سفرنامه اروپا – میلان و پیزا
وقت دیدار ایتالیا رسید… هیجان زده بودیم، بیشتر برای فلورانس باشکوه و ونیز عاشق…از قبل راجع به میلان خونده بودیم اما انتظار نداشتیم غافلگیرمون کنه… یکی از پنج شهر اصلی مد دنیا و شهر اول مد ایتالیا، شهر برندهای معروف، آرمانی، ورساچه…
از فرودگاه با مترو مستقیم اومدیم مرکز شهر و خونه دوستمون رو پیدا کردیم. بعد از یه پاستای ایتالیایی بسیار لذیذ واسه شام راه افتادیم برای دیدن کلیسای جامع دوئومو… خوشحالم که شب رسیدیم و خوشحال تر که این سایت تاریخی رو برای اولین بار با تمام شکوهش در شب دیدیم… قاصرم از نوشتن کلماتی که بتونه حال منو شرح بده زمانی که چشمم به زیباترین ساختمان میلان افتاد… کلیسا در شب جلوه خیره کننده ای داره، گویی خدا به پیشواز آمده باشد. معتقدم که عکسها اصلا گویای آنچه چشم من نظاره کرد نیست و عظمت کلیسا مطلقا در تصویر به چشم نمیاد، مخصوصا که تمام نمای کلیسا پر از مجسمه های سنگی بزرگ شخصیت های برجسته تاریخی است که در عکس به وضوح دیده نمی شود.
این مرد پشت به کلیسا نشسته بود و چه زیبا ساکسیفون می نواخت. بدون اغراق همه را به مکث و تحسین وا می داشت. قادر نیستم احساس رویایی آن محیط را بدون حضور او و صدای دلنشین سازش مجسم کنم.
این تصویر سر در پاساژی است که برندهای معروف در آن شعبه دارند…
گشت شبانه که به پایان رسید تصمیم گرفتیم با تراموا برگردیم، دیروقت بود و بلیت فروشی بسته و ما کنار تراموای آماده حرکت ایستاده بودیم و تصمیم گرفتیم که پیاده برویم که راننده مهربان تراموا با علم به اینکه بلیت نداریم اشاره کرد که سوار شویم… میهمان نوازی ایتالیایی… شیرین بود و وقتی به اندازه کافی ایتالیا و صنعت گردشگری اش را شناختیم، شیرین تر هم شد و به یاد ماندنی.
میلان فقط نام مد را یدک نمی کشد… تفاوت فاحش میلان با دیگر شهرهایی که تا بحال دیده ام در خوش لباسی مردمش هویداست. کافی است سوار مترو شوی تا دریابی گرچه همه سر کار می روند اما انگار کل مردمان شهر هنرپیشه اند. میلان شهر خلاقیت است. این خلاقیت را از هر زاویه ای که نگاه کنی و با هر علاقه ای، به راحتی در می یابی و چه ویترین مغازه ها را بنگری، چه دکور اداره ها یا نمای بیرونی و درونی ساختمانها، به وجد می آیی از ذره ذره زیبایی که خلق شده، فکری که پشت آن ذهن خلاق بوده، فکر تو را به چالش می کشد و آنقدر تاثیر گذار است که ناخودآگاه در لحظه بر تو و نگاهت به این شهر هم سایه می افکند.
صبح زود راه افتادیم برای گشت نیمروزی، برنامه آن روز فشرده ترین برنامه روزانه سفر بود، چنان که صبح را در میلان گذراندیم، با قطار به پیزا رفتیم تا برج معروفش را ببینیم و بعد مجددا سوار قطار شدیم تا شب را در فلورانس به صبح برسانیم.
اولین چیزی که توجهمان را جلب کرد، ایستگاه های کرایه دوچرخه بود. با پرداخت هفتگی، ماهیانه یا سالیانه می توان دوچرخه کرایه کرد، از هر جای شهر که لازم است دوچرخه برداشت و با رسیدن به مقصد در یک ایستگاه دوچرخه را قفل کرد و این روند ادامه دارد…
یک کلیسای زیبا
کلیسای جامع دوئومو در روز
دو مجسمه از انبوه مجسمه ها
در کلیسا تماما از سنگ کنده کاری شده است.
میدان دوئومو که پر است از فروشگاه های برندهای معروف، توریست، کبوتر و گداهای مبتکر آفریقایی تبار
این همان پاساژ معروف است.
کتاب داستان های مترو میلان
ایستگاه مرکزی قطار – سرویس دهی خطوط راه آهن در اروپا فوق العاده است. اولین چیزی که توجه ما را جلب کرد دستگاه های سریع فروش بلیت بود! مانند دستگاه های ای.تی.ام (خودپرداز) هستند و مجهز به سیستم انتخاب زبان و با طرز استفاده بسیار ساده.
اینجا ایستگاه قطار شهر کوچک پیزاست. از آنجا که تا قطار بعدی به مقصد فلورانس دو الی سه ساعت فرصت داشتیم، پیاده و کوله به دوش راه افتادیم به سمت میدان اصلی پیزا که هر سه سایت تاریخی اش را در خود جای داده است.
برج کج پیزا – کلیسای جامع و ساختمان غسل تعمید
برج پیزا در هشت طبقه به ارتفاع ۵۵ متر ساخته شده و ۳۰۰ پله دارد.
توریست ها برای گرفتن عکسهای بامزه پرسپکتیوی تلاش زیادی می کنند… اصلا دیدن فیگورهای بامزه آنها خودش یک جاذبه توریستی است. یکی با نوک انگشتان دست یا پا برج را لگد می کند تا بیفتد، دیگری با بدن یا دست برج را در جهت مخالف فشار می دهد تا از سقوط برج جلوگیری کند…
بدون شرح!
از بین سوغاتی های پیزا دیدن این مجسمه شادم کرد. برج خمیده پیری که با کمک عصا سرپا مانده…