسیر ویلاهای خوش ساخت و باغچه های سرسبز و درختان میوه  خودنمایی می کرد. اونم میوه های آب دار مدیترانه ای! هرچند به قول مصطفی رسپشن ترک هتل این قبرسی ها عقل درست و حسابی ندارن و با اینکه تو هر خونه ای حداقل چندتا درخت میوه است به جای چیدن میوه از درخت خودشون، می رن همون میوه رو از بازار می خرن و می خورن!

http://s8.picofile.com/file/8281853450/20160319_122310.jpg

http://s8.picofile.com/file/8281852692/112.jpg

http://s9.picofile.com/file/8281852742/114.jpg

به شهر که نزدیکتر شدیم تک و توک ساختمون های نیم ساخته کنار جاده هم خودنمایی می کردن! یادگاری از رونق چندسال گذشته که با بازارگرمی دلال ها کلی از سرمایه های مردم دیگ کشورها و از جمله ایرونی های خودمون رو به اینجا سوق داده بودن!

کمتر از ۱۰ دقیقه بعد در ایستگاه مرکزی شهر پیاده شدیم و این بار بدون اینکه نیاز به کمک گرفتن از GPSباشه جهت ساحل و اسکله رو به راحتی پیدا کردیم. مورچه چیه که کله پاچه اش باشه!

از کوچه های شیب دار با سنگ فرش های نه چندان هموار قدیمی بالا و پایین می ریم و لحظاتی بعد دورنمای زیبایی از ساحل خوش رنگ مدیترانه پیش روی ماست!

http://s9.picofile.com/file/8281851284/001.jpg

با ادامه دادن مسیر این بندرگاه زیبا و قدیمی گیرنه است که پیش چشم ما است.

http://s9.picofile.com/file/8281851368/021.jpg

ساحلی که دست بشر از دیرباز بخشی  از آن را برای اسکان کشتی ها محصور کرده و خیل عظیم کشتی های چوبی و تفریحی وجب به وجب اون رو اشغال کرده اند.

http://s8.picofile.com/file/8281851476/031.jpg

http://s9.picofile.com/file/8281851326/010.jpg

حتی اگه گذشته این منطقه رو اونجور که ادعا می شه به عصر حجر و انسان های ۵ تا ۹ هزار سال قبل ارتباط ندیم، بازم نمی تونیم از تاریخ پرنشیب و فراز این شهر باستانی در دوران جنگ تروژان و قلعه تاریخی اون که همچنان استوار از دوران بیزانس در ورودی جزیره خودنمایی می کنه سخنی به میون نیاورده باشیم.

http://s9.picofile.com/file/8281852918/20160318_113327.jpg

http://s9.picofile.com/file/8281852884/20160318_113316.jpg

با این وجود، حال و هوای این روزهای بندرگاه قدیمی بیشتر یادگار به جامونده از قرن هجدهم میلادی است. بندری زیبا که حالا دیگه با رستوران هایی که ماحصل تغییر کاربری انبارهای قدیمی چندصدساله شهرند، بسیار زنده و دوست داشتنی شده است.

http://s8.picofile.com/file/8281852992/20160318_122538.jpg

بازار کساد این فصل از سال موجب شده تا قدم به قدم شاهد دعوت های گرم صاحبان رستوران با منوهای آماده در دست باشیم و چه ابتکارهایی به کار می برند برای جذب مشتری این جماعت رستوران دار.

http://s9.picofile.com/file/8281853042/20160318_122619.jpg

هرچند صبحونه پر و پیمون هتل حتی اجازه نیم نگاهی هم به منوهای خوش رنگ و لعاب ترکی نمی ده!

http://s9.picofile.com/file/8281852800/20160305_214621.jpg

سردی هوا و کمبود مشتری بازار کشتی های مسافربری را هم کساد کرده و تا حوالی ظهر هیچکدومشون برنامه تفریحی گشت دریا نداشتند. تنها حوالی ظهر بود که یکیشون کرکره رو بالا کشید و اونم برای چندتا مسافر محدود تلاش می کرد یه تور گشت دریایی ۲ روز بعد رو با قیمت ۱۰۰ لیر بفروشه! باهاش همکلام که شدیم و گفتیم درست اونور آب تو ترکیه همچین توری فقط ۲۵ لیر قیمت داره که اونم با حاضر جوابی گفت اینجا قبرسه نه ترکیه و ما باید ۳ برابر مالیات بدیم!آخرشم گفت که نهایتا چون مشتری نیست تا حدود ۷۰ لیر می تونه پایین بیاد!

http://s9.picofile.com/file/8281851750/057.jpg

http://s8.picofile.com/file/8281851718/056.jpg

از کنار کشتی های کوچک آروم آروم عبور می کنیم. زرق و برق و ابتکار برخیشون در تزئین کشتی ها بسیار به مذاق معدود گردشگران اون ساعت از صبح خوش می یاد.

http://s9.picofile.com/file/8281853092/20160318_125412.jpg

به خصوص یکیشون که طرح دزدان دریایی کارائیب داشت.

http://s8.picofile.com/file/8281851418/023.jpg

آروم آروم قدم زنان مسیر روی موج شکن بندر رو تا جایگاه فانوس دریایی پیش رفتیم تا از زیبایی چشم انداز ساحلی با پس زمینه کوه های بش پارماک یا همون ۵ انگشتی و تصویر زیبایی از بندرگاه و قلعه استوار گوشه اون نهایت لذت رو ببریم.

http://s8.picofile.com/file/8281851542/046.jpg

از هر طرف که نگاه می کنی قلعه تاریخی گیرنه همچنان استوار خودنمایی می کنه.

http://s9.picofile.com/file/8281851842/059.jpg

http://s9.picofile.com/file/8281851792/058.jpg

چه عظمتی داشته این عمارت عظیم و خوش تراش.

http://s9.picofile.com/file/8281851584/047.jpg

هرچند فعلا جا گذاشتن عصای سلفی در کنار محدودیت زمان بهانه ای میشه برای به تاخیر انداختن بازدید از این بنای تاریخی!

http://s8.picofile.com/file/8281851676/054.jpg

با این حال از همون پایین کم توجهی برخی بازدیدکنندگان بی فرهنگ که در اون ارتفاع احتیاط لازم رو نمی کنند بیشتر جلب توجه می کنه.

http://s9.picofile.com/file/8281851626/053.jpg

http://s8.picofile.com/file/8281851884/062.jpg

با دل کندن از اون چشم انداز رویایی به کنار اسکله زیبا بر می گردیم.

از روی نقشه پیدا کردن دفتر راهنمای گردشگران سخت نیست! پس با ورود به دفتر راهنمای توریستی بندرگاه، مشتاقانه از دیدنی های شهر می پرسیم؟ اما مسئول مربوطه از اون دسته آدم هاست که قطره چکونی پاسخ می ده و تلاش می کنه با دادن نقشه شهر و چندتا بروشور سر و ته قضیه رو در بیاره!

اما ما با کوله باری از تجربه به این زودی ها که از رو نمی ریم! پس ازش در مورد فستیوال های این هفته می پرسیم و اونم می گه شنبه و یکشنبه فستیوال گل لاله در روستایی در نزدیکی شهر با نام تپه واشی برگزار می شه که می تونه براتون جذاب باشه! بعد هم که بیشتر می پرسیم با دادن بروشور این فستیوال محلی، بر روی نقشه محل حرکت مینی بوس های تپه واشی رو علامت می زنه تا برنامه فردامون از همین الان مشخص شده باشه!

http://s8.picofile.com/file/8281853176/20160318_162708.jpg

ظهر که حالا دیگه هوا یکم گرمتر هم شده از کوچه پس کوچه های تاریخی شهر به مسجد جامع گیرنه با نام آقا کافر پاشا می رسیم. چند نفری در کوچه اطراف مسجد بساط پهن کردن تا نماز جمعه رو به جا بیارن!

http://s9.picofile.com/file/8281851900/064.jpg

http://s8.picofile.com/file/8281851926/065.jpg

و در گوشه ای هم وضوخانه مسجد با نقش و نگار و خط آشنای اسلامی هویت تاریخی اون رو به روشنی حکایت می کنه!

http://s9.picofile.com/file/8281851976/067.jpg

کمی آن طرفتر در کوچه کناری کلیسای کوچک و ساده سنت اندرو آنجلیکن قرار داره! درها بازند اما کسی نیست! جرات کرده جلوتر می رویم و نهایتا فضای داخلی کلیسا رو هم می بینیم.

http://s8.picofile.com/file/8281852000/068.jpg

چند صندلی ساده و محراب و نهایتا تصویر پوسترهایی بر دیوار!

http://s8.picofile.com/file/8281852092/072.jpg

http://s8.picofile.com/file/8281852042/070.jpg

بدون اینکه کسی بپرسه خرتون به چن من؟

حالا دیگه خورشید وسط آسمون خودنمایی می کنه و گرمای هوا هم بیشتر شده! برنامه بازدید از قلعه تاریخی شهر گیرنه رو به بعد موکول می کنیم و با پای پیاده و فاصله نه چندان زیاد به مرکز شهر بر می گردیم.

http://s9.picofile.com/file/8281852426/093.jpg

بافت تاریخی شهر تا حد قابل توجهی حفظ شده و به همین خاطر میدون اصلی بسیار کوچک و عرض خیابون ها بیشتر شبیه کوچه هستند.

http://s8.picofile.com/file/8281852368/088.jpg

http://s9.picofile.com/file/8281852376/089.jpg

و کوچه ها هم گاهی اونقدر باریک که به قول یزدی ها کوچه آشتی اند که دوستان قهر ناگزیر با عبور از کنار هم آشتی می کنن!

http://s9.picofile.com/file/8281852384/090.jpg

در پارک کنار میدون اصلی، شهرداری ظرف های غذایی برای سگ های ولگرد شهر تعبیه کرده. هر چند آفتاب گرم روز موجب شده تا بیشتر سگ ها ترجیح بدن بعد از صرف غذا زیر مقبره سنگی Baldoken Ottoman دراز بکشن که ناسلامتی خودش یکی از آثارهای باستانی شهر به شمار می یاد.

http://s8.picofile.com/file/8281852134/075.jpg

http://s8.picofile.com/file/8281852192/076.jpg

از گرمای هوا به هایپر مارکت نه چندان بزرگ شهر پناه می بریم. اما چیز دندون گیری در انتظارمون نیست! انگار یکی از سوپرمارکت های دست چندم ترکیه رو رفته باشی؟!

http://s8.picofile.com/file/8281852334/085.jpg

با وجود صبحونه پر و پیمون صبح تمایل چندانی برای صرف نهار نبود اما عبور از کنار رستوران کوچکی که با تصاویر اشتها آور و عطر های دلچسب تاب مقاومت رو از آدم می گرفت بی اختیار به داخل رفتیم.

http://s8.picofile.com/file/8281852242/078.jpg

نام غذاها به زبون ترکی نوشته شده بود و همین موجب شد یک لحظه در تلفظ کوفته رو کوفت بگیم، که البته صاحب رستوران که جوونی حداکثر ۳۰ ساله بود سریع موضوع رو گرفت و دقایقی بعد دوتا ساندویج کوفته که چیزی شبیه کباب تابه ای خودمونه البته با سبزهای معطر و خوش طعمه رو رو میزمون گذاشت.

http://s8.picofile.com/file/8281853168/20160318_153959.jpg

دقایقی بعد شاگردشم با سینی چای و استکان های کمر باریک رسید که همینم بهانه ای شد تا جاتون خالی بساط چایمونم به راه باشه!

http://s9.picofile.com/file/8281852500/095.jpg

جالب اونکه شاگرد رستوران که بعید بود اختلاف سنی اش با صاحب رستوران بیشتر از ۴-۵ سال باشه، مرتبا رئیسش رو با نام اوستا صدا می کرد!

http://s9.picofile.com/file/8281853126/20160318_135248.jpg

عصر زیرو رو کردن چندتا کوچه تنگ و ترش شهر رو در دستور کار قرار دادیم. مردمی بیکار با سرگرمی های ساده ای چون بازی دومینو!

http://s9.picofile.com/file/8281852276/079.jpg

بر اساس راهنمای گردشگری و نقشه شهر، هنوز یکی دوتا بنای نیمچه جذاب تاریخی که عبارت بود از گنبد خشتی سیتی وال که حالا فروشگاه صنایع دستی و آثار هنری بود رو پشت سر گذاشتیم و دوباره به سمت ساحل دریا پیش رفتیم.

قبرس

قدم زدن در ساحل قوسی شکل گیرنه و چشم انداز زیبای مدیترانه نهایتا منجر شد به استراحتی کوتاه در نیمکت های ساحل و در ادامه به ناگاه صدای ساز و دوهل نظامی توجهمون رو جلب کرد و مراسم بالا و پایین بردن پرچم در فضای پارک ساحلی با نظم و ترتیب خاصی برگزار شد.

http://s9.picofile.com/file/8281853234/20160318_173350.jpg

انگار نه انگار که اینجا قبرسه! همه جا فرهنگ و نفوذ ترک ها از مجسمه آتاتورک گرفته تا واحد پول و حتی پرچم رسمی ترکیه خودنمایی می کنه!

قبرس

غروب دیگه چیزی از منطقه قدیمی شهر باقی نمونده بود که ندیده باشیم.به جز چشم انداز زیبای قلعه از یکی دورتر!

http://s8.picofile.com/file/8281852534/097.jpg

http://s9.picofile.com/file/8281853342/20160318_190624.jpg

با این حال زمان انتظار تا اومدن ون رایگان هتل ما رو برای قایقی هم شده در ایستگاه نشوند. حضور هم هتلی های خارجی در ایستگاه و به خصوص زوج مسن آلمانی که مرده انگار به دلیل سکته مغزی بخشی از بدنش فلج بود هم فرصتی برای تامل بیشتر ایجاد کرد. پیرمردی بسیار با انگیزه و خوش مشرب که بدون توجه به محدودیت حرکتی با همه همکلام می شد و با شوخی خنده انرژی مثبت می داد!

شب همون بساط شام و بعدهم وای فای لابی و نهایتا هم هم صحبتی با مصطفی پایانی بود بر یک روز پرکار.


سه شنبه ۱۳۹۵/۰۹/۳۰

نویسنده شیما و علی

منبع وبلاگ شیما وعلی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *