خاطرات سفر به لهستان – ورشو (Warsaw)
صبح روز دوم پس از اینکه کمی خستگیهای سفر از تنمون در اومده بود به سرعت آماده شده و نقشه در دست و کوله بر پشت از هتل زدیم بیرون. علی رغم اینکه موزه قصر ویلانو روزهای سهشنبه تعطیل بود اما بازهم به خودمون گفتیم که حداقل محوطهاش رو می بینیم و این شد که با پیدا کردن مسیر اتوبوس ها که روی نقشه بر مبنای برخی اماکن توریستی کد گزاری شده و بدون مشکل چندانی با اتوبوس راهی شدیم. همون اول بلیطامونو داخل اتوبوس معتبر کردیم تا برای ۲۴ ساعت اعتبار داشته باشه و باید اعتراف کنیم که اتوبوس های ورشو خیلی تمییز و منظم هستند. جالب اونکه در داخل تابلوهایی هم داره که با رسیدن به هر ایستگاه چراغ ایستگاه مورد نظر خاموش میشه و کار پیدا کردن مسیر رو راحت کرده و معمولا خیلی هم شلوغ نیستند.
خلاصه ایستگاه آخر همون مقصد ما بود و با پایین اومدن اولین چیزی که توجهمونو جلب کرد منظره زیبای گورستان کنار ایستگاه بود. آره درست شنیدید منظره زیبا! راستش این گورستان های اروپایی هم حکایتی دارند و بسیار زیباتر از پارکهای ما هستند. مقبره های زیبا که با گل های زیبا و رنگاوارنگ و فانوسهای رنگی کوچولو به شیوه ای قشنگ تزئین شده آدمو مجذوب می کنه! خوش به حال مرده ها که روحشون اینجا به پرواز در میاد!
اما به هر حال بیشتر وقت نداشتیم و این شد که پس از پرسش مسیر از عابرین به اونطرف خیابان رفتیم. اولش کلیسای زیبایی قرار داشت که هم بیرون و هم داخلش بسیار زیبا بود و بعد وارد محوطه کاخ ویلانو شدیم. محوطه زیبای جلوی کاخ با چشم انداز وسیعی که داشت بسیار مجذوبمان کرد. ما که فقط همینقدر انتظار داشتیم و فقط با چند دقیقه ای گشت و گزار و عکس گرفتن در آن محل راضی بودیم، دور میدانگاهی چرخیدیم.
در سمت چپ میدانگاه یه ورودی بود که در بدو ورود پسر جوانی تقاضای بلیط کرد و گفت که برای ورود به محوطه پشتی کاخ باید بلیط خرید. ابتدا فکر کردیم که منظور همان محوطه شبیه به جلوی پارک است و با توجه به آنکه تخفیف توریست کارتها شامل این مجموعه نمی شد شاید کمی مردد بودیم که ارزش خرید بلیط دارد یا خیر؟ اما پس از آنکه بطور تصادفی از تخفیف دانشجویان پرسیدیم، خوشبختانه تخفیف دانشجویی که برای یکی از ما امکانپذیر بود موجب شد تا با پرداخت ۸ زلوتی و خرید بلیط از دستگاه، وارد محوطه شویم.
ابتدای محوطه با گلکاریهای منظم و البته سنگ ریزههای رنگی تزئین شده بود.
ما که تصورمان تنها همینقدر بود تنها با حس کنجکاوی به پشت قصر رفتیم. اما به ناگاه پایین پله ها با چشم اندازی بسیار زیبا از فضایی سرسبز و منظم مواجه شدیم که شاید وصف آن به سادگی بیان نشود. خوشحال و راضی مسیر را که منتهی میشد به رودخانه ای بسیار زیبا ادامه دادیم، دو طرف آن با درخت کاری منظم و سرسبز یادآور بهشت بود.
هوای مطلوب و نسیم خنک و البته سکوت و آرامش محیط حس زیبایی را متصور کرده بود و شاید اگه برنامه فشردهای برای دیدن سایر جاهای دیدنی نداشتیم تا شب همونجا می موندیم!
با ادامه دادن مسیر در امتداد رودخونه هرلحظه به زیبایی های اون اضافه می شد تا جاییکه توضیح حس واقعی اون خیلی سخته، باید اونجا برین و ببینین!
در بالای باغ و درست پشت محوطه قصر نیز چندین مجسمه زیبا قرار داشت که حداقل برای گرفتن عکس های خوش منظره مناسب بود. راستش خیلی خوشحال شدیم که امروز موزه کاخ بسته بود چون اگه باز بود و ما وقتمونو صرف دیدن اشیاء و مجسمه های داخلش می کردیم، شاید دیگه وقت نداشتیم که این محوطه زیبای پشت قصر رو کشف کنیم!در مسیر برگشت درحالیکه ظهر شده بود بازهم با اتوبوس تا مرکز شهر قدیمی رفتیم. این بار در محوطه شهر قدیمی در فروشگاهها دنبال سوغاتی نماد شهر بودیم اما راستش چیز مشخصی که هردومونو راضی کنه پیدا نشد. اما لااقل ۲ تا دونات خوشمزه به قیمت هرکدوم حدود ۱٫۵ زلوتی خوردیم.
چون شارژ باطریمون تموم شده بود و هتل هم خیلی نزدیک بود به اونجا برگشتیم اما چون فقط تا شب وقت دیدن شهر رو داشتیم خیلی زود بیرون رفتیم. این بار مسیرمون به دیدن ساختمان بنای بزرگ شهر منتهی می شد که اسمش قصرCulture & Science بود. نکیسا در این مورد می نویسد:
پس از عبور از خیابون با محوطه پارک گونه اطراف برج مواجه شده و چون بخشهایی از جاده در دست تعمییر بود ابتدا به اشتباه از در کناری وارد برج شدیم که معلوم شد این بخش یجورایی کانون پرورش فکری ورشو است و مربوط به بچه ها و کودک و نوجوون اونجاست. بعدش برج رو دور زده و از در اصلی وارد شدیم. مدل ساختمون یادآور بناهای روسی بود و تزئینات داخلی هم بسیار چشم نواز. از اونجا می شد با پرداخت حدود ۲۰ زلوتی به بالای برج رفت اما با یه حساب سرانگشتی چون ساعت حدود ۳ بود و ما علاوه بر برنامه خرید بلیط قطار برلین، برنامه بازدید از قصر سلطنتی رو هم داشتیم قید رفتن به بالای برج رو زدیم. این شد که به سرعت راهی ایستگاه قطار که همون نزدیکیا بود شدیم و نسبتاً راحت بلیط فردا صبح به مقصد برلین رو به مبلغ هرنفر ۴۶ یورو خریدیم و نهایتا با تراموا راهی قصر سلطنتی شدیم. خوشبختانه تراموا در اتوبان زیر قصر نگه داشت و این شد که ماهم با بالا رفتن از پله ها به دروازه کناری قصر رسیدیم.بلیط ورودی قصر سلطنتی حدود ۳۰ زلوتی بود اما برای دانشجویان و کسانیکه توریست کارت ورشو را داشتند ۵۰ درصد تخفیف داشت و این شد که برای اولین بار از اینکه کارت دانشجویی بین المللی را گرفته بودیم خرسند شدیم! البته علاوه بر اون می بایست برای اجازه عکس گرفتن هم جداگانه پول می دادیم. نکیسا نورائی در این مورد می نویسد:
تنها نکته ای که باید به این نوشته ها اضافه کرد نظم مناسب آنجا و تعدد مراقبین قصر در تک تک سالنها بود بطوریکه هم چیز از تمیزی و نویی برق می زد.
خلاصه با بیرون آمدن از قصر از مسیر پشت قصر به سمت رود خونه ای که از شهر ورشو می گذشت حرکت نمودیم. در طول مسیر به جهت اطمینان از عابرین هم مسیر رو پرسیدیم و نهایتاً این شد که به کنار رودخانه شهر و سپس پل آنجا رسیدیم. البته رودخانه چندان عریض نبود. چندان جاذبه توریستی هم نداشت.
با سوار شدن اتوبوس برای دیدن پارک حمام سلطنتی (Lazienki Park) که مجسمه شوپن در آن قرار داشت به پارک رفتیم.
پارک واقعا زیبایی بود. واقعا زیبا! پر از قطورترین و زیباترین درختهایی که تاحالا دیده بودیم. نزدیک غروب به مناسبت مراسمی که اونجا برگزار میشد مسیر رو با فانوسهای رنگی مشخص کرده بودن که فضا رو بسیار رمانتیک کرده بود!
نهایتا غروب دوباره به محوطه قصر و بازار قدیم برگشتیم اما چون هوا تاریک شده بود دیگر دست فروشها جمع کرده بودند و ما که همچنان بر سر خرید نوع یادگاری نماد شهر با هم اختلاف عقیده داشتیم، فرصت خرید رو از دست دادیم و با توجه به خستگی مفرط با صرف شام و گشت و گذار پایانی در پارک اطراف هتل روز را به پایان بردیم و با بستن ساکمان برای صبح فردا آماده شدیم.