انگلستان: ماجرای فرودگاه Heathrow لندن – ۲۶ آگوست ۲۰۰۳
مسافرت من به انگلستان از همان ابتدا با ماجرا همراه بود.
قرار بود با پرواز Emirates از تهران به دبی بروم و نیم ساعت بعد با هواپیمای دیگری به لندن. به خاطر یک مشکل ساده هواپیمای اول با یک ساعت تاخیر بلند شد و در نتیجه زمانی به دبی رسیدم که هواپیمای لندن پرواز کرده بود.
من به کانتر هواپیمایی Emirates رفتم و مشکل را توضیح دادم. گفتند دو راه وجود دارد: امشب مهمان هواپیمایی باشی و فردا همین ساعت با پرواز دیگری به لندن بروی، یا اینکه دو ساعت دیگر با هواپیمای British Airways به لندن بروی. از آنجا که مسافرت من یک سفر کاری بود و قرار بود شخصی از طرف شرکت در فرودگاه باشد تا مرا به شهر Bracknell ببرد، گزینه دوم را انتخاب کردم.
دو ساعت بعد سوار هواپیمای British Airways شدم و شش ساعت بعد در فرودگاه Heathrow لندن، که با چهار ترمینال یکی از بزرگترین فرودگاه های دنیاست.
کارهای قانونی به سرعت انجام شد و مهر ورود به خاک انگلستان روی ویزا نشست. به خاطر مشکل پیش آمده با سه ساعت تاخیر به انگلستان رسیده بودم. به سرعت به سمت ریل چمدان ها رفتم که چمدانم را تحویل بگیرم، اما هر چه منتظر شدم از چمدان ها خبری نبود. یک چمدان وسایل شخصی و لباس هایم بود و چمدان دیگر پر بود از پسته و یک قالیچه دستباف ایرانی که از طرف شرکت بعنوان هدیه برای کمپانی Leitch برده بودم. وقتی مطمئن شدم چمدان های من روی این ریل نیست، به سمت Lost Luggage رفتم تا مفقود شدن چمدان ها را اعلام کنم. پر کردن فرم ها و انجام کارهای دیگر نیم ساعت دیگر وقت گرفت و بالاخره با چهار ساعت تاخیر وارد سالن فرودگاه شدم.
خوشبختانه شماره موبایل Mike (مدیر فروش شرکت Leitch) را در کیف دستی ام داشتم، بلافاصله از یک تلفن عمومی به موبایلش زنگ زدم و گفتم که به خاطر تاخیر هواپیمای اول با British Airways آمده ام و در ترمینال شماره یک منتظرش هستم. او که فکر می کرد من در پرواز Emirates هستم، در ترمینال شماره ۴ منتظرم نشسته بود. فاصله زمانی ترمینال یک و چهار – با ماشین – سه ربع ساعت است!
یک ساعت بعد، بدون هیچ وسایلی، در ماشین Mike نشسته بودم و به سمت Bracknell حرکت می کردیم.
فردای آنروز با دفتر Emirates تماس گرفتیم و متوجه شدیم که چمدان های من در فرودگاه دبی مانده بود تا با پرواز روز بعد به انگلستان منتقل شود!
یک روز بعد، به فرودگاه رفتیم و چمدان ها را تحویل گرفتیم. خوشبختانه همه چیز سر جایش بود! آنشب با خیال و لباس راحت خوابیدم!