آلیاژ سوئیس

 

آلیاژ سوئیس

در سوئیس به چهار زبان صحبت می شود: آلمانی (سوئیس ژرمن)، فرانسوی، ایتالیایی و رومنش (زبان محلی و سنتی که افراد کمی در کوهپایه به آن سخن می گویند)

و من فکر می کنم، سوئیس آلیاژی است از نظم آلمانی، تفکر فرانسوی، هنر ایتالیایی و سنت سوئیسی.

امروز سومین روزی است که در سوئیس هستم. پریروز عصر (همان روزی که به زوریخ رسیدیم) با همسفرانم به دیدار شهر رفتیم. دیروز گشت نیمروزه به همراه راهنمای محلی در شهر زوریخ را تجربه کردیم. و امروز (که روز آزاد گروه بود) به همراه دو نفر از همسفرانم به دیدار مکان هایی رفتیم که در زیر خواهید دید.

این را هم بگویم که در این تور (تور سوئیس) کمترین تعداد مسافران در طول ۱۰ سال گذشته همراهم هستند، تنها ۹ نفر.

گزارش تصویری زیر گزیده ای است از عکس ها و دیدارهای این سه روز:

روز اول:

نمایی از رودخانه “لیمات” limmat – در شهر زوریخ دو رودخانه جاری هستند: یکی “لیمیات” و دیگری “سیل” Sihl

نمایی از دیواری که مشرف به رودخانه “لیمات” است.

نمای دیگری از رودخانه “لیمات” و ساختمان های اطراف زوریخ

نمایی از کلیسا یا صومعه Grossmunster – در دو طرف رودخانه “لیمات” و در نزدیکی دریاچه “زوریخ” (آب رودخانه از دریاچه تامین می شود) دو کلیسا (صومعه) وجود دارند. در روزگاران پیشین، یکی از این صومعه ها مخصوص مردان و دیگری مخصوص زنان بوده. این یکی که در تصویر می بینید، مخصوص مردان بوده.

نمایی از دریاچه زوریخ که ۴۰ کیلومتر طول دارد.

نمایی از یکی از کوچه های زوریخ – از این نوع کوچه های باریک با ساختمان های بلند بیشتر در ایتالیا دیده می شود. خاصیتش این است که در آفتاب تابستان هم سایه دارد.

………………………………………………………………………………………..

روز دوم:

“باربارا” راهنمای محلی ما در گشت نیمروزه

در هفت نقطه “زوریخ”، هفت مجسمه شیر نصب شده به نشانه قدرت اقتصادی این شهر. البته می دانید که شیر از قدیم سمبل نگهبان قدرتمند را پذیرفته، بنابراین نگهبانی او از ثروت بانک های سوئیس معقول و ضروری به نظر می رسد. اینکه در تصویر می بینید یکی از آن هفت شیر است که روی به دریاچه “زوریخ” دارد.

نرمش در وسط دریاچه

همان

۲۸ سال قبل از اینکه من به دنیا بیایم و البته در همان روز تولدم، استاد “وینستون چرچیل” بعد از اتفاقات جنگ جهانی دوم دقیقا در همین نقطه ایستاد و سخنرانی کرد.

این هم نمایی از کلیسا “صومعه” Fraumunster – این صومعه بر خلاف آن یکی در آن طرف رودخانه که مخصوص مردان بوده، به زنان راهبه تعلق داشته و در این طرف رودخانه واقع شده. این کلیسا به خاطر وجود اثر هنری (پنجره های رنگی) از “آلبرتو جاکومتی” و “مارک شاگال” معروف است.

روزگاری پیش از این، این میدان محل تجارت شراب بوده و به همین دلیل به “میدان شراب” Wein Platz شهرت دارد.

این هم مجسمه مردی که در میدان شراب نصب شده و بشکه شراب را بر پشتش حمل می کند.

این ساعت با قطر هشت متر، بزرگترین ساعت کلیساهای اروپاست که بر روی برج کلیسای “سن پیتر” در شهر “زوریخ” نصب شده.

روزگاری کاربرد داشته. اما از وقتی که از آلمان به اینجا انتقالش داده اند به مثابه یک اثر هنری در کنار روزخانه “لیمات” خودنمایی می کند.

“یوهانا اشپیری” نویسنده رمان “هایدی” در زوریخ زندگی می کرده.

نمونه هایی از این صوفاهای فانتزی در برخی نقاط شهر دیده می شود.

همان

به مقر “فیفا” هم رفتیم – برای من شاید دیدار از محوطه فیفا، ادای احترامی بود به “سپ بلاتر” برای همکاری اش در درج نقش “یوزپلنگ آسیایی” بر روی پیراهن تیم ملی ایران

نمی دانم، شاید قبلا به این موضوع توجه نکرده بودم که این علامت داروخانه علاوه بر نشان مار، نشان ترازو هم دارد.

………………………………………………………………………………………..

روز سوم:

همان طور که در بالا گقتم امروز (۷ آگوست) به همراه دو نفر از همسفرانم از زوریخ بیرون آمدیم و از چند شهر دیدار کردیم. این عکس و چند عکس بعدی را از شهر Rapperswil گرفتم.

بخشی از دریاچه “زوریخ” که در شهر Rapperswil واقع شده.

بانوان سالخورده و دریاچه “زوریخ” (شهر Rapperswil)

یکی از ساختمان های شهر

نمایی از محل پیاده روی در کنار دریاچه “زوریخ” در شهر Rapperswil

قایق هایی که گردشگران را به این منطقه می آورند.

خواندم که در باغ های منطقه Rapperswil – Jona تعداد ۲۰۰۰۰ شاخه گل رز وجود دارد که بین ماه ژوئن تا سپتامبر گل می دهند و هوا را معطر می کنند. این گل ها البته که زیبا بودند ولی بویی نداشتند. از حق نگذریم، شیرینی میوه ها و عطر گل ها در ایران کم نظیر است. اعتقاد دارم آنجا که طبیعت سخاوتمند نیست و نمی دهد، اگر بدهد خوب چیزی می دهد.

نمایی از یکی از باغ های گل در شهر Rapperswil

بدون شرح

نمایی دیگر از شهر

نمایی دیگر

فکر کردم این زنبور خوشبخت تر است یا آنکه در ایران زندگی می کند؟

بدون شرح

بدون شرح

در این تصور نمایی از خیابان اصلی “وادوز” Vaduz پایتخت کشور “لیختن اشتاین” Lichtenstein را می بینید. این کشور ۱۵۰ کیلومتر مربع وسعت دارد. جمعیتش حدود ۳۳۰۰۰ نفر است. زبان رسمی اش آلمانی است. این کشور بین سوئیس و اتریش قرار گرفته.

نمایی از قلعه وادوز Schloss Vaduz که بر فراز شهر واقع شده.

مسابقات والیبال ساحلی دختران در “وادوز” برپا بود.

مجسمه چند اسب در شهر “وادوز”

“لیختن اشتاین” به خاطر تمبرها و سیستم پستی اش معروف است. این است که بر روی زمین نشان تمبرهای مختلف دیده می شود.

بدون شرح

تمبر

بدون شرح

از این پوستر تبلیغاتی خوشم آمد. خلاقانه است.

یکی از مجسمه های شهر

نمایی از شهر “وادوز” (پایتخت “لیختن اشتاین”)

FL علامت اختصاری کشور “لیختن اشتاین” است.

بدون شرح

این مینی بوس هم قرار است در چند روز آینده وظیفه حمل و نقل ما را در کشور سوئیس به عهده داشته باشد.

نمایی از دریاچه Walen – این منطقه واقعا زیبا و هوش رباست.

همان

هدف اصلی گشت امروزمان رفتن به “سرزمین هایدی” Heidiland-Heididorf بود. شما نمی توانید این نام را بر روی نقشه پیدا کنید، باید به دنبال Maienfeld باشید. “سرزمین هایدی” همچنین به شهر Chur و دریاچه Walen نزدیک است.

با دیدن این عکس و عکس های بعدی به “سرزمین هایدی” قدم بگذارید و کارتون و فیلم هایدی را در ذهنتان مرور کنید.

بدون شرح

بدون شرح

هنوز حرام نیستند!

بدون شرح

بدون شرح

Maienfeld و تصویر “هایدی”

بدون شرح

این گاوها به لنز دوربین من خیره شده اند. اگر کسی نداند فکر می کند اینجا هندوستان است که اتومبیل ها آرام پشت گاوها حرکت می کنند و مزاحمشان نمی شوند. “گاو” یکی از سمبل های کشور سوئیس است. “گاو” همچنین یکی از سمبل های کشور اسپانیا هم هست. اما احتمالا می دانید که نماد و کاربرد گاو این ها با گاو آن ها فرق دارد. بنابراین نمی شود گفت: گاو، گاو است.

به خانه “هایدی” نزدیک می شویم. از لحاظ کارشناسی می توان دیدار از خانه “هایدی” را “گردشگری ادبی” مرتبط دانست.

اشتباه نکنید! این خانه “هایدی” نیست.

بدون شرح

۵ دقیقه که در این مسیر باریک راه بروید، خانه “هایدی” جلویتان ظاهر می شود.

مجسمه هایی در مسیر راهتان به خانه “هایدی”

همان

تابلوی نزدیک خانه “هایدی”

بدون شرح

کارتون “هایدی” را دیده اند و حتما می خواهند عین او رفتار کنند.

بدون شرح

مجسمه “هایدی”

همه این مجسمه های برنزی در مسیر خانه “هایدی” توسط هنرمند معروف Freddy Air Rothlisberger ساخته شده اند. این یکی در سال ۲۰۱۰ ساخته شده.

درخت سیب خانه “هایدی”

و این هم نمای بیرونی خانه “هایدی”

از زاویه دیگر

از زاویه سوم

حیاط خانه “هایدی”

و این آخرین عکس از مجسمه های برنزی تقدیم به شما!

 

نوشته شده توسط : سایت شخصی آرش نورآقایی

 

همچنین ببینید

سفرنامه هند

سفر معنوی هندوستان

سفر معنوی هندوستان     قسمت اول (سفر به درون یا بیرون!) تا جایی که …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *