سفرنامه رامسر
روز سوم
سلام به همه خوبان سایت سفرنامه
خوب اگر سفرنامه رامسر روز اول و سفرنامه رامسر روز دوم رو مطالعه کردید بریم روز سوم سفر به سمت جواهر ده
جواهرده
جواهرده (به گیلکی: جؤرده) یکی از روستاهای شهرستان رامسر در استان مازندران است. این روستا در فاصله ۲۷ کیلومتری رامسر در دهستان سختسر و در ارتفاعات ۲۰۰۰ متری البرز قرار دارد. جمعیت روستای جواهرده بر اساس سرشماری سال ۱۳۹۰ حدود ۹۸۰۰ نفر (۲۴۷۰ خانوار) است.[۲] البته این جمعیت هرگز در تمامی طول سال ساکن این روستای مدرن نیستند؛ چرا که تنها چهار ماه از سال در این روستا مردم زندگی میکنند و در ماههای دیگر سال جز چند نفر نگهبان و سریدار کسی در آن جا ساکن نیست. مردم روستا به دامداری، کشاورزی و باغداری مشغول اند و صنایع دستی آن شامل نمدمالی، سفال، آهنگری و مسگریاست. تنها راه ارتباطی جواهرده به رامسر منتهی میشود و از راه کوهستان با قزوین نیز مرتبط است.
اطلاعات بیشتر در سایت ویکی پدیا
خوب ساعت هشت صبح از ویلامون زدیم بیرون و به سمت جواهرده ، از یک فلکه در ابتدای رامسر جاده جواهرده شروع میشه
جاده بسیار زیبایی هست در دل جنگل که عین یک ساعتی که در راه بودیم داشتیم می پیچیدیم و می رفتیم بالا که دیگه داشتیم سر گیجه می گرفتیم این جاده خیلی شبیه به جاده عباس آبادی هست که متصل از کلاردشت به عباس آباد
در طول مسیر اصلا خسته نمی شوید چون پر از فروشنده های صنایع دستی و چوبی ، بلال فروشا ، عسل فروشا و رستوران های محلی و دو سه تا آبشار زیبا که جون میده برای سلفی من و آبشار یهویی
جواهرده یک روستای بسیار کوچک هست اما زیبا و دارای آب و هوای خنک که تبدیل شده به یک منطقه توریستی ولی خیلی کوچک هست و اصلا این میزان بازدید کننده رو نمی تونه در خودش بگنجونه!
در هر حال ما عقلی کردیم که صبح زود اومدیم چون زمان برگشت یه ترافیک جاده چالوسی ایجاد شده بود و یک دنیا ماشین با شماره پلاک های متفاوت در حال حرکت به سمت جواهرده بودند
جالب اینجا بود که یکی از مسافرین از محلی های اونجا می پرسید جواهرده کجاست ؟
اون بنده خدا گفت اینجا جواهرده هست دیگه
گفت همین !
نمی دونم توقع اون بنده خدا چی بود …
من قبلا اومده بودم جواهرده و چون تجربه داشتم تصمیمم بر این بود که صبحانه رو جواهرده باشم
حدود ساعت ده صبح رسیدیم ابتدای روستای جواهرده
ابتدای روستای جواهرده
یه اقایی اونجا نشسته بود و مبلغ سه هزار تومان برای ورود به روستا ازمون گرفت
بعد از طی یک مسیر 50 متری رسیدیم به رستوران گیشی سنگ
رستوران گیشی سنگ
واقعا حیف که یک صبحانه رو در این منطقه و این رستوران میل نکنید
بسیار زیبا و خاطه انگیز هست صرف یک صبحانه و این دومین صبحانه ای بود که من در این فضا میل کردم
خودتون تصاویر رو ببینید بسیار زیبا هستند
اینم فضای داخل آلاچیق چوبی
خوب اینم آشنایی با فضای رستوران که بسیار زیبا بود با هوایی دلپذیر
رفتم و سفارش صبحانه دادم و اصلا دلم غذای پختنی نمی خواست یعنی املت و …
بنابراین همون کره مربا و عسل ولی با نون های محلی خود جواهرده که یکسری از خانم های محلی اونجا می پزن
خیلی نون های های خوشمزه ای هست
اما درباره نون های جواهرده بهتون بگم که :
نان محلی جواهرده
نان خانگی محلی در اغلب استان های کشور توسط زنان و دختران بیشتر در مناطق روستایی جهت مصرف خانوار تولید می شوند. از جمله ویژگیهای منحصرد بفرد آنها علاوه بر ظاهر زیبا- خوشمزه بودن و عطر و طعم تازه داشتن می توان به بالابودن کیفیت مواد اولیه و طبیعی بودن مواد بکار رفته در آنها اشاره نمود. این گونه نان ها اغلب دارای ارزش غذایی بالایی نیز برای انسان داشته و هیچ قسمت بدور ریختنی و تلفاتی ندارند.
در شرق استان گیلان و در غرب استان مازندران یک نوع نان خانگی تهیه می شود که بر روی آتش هیزم و یا اجاق گاز تهیه شده و به آن نان خانگی ماهی تابه ای و در اصطلاح محلی ” کلوبیج کشتا” گفته می شود که توسط اهالی بیشتر در اوقات صبح به عنوان ورچاشت و در هنگام عصر(نیمشته) به عنوان عصرانه با مربای گل گاو زبان و غیره به همراه چای صرف می شد.
اما برگردیم به صبحانه خودمون
بعد از یه ربع صبحانه مون برامون آوردند
کره محلی
سرشیر محلی
مربای محلی
خلاصه ببخشید اگر دلتون اب افتاد ولی حسابی جاتون خالی بود و دلی از عزا درآوردیم
البته یکم قیمت صبحانه اش به نسبت زیاد بود برای پنج نفر شد 90 هزار تومان ولی عالی بود و خاطه انگیز
خوب حالا بریم سراغ سوغات جواهرده
سوغات جواهرده
به جواهرده که رفتید، خوب که گشتید، حتما از مردم آنجا سوغاتی بخرید تا به گردشگری و اقتصاد کمک کنید. نمدبافی شاید معروف ترین صنعت دستی مردم رامسر و جواهرده باشد؛ اما در کنار آن چادرشب بافی، عروسک بافی، چادر بافی، کوزه گری، شولا، سفره، جوراب پشمی، خراطی و سفالگری ره آوردهای دیگر مردم روستاست. هرچند به دلیل به روز شدن امکانات، از رونق صنایع دستی مانند سفالگری، آهنگری و مسگری کاسته شده و رو به فراموشی است.
اما نمی توان از سفر به شمال سخن به میان آورد و از خوردنی های خوشمزه آن چیزی نگفت. از ترشی ها و مرباهای رنگارنگ و پر از طعم و مزه بگیر تا نان و شیرینی های محلی که زنان روستا داغ داغ برای تان درست می کنند و به دست تان می دهند. علاوه بر اینها می توانید از افراد محلی ماست، دوغ، کره، پنیر و عسل محلی تهیه و نوش جان کنید.
از لحاظ قیمت هم براتون بگم گردو اولی از سمت راست که پوست کلفت تری داشت کیلیویی 40
گردوی وسطی که پوست کاغذی بود 45 و فندق هم 45 که من در تهران هم همین قیمت گرفتم و خیلی فرق نداشت
پرتغال ها در فصل تابستان نایاب هست ولی پرتغال های کوهی زودتر می رسند و کیلویی 15 تومان
همچنین سیب کوهی و انجیر های کوهی هم کیلویی 10 تومان بود
عروسک های دست ساز محلی جواهرده
سوغات سرای کدبانو جواهرده
همچنین در بین این مغازه ها یک مغازه بود که فروشنده اش خیلی اخلاق خوبی داشت و یک خانم محلی برای جواهرده بود
عسل های طبیعی بسیار خوبی داشتند من از عسل چهل گیاهش خریدم کیلویی 70 تومان و خیلی عالی بود کمی شل و داخل آب سرد راحت حل می شد و میزان طبیعی بودن اون عسل رو بیان می کرد
این هم عسل ما
خیلی جالب بود دو سه تا زنبور داخل عسل بود به اون خانم گفتم این زنبور داخلش هست ایرادی نداره
فرمودند : وا چه اشکالی داره شما مربا می خورین اگر هسته گیلاس داخلش باشه ایراد داره
تا حالا اینقدر قانع نشده بودم
و می گفتند که هر کدام از محصولات ما رو بخواهین بخصوص در تهران یک روزه براتون می فرستم درب منزل
در هر حال آدم های سخت کوش و مهربان و خوش اخلاقی بودند
از اونجا هم حدود ساعت یازده برگشتیم به سمت رامسر و طی مسیر در جاده زیبای جواهرده
باز جهت معرفی براتون بگم من دفعه قبل که اومدم جواهرده ناهار رو در راه برگشت تقریبا پنج کیلومتر از جواهرده به سمت رامسر که اومدیم یک رستوران خیلی خوبی بود و ناهار رو اونجا خوردیم به نام
رستوران سنتی عمو رجب
کیفیت غذاش خیلی عالی بود و برامون چون اون موقع سرد بود در دم برامون یک سماور ذغالی آورد که حسابی گرم شدیم
و برگشتیم به سمت رامسر
خوب ساعت دوازده بود و یکم زود بود برