سفر به شهری بر فراز تپه ها(سفرنامه استانبول)

از شمال ایران که به سمت جنوب حرکت کنی حتی اگر راه را بلد نباشی و فقط دل به گرمای جاده ببندی به سرزمینی میرسی، پر از ذخایر نفتی و گازی به سرزمینی که گه گاهی برای نفس کشیدن نیاز به آب شش داری تازه چند سالی است که مهمانی ناخوانده با ما همراه شده که برای آنکه نفسی راحت بکشی به فیلتری چند لایه نیاز داری که خاک وارد ریه هایت نشود!

بله من از بوشهر با شما سخن می گویم مثل سایر دوستان عاشق سفرم با این تفاوت که برای سفر خارج از کشور باید مشقت بوشهر تا تهران و اقامت احتمالی آن را تحمل کنم. گروهی یازده نفره هستیم که مبلغی ثابت جهت مسافرت خارجه به ما اختصاص یافته بود. تقریباً به هر نفر مبلغی نزدیک به ۶۰۰ هزار تومان می رسید و ما بقی را باید خودمان پرداخت می کردیم.

کجا بریم؟ من گزینه های مختلف را با بچه ها در میان گذاشتم:

اسم دبی را که آوردم گروهی گفتند:”حیف نیس پول خرج دبی کنیم!”(هر چند من مخالف چنین نظری هستم) گزینه ی بعدی را که مطرح کردم جوان ترها لبخندی بر لب داشتند و بزرگترها گوشه ی لب گزیدند معمولاً اسم تایلند را که بیاوری با چنین واکنشی مواجه میشوی! (این هم از آن قضاوتهای عجولانه است).

مالزی هم باید عمده هزینه تور را خودمان پرداخت می کردیم آن هم بدون همسرهایمان( تازه مگه جرات داشتیم دست خالی برگردیم) و این چنین بود که استانبول را با تمام انفجارهای پی در پی اش جایی دوست داشتنی پنداشتیم.

از گروه ۱۱ نفره فقط ۵ نفر برای سفر به ترکیه در سوم اردیبهشت ماه ۹۵ اعلام آمادگی کردند و بنده که کوچکتر از بقیه بودم (۳۸ سال) و شاید عاشق تر از دیگران برای سفر، جستجوی خودم را برای انتخاب تور مناسب آغاز کردم.

من ترجیح می دم که روش انتخاب تور و برنامه ریزی آن را به انتهای سفرنامه منتقل کنم تا در روند داستانی سفر نامه خللی ایجاد نشود از آنجا که سفرنامه استانبول زیاد نوشته شده سعی کردم از بیان مطالب و مکانهای تکراری خود داری کنم.

پرواز ما با هواپیمایی معراج در ساعت ۲۳:۳۰ بود برای کاهش ریسک یک شب قبل از بوشهر به تهران حرکت کردیم.

پرواز معراج بدون تاخیر انجام شد مهمانداران با گرمی و با غذایی گرم از ما پذیرایی کردند به گونه ای که در پرواز سه ساعته مجالی برای خوابیدن نبود.

بعد از کنترل پاسپورت و گرفتن بار باید تابلو شرکت سهند تور را پیدا میکردیم. به محض دیدن تابلو سهند تور لیدر، ما را به گوشه ای از فرودگاه هدایت کرد و خوشبختانه هموطنان عزیز خیلی تاخیر نداشتند و بعد از حدود ۱۰ دقیقه با جمعیتی ۱۶ نفره راهی هتلها شدیم. تغییر چهره‌ی مسافرها قبل و بعد از پرواز مهر تاییدی بود که ایرانیها منعطف ترین آدمهای دنیا هستند و حتی می توانند در بهاری ترین شبهای سرد استانبول تابستانه ترین لباس را بپوشند!

ساعت ۲ شب ترافیک بسیار پایین بود و اما اشتیاق دیدن چهره شهر در نیمه شب اجازه نمی داد که خستگی پرواز شبانه و روز قبل را احساس کنم

در مسیر لیدر ضمن معرفی خود به توضیحاتی کلی در خصوص شهر استانبول پرداخت و قبل از معرفی تورهای گران و معروف خود با سوالی هوشمندانه میزان استقبال احتمالی از تورها را سنجید. او پرسید ” آیا کسی هست که بار اولش باشه می یاد استانبول ؟ ” وقتی پاسخ را کاملاً منفی دید دیگر خیلی به خودش زحمت نداد و فقط تور کشتی ایرانی را به قیمت ۶۵ دلار معرفی نمود!(شاید بعضی ها هم نخواستند خودشان را کم تجربه معرفی کنند)
هتل د سیتی پورت هتلی نزدیک ایستگاه ینی کاپی هست که می توان کوچکی اتاق هایش را به تمیزی آن ها بخشید(در قسمت نقد و بررسی هتل کامل شرح داده ام). ما یک اتاق سه تخته و یک اتاق دو تخته رزرو کرده بودیم از جمع ما یکی از دوستان به زبان آذری مسلط بود و می توانست ارتباطی ۷۰ تا ۸۰ درصدی با ترکها برقرار کند(سعید) در ابتدا سه نفر از دوستان ما برای استفاده از اتاق سه تخته به طبقه مربوطه رفتند که چند دقیقه ای نگذشته بود که بسیار شاکی از کوچکی اتاق ها برگشتند سعید به رسیپشن به شوخی گفت: ” دوستان ما فردا جلسه ای با اردوغان دارند و این اتاق برای آنها بسیار کوچک است” رسیپشن هم بعد از خنده ای طولانی قول داد فردا اتاقی بزرگتر به آنها بدهد(البته عمده اتاق ها خالی بودند).

سفرنامه استانبول

اتاق هتل

 

سفرنامه استانبول

روشویی هتل

 

سفرنامه استانبول

چشم انداز اتاق هتل

 

روز اول پارک مینیاتوریک تپه پیر لوتی و مرکز خرید جواهیر

ساعت حدود ۷ از خواب بیدار شدم و بعد از حمام برای صرف صبحانه به رستوران هتل رفتم صبحانه هتل تنوع زیادی نداشت صبحانه را با سایر دوستان خوردیم و برای رفتن به پارک مینیاتوریک از هتل بیرون رفتیم.

سفرنامه استانبول

سفرنامه استانبول

صبحانه هتل

 

سفرنامه استانبول

رستوران هتل

 

از آنجا که ما ۵ نفر بودیم تصورم این بود که باید با دلموش (ون) جابجا شویم قیمت را از چند تاکسی سوال کردیم که چهل لیر پیشنهاد دادند و یکی از آنها با کمی چانه زدن با ۳۵ لیر راضی شد نکته جالب این بود که تعداد ما برایش مهم نبود و کلاً ما در استانبول با یک تاکسی هر ۵ نفرمان جابجا میشدیم (البته در قسمت آسیایی وضعیت متفاوت بود) ظاهراً رانندگان تاکسی در استانبول خیلی قانون مدار نیستند. وقتی از راننده سوال کردم به خاطر تعداد شما را جریمه نمی کنند گفت: “اگر پلیس متوجه شود ممکنه جریمه کنه ” خواستم کمربند بزنم گفت لازم نیست.

در مسیر از سعید خواستم نظر راننده را در مورد اردوغان بپرسه که راننده با اقتدار و دستان گره کرده اردوغان را خوب و دوست داشتنی خواند این سوال در طول سفر از سایر رانندگان شد و همگی به اتفاق چنین نظری را داشتند من نه دانش این گونه مسائل را دارم و نه به خودم اجازه میدم در چنین مسائلی اظهار نظر کنم اما یک چیز را میدانم اگر کشوری بخواهد پیشرفت کند باید مردمانش به دولت مردان و سرزمینشان عشق بورزند و در ترکیه من این مورد را به کرات در تمام اقشاری که با آنها برخورد کردم دیدم.

پارک مینیاتوریک به مساحت ۶۰۰۰۰ متر مربع بوده که ۱۰۵ ماکت تاریخی در آن می باشد این ماکتها بسیار شبیه مدل واقعی ساخته شده اند. اگر از عکاسی لذت می برید این پارک فرصت مناسبی است تا با انواع ماکت ها عکس بگیرید از روی پل تنگه بسفر رد شوید یا هیاهوی یک استادیوم را از نزدیک بشنوید همه چیز کوچک شده تا بتوانید آن را برای عکسی یادگاری در آغوش بکشید.

با پرداخت ۱۰ لیر مبلغ ورودی، وارد پارک شدیم پارک مینیاتوریک فضایی آرام و زیبا داشت ولی کاش بزرگتر بود نکته جالب در مورد پارک این بود که با قرار دادن بلیط در کنار هر قسمت توضیحاتی به زبان مورد نظر (در زمان خرید بلیط انتخاب میشد) به شما میدهد که اگر از لهجه گوینده بگذریم، مفید بود.

سفرنامه استانبول

نمایی کلی از پارک مینیاتوریک

 

سفرنامه استانبول

ماکتی از شهر استانبول (در کمین این گربه بودم تا مقیاسی از ماکتها را بتوانم نشان دهم)

 

سفرنامه استانبول

ماکتی از هواپیمایی ترکیش

 

سفرنامه استانبول

سفرنامه استانبول

ماکتی در پارک مینیاتوریک

 

بعد از بازدید از قسمتهای مختلف که نزدیک به یک ساعت و نیم طول کشید تصمیم گرفتیم به سمت تپه پیر لوتی حرکت کنیم از ایستگاه نزدیک پارک یک تاکسی به مبلغ ۲۰ لیر گرفتیم و به سمت تپه پیر لوتی پیش رفتیم سعید از راننده خواست موزیکی را پخش کند او رادیو روشن کرد در کل مدتی که در استانبول سوار تاکسی می شدیم معمولاً وقنی چنین درخواستی را از راننده می کردیم او رادیو را روشن می کرد نمی دانم مردم ترکیه در ماشین موزیک گوش نمی دهند یا آنچه را که دوست دارند بشنوند رادیو پخش می کند در ضمن در خیابان خبری از ماشین با سیستم های صوتی عجیب نبود.

راننده ما را در کنار تله کابین پیاده کرد و ما در صف نسبتاً طولانی تله کابین ایستادیم و ظاهراً تنها ایرانی صف ما بودیم در صف تپش های شهر بیشتر مشاهده میشد و می توانستیم چهره شهر بدون توریست را ببینیم عمده افراد صف را زوجهای جوان تشکیل می دادند که نگاهشان بیشتر به هم معطوف بود پچ پچ و نجوا به همراه ابراز احساسات وقت و بی وقت در صف موج میزد.

سفرنامه استانبول

تابلو تله کابین

 

سفرنامه استانبول

تله کابین

 

ورودی تله کابین نفری ۴ لیر بود که با استانبول کارت نیز قابل پرداخت بود در صورتی که استانبول کارت در اختیار نداشتین می توانستین ژتونهایی را از دستگاههایی که به همین منظور در آنجا تعبیه شده بود دریافت نمایید.

مسیر تله کابین بسیار کوتاه بود ولی به چهار لیر می ارزید بعد از پیاده شدن از تله کابین به بالای تپه رسیدیم در آنجا چندین کافه با چشم اندازی زیبا از شهر استانبول بود با قبر های فراوان در واقع تپه پیر لوتی قبرستانی است بر فراز بلند ترین نقطه ی اروپایی استانبول .

بر روی قبرها فقط نام شخص، تاریخ ولادت و فوت او نوشته شده بود و خبری از شعرهایی از فراق یار سفر کرده نبود و آنها از قبرها باغچه هایی زیبا برای زندگان ساخته بودند.

سفرنامه استانبول

قبری در تپه پیر لوتی

 

اگر در جستجوی فضایی رمانتیک برای صرف یک نوشیدنی با چشم اندازی زیبا هستید تپه پیر لوتی انتخابی مناسب است.

سفرنامه استانبول

مسیری در تپه پیر لوتی

 

در یکی از کافه ها ۵ چای سفارش دادیم و بعد از کمی استراحت و گپ زدن از تله کابین به قصد بازگشت پایین آمدیم صف افرادی که منتظر رفتن به تله کابین بودند بسیار شلوغ تر شده بود (ساعت حدود ۱۲٫۵ بود) توصیه میکنم در صورتی که قصد رفتن به تپه را دارید در روزهای غیر تعطیل بروید.

سفرنامه استانبول

سفرنامه استانبول

سفرنامه استانبول

چشم انداز بالای تپه

 

با ۲۵ لیره به هتل برگشتیم راننده می گفت معمولاً جمعه ها به قبرستان میروند البته این جمله را سعید از او پرسید. بعد از خوردن نهار (از رستورانهای اطراف هتل) و استراحتی کوتاه تصمیم گرفتیم به مرکز خرید جواهیر برویم برای ایجاد تنوع مسیر رفت را با اتوبوس و برگشت را با مترو انتخاب کردیم که این نوع تنوع طلبی را اصلاً توصیه نمی کنم.

مسیر رفت با اتوبوس بسیار طولانی بود هر چند که آن هم برای خودش بازدیدی از شهر محسوب میشد از آنجا که ما در ابتدای مسیر سوار اتوبوس شدیم همگی بر روی صندلی نشستیم و بعد از پر شدن، اتوبوس حرکت کرد و در مسیر مسافرهای زیادی را سوار کرد خانم نسبتاً مسنی سوار شد و از آنجا که من می خواستم نماینده ای خوب برای کشورم باشم صندلی خود را با اصرار زیاد به خانم مسن دادم ظاهرا چنین رفتاری در آنجا زیاد عرف نیست و این نماینده خوب نیم ساعت سرپا موند که تا شب پا دردش با من همراه بود من توصیه میکنم برای نماینده ی خوب بودن روشهای دیگری را انتخاب کنید.

به نظر میرسید عمده افراد اتوبوس را افراد بومی استانبول تشکیل می دادند هر کسی به کار خودش مشغول بود و کمتر به یکدیگر نگاه میکردند نه چشمی ستاره میشد و نه صدایی برای جلب توجه بلند میشد من کسی را ندیدم که موبایل به دست در دنیای مجازی غرق باشد(نه اینجا نه جای دیگه در استانبول )

اتوبوس در ایستگاه شیشیلی ایستاد و ما وارد یکی از مراکز خرید یا به عبارتی دیگر وارد میعادگاه ایرانیان شدیم کافی است فقط یک عطسه کنی و آنگاه جمله ی “عافیت باشی” را از قسمتهای مختلف خواهی شنید.

عروس خانم (همسر بنده) عکس مدهای مختلف را برایم میفرستاد و من فقط عکس و سایز را به فروشنده نشان میدادم به همین خاطر خرید برای من خیلی سخت نبود. از آنجا که خرید فرایندی انفرادی است از هم جدا شدیم و در زمانی مشخصی برای بازگشت به هتل قرار می گذاشتیم که البته سفارشات اینترنتی ایران اجازه نمی داد خوش قول باشیم و به صورت انفرادی به هتل بر می گشتیم وقتی همه در هتل جمع شدیم یکی از دوستان گفت که در زمان بازگشت دوربینش را در مترو دزدیده اند. سعید هم مقداری حالت سرما خوردگی داشت که قرصی را که از ایران با خودم آورده بودم به او دادم روز اول با تمام زیبایهایش به پایان رسید.

روز دوم بازدید از جزیره بیوک ادا و کشتی ملل

صبح روز یکشنبه بعد از صرف صبحانه طبق برنامه قبلی به قصد بازدید از جزیره بیوک آدا از هتل بیرون آمدیم ولی متاسفانه سعید حال خوبی نداشت با اینکه علائم سرما خوردگیش به لطف قرص من از بین رفته بود ولی شرایطش به گونه ای بود که نمی توانست زیاد از سرویس بهداشتی فاصله بگیرد به این ترتیب ۴ نفره به سمت جزیره حرکت کردیم (از ایستگاه آکسارای با تراموا به سمت اسکله کاباتاژ).

در اسکله کاباتاژ با کشتی های خصوصی به قیمت ۷٫۵ لیر به سمت جزیره بیوک آدا رفتیم(حدود یک ساعت در راه بودیم). بعد از رسیدن به جزیره با صف طولانی درشکه مواجه شدیم من قبلاً با درشکه دور جزیره رفته بودم و قصد داشتم در این سفر با دوچرخه گردش دور جزیره را تجربه کنم ولی دوستان با توجه به اینکه بعد از جزیره قصد خرید داشتند ترجیح دادند سطح انرژی خود را خیلی پایین نیارند من هم از سوار شدن به دوچرخه صرف نظر کردم بعد از قرار گرفتن در صف طولانی با مبلغ ۷۵ لیر سوار درشکه شدیم، ظرفیت درشکه ها ۴ نفر بود اونجا بود که متوجه شدم در بیماری سعید حکمتی بوده است!

سفرنامه استانبول

یک کالسکه

 

سفرنامه استانبول

ایستگاهی در میانه ی راه برای عکاسی

 

در ابتدا بوی نامطبوع فضولات توی ذوق میزد و تا حدودی برای من و دوستان ناخوشایند بود ولی کاش در شهرها نیز چنین بویی جانشین آلودگی هوا میشد. در مسیر مناظر زیبایی قابل رویت بود که آرامش بدون صدای ماشین آن را دوچندان می کرد توصیه میکنم که روز تعطیل را به بازدید از جزیره اختصاص ندهید چرا که بسیار شلوغ تر از روزهای عادی است.

سفرنامه استانبول

کوچه ای در جزیره

 

چیز جالبی که من در جزیره دیدم این بود که در قسمتهایی که شیب تندی وجود داشت افرادی ایستاده بودند که ترمز دوچرخه ها را چک میکردند که مبادا در شیب تند منحرف شوند.

سفرنامه استانبول

کنترل ترمز در شیبهای تند

 

سفرنامه استانبول

باز هم کودکان کار

 

جزیره با تمام زیبایهایش حدود ۲ ساعت از وقت ما رابه خود اختصاص داد گردش ما با خرید بستنی ۵ لیری پایان یافت و مجدداً با کشتی تند رو به کاباتاژ برگشتیم. سعید هم ۳۰ لیر به رسیپشن هتل داده بود که قرصی از داروخانه برایش بیاورد تا مشکلش حل شود که بعد از خوردن قرص وضعیت بهتری پیدا کرده بود.

حدود ساعت ۴ بود که به هتل رسیدیم بلیط کشتی ملل را به قیمت ۳۰ دلار برای شب تهیه کرده بودیم به هتل رفتیم و بعد از استراحت ساعت ۷ در کنار مغازه ای که از آن بلیط خریداری کرده بودیم (۱۰۰ متری هتل به سمت اکسارای) با مینی بوس به سمت اسکله (امینونو) حرکت کردیم، البته مینی بوس مسیرهای متعددی را طی میکرد تا مسافرها را در هتل های مختلف جمع کند حدود ساعت ۸ بود که به اسکله رسیدیم لیدر ما را به سمت کشتی هدایت کرد متصدی کشتی نیز ما را بر سر میزی که ظاهراً از قبل برای ما تعبیه شده بود نشاند و پرچم کشور عزیزمان را بر سر میز گذاشت.

وقتی به میزهای کشتی نگاه می انداختی افرادی را با ملیت های مختلفی میدیدی که بر سر هر میز پرچم کشورشان گذاشته شده بود کشتی در تنگه بسفر حرکت کرد و به محض رسیدن به قسمتهای دیدنی توضیحاتی در خصوص آن منطقه بیان میشد که عمدتاً تاریخی بودند به این ترتیب آنها تاریخ خود را به دنیا معرفی میکردند.

بعد از حدود ۱ ساعت مجری به پشت میکرفن رفت و ضمن خوشامد گویی به مهمانان به معرفی ملیتهای مختلف پرداخت او ایران را اینگونه معرفی نمود:”کشوری با جمعیتی نزدیک به ۸۰ میلیون نفر با تاریخی کهن و شهرهای زیبایی همانند شیراز، اصفهان و تهران” و در معرفی کشورها به نظر میرسید گوینده بیشتر هوای آمریکا را داشت و بسیار از مردمان آنجا تمجید و تعریف کرد در کشتی ملیتهای ایرانی، لتونی، سعودی، هندی، آمریکا، الجزیره و .. بود.

بعد از اتمام معرفی کشورها گوینده گفت بیشترین تعداد افراد حاضر در کشتی ایرانی هستند به همین خاطر در ابتدا موزیکی ایرانی و بعد از آن سایر کشورها پخش میکنیم در آنجا بود که من متوجه شدم برای بعضی از دوستان می تواند سطح انرژی مورد نیاز(توضیح در انتهای سفرنامه) در کشتی بیش از ۱۰ باشد! کاش کمی بزرگتر شویم کاش…

برنامه کشتی به همین ترتیب ادامه داشت و ما حدود ساعت ۱۲ شب هتل بودیم.

روز سوم بازدید از قسمت آسیایی و تپه چاملیچا و خیابان استقلال

در روز سوم برنامه بازدید از قسمت آسیایی و تپه چاملیچا را در برنامه داشتیم حدود ساعت ۸:۳۰ از هتل بیرون آمدیم مانند روزهای قبل خواستیم با تاکسی به سمت قسمت آسیایی برویم، پیشنهاد تاکسی ها حدود ۱۰۰ لیر بود که اصلاً به صرفه نبود به همین خاطر تصمیم گرفتیم با وسیله نقلیه عمومی به چاملیچا برویم که روش رفتن به شرح زیر می باشد: در ایستگاه ینی کاپی با استفاده از خط مرمرای(خط زرد رنگ) به سمت چشمسی و بعد از آن خط عوض کنید به استگاه کادیکای بروید سپس با اتوبوس ۱۶F به تپه بروید.

سفرنامه استانبول

مترو مرمرای که از زیر دریا عبور می کند

 

وقتی از اتوبوس پیاده شدیم تابلویی مسیر تپه را به ما نشان می داد به نظر می رسید مسیر شیب تندی داشته باشد.

سفرنامه استانبول

تابلو مسیر تپه چاملیچا

 

در مسیر رفت مدرسه ای را دیدم که در آن علاوه بر فضای بازی برای کودکان محل هایی برای نگه داری بعضی از حیوانات اهلی تعبیه گردیده بود شاید با این روش می خواهند از کودکی به کودکان روش نگهداری و محبت به حیوانات را بیاموزند.

سفرنامه استانبول

سفرنامه استانبول

مدرسه ای در مسیر تپه

 

سفرنامه استانبول

مسیر پر شیب تپه

 

مسیر را ادامه دادیم و بعد از حدود ۸ دقیقه پیاده روی به بالای تپه رسیدیم فضایی زیبا و چشم اندازی رو به شهر از بلند ترین نقطه استانبول در تپه یک شیر قهوه به قیمت ۳ لیر خوردیم که در هوای نیمه بارانی آنجا بسیار می چسبید.

سفرنامه استانبول

سفرنامه استانبول

چشم انداز تپه

 

بعد از کمی لذت بردن از آنجا و عکاسی به همان ایستگاهی که پیاده شده بودیم برگشتیم وابستگی ما ایرانیها به خرید باعث شد که در قسمت آسیایی هم به دنبال یک مرکز خرید بگردیم و از آنجا آدرس یک مرکز خرید را سوال کردیم که آنها مرکز خرید کاپیتال را پیشنهاد دادند.

نکته جالب در قسمت آسیایی تسلط نسبتاً خوب مردم آنجا به زبان انگلیسی بود و حتی زمانی که سعید با زبان نصف و نیمه اش با آنها سخن میگفت ترجیح میدادند انگلیسی پاسخ دهند! از ایستگاه با خط ۱۱Y به مرکز خرید کاپیتال رسیدیم من نمی دانم چرا باید به کشور دیگری برویم و به جای آشنایی با فرهنگ و آداب آن کشور بیشتر وقت خود را در آنجا به خرید اختصاص دهید. ولی چاره ای نبود و باید باز هم به فرایند خسته کننده و تکراری خرید دل داد. عمده فروشنده ها افرادی خوش رو بودند و هیچ لبخندی را بی پاسخ نمی گذاشتند.

سفرنامه استانبول

مرکز خرید کاپیتال

 

از مرکز خرید کاپیتال مجدداً با اتوبوس( خطوط زیادی شما را به کادیکای میبرند بهتر است هر اتوبوس که به ایستگاه رسید سوال کنید) به کادیکای رفتیم ولی در مسیر بازگشت در مکانی که گروهی جمع شده بودند چیزی جالب دیدم به دور شخصی حلقه زده بودند و شادی میکردند وقتی علت را جویا شدم گفتند که این مراسم جشن سربازی است ظاهراً اگر کسی در کشور ترکیه به خدمت مقدس سربازی برود پشت سر او اشک نمی ریزند بلکه برای او جشن میگیرند چرا که افتخار بزرگ خدمت به کشور نصیب او شده است!

برای بازگشت به هتل باید مسیر رفت را در مترو تکرار میکردیم در مترو استانبول و عمده کشورها زمانی که قطار متوقف می شود کسانی که قصد سوار شدن به قطار را دارند در کنار در ورودی می ایستند تا مجال لازم برای پیاده شدن افراد داخل قطار به وجود آید و بعد از آن افرادی که قصد سوار شدن به قطار را دارند، سوار میشوند در پله برقی نیز معمولاً افراد در یک سمت پله می ایستند و گوشه ی دیگر را برای افرادی که قصد دارند سریع تر بالا روند خالی می گذارند (کاش ما هم اینجوری بودیم).

سفرنامه استانبول

یک سمت قرارگرفتن در پله برقی

 

حدود ساعت ۴ بود که بعد از صرف نهار به هتل رسیدیم بعد از استراحت کوتاهی ساعت ۶ قرار گذاشتیم که همگی به خیابان استقلال برویم یکی از حسن های هتل ما نزدیکی آن به ایستگاه ینی کاپی بود ایستگاهی که به راحتی می توانستیم از آنجا به خیابان استقلال برویم.

در ایستگاه تکسیم پیاده شدیم و با اندکی پیاده روی به خیابان استقلال رسیدیم همگی با هم قرار گذاشتیم سر ساعت خاصی به میدان تکسیم برگردیم شروع به خرید کردیم من تا انتهای خیابان رفتم و برج گالاتا را که بسیار با شکوه بود دیدم فضای اطراف برج کالاتا و هوای مطبوع آن آرامشی خاص به انسان میداد در آنجا بود که حسرت خوردم چرا وقتی در سال گذشته با عروس خانم به خیابان استقلال رفتیم مسیر را تا انتها ادامه ندادیم.

با خوردن یک آب سیب ۳ لیری به میدان تکسیم برگشتم فقط یکی از دوستان اونجا بود که آن هم وقتی منتظر ماند دید مابقی دوستان برنگشتند با مترو به هتل برگشت دوست دیگرم (شهرام) هم ظاهراً حالُ روزی شبیه چند روز پیش سعید پیدا کرده بود و حال مناسبی نداشت دو دوست دیگر (سعید و داریوش) با کمی تاخیر رسیدن که من به اتفاق آنها به گشت زنی در خیابان استقلال پرداختیم من از چند مغازه محل انفجار بمب را سوال کردم با سردی تمام کمی بالا تر را نشان دادند، نمیدانم چرا این سوال خیلی به مذاقشان خوش نمی آمد بعد از خوردن یک دونر کباب با تاکسی (مترو تعطیل شده بود) به هتل برگشتیم(۳۰ لیر کرایه دادیم)

روز چهارم مرکز خرید الویوم و سه شنبه بازار

مطابق روزهای قبل بعد از صرف صبحانه با تاکسی به پاساژ الویوم رفتیم(۳۰ لیر) حدود ساعت ۹:۳۰ اونجا بودیم بعد از کمی گشت زدن در خیابانهای اطراف پاساژ ساعت ۱۰ پاساژ باز شد و همگی وارد پاساژ شدیم کت و شلوار با قیمت ۷۹ لیر، کت تک ۵۰ لیر، پیراهن سه عدد ۱۰۰ لیر و… قیمتها مناسب بود من و سعید برای خرید کت و شلوار وارد مغازه ای شدیم (مارک DS ) فروشنده بسیار خوش رو و مهربان بود سعید هم خیلی با او شوخی میکرد بعد از انتخاب و خرید کت و شلوار من از سعید خواستم میزان درآمد ماهییانه اش را بپرسد که او گفت ۲۰۰۰ تا ۲۵۰۰ لیره وقتی از او در مورد قیمت کرایه خانه سوال کردیم گفت که کرایه ماهیانه حدود ۱۰۰۰ لیره می باشد ظاهراً در کشور ترکیه خانه ها رهن داده نمی شود و فقط در ماه اول دو کرایه به عنوان ودیعه گرفته میشود. فروشنده از ساعت ۱۰ صبح تا ۱۰ شب کار میکنه و تقریباً ۵۰ درصد درآمد خود را باید برای کرایه خانه پرداخت نماید با این حال خیلی از زندگی خود راضی بود!

در کل پاساژ اولویم مرکز خریدی مناسب می باشد که البته آقایون اونجا بیشتر می توانند خرید کنن.

چیزی که در جلو در پاساژ اولویوم و سایر ترکیه من را آزار می داد سیگار کشیدن مردم بود در ترکیه اکثر جوانها به خصوص خانمهای جوان سیگار می کشند و ظاهراً برایشان مهم نیست دود ممکن است شخص دیگری را بیازارد.
بچه ها با کیسه های پر از خرید حدود ساعت ۲ آماده بازگشت به هتل بودند از رستورانهای اطراف هتل اسکندر کباب به قیمت ۲۶ لیر (با نوشابه) خریدیم و به هتل برگشتیم. تو هتل که رسیدیم من متوجه شدم که حال خوبی ندارم و نمی توانم بعد از ظهر با بچه ها همراه باشم ظاهراً ویروس سعید به من رسیده بود(خدا بگم چه کارت کنه سعید). من تو هتل استراحت کردم و باقی بچه ها به جز سعید به سه شنبه بازار در کادیکای رفتن سعید هم به مرکز خرید ایستینه پارک رفت بچه های سه شنبه بازار حدود ساعت ۷ برگشتن و ظاهراً علی رغم توضیحات من نتونسته بودن اونجا را پیدا کنند و به هتل برگشتن سعید هم می گفت مرکز خریدی که رفته قیمتاش بوی خون میداده در نهایت به این ترتیب روز چهارم به پایان رسید.

روز آخر

حال من هنوز ناخوش بود ظاهراً دوز مصرف دارو را اشتباه متوجه شده بودم به همین خاطر دیرتر بهبود پیدا کردم ولی کلاً به اعتقاد من اینها جز سفر است و لذت در سفر به خود آدم بستگی دارد به هر ترتیب بود ساعت ۱۱ اتاق را تحویل دادم و حالا باید تا ساعت ۱۰ شب در لابی منتظر می ماندم اینترنت را در لابی فعال کردم و دیدم عروس خانم چند عکس از مارک FLO برایم فرستاده تا خریداری کنم بچه ها هم معمولاً پلاستیک به دست به هتل می آمدن با دوستان به مرکز خرید هیستوریا در نزدیکی آکسارای رفتیم که مارک های مشهور و مجبوب ایرنی ها (دفکتو و ال سی واکیکی و …) اجازه نداد با بچه ها دست خالی برگردیم. من وقتی از رسیپشن هتل در خصوص این دو مارک سوال کردم گفت از بی کیفیت ترین مارکهای ترکی می باشند.

در آنجا کفشهای سفارشی عروس خانم را خریداری کردم و به هتل برگشتیم از آنجا که مسیر را پیاده رفته بودیم خسته شدیم به همین خاطر بسیار خسته بودیم به رسیپشن گفتیم یه اتاق برای سه ساعت به ما بدهد که تقاضای ۱۵۰ لیر برای ۵ نفرمون کرد که راضی نشدیم این مبلغ را پرداخت کنیم در نهایت ساعت ۱۰ به فرودگاه برگشتیم در فرودگاه با صف طولانی کنترل پاسپورت مواجه شدم تفاوت عمده صف ایرانیها با سایر کشورها بار زیاد آنها بود چند نفر هم در کنار صف ایستاده بودند که دنبال مسافری می گشتند که بتوانند بار اضافی خودشان را به اون بسپارند.

در فرودگاه با ذکر یک “یا علی” چمدانم را جابجا کردم پیرمردی را در چند متری خودم دیدم، سری تکان داد و بدون آنکه منتظر جواب باشد با حالت سوالی در حالی که دستانش به آسمان برده بود گفت:”خدا هست چرا علی؟” و آرام از کنارم دور شد من پاسخ پیرمرد را به شما واگذار می کنم.

سوار هواپیما شدیم و بعد از پذیرایی خوب و صبحانه گرم به تهران برگشتیم.

نکات ضروری و برنامه ریزی سفر

انتخاب تور

برای انتخاب تور مناسب باید ایرلاین و هتل مناسب انتخاب می کردم برای این منظور لیستی از ایرلاین ها را تهیه کردم و شاخص های مهم هر کدام را مورد بررسی قرار دادم:

سفرنامه استانبول

همانگونه که در جدول مشاهده می کنید بعضی از خانه ها خالی می باشد چرا که من اطلاعاتی در مورد آنها نداشتم مثلاً من آماری از تاخیرات پروازهای ایرلاینهای مختلف نداشتم . پیشنهاد من این است که مدیریت محترم لست سکند ایرلاین های مختلف را همانند هتلها مورد نقد و بررسی قرار دهد.

ارزان ترین قیمت در میان ایرلاینها به معراج تعلق داشت ولی ساعت رفت آن ۱۱٫۵ شب بود و عملاً هیچ استفاده ای از آن شب نمی شد از سوی دیگر ساعت برگشت ۲ صبح بود و ما هتل را ساعت ۱۲ ظهر روز قبل تحویل داده بودیم و تا ساعت نزدیک ۱۰ شب (ساعت رفتن به فرودگاه) اتاق در اختیار نداشتیم. پس به این ترتیب اگر اقامت هزینه یک شب اضافه ما کمتر از ۱۵۰ هزار تومان باشد مقرون به صرفه است که از ایرلاین معراج استفاده کنیم.

بعد از انتخاب ایرلاین به سراغ انتخاب هتل رفتم و از آنجا که مجرد بودیم به یک جای خواب تمیز و نزدیک به مرکز شهر نیاز داشتیم به این ترتیب هتل The City Port را نزدیک ایستگاه ینی کاپی در منطقه آکسارای انتخاب کردم.

بعد از مقایسه قیمت آژانسهای مختلف از آژانس کیا پرواز لیان در بوشهر استفاده کردم که جا دارد از خانم چوی که با صبوری خاصی تماسهای وقت و بی وقت من را پاسخ می داد تشکر کنم و در نهایت تور را برای مدت ۵ شب به قیمت ۷۹۰ هزار تومان گرفتم.

برنامه ریزی سفر:

قبل از آنکه در مورد برنامه ریزی سفر صحبت کنم دو شاخص مهم برنامه ریزی سفر را معرفی می کنم: سطح انرژی: فرض کنید به زیبا ترین نقطه دنیا رفته باشید ولی قبل از رسیدن به آنجا به خاطر تفریحات دیگری که انجام داده اید بسیار خسته شده اید آیا از دیدن آن مکان می توانید لذت کافی را ببرید؟ قطعاً پاسخ این سوال منفی می باشد به همین خاطر من برای هر تفریح عددی را به عنوان انرژی مورد نیاز آن تفریح مشخص کرده ام و سعی کردم در برنامه ریزی سفر توازنی را بین انرژی مصرف شده در روز ایجاد نمایم

قیمت ساعتی: شاخص دیگری که در تصمیم گیری و برنامه ریزی به ما کمک میکند هزینه یک ساعت اقامت در شهر مورد نظر می باشد. قیمت تور ما ۷۹۰ هزار تومان بوده که به همراه عوارض خروجی کشور و بلیط بوشهرتهران در مجموع مبلغ یک میلیون و صد و هفتاد و ینج هزارتومان هزینه شده است از سوی دیگر مجموع ساعات اقامت ما در استانبول (هر روز ۸ ساعت برای خواب و خوراک کم گردیده است) ۷۴ ساعت می باشد.

به این ترتیب هر ساعت اقامت ما در استانبول ۱۵۸۰۰ تومان هزینه داشته است.

