انگلستان ، موزه تاریخ طبیعی لندن – ۳۱ آگوست ۲۰۰۳
از وقتی شش ساله بودم و دایناسور را شناختم، می دانستم که کاملترین اسکلت دایناسور دنیا در موزه تاریخ طبیعی لندن قرار دارد.
بعدها عکس هایی از موزه پیدا کردم که قسمت های مختلف آنرا نشان می داد: سالن ما قبل تاریخ، سالن پرندگان، سالن پستانداران، سالن دنیای زیر آب و… .
تابستان سال ۲۰۰۳ برای انجام یک مسافرت کاری ده روزه به انگلستان رفتم و پس از آن ده روز هم در انگلستان ماندم و از جاهای دیدنی و موزه هایش بازدید کردم.
مطمئناً اولین برنامه ام، بازدید از موزه تاریخ طبیعی لندن بود. موزه ای که بارها و بارها تصاویرش را دیده و خودم را در آن مجسم کرده بودم. این موزه کامل ترین موزه تاریخ طبیعی دنیاست با هزاران هزار آیتم.
شنبه صبح زود از خواب بیدار شدم، به سرعت صبحانه خوردم و ساعت هشت و نیم از هتل بیرون رفتم. عمداً هتلی را رزرو کرده بودم که به موزه نزدیک باشد. پیاده به سمت موزه راه افتادم. نیم ساعت بعد به ساختمان بزرگ موزه رسیده بودم. ساختمان بزرگی که زمانی کاخ یکی از ثروتمندان انگلستان بوده است و از دویست سال پیش به موزه تبدیل شده.
ساعت بکار موزه ساعت نه و نیم بود و من نیم ساعت زودتر رسیده بودم. از میان در بزرگ ورودی به ساختمان موزه نگاه کردم. مقابل موزه ای ایستاده بودم که هزاران بار تصویرش را دیده بودم. حس عجیبی بود؛ هیجان و اشتیاق. هنوز هم گاهی میان خواب و بیداری خود را در آن لحظه می بینم و احساس شیرینی به سراغم می آید.
به تدریج گردشگران دیگری هم به من اضافه شدند. راس ساعت نه و نیم درها باز شدند و من بعنوان اولین نفر وارد ساختمان موزه شدم. می دانستم که درست آنسوی در ورودی اسکلت کامل دایناسور بزرگی قرار دارد. بارها تصویرش را دیده بودم… برای دقایقی خشکم زده بود. مقابل اسکلتی عظیم ایستاده بودم و چیزی را که می دیدم باور نمی کردم. یکی از رویاهایم به حقیقت پیوسته بود و این لحظه، یکی از شیرین ترین لحظات زندگی ام بود.
پس از دقایقی به خود آمدم و به به سمت سالن های دیگر موزه رفتم. سالن دایناسورها، پر بود از اسکلت و فسیل. کیوسک های اطلاع رسانی و آموزشی در تمام قسمت های موزه وجود داشت. موزه بسیار بزرگتر از چیزی بود که پیشتر در عکس ها دیده بودم. مطمئناً به بیشتر از یکبار بازدید نیاز داشت.
اسکلت عظیم یک وال از سقف سالن موجودات دریایی در طبقه دوم آویزان شده بود. کنار هر یک از حیوانات دستگاهی قرار داشت با یک هدفون که می شد صدای طبیعی آنرا شنید.
سالن حشرات هم طبقه اول بود. حشرات ریز و درشتی که زیرمیکروسکوپ یا ذره بین های قوی قرار داده شده بودند و می شد به راحتی صورتشان را دید، چقدر هم وحشتناک بودند! ترجیح دادم زیاد نگاهشان نکنم!
رستوران، فروشگاه، آزمایشگاه و کتابخانۀ بزرگی در این موزه قرار دارد و در محوطۀ خارجی آن هم یک قسمت حفاظت شده محیط زیست که موجودات مختلف (زنده) در آن نگهداری می شدند. فضایی بسیار زیبا با طراحی طبیعی. حیواناتی که گویی هیچ ترسی از انسان ندارند و به خیال راحت زندگی می کنند.
سمت دیگر محوطه، نمایشگاهی برپا بود از تصاویر هوایی یک عکاس معروف. عکس های بسیار جالب و زیبایی که با هواپیما از نقاط مختلف زمین گرفته بود.
در محوطه موزه ناهار خوردم و ساعت ۳ بعد از ظهر به سمت موزه علوم (که خیلی نزدیک به این موزه بود) راه افتادم.
موقع خروج به خودم قول دادم که یکبار دیگر به این موزه بیایم. این قول را صبح روز آخر عملی کردم و ده روز بعد برای بار دوم از موزه تاریخ طبیعی لندن بازدید کردم.