خانه / سفرنامه / سفرنامه شیراز قسمت دوم

سفرنامه شیراز قسمت دوم

سفرنامه شیراز

قسمت دوم

مسجد نصیرالملک

حکایت مساجد قدیم ایرانی خصوصا آنهاییکه در دوره صفویه و زندیه ساخته شده اند حکایت رنگ است و زیبایی.یکی از این مساجد معروف زندیه که در شیراز واقع شده مسجد نصیرالملک محله گودعربان است.از دور گنبدش میدرخشد نزدیک که میشویم کنار در چوبی ان و روی سکوهای کنارش دو کودک کنجکاو نشسته اند.عکسی به یادگار با آنها میگیریم و سر به تعظیم فرود آورده مهمان خانه خدا میشویم.

در ادامه با سفرنامه شیراز به نویسندگی سمیرا منفرد با نگارشی خوب از سایت سفرنامه همراه باشید.

در همان لحظه اول زیبایی و تمیزی است که چشم را میگیرد.حوضی مستطیل شکل و بزرگ سنگی در میانه حیاط تورا به وضو گرفتن میخواند.دورتادورش با گلدانهای پرگل شمعدانی به نهایت آراستگی زیباتر شده است.فواره سنگی وسط آن در میانه ظهر و نزدیک به اذان زیر تیغ آفتاب هوا را لطیف تر میکند با بازی با آب.در سمت شمال حیاط تاق بلند و رنگارنگ مروارید قرار دارد نمیدانم چرا به این نام مشهور شده شاید به خاطر زیبایی و درخشندگیش باشد.

تمام بدنه و سطح بیرونی و داخلی این تاق با کاشیهای هفت رنگ آراسته شده است.دو طاقنمای کوچک نیز در سمت چپ و راست دهنه اصلی تاق قرار دارد که مدخل ورودی آن را نشان میدهد.در سقف تاق هم هنر مقرنس کاری و کاسه سازی بسیار زیبایی صورت گرفته است.این مسجد از لحاظ کاشیکاری ارزنده ترین مسجد ایران است.

بانی این مسجد حسنعلی خان نصیرالملک است که شعر زیبایی در وصف آن بالای در تاق مروارید بر روی کتیبه سنگی نوشته شده که توسط شوریده شیرازی شاعر صاحب نام ان دوره سروده شده است.

در سمت راست و چپ تاق مروارید حجره های طلاب قرار دارد.شاید زمانی پیش اینجا مدرسه علمیه آنها بوده امروز میتوان از بیرون خیره شد به پنجره های چوبی آنها با شیشه های رنگی .نوری از لابلای مشبکهای آنها به داخل ها سرازیر میشود که سایه روشن دلپذیری در خنکای حجره ها ایجاد میکند.

ایوان رو به شبستان غربی راهروی دراز بی انتهایی است.ما را تکثیر میکند وقتی به ستونهای آن تکیه میزنیم و خیره میشویم به گنبد زیبای مسجد و در سکوت آن جاری. تنها ماییم و ما. چقدر خوب است که هیچ غیری خلوت عارفانه مارا با معبود به هم نمیریزد. مسجد تمامیتش را با سکوت و آرامشش پیوند زده است و همین تورا در خود فرو میبرد.

اینجا شبستان اصلی مسجد است که ٧ در چوبی بزرگ و زیبای قدیمی آنرا به حیاط مرتبط میکند.١٢ ستون سنگی در دو ردیف ۶ تایی سقف آجری آنرا نگه میدارند. این گنبد و محراب و دیوارهای اطراف همگی به سبک زیبایی کاشی کاری شده اند و در روی کاشیها احادیث و آیاتی نوشته شده.

اما آنچه این مسجد را شهره خاص و عام میکند.شبستان شرقی مسجد است با ارسیهای رنگی بلند .روی شیشه ها طرح های اسلامی زده شده که با رنگهای آرامش بخشی فضای روحانی به داخل شبستان داده اند.اما….

یک امای بزرگ دلم را به درد میاورد.در تمام عکسهای این مسجد این شبستان نمود بیشتری دارد به خاطر همین پنجره ها و زاویه ساخت آنها که در نور روز دریایی از رنگ را به داخل شبستان میریزند و بر کف کاشی شده شبستان نقشهایی میزنند فریبنده.اما…

متاسفانه به دستور یکی از مسئولان پشت تمام پنجره ها پرده های ضخیم نصب شده پس دیگر نور از رنگهای ارسیها نمیگذرد.کف شبستان هم فرش شده است.پس دیگر بازی نور و رنگ برآنها نقشی نمیزند.چرا؟؟؟؟

تنها به این دلیل که آن مسئول محترم تشخیص داده باید این شبستان به نمازخانه تبدیل شود.سوال من از او اینجاست.آیا بین این همه مسجد که دورتادور نصیرالملک قرار گرفته واجب است که ما این شبستان زیبا را با بیسلیقگی از دور گردشگری خارج کنیم؟چرا؟ آیا یک مسئول به تنهایی حق دارد برای یک میراث فرهنگی-مذهبی-تاریخی کشور اینطور فرمان صادر کند و آنرا از زیباییهایش محروم سازد؟؟؟

به همین دلیل وارد شبستان که بشوید به خاطر پنجره های بسته اش فضای تاریک و نموری گرفته بوی عرق پا همه جا پیچیده و تمام زیبایی این شبستان به باد فنا رفته است.حیف!

نارنجستان قوام

تا بگویی نارنجستان بوی خوش بهار نارنج میپیچد در مشامت خصوصا اینکه اردیبهشت باشد و نارنجستانش قوام!!!!از بیرون عمارت نمیشه فهمید چه بهشتی پشت این دیوارها قرار گرفته است ولی وای از آن لحظه که هشتی را میپیچی و داخل باغ میشوی داخل عمارت نارنجستان قوام…

نارنجستان قوام متعلق به خاندان قوام الملک بود آن روزگاری که اینجا دیوانخانه و محل مراجعت رعیتها و مردم محسوب میشد.همچنین در همین عمارت جلسه های عمومی تشکیل میگشت و بزرگان و اشراف زمان قاجار دور هم جمع میشدند.

ساخت این بنا سال ۱۲۹۲ آغاز شد اما ده سالی به طول انجامید تا به پایان رسد.

حیاط این عمارت به خاطر ده ها درخت نارنجی که دورتادور حوض بزرگ و مستطیلی آن کاشته شده است فضایی مطبوع و فرحبخش دارد.فواره های سنگی در راه جنوبی شمالی باغ قرار گرفته اند و با ریزش مداوم آب به طراوت محیط میفزایند.دورتادور  حیاط ساختمانهایی با کاشی کاریهای هفت رنگ چشم را خیره میکنند.

اما عمارت انتهایی باغ با سر در هلالی شکل همان ابتدا چشمت را به خود میکشد.وقتی وارد باغ شوی حوض مقابل توست و عمارت در انتهای ان با هزاران رنگ دلفریب و ارسیهای رنگارنگ و تالار آیینه و اشکال کاشی کاری شده شیر و گوزن و سرباز هخامنشی اسطوره های ایرانی را برایت زنده میکند.

و اما از هرچه بگذری از سقف آیینه کاری شده تالار نمیتوانی بگذری.نگاهت به بالا میرود و گردنت دقایقی به عقب خم میشود وقتی لابلای آیینه های کوچک و یزرگ ان هشت تصویر از چهره زنان زیبای درباری را میبینی که در قابهای بیضی شکل سالهاست در تن آیینه ها زندگی میکنند.درون تکه های ریز شیشه فرو میروند و چشمهای مشتاق تو را در خود تا بینهایت تکثیر میکنند.

بعد از اینکه ساختمان قوام در دست خاندانش چرخید سرانجام در سال ١٣۴۵ به دانشگاه شیراز اهدا شد.داشنگاه شیراز هم آن را به موسسه آسیایی پروفسور آرتور پوپ هدیه کرد.از آن به بعد این بنا به همت صنعتگران و هنرمندان شیرازی تعمیر شد و محلی شد برای گردآوری مجموعه آثار هنری پروفسور پوپ که خودش آنها را به اینجا بخشید و امروز میتوان هزاران قطعه عکس-اثار هنری و عتیقه جات و صنایع دستی را در میان انها یافت.

لابلای بازدید کننده ها گاه چشممان میخورد به بانوانی با لباسهای شاد و رنگارنگ محلی که لابلای دالانها و اطاقها میچرخند و گوشه لباسهایشان در باد میرقصد.فهمیدیم جایی در باغ وجود دارد که میتوانید از آنجا لباسها را به امانت گرفته و بپوشید و عکسی به یادگار در این عمارت قدیمی با آنها بگیرید.

بعد از دیدار از عمارت قوام به رستوران شاطر عباس شیراز رفتیم.یکی از رستورانهای سرشناس و معروف شهر که همیشه بسیار شلوغ است و پرمشتری.اما میرزد که در نوبت بایستید و نهاری دلپسب را در آنجا نوش جان کنید.

امیدواریم از مطالعه این مطلب در سایت سفرنامه لذت برده باشید و نظر خود را در خصوص این مطلب بیان فرمایید.

باتشکر

اردیبهشت ٩٠

 

منبع:وبلاگ بیا تا برویم

همچنین ببینید

سفرنامه هند

سفر معنوی هندوستان

سفر معنوی هندوستان     قسمت اول (سفر به درون یا بیرون!) تا جایی که …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *