سفری خانوادگی به شهر دیدنی استانبول
به نام خداوند زیبایی ها
با سلام به همه ی دوست داران سفر و همه ی لست سکندی های عزیز
تیرماه سال ۹۶ بود که پدر بنده پیشنهاد رفتن به استانبول رو بصورت خانوادگی مطرح کرد و من و همسرم هم قرار شد با پدر و مادر همسفر بشی م.تورهای عید فطر فوق العاده گرون بود و از طرفی هم گرفتن مرخصی از محل کار خارج از روزای تعطیل بسیار سخت بود.با کلی داستان ، مرخصی رو برای بعد از عید فطر که قیمت ها مناسب تر بود تونستم بگیرم . برای روز دوازدهم تیرماه تور مناسب ۶ شب استانبول با پرواز قشم ایر رو از آژانس خوب الفبای سفر گرفتیم و هتل ۴ ستاره مارمارای رو انتخاب کردیم به مبلغ ۱/۲۵۰/۰۰۰ تومان برای هر نفر.البته به اتفاق همسرم ۶ ماه پیش هم به تایلند رفته بودیم که برای این سفر استانبول تصمیم به نوشتن سفرنامه گرفتم.در ضمن این سفر دوم ما به استانبول بود و با توجه به هتل سفر قبلی که ۳ ستاره بود ، این دفعه تصمیمون بر این بود که هتل انتخابیمون ۴ ستاره باشه.
ساعت ۱۶:۳۰ به فرودگاه امام رسیدیم و ماشین رو تو پارکینگ فرودگاه پارک کردیم که برای هرشب مبلغ ۱۳/۰۰۰ تومان رو زده بودند.
بعد از گذراندن مراحل بازرسی و گرفتن کارت پرواز ، ارزهای دولتیمون رو برای هر نفر ۳۰۰ دلار از باجه بانک ملی تحویل گرفتیم.ساعت ۱۹ پروازمون به سمت استانبول از فرودگاه امام بود که با ۴۵ دقیقه تاخیر انجام شد..بعد از تقریبا یک ساعت پذیرایی رو انجام دادن که شام بصورت انتخابی بین باقالی پلو با گوشت و جوجه کباب بود بهمراه کوکو سبزی و دسر.
بعد از تقریبا ۳ ساعت پروازخوب به فرودگاه آتاتورک رسیدیم و ساعت های خودمون رو به وقت استانبول که یک ساعت و نیم عقب تر بود تنظیم کردیم.
لیدرهای تورمون که با لباس بنفش بودن رو پیدا کردیم و با اتوبوس راه افتادیم و به سمت هتل های بقیه مسافرها رفتیم و در آخر ما هم جلوی درب هتل پیاده شدیم.
به همراه لیدرمون وارد لابی هتل شدیم و بعد از تحویل وچر و پاسپورت ها به مسئول هتل اتاق ها رو بهمون تحویل دادن که طبقه اول بود و اینقدر خسته بودیم که بعد از خوردن یه نوشابه خنک خوابیدیم.
صبح روز اول ساعت ۸ از خواب بیدار شدیم. ویوی اتاق اصلا جالب نبود و رو به کارواشی پراز سر و صدا بود. به سمت رستوران هتل طبقه ششم برای صرف صبحانه رفتیم. فضایی بسیار دلنشین و تمیز و بوفه ای بسیار کامل از انواع کالباس و مرباها و پنیر و سوپ و انواع نوشیدنی سرد و گرم.مرغان دریایی هم که مشتری پر و پا قرص صبحانه هتل بودن و کنار پنجره های رستوران همه رو سرگرم کرده بودند.
هتل ما دسترسی بسیار خوبی داشت و نزدیک منطقه آکسارای تو محله فاتح بود..دقیقا روبروی هتل ، اون سمت خیابون ایستگاه متروی ینی کاپی بود و زیر پل آکسارای هم ایستگاه تراموای.
ابتدا از یک صرافی که به دوویز معروف هستند یک ۱۰۰دلاری رو چنج کردیم که ۳۵۵ لیر ترکیه بهمون دادند.ما از قبل استانبول کارت رو داشتیم و مبلغ هر سفر با تراموای یا مترو تقریبا ۲٫۵ لیر هست و برای نفر دوم و سوم یک مقدار کمتر میشه. برای اولین گردش با تراموای در ایستگاه سلطان احمد پیاده شدیم و از مسجد سلطان احمد و محوطه بسیار زیباش دیدن کردیم. هوا ابری بود و نم بارون صورتمون رو نوازش میکرد. با توجه به گرمای شدید تهران تو فصل تابستون، انگار که تو بهشت قدم بر میداشتیم و خیلی لذت میبردیم.
تا غروب گشتی زدیم و از گاری هایی که همه جای استانبول وجود داره بلال آب پز به قیمت ۲ لیر خریدیم که انصافا عالی بود.
اون روز رو تا غروب گذروندیم و بعد برگشتیم و استراحت کردیم.
روز بعد به اسکله امینونو رفتیم که دسترسی بهش از طریق تراموای بود. آب و هوا عالی بود و خیلی شلوغ و پر رفت و آمد. قایق هایی که ماهی های تازه رو بصورت ساندویچ کباب میکردن همراه با کاهو و گوجه و آبلیمو سرو میکردن که ۴ عدد به مبلغ ۴۰ لیر خریدیم و انصافاً خیلی خوشمزه بود.
قدم زنان به سمت زیر پل گالاتا رفتیم . تو یکی از کافه ها نشستیم وچندتا آبمیوه خنک گرفتیم. بعد از اون تقریبا غروب بود که دیگه راهی هتل شدیم و حسابی خسته شده بودیم.
روز بعد راهی اسکله کاباتاش شدیم که به جزیره بیوک آدا بریم.بلیط کشتی رو برای هر نفر به مبلغ ۷٫۵ لیر خریدیم و راهی شدیم.جزیره ای بسیار زیبا و رویایی بدون حتی ذره ای دود و کثیفی که تنفس کردن عمیق حال خیلی خوبی به آدم میداد.اون هم ماهایی که از شهر پر از دود اومده بودیم.
همون ابتدا ، کالســـکه رو به مبلغ ۷۵ لیــــر کرایه کردیم برای ۴ نفر و ۱ ساعت دور تا دور جزیره رو گشتیم و کیف کردیم..خیلی زیبا بود.به مدت ۱۰ دقیقه هم تو بام جزیره برای استراحت توقف کرد و کلی عکس انداختیم.بعد از توقف دوباره سوار شدیم و از کلی پلاژهای شنا که مبلغ ورودی هم داشتند عبور کردیم.
بعد از پیاده شدن برای صرف ناهار به یکی از رستوران های جزیره که تعدادشون هم خیلی زیاد بود رفتیم و ۳ تا استیک و ۱ پرس میگو به همراه سالاد و نوشابه رو به مبلغ ۱۷۵ لیر گرفتیم که واقعا خوب و با کیفیت بود.
بعد از چند ساعت استراحت و تفریح تو جزیره بلیط برگشت رو تهیه کردیم و با کشتی توی مسیر برگشت به اسکله بودیم که چندتا از آشناها رو توی کشتی دیدیم که جالب بود..میگن دنیا خیلی کوچیکه اینجاست ها. بعد از رسیدن به اسکله کاباتاش با مترو به میدان تکسیم رفتیم و خیابان معروف استقلال.مثل همیشه شلوغ و پر رفت و آمد بود امّا متاسفانه ، قسمت هایی از خیابان رو کنده بودن و اثری هم از اون تراموای نوستالژیک نبود و خیابون خیلی بهم ریخته بود.با توجّه به اینکه قبلاً هم به این خیابون رفته بودم و حس خیلی خوبی بهم داده بود ، اینبار زیاد با این وضعیت بهم نچسبید. قیمت ها هم تقریبا بالا بود و بعد از کمی قدم زدن چون خیلی دیگه خسته شده بودیم ، به هتل برگشتیم.
روز بعد رو کلاً به خرید کردن خانم ها اختصاص دادیم.خرید برای خانواده و کلی سوغاتی برای اطرافیان.مقداری از خریدها رو از مغازه های اطراف هتل کردیم وبعد هم مرکز خرید معروف فروم استانبول.جایی که با تراموا رفتیم و در ایستگاه کجاتپه پیاده شدیم. برندهای مختلف با قیمت های مناسب.البته باید حسابی وقت بذارید و اجناس با قیمت های مناسب رو پیدا کنید.داخل این مرکز خرید ، یک آکواریوم خیلی بزرگ هم وجود داره که ما به دلیل کمبود وقت به بازدید از اون نرسیدیم.البته آکواریوم اصلی استانبول خارج از شهر هست که ماشین هایی در طول روز از میدان تکسیم که تصاویر ماهی و آکواریوم روشون هست بصورت رایگان توریست ها رو تا اونجا میبرن.
روز بعد پس از صرف صبحانه راهی یک صرافی شدیم و بعد از چنج کردن دلار ، به گراند بازار یا همون کاپالی جارچی رفتیم و حسابی لذت بردیم.انواع باقلواها و شیرینی های استانبول و صنایع دستی و ظروفی که با دست کار شده بود.از داخل گراند بازار به چندین ورودی دیگه رسیدیم که کلاً فضایی با حس خوب شبیه بازار بزرگ تهران رو داشت و آدم تو اونجا به دلیل پیچیدگی مسیرش رو گم میکرد.البته درست کنار درب ورودی گرند بازار یه خیابونی بود که انواع لباس ها رو با کیفیت خوب میشد توش پیدا کرد و اونجا هم یک سری خرید انجام دادیم.توی استانبول از هر مکانی که رد میشید مغازه دارها با مهربانی شما رو به خرید دعوت میکنن و این رو به وضوح میتونید ببینید.اونجا هم مثل کشور خودمون وجود دارند آدم های فقیری که محتاج حتی نون شب هستند.ولی واقعا کشوری مثل ترکیه توی جذب توریست خیلی موفق عمل کرده و درآمدزایی بسیار بالایی از این راه برای خودش دست و پا کرده.آدم خیلی اونجا حسرت میخوره که بیشتر ایرانی ها از جمله خودمون باید برای کمتر شدن مبلغ جنس همش چونه میزدیم چون بعضی هامون فشار اقتصادی زیادی رو تحمل میکنیم با کشوری بسیار غنی و ثروتمند.
روز بعدی رو هم باز خرید کردیم و بعد از ظهر تور تنگه بسفر رو با کشتی از اسکله امینونو رفتیم.بلیط رو برای هر نفر ۱۲ لیر گرفتیم.غروب بسیار زیبا بود و هوا خیلی خنک که بعضی ها برای فرار از سرما به طبقه پایین که سرپوشیده بود میرفتند..دیدن مناظر و اسکله های مختلف با کشتی های خیلی قشنگ و رد شدن از تنگه بسفر فضا رو جذاب تر کرده بود.مردمی از کشورهای مختلف و آداب و رسوم گوناگون ، ولی بسیار با فرهنگ در کشتی بودن و بدون هیچ مشکلی در کنار هم لذت میبردن.
بعد از یک ساعت و نیم به اسکله برگشتیم و برای خوردن شام به منطقه بیازیت رفتیم.پایین تر از هتل گرند لیزا یه رستوران هست که سه تا پله به سمت پایین میخوره و قیمت غذاهاش بسیار مناسبه .یک پرس جگر و یه بشقاب مرغ و سالاد و نوشابه رو به قیمت مناسب ۲۵ لیرخوردیم.البته چند وعده ی دیگه هم به این رستوران رفتیم.
بعد از صرف شام به کوچه ی بغل رستوران رفتیم که خیابونی بسیار زیبا و پر از رستوران و کافه بود.اسم محله اونجا به کومکاپی معروف بود.صدای سازهای زیبای ترکی و پایکوبی توریست ها و شلوغی جمعیــت ناخودآگاه ، اون هم اون موقع شــب آدم رو به سوی خودش میکشوند که من متاسفانه با گوشــی از اونجا فقط فیلم تهیه کردم. بعد از گشت و گذار تو اون کوچه ی خاطره انگیز برای خوابیدن به سمت هتل حرکت کردیم.
صبح روز بعد هم بعد از صرف یک صبحانه دلچسب به سمت خیابان مرتر به راه افتادیم که هم با مترو میشد به اونجا رفت و هم با تراموا..با مسیر رفت رو با تراموا رفتیم و بعد از سوار شدن تو ایستگاه زیتون برنو پیاده شدیم و از روی پل هوایی به مرتر رسیدیم..خیابانی پر از مغازه های لباس فروشی که اکثرا هم تک فروشی ندارند و اجناس رو بصورت عمده میفروشند.اکثر ایرانی هایی که برای آوردن پوشاک برای فروش به استانبول میرند رو میشه توی این خیابون در حال خرید کردن دید.البته من اونجا بیشتر از دیدن یه پژوی خوشکل ذوق زده شده بودم تا خود اون خیابون
بعد از چند تا خرید جزئی سوار تراموا شدیم و مسیر رو به سمت آکسارای برگشتیم و برای ناهار اینبار کباب ترکی البته از نوع مرغ رو انتخاب کردیم که معمولی بود به همراه دوغ که توی استانبول آیران نام میبرند و خیلی خوشمزه هستش..
نکته جالب توی استانبول اینه که تقریبا میشه گفت تمام رستوران های اونجا ، آبلیمو با مارک یکسان و جای دستمال کاغذی های یک شکل دارند و آب معدنی هم توی اکثر سوپر مارکت ها با مارک سرما فروخته میشه.
بعد از صرف ناهار به هتل رفتیم و استراحت کردیم و شب رو به کافه سر کوچه هتل رفتیم و آبمیوه و قلیون سفارش دادیم.یک خواننده ایرانی هم هرشب اونجا بصورت زنده آهنگهای ایرانی و عربی رو زنده با گیتار اجرا میکرد.قلیون رو توی فاکتور به مبلغ ۲۵ لیر و هر لیوان آب پرتقال رو به مبلغ ۱۵ لیر و یک نوشابه قوطی رو ۸ لیر حساب کردن که یک مقدار غیر منطقی به نظر میرسید.در صورتی که توی اون منطقه هر لیوان آب پرتقال تازه رو به دفعات به مبلغ ۳ لیر میخوردیم. ساعت تقریبا ۱۲ شب شده بود که برای خوابیدن به هتل برگشتیم.
روز بعد ، مقصد گردش رو شنبه بازار بشیکتاش انتخاب کردیم.سوار مترو تو ایستگاه ینی کاپی شدیم و در ایستگاه تکسیم خط عوض کردیم و به کاباتاش رفتیم.یکی از اشتباهاتمون همین جا بود.در صورتی که میتونستیم خیلی راحت با تراموای تو ایستگاه کاباتاش پیاده بشیم.تازه دوبار هم برای هر نفر ورودی مترو نمیدادیم ، چون اونجا مثل ایران نیست که برای خط عوض کردن مبلغی رو پرداخت نکنی.در هر صورت از کاباتاش با پرس و جو و پیاده راه افتادیم و از استادیوم زیبای بشیکتاش و کاخ دلما باغچه هم گذشتیم و خیابون سمت چپ رو به سمت بالا پیاده رفتیم.اون پیرمردی هم که مغازه کباب ترکی خیلی قدیمی داره و معروفه رو هم دیدیم و ازش عکس انداختیم.
بعد از نیم ساعت پیاده روی به شنبه بازار رسیدیم.جایی مثل بازارهای محلی خودمون البته سرپوشیده که پر از انواع میوه و زیتون و سبزیجات و پنیرهای مختلف و لباس های نه چندان جالب بود
فضای خوبی داشت ولی اطرافیان حسابی به من که اونجا رو پیشنهاد داده بودم غر میزدن.چون هم پیاده روی زیادی کرده بودند و هم چیز خیلی خاصی برای خرید نداشت.ما هم بعد از خرید یه مقدار میوه از جمله هلو به قیمت هرکیلو ۵ لیر، اومدیم بیرون و دیگه اشتباه مسیر رفت رو تکرار نکردیم و از همونجا یه تاکسی گرفتیم و با چونه زدن به مبلغ ۳۰ لیر تا آکسارای به توافق رسیدیم وخیلی راحت مسیر رو برگشتیم.راننده هم حسابی با کلاهی با متن ترکیه روی سرم بود کیف کرده بود و میگفت برای همین ۳۰ لیرکرایه ازت گرفتم.کلی تا انتهای مسیر صحبت میکرد و از گرونی بنزین لیتری ۵ هزارتومـــان میگفت و تازه درد و دلش گل کرده بود که داشتیم کم کم به مقصــد میرسیدیم. یه ۱۰۰ لیـــری برای کرایه بهش دادم که وقتی میخواست بقیه رو بده میگفت خیلی حواستون باشه تو استانبول وقتی پول درشت به راننده میدید به راحتی زیرش میزنه و زیر بار نمیره.آدم خیلی خوبی بود و از هم خداحافظی کردیم و تا غروب یک مقدار دیگه پیاده روی و خرید کردیم.
روز آخر هم که صبحانه رو خوردیم و اتاق رو مرتب کردیم ساعت ۱۲ اتاق ها رو تحویل دادیم و اومدیم توی لابی هتل و پاسپورت هامون رو تحویل گرفتیم..چمدون ها رو توی یک اتاق در انتهای لابی گذاشتیم و چون پروازمون ساعت ۱۰ شب بود باید تا ساعت ۵:۳۰ که قرار بود ترانسفر دنبالمون بیاد صبر میکردیم.یه گشتی توی محله های اطراف هتل زدیم و جالب اینجا بود که توی هر کوچه ای که میرفتیم باز هم جاهای جدید و مغازه های جدیدی که ندیده بودیم رو کشف میکردیم.سر کوچه هتل مغازه ای بود که انواع جوجه و کباب و جیگرو .. داشت که ما کباب کوبیده رو خوردیم به قیمت هر پرس ۱۷ لیر که طعمش بد نبود.
بعد از یه مقدار چرت زدن تو لابی اومدن دنبالمون و راهی فرودگاه آتاتورک شدیم.توی فرودگاه هم مراحل قبل پرواز رو انجام دادیم و پروازمون با نیم ساعت تاخیر انجام شد.اون هم به خاطر یک خانمی که با تاخیر وارد گیت شده بود و یه آقایی که گوشیش رو توی شارژ زده بود و فراموش کرده بود بیاره . پذیرایی هم مثل پرواز رفت انجام شد و ساعت ۳ صبح به فرودگاه امام رسیدیم که خوشبختانه پرواز خوبی بود..بنده هم که ساعت ۷ صبح باید سر کار میرفتم با کلی خستگی و البته انرژی فوق العاده خوب.
در کل سفر خیلی دوست داشتنی بود و تجربه های جدیدی به همراه خانواده از استانبول به دست آوردیم.در ضمن ۲ روز بعد از آژانس برای پیگیری نحوه رضایت ما از سفر تماس گرفتند که ابراز رضایت کردیم. امیدوارم که این نوع سفرها قسمت همه ی لســــت سکندی ها و دوست داران سفر بشه.اگر نگارش در جاهایی از سفرنامه مشکل داشت به بزرگــــی خودتون ببخشید.موفق و پیروز باشید.
متن نقد و بررسی هتل ۴ ستاره مارمارای استانبول :
کیفیت و تنوع غذا ۴
تمیزی و زیبایی هتل ۴
عملکرد کارکنان ۴
تفریحات و امکانات هتل ۴
منطقه و دسترسی ۵
ارزش قیمت به نسبت خدمات ۴
نویسنده : آرش بیات
نوشته شده در لست سکند