برنامه ریزی با شاخص های سفر

فرض کنید قصد رفتن به پاساژ اولویم از میدان تکسیم را داشته باشیم برای این منظور گزینه های زیر را پیش رو داریم:

۱- تکسیم/کاباتاژ/زیتون برنو/الویوم (۷ لیره)
۲- استفاده از اتوبوس T93 (2 لیره)
۳- با استفاده از تاکسی (مبلغ کل ۳۵ لیر اگر دو نفر باشید هر نفر ۱۷٫۵ لیر)
در نگاه اول گزینه دوم مقرون به صرفه تر میرسد ولی باید توجه کنیم که معمولاً اتوبوس ها در ترکیه با برنامه دقیق حرکت نمی کنند و شما ممکن است مدت زیادی منتظر اتوبوس بمانید از سوی دیگر احتمال اینکه عمده مدت زمان یک ساعته سفر را ایستاده طی کنید بسیار زیاد است. پس اگر تفاوت زمانی اتوبوس با تاکسی را ۴۵ دقیقه فرض کنیم با توجه به قیمت اقامت یک ساعته این مبلغ برای یک نفر ۱۱۸۵۰ تومان می شود که تقریباً معادل ۱۰ لیر می باشد مضاف بر اینکه سطح قابل توجهی از انرژی خود را از دست خواهید داد.

تا کنون مطالب زیادی در خصوص حمل و نقل عمومی در استانبول نوشته شده است و همگی استفاده از حمل و نقل عمومی را توصیه می کنند ولی من با محاسباتی که انجام دادم نشان دادم که در بعضی از مواقع استفاده از وسیله عمومی مقرون به صرفه نیست.

در انتهای سفرنامه از ۴ عزیزی که با من همسفر بودند تقاضا کردم امتیازی را از یک تا ۵ به تفریحاتی که انجام داده ایم بدهند که میانگین آنها در جدول زیر آورده شده است. دوستان عزیز امیدوارم با این مطالب شما را خسته نکرده باشم من در ادامه فقط به بیان انرژی مورد نیاز مراکز تفریحی بسنده میکنم:

سفرنامه استانبول

توصیه های ضروری سفر

فصل سفر را بر اساس علایق خود در سفر انتخاب کنید اگر علاقه به تفریح آبی دارید اردیبهشت ماه زمان مناسبی نیست. بعد از آنکه لیستی از مراکز تفریحی مورد علاقه خود را تهیه نمودید مدت اقامت مورد نیاز خود را تعیین کنید. در تعیین مدت زمان اقامت خود به روزهای اجباری دقت نمایید به طور مثال اگر قصد خرید از مرکز الوویوم و جمعه بازار را دارید بازه حضور خود را به گونه ای تعیین کنید که این روزها (سه شنبه و جمعه) را در بر بگیرد.

محل اقامت خود را بر اساس علایق و نزدیکی به تفریحاتی که می خواهید انجام دهید انتخاب نمایید به طور مثال اگر علاقه دارید هر شب تا دیر وقت در استقلال بچرخید حوالی میدان تکسیم هتل انتخاب کنید در غیر این صورت هتل در منطقه اکسارای در صورتی که نزدیک به مترو و خیابان اصلی باشید می تواند اقتصادی تر باشد.( به لحاظ امنیت ما چیز بدی ندیدیم)

من مثل خیلی از دوستان توصیه نمی کنم اصلاً از تاکسی استفاده نکنید همانگونه که در قسمت برنامه ریزی نشان دادم در بعضی مواقع استفاده از تاکسی بهتر از وسایل عمومی می باشد. پارک مینیاتوریک و تپه پیر لوتی را برای زوجهای جوان و کسانی که یک بچه به همراه دارند، شدیداً توصیه می کنم (برای بچه ها می تواند جذاب باشد).

به اعتقاد من ۲۰ درصد مدت زمان سفر را بیشتر به خرید اختصاص ندهید اگر در خریدها قیمت یک ساعت اقامت، حمل و نقل و سطح انرژی را لحاظ کنید ممکن است به لحاظ اقتصادی مقرون به صرفه نباشد(البته بعضی از خرید لذت می برند که آن هم برای من قابل احترام هست).

برای خرید از برندهای معروف قبل از خرید از سایت مدلها را انتخاب کنید (البته فقط به همان مدلها هم بسنده نکنید)

در صورتی که قصد سوغات از برند دارید با توجه به راهنمای سایز اندازه های شخص مورد نظر را بگیرید( به طور مثال من از قسمت راهنمای سایز، سایز کودکم را گرفته بودم و می دانستم اگر بخواهم از کوتن برای او خرید کنم چه سایزی را باید خریداری کنم).

هزینه روزانه در ترکیه شامل یک وعده غذا از چهار لیر (دونر کباب در نان ساندویچی) تا غذا در رستوران ها حدود ۳۰ لیر متغیر است هزینه حمل و نقل حدود ۱۵ لیر و تفریحات دیگر (ورودی بعضی اماکن، کشتی و …) حدود ۲۵ لیر می باشد در مجموع برای دو نفر روزانه ۱۰۰ لیر هزینه خوراک و تفریحات نیاز می باشد.

در انتها از اینکه برای خواندن سفرنامه وقت گذاشتین از یکایک شما عزیزان سپاس گذارم شاد و پیروز باشید.

نویسنده:حامد پاسبانی

شنبه، ۲۲ آبان ۹۵ ساعت ۱۸:۲۹ توسط لست سکند

کلمات کلیدی:استانبول,شهر استانبول,استانبول ترکیه,استانبول,سفرنامه استانبول,تور استانبول,سفربه استانبول,گردشگری در استانبول

همچنین ببینید

wDPDFg09OQLw1i4VTO8HnE3R0Ji1y428l052XbF9.jpeg

سفرنامه مارماریس و استانبول در نوروز ۹۶

سفرنامه مارماریس و استانبول در نوروز ۹۶   سلام قصدم از نوشتن متنی که می …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *