آمستردام هلند مثل یه پسر جوان، سرزنده و شنگول
یه دوستی ازم پرسید اگه قرار باشه برای شهرهایی که دیدی یه مابهازای انسانی در نظر بگیری، آمستردام برات چه آدمیه؟ بلافاصله جواب دادم یه پسر جوان شاد و شنگول و روشنفکر. دلیلش؟ بقیهی نوشتهام رو بخون اگه با من همنظر نشدی اسمم رو عوض میکنم (نه حالا هیجان زده نشو، این یه اصطلاحه).
اولین تصویر از شهر: امان از دوچرخهها!
کافیه تو ساعات اولیهی اقامتت تو شهر یه دوری بزنی، اولین چیزی که توجهت رو جلب میکنه دوچرخه سوارهان. وقتی میگم دوچرخه سوارها منظورم یه دونه و چندتا نیست منظورم تقریبن تمام مردم شهره. یعنی محال ممکنه که تو یکی از خیابونای آمستردام چشمات رو ببندی و رندوم سرت رو به یه سمت برگردونی و وقتی چشمات رو باز میکنی یه دوچرخه تو یه گوشه از منظرهی روبهروت پیدا نکنی.
هلندیا تو دوچرخهسواری خودشون رو پیشرو میدونن چون از بچگی این فرهنگ رو یاد میگیرن، تو این زمینه ادعاشون میشه و با سرعت زیاد ویژ و ویژ از کنارت رد میشن. اگه پیادهای یا تو دوچرخهسواری مهارت چندانی نداری خیلی باید حواست به دوچرخهها و خط عبوری ویژهشون باشه. ممکنه اگه تو خط مخصوصشون ایستاده باشی بهت بزنن و درب و داغون شی. اگه هم بهت نزنن حتمن یه نگاه چپ و خوفناک بهت خواهند انداخت که «هی!هیچ معلومه حواست کجاست؟» این برای من که از تهران پر از ماشین یه راست اومده بودم بین این همه دوچرخهسوار خیلی عجیب و باور نکردنی بود. آخه یعنی چی که پیر و جوون و بچه و نوزاد (!) سوار دوچرخه باشن؟ یا یه خانم شیک و پاشنهبلندپوش رو ببینی که طی یه ثانیه عین سنجاقک از دوچرخهاش پایین بپره و بره تو یه کافه؟ یا انقدر این امر مهم باشه که خط ویژه و چراغ راهنمایی داشته باشن؟ یعنی چی این همه عشق به دوچرخه؟
خلاصه بیخود نیست که دوچرخه از نمادهای این کشور شده. قسمت جالبتر ماجرا اینه که دوچرخههای مردم اصلن سوسول بازی و اینا نیستن. اکثرشون از این مدل لحافدوزیای خودمون هستن با این تفاوت که یه گل یا تزیین جینگولی به نشونهی عشق و محبت صاحبانشون بهشون وصله.
میخوام بگم ساکنان این شهر دوچرخه رو واقعن خیلی مهمتر از ماشین میدونن، چون رانندگی تو خیابونای کم عرض و پر از دوچرخه و ترم (Tram) آمستردام خیلی کار سختیه و از طرفی جای پارک خیلی گرونه و پیدا کردنش کار حضرت فیل. تو بعضی از خیابونا که مراکز خرید زیادی داره نه تنها تردد ماشین بلکه تردد دوچرخه هم ممنوعه و فقط عابران پیاده با خیال راحت اجازهی رفت و آمد دارن.
پایتخت هلند: برو ولگردی کن رفیق!
راجع به آمستردام اینو بگم که خیالت راحت باشه که بهترین شهر واسه پیادهرویهای طولانیه. چرا؟ به چند دلیل:
اول اینکه مساحت شهر خیلی بزرگ نیست، با هشتصدهزار نفر جمعیت تو میتونی مطمئن باشی که از پس گردش شهر تو چند روز برمیای.
دوم اینکه کانالهای آبی شهر بهترین و خوشگلترین راهنمای تو هستن واسه موقعیت یابی. شهر چهارتا کانال اصلی داره که تو این عکس میبینی:
کافیه یک کدومشون رو بگیری و تا انتها بری تا برسی به رود بزرگ آمستل که در واقع مرکز شهره. شاید برات جالب باشه که بدونی اسم آمستردام هم از نام همین رود گرفته شده، چون اول ماجرا اینجا یه شهر ماهیگیری بوده که حول این رودخونه شکل گرفته و سدی که رو این رود زده شده (Dam به انگلیسی میشه سد) نام آمستردام رو بهش داده.
سومیش هم اینه که خبری از بزرگراهها و اتوبان تو مرکز شهر نیست و خیابونها و کوچهها به خاطر کانالها و سنگفرشهاشون انقدر جذابیت بصری دارند که یک هو به خودت میای و میبینی که چندین ساعته داری پیاده روی میکنی اما حواست پرت قشنگیا بوده و خسته نشدی. من که جز برای رفت و آمد به فرودگاه یا رسیدن به جادههای خارج شهر از مترو یا اتوبوس استفاده نکردم.
آب و هوای آمستردام: الان یا الان؟!
هرکسی که تو آمستردام زندگی میکنه هرروز صبح قبل از بیرون اومدن از خونه یه عادت همیشگی داره، اینکه پیشبینی هوای اون روز رو چک کنه تا برمبنای اون لباس بپوشه! برای ما ایرانیا که تابستونامون حسابی گرمه و زمستونامون کمی سرد، این عادت خیلی عجیب و غیرقابل درکه. اما آمستردام با موقعیت جغرافیاییش تو شمال اروپا، خیلی از روزاش سرد و ابر و بادیه.یعنی وقتی خورشید تو آسمون نیست، حتی اگه وسط تابستون هم باشی باید کلاه پشمی و کاپشن تنت باشه تا یخ نزنی. اما اگه شانس بیاری و در مدت اقامتت روزای خورشیددار نصیبت بشه انگار به یه جشن خیابونی با رنگای شاد و مردم خوشحال و خندون دعوت شدی.
خلاصه هوا جوری گرم میشه که انگار تو یه کشور با آب و هوای حارهای هستی. اینجوری بهت بگم که روز آفتابی واسه اشخاص ساکن آمستردام انقد عزیزه که ممکنه به خاطرش اون روز رو مرخصی بگیرن و کلش رو تو کانالها و پارکهای متعددش بگذرونن و تو اینستاگرامشون مدام عکس آپلود کنن که یه روز آفتابی قشنگ، همین الان یهویی!! اما توصیهی من به کسی که داره میره هلند اینه که مهم نیست تو چه ماه و فصلی داری سفر میکنی، همراه خودت هم لباس گرم داشته باش و هم لباس خنک. تو تابستون هم اگه صبح از محل اقامتت میای بیرون و تا شب بیرونی حتمن یه ژاکت تو کیفت بذار.
آمستردام: راحت انگلیسی حرف بزن!
یکی از نگرانیای آدم وقتی میره کشور غیرانگلیسی زبان اینه که چهجوری ارتباط برقرار کنم اگه آدما انگلیسی بلد نباشن؟ خب تو آمستردام خیالت از این بابت راحت باشه، بچههای هلندی از شیش سالگی انگلیسی یاد میگیرن و اصلن بیادبی نیست اگه با مردم به انگلیسی مکالمهای رو شروع کنی. تو خیلی از مغازهها آدما انگلیسی متوجه میشن و به راحتی کمکت میکنن.
حتی مهاجرانی که سالهاست تو این شهر زندگی میکنن ممکنه هیچوقت هلندی یاد نگیرن و نیازی هم به یادگیری احساس نکنن. میخوام بگم این شهر خیلی پذیرای فرهنگای کشورای مختلفه و این رو خیلی ملموس تو مقایسه با بقیهی شهرها متوجه میشی.
باور عمومی از شهر: آزادی، کافیشاپ، ردلایت و راک اند رول!
خیلی از آدما قبل از رفتنشون به هر شهری، یه تصویری از اونجا دارن. اسم آمستردام که میاد هم سن و سالای من فقط یه چیزی به ذهنشون میرسه: عشق و حال.
آره دیگه منم قرار نیس این تصویر رو خراب کنم چون آمستردام یکی از آزادترین و روشنفکرترین شهرهای دنیاست. کافیه تو مرکز تاریخی و قدیمی شهر قدم بزنی تا منطقهی معروف ردلایت رو ببینی و از اون همه امنیتی که اونجا برقراره کف کنی یا از جلوی این کافی شاپهای مخصوص که توش چای و شربت و کافی سرو نمیشه (!) رد بشی و ببینی چه همه در صلح و آرامش به چنگال اعتیاد اسیرند! این جور برات بگم که هر کاری که تو بقیهی دنیا جرمه اینجا ممکنه یه کار نرمال باشه و همه چی به انتخاب خود آدم بستگی داره. حالا این جورم نیست که تو فکر کنی هیچ قانونی واسه این نوع آزادیا وجود نداره.
نخیر قانونایی هم هست! مثلن اینکه هرشخصی میتونه فقط سی گرم از نوعی مادهی مخدر رو همراه خودش داشته باشه و افراد واسه سفارش نوشیدنیهای الکلی باید شونزده سالشون باشه. یا اینکه مصرف توتون و تنباکو تو خیلی از این کافیشاپها ممنوعه!
آمستردام شبهای زندهای داره. به خصوص اگه خوششانس باشی و آخر هفته به این شهر برسی میبینی که این شهر تا خود صبح خواب نداره. امنیت؟ خیالت راحت! همه جا امن و امانه و میتونی با دل خوش برگردی به محل اقامتت!
معماری ساختمونهای شهر: خبری از آسمونخراشها نیست!
خیلی از شهرهایی که پایتخت یه کشوری هستن و اسمشون زیاد شنیده میشه پر از آسمون خراش و ساختمونای بلندن! اصلن انگار یه رقابتی هست تو دنیا واسه ساختن بلندترین و مرتفعترین ساختمونها. شهرهایی مثل نیویورک یا چرا راه دور بریم همین دبی بغل گوشمون! اما تو آمستردام خبری از ساختمونهای بلند نیست. لااقل تو بافت مرکزی شهر ارتفاع ساختمونها نباید از یه حد مجاز بیشتر باشه. ساختمونهای اداری بلند رو خارج از شهر ساختن و ترنها کار جابهجایی کارمندها رو انجام میدن. معماری ساختمونها تو آمستردام جوریه که راهروهای داخلی اکثرن فضای کافی رو برای اسبابکشی ندارن و به همین دلیل یه سری قلاب بالای ساختمونها هست که عین کارتون تام و جری از اونا برای بالا بردن وسایل خونه استفاده میکنن.
انقدر هم از این قلابها استفاده کردن که ساختمونها کج شدن و به سمت خیابون مایل شدن، جوری که شهرداری هراز چندگاهی باید بیاد با ماشینآلات سنگین ساختمونها رو صاف کنه! والا! ساختمونه دیگه، از آجر و آهن ساخته شده ولی زیاد که ازش کار بکشی کج میشه.
خونههای قایقی تو کانالها یکی دیگه از جذابیتهای آمستردامه. آره درست متوجه شدی. یه سری قایق گوشهی این کانالها پارک شدن که در واقع خونهی مردمه و دارن توش زندگی میکنن، باغچه داره و آشپزخونه و همه چی! احتمالن اگه خسته بشن هم راه میفتن میرن یه سمت دیگه از شهر.
آهان یه چیز بامزهی دیگه راجع به ساختمونهای این شهر اینه که پنجرههای خونه رو با هیچ پردهای نمیپوشونن. برای من که از یه فرهنگ دیگه اومده بودم خیلی عجیب و جالب بود مثلن از کنار یه ساختمون رد میشدم و فک میکردم به یه رستوران رسیدم اما در واقع خونهی مردم بود که میز ناهارخوریشون رو کنار پنجره گذاشته بودن!
امیدوارم با چیزایی که خودم با چشمای خودم دیدم و تعریف کردم یه تصویری از شهر بهت داده باشم. آمستردام از اون شهرهاست که دلت میخواد بهش برگردی و توش راحتی. تو هم برام بنویس که آیا با من موافقی که این شهر خیلی شاد و شنگوله یا نه؟