سفرنامه اروپا – ونیز مارکوپولو
همیشه برایم جاذبه داشت، شهر مارکوپولو را می گویم… دیدنش جزو اولویت هایم نبود، اما نیروی خاصی مرا به درک ونیز تشویق می کرد… بماند که برای دیدن فلورانس افسونگر یک روز کامل را از ونیز ربودیم و فرصت از آنچه که بود، کوتاه تر شد، اما، بعضی فضاها نیاز به زمان طولانی ندارند برای اینکه اثر خود را به جای بگذارند… فقط چند ساعت توقف و بعد انگار تو سالهاست با این فضا انس داری.
غروب بود که از ایستگاه قطار بیرون آمدیم. مثل بیشتر شبهای سفر، رزرو هتل نداشتیم و دل به ماجراجویی سپردیم، اما، مستقیم به جستجوی هتل نرفتیم، ترجیح دادیم کمی بگردیم و از جلوه غروب یک شهر رویایی بیشتر در چشم و ذهنمان بنشانیم.
ونیز تنها شهری است که از ماشین در آن خبری نیست… نباید هم باشد؛ شهری که در خیابانها و کوچه هایش آب در جریان است، شهری که از ۱۱۸ جزیره کوچک نزدیک به هم ساخته شده و شکوهش را مدیون پیوند زیبای پلهاست، جایی برای ماشین ها ندارد…
تنها وسیله نقلیه درون شهری، قایق است. اتوبوسش آبی است… تاکسی اش نیز…
این نقشه یادآور ایستگاه متروست اما، نقشه ایستگاه های اتوبوس آبی ونیز است.
این قایق هم لوکس ترین و رمانتیک ترین وسیله نقلیه ونیز است… گوندولا نام دارد و در ازای حدودا ۶۰ یورو برای نیم ساعت توریست های مرفه را در کوچه های آبی شهر می گرداند…
قایقرانان گوندولا لباسی بدین شکل به تن دارند.
می خواهم به چیزی اعتراف کنم که شاید به چشم بسیاری دیوانگی باشد… من جستجوی شبانه محل اقامت در یک شهر جدید را دوست می دارم… اگر شهر، شهر میهمان نوازی باشد و در تو احساس غربت زدگی ایجاد نکند – که از ۳۵ شهری که تا به حال دیده ام، فقط ۲ تا از آنها شب دلگیری داشته اند؛ جستجوی کوچه به کوچه و از یک هتل به هاستل دیگری رفتن، وقتی خسته ای، وقتی کوله به دوشی، کار آسانی نیست، اما، فرصت نابی است برای درک واقعی شبهای یک شهر… اگر در حین جستجو به چشمانت مجال کنجکاوی بدهی، فرصتی می شود تا زندگی شبانه مردم آن شهر را لمس کنی و این معامله ارزشمندی است، در قبال وقت و انرژی که صرف می کنی.
کانال بزرگ
ونیز عاشق است و عاشقان را به خود فرا می خواند…
و سرانجام غروب
جمعه شب بود و برای جستجوی دیرهنگام اتاق، بدترین زمان ممکن، اصلا اتاق خالی نبود تا بخواهیم قیمت بپرسیم… ساعتها گشتیم و گشتیم… کم کم برای گذراندن یک شب زیر سقف آسمان آماده می شدیم که یکی از لحظه های خاص سفر پیش آمد… اهل سفر می دانند چه می گویم… از آن وقت ها که انگار خدا دستت را می گیرد و به جایی می کشاند که خودت نمی توانستی بروی…در یک هتل، با جوانی اهل سریلانکا آشنا شدیم که نه تنها اتاقی در یک هتل سه ستاره با قیمت عالی به ما پیشنهاد داد، بلکه تماس گرفت تا راهنما آمد و ما را به هتل برد تا باور کنیم که در قلب اروپا هم، آسیایی بودن می تواند مزیت قلمداد شود.
صبحانه ای به سبک ونیز
ظهر به مقصد پراگ پرواز داشتیم؛ فرودگاه پروازهای ارزان قیمت، ۲۵ کیلومتر از شهر فاصله دارد و سرویس حمل و نقل در روزهای تعطیل زمان بندی متعدد روزهای عادی را ندارد. پس تصمیم گرفتیم صبح زود ونیزگردی را شروع کنیم و به میدان سن مارکو برویم اما همان دوست آسیایی مان گفت که باید از دیدن میدان سن مارکو چشم پوشی کنیم. باران می بارید و ۳ ساعت زمان برای رفت و برگشت کافی نبود. پس به پیاده روی در کوچه پس کوچه های دل انگیز شهر بسنده کردیم و آرام آرام به سمت میدان روما، جایی که باید سوار اتوبوس می شدیم، حرکت کردیم. از پیاده روی در ونیز خسته نمی شوی، از بس که متفاوت و دلنشین است…
صاحبان این خانه ها، صبح که از در خانه خارج می شوند، به جای زمین، پا به قایق می نهند… آنها قرنها به چیزی عادت داشته اند که خلاف عادت زندگی ماست… حس جالبیست…
بند رخت ها را می بینید؟!
توریست های سحرخیز در شنبه ای خفته در خواب شیرین صبحگاهی…
ونیز شهر منحصر به فردی است نه تنها به لحاظ خصوصیات جغرافیایی که در هویت و فرهنگ هم… صنایع دستی اش هم به خودش رفته… ونیز شهر نقاب است… هرچند در شهرهای دیگر ایتالیا هم ماسک پیدا می شود، و در دیگر شهرهای نزدیک ونیز چون پراگ، اما اینجا قلبِ داستان صورتک هاست؛ و نقطه آغاز قصه های هزار رنگی که روایت می کنند…
فیلم “چشمان تمام بسته” را به خاطر دارید؟ تمام ماسک های فیلم اینجا و به دست هنرمندان این شهر ساخته شده اند…
این ماسک مورد علاقه من است… اگر ونیز مقصد آخر سفر بود یا من به جای کوله پشتی با چمدان سفر می کردم، الان در خانه به جای عکس، به خودش می نگریستم…
با این وجود، ماسک کوچکی به یادگار خریدم تا مزه این شهر را به خانه هم کشانده باشم، جالب اینکه فروشنده ونیزی هم به دشت اول صبح اعتقاد داشت و چون اولین مشتریش بودم به من تخفیف داد.
ونیز با بقیه شهرهای اروپایی، وجه اشتراک هم دارد. برجسته ترین اش، “گل دوستی” است… در تمام اروپا، اگر بخواهی خانه ای را از بقیه متمایز کنی، باید بگردی دنبال پنجره ای که گلدانی آن را زینت نبخشیده باشد… گل با تمام طراوت و لطافتش همه جا حضور پر رنگی دارد… نه اینکه گل فروشی و گلهای شاخه ای برای فروش کم باشد – نه، اما در فرهنگ اروپایی گل با ریشه در ذهن می نشیند…
چند نکته در مورد ونیز:
– به نسبت بقیه شهرهای ایتالیا و به دلیل ساختار جغرافیایی هزینه اقامت بیشتر است و به همین دلیل بسیاری از اهالی ونیز خانه هایشان را، اگر تا به حال به هتل تبدیل نکرده باشند، به گردشگران اجاره می دهند… اهالی ونیز را فقط روزها در ونیز به کسب و کار می توان یافت، بیشتر آنها در ونیز مِستره – شهری نزدیک ونیز- اقامت دارند…
– برای برنامه ریزی ساعاتی که می خواهید در ونیز سپری کنید، حتما چند ساعت اضافه برای آب و هوای بارانی در نظر بگیرید – حمل و نقل در آب در روزهای بارانی وقت بیشتری می گیرد…
– اگر قصد سفر به اروپای شرقی از ونیز یا بالعکس را دارید، رایان ایر و ایزی جت چندان کمکی نمی کنند، از ویز ایر کمک بگیرید.