خانه / سفرنامه / سفرنامه سنندج قسمت اول

سفرنامه سنندج قسمت اول

سفرنامه سنندج قسمت اول

مسجد جامع سنندج

گشت شهر سنندج را در یک صبح بهاری آغاز میکنیم.بعد از صرف صبحانه اتوبوس به دنبال ما میاید و ما راه میفتیم به همراه راننده کردمان شهر را بگردیم.به عنوان اولین مقصد گردشگری دیدار از مسجد جامع شهر را انتخاب میکنیم.

جالب است بدانیم که در هر شهر ایران معمولا مسجد جامعی قرار دارد که شاید بزرگترین مسجد آن شهر باشد و معمولا نمازهای اعیاد مذهبی و روزهای جمعه در آن خوانده میشود اما رسم ساخت مسجد جامع برمیگردد به اوایل دوران اسلام در ایران.در معماری اسلامی – ایرانی رسم بر این بوده که مسجد بزرگی را در هر شهر بسازند و به مسجد جامع شهرتش دهند نه تنها برای خواندن نماز بلکه برای گردآوردن مردم در آن و برقراری ازتباط مردم با حاکمان ان شهر در انجا….

در ادامه با سفرنامه سنندج به نویسندگی سمیرا منفرد با نگارشی خوب از سایت سفرنامه همراه باشید.

مساجد سنی برخلاف تصور ما همگ یک گلدسته ای نیستند.بلکه در ایران و بنا به معماری ایرانی که زیبایی را در اعداد زوج میداند گلدسته های این مساجد ۲ تایی هستند اما نکته مهم این  مساجد در پاکیزگی خاص آنهاست.با کمال تاسف باید ذکر کنم که مساجد شیعی خیلی نامرتب تر و در مقایسه با مساجد سنی کثیف تر هستند. معمولا در مساجد شیعی بوی عرق پا به مشام میرسد برعکس مساجد سنی.شاید این موضوع برگردد به شیوه وضو گرفتن سنی ها که کاملا پا را شستشو میدهند و قاعدتا دیگر پا بعد از ۵ بار وضو در روز بوی بد نمیگیرد…

مسجد جامع سنندج یکی از زیباترین-با صفاترین-پاکیزه ترین-معنوی ترین و ساکت ترین مساجدی است که تا به امروز دیده ام.وارد حیاطش که میشویم با حوض زلال و پر آبی روبرو میگردیم.دور تادور حیاط شبستانها و مداخل ورودی و ایوانها و حجره های طلاب قرار دارد. که لابلای شاخ و برگ درختان سرسبز و کهن فرورفته اند و در میانشان پرنده ها درحال سردادن آوازند.چند مرد پیر لبه حوض نشسته و سرگرم وضو گرفتن هستند.فواره ها به بالا میجهند و صدای ریزش قطره ها موسیقی دلنوازی ایجاد میکند.دورتادور حیاط فرشهای پاکیزه ای پهن شده تا اگر دلتان میخواهد دو رکعت نماز عشق بخوانید در این فضای معنوی.

دورتادور حیاط حجره های طلاب با در و پنجره های آبی چوبی قرار دارد که رنگ آنها در تداخل با کاشیهای ۷ رنگ تزیینی دیوارها آرامش عجیبی برای شما فراهم میاورد. دلتان میخواهد ساعتها بنشینید در حیاط این مسجد ساده و زیبا و خیره بمانید به گل و بوته های اسلیمی و نقوش نارنج و ترنج و ستاره های ۸ پر ایرانیش که بر تن دیوارها دیده میشوند.

مسجد جامع سنندج شکوه عینی معماری مذهبی دوران قاجار است که در سالهای ۱۲۲۵ تا ۱۲۳۲ در زمان فتحعلیشاه و به دستور امان الله خان اردلان حاکم وقت کردستان ساخته شد.این مسجد باشکوهترین و زیباترین مسجد استان کردستان، به لحاظ سبک معماری و تزیینات وابسته به معماری است.

کفشهایمان را در میاوریم و پا به شبستان مسجد میگذاریم.فضای سرپوشیده با ده ها ستون یک شکل و موازی که از یک طرف به صحن مسجد راه دارد.کف شبستان با فرشها و گلیمهای سنتی کردستان مفروش شده است.یکی از دیگری پاکیزه تر.فضا بوی خوشی میدهد رایحه ای که انگار خلسه آور است به طوری که به ناگاه از شیطنت تمام بچه ها میکاهد.هریک به گوشه ای میرود و بر زمین مینشیند.بعضی وضو میگیرند و رکعتی نماز میخوانند.بعضی چشمهای خود را میبندد و در سکوت مستی آوری غرق میشوند.بعضی دیگر شروع به خواندن دعا میکنند.این مسجد کوچک ساده پوش بسیار روح بزرگی دارد.

این مسجد دارای ۲۴ ستون سنگی با سر ستون‌های مزین به مقرنس کاری است. بدنه این ستون‌های سنگی به طور قابل توجهی با تزیینات طنابی شکل حجاری شده و در روی پایه آن‌ها طرح گل و بوته نقش بسته است و در بخش فوقانی آن ها از آیات و سوره های مختلف ولی متناسب استفاده شده است.در گوشه های شبستان پنجره هایی چوبی قرار دارند که نور را با دست و دلبازی به درون میریزند.نور بر ستونها و دیوارها میفتد و آیات خداوند را متبلور میسازد.و ما غرق در شکوه خانه خدا میشویم.خانه ای که با همه خاکی بودنش به نهایت آسمانی است..

ادامه سنندج را با من بمانید….تا بعد!

عمارت عاصف-خانه کرد

عاشق خانه های قدیمی ایران هستم..خانه هایی که توسط حیاطهایی بزرگ احاطه میشوند.حوض سنگی مستطیلی وسط حیاط یکی از ارکان همیشه خانه های ایرانی است با فواره هایی کوچک و بزرگ که آب را بالا میندازند و دوباره در آغوش میگیرند.وقتی حوض رنگ خالص آب صاف و پاکیزه را میگیرد ماهیهای قرمز درون آب جست و خیز میکنند.

بنا های قدیمی یکی از دیگری زیباترند.انگار معماران گذشته حوصله بیشتری داشتند برای ساختن یک خانه.شاید پارامترهای زیبایی شناسی در دوران قدیم بیشتر مد نظر قرار میگرفت و شاید خیلی ساده قدیمیها خوش سلیقه تر بودند.هرچه که بود به هرحال خانه های دیروز با خانه های امروز اصلا قابل قیاس نیستند از هرجهت که فکر میکنم به نظر من خانه های قدیمی شرف دارند به چهاردیواریهای بیرخت و قناس امروزی…

یکی از این خانه های قدیمی و زیبای ایرانی در سنندج واقع شده است.عمارت عاصف که به خانه کرد هم شهرت گرفته یکی از قدیمی ترین بناهای موجود در شهر سنندج بوده و توسط «آصف اعظم» (میرزا علی نقی خان لشکر نویس) در دوره صفویه احداث شده است.وارد آن که میشوید یک حیاط بزرگ در چشم انداز مقابل شما قرار گرفته با حوضی در وسط آن.این مجموعه بزرگ چیزی حدود ۴۰۰۰ مترمربع عرصه و اعیانی دارد که ۴ حیاط دارد.حیاط بیزونی که حیاط اصلی است همان است که در عکس میبینید و شامل تالار اصلی با تزیینات منحصر به فرد شامل گچ بری‌ها، مقرنس کاری و اورسی زیبا و پرکاری با نقوش هندسی است.

گشت خودمان را در این خانه زیبا آغاز میکنیم و سر از حمام آن درمیاوریم که مهمترین بخش حیاط بیرونی و یکی از زیباترین حمامهای تاریخی سنندج است.این حمام دارای ستون‌های سنگی حجاری شده و تزیینات آهک بری و کاشی کاری بوده در فضایی مدور با حوضی کوچک در میانه و سکوهایی که زیر آنها تنور آب گرم قرار دارد.در این حمام نقلی خدا میداند چه پیکره های پریواری از زنان و دخترکان شوخ چشم کرد تن به آب سپرده اند.و خدا میداند چه چشمهایی خریدارانه آنها را برای مردان کرد گلچین کرده اند!

به به از حیاط مستخدمین! که حوضی کوچک و نقلی میان آن قرار گرفته با چند ماهی قرمز و بازیگوش.حیاط مستخدمین گلکاری شده و فضایی شاد دارد.دور تا دور آن اطاقهایی قرار داشته که به مروز از بین رفته و دوباره بازسازی شده اند.مینشینیم لبه این حوض به طراوت رقص ماهیان در آب مینگریم.گلبرگهای لطیفی که در دست باد رها شده اند روی سطح آب شناورند و لابلای پولک سرخ ماهیان در گردش…

در ضلع شرقی حیاط بیرونی فضاهایی شامل راهروهای ارتباطی و دو سه در و یک چهار دری و دو اتاق وجود دارد و در ضلع غربی آن ایوانی سراسری با ستون‌های آجری واقع شده و در پشت این ایوان یک تالار با اورسی بسیار زیبا که دارای طرح اسلیمی است و دو اتاق در طرفین آن قرار دارد.

دلم میخواهد یک روز چشم بر هم نهم و خودم را در اطاقی با آن ارسیهای زیبا ببینم که نور بر فرش رنگ شیشه ها را میندازد و نقشها خودی نشان میدهند و من پشت پنجره با چارقدی که زیر گلو سنجاق خورده است و شلیته و شلوار به کودکی مینگرم که در کنار حوض کودکیش را به بازی میگیرد.دلم میخواهد دلم خیلی میخواهد که از دروازه زمان بگذرم و ببینم مادربزرگهایمان چگونه زیسته اند و چگونه عاشق شده اند و چگونه زن بودن خود را بازی کرده اند.من عاشق گذشته های دورم.

من وقتی به آیینه ای زنگار گرفته خیره میشوم در رویا فرو میروم.آیینه ها خصوصا آیینه های قدیمی مرا از خودم جدا میکنند.حس مرموزی تنم را مورمور میکند وقتی به تصویر خودم در آیینه ای مینگرم که صدها سال قدمت دارد و صدها مرد و زن که امروز دیگر تنها خاک از آنها باقی مانده درون آن به خود خیره شده اند.حس میکنم آنها مرا از درون آیینه دنبال میکنند.آیینه مرا به گذشته میبرد و من در غبار روی آن محو میشوم…

حیاط اندرونی در ضلع شمالی عمارت واقع شده و در اوایل دوره پهلوی و بر اساس معماری بومی ساخته شده‌است. فضاهای حیاط اندرونی به صورت دو اشکوبه، با یک طبقه زیر زمین و ایوانی با شش ستون چوبی و تزیینات گچبری ساخته شده و دارای آب نمایی لوزی شکل با باغچه‌هایی در اطراف است.

عاشق این پنجره های چوبی هستم که موریانه جا به جا آنها را خورده است.این طاقهای هلالی چقدر لطافت دارند و این نرده های فلزی چه هنرمندانه پیچ و تاب خورده اند و نقوش لطیف گل و برگ را لابلای آهن و فلز تاب داده اند.هیجان زیباییهای این خانه ما را در برمیگیرد.ده ها عکس میگیریم از همه زوایای عمارت و هرجا که جا شویم همگی دور هم مینشینیم و عکسهای یادگاری میگیریم.کسی چه میداند صد سال بعد هم شاید کسی این عکسها را ببیند و یادی از ما کند که دیگر نخواهیم بود لابد!

اما شاید مهمترین بخش خانه عاصف موزه مردم شناسی باشد که  بزرگترین مجموعه شناخت اقوام کرد را در خود جای داده است. این موزه که در بخشهای مختلف عمارت و اطاقهای آن شکل گرفته شامل: غرفه‌های زندگی شهری، مکتب خانه، قلاب بافی، زیورآلات، بخش کشاورزی، مشاغل و فنون، بخش اسناد و عکس‌های تاریخی، اتاق خان، بخش پوشاک، غرفه شکار، غرفه صنایع دستی، غرفه بخش مطبخ زندگی روستایی، کتابخانه و مرکز اسناد است.

موزه های مزدم شناسی مکانهای جالبی هستند برای آشنایی با اقوام و فرهنگ ها و آداب و رسوم آنها.میتوان به نظاره نوع پوشاک-خوراک-مایحتاج و شیوه زندگی مردم آن سرزمین نشست.این موزه ها ما گردشگران را با اقوام مختلف سرزمین مادریمان آشناتر میسازند و در جهت حفظ صیانت از ارزشهای فرهنگی و تاریخی مردم گام برمیدارند بنابراین از ارزش زیادی برخوردار بوده تا جاییکه هر گردشگری باید زمانی از سفرش را به دیدار از چنین موزه هایی اختصاص دهد.

از عمارت عاصف بیرون میاییم و به ادامه گشت سنندج میپردازیم با من همراه باشید تا بعد…

امیدواریم از مطالعه این مطلب در سایت سفرنامه لذت برده باشید و نظر خود را در خصوص این مطلب بیان فرمایید.

باتشکر

خرداد ۹۰

 

منبع:وبلاگ بیا تا برویم

همچنین ببینید

سفرنامه هند

سفر معنوی هندوستان

سفر معنوی هندوستان     قسمت اول (سفر به درون یا بیرون!) تا جایی که …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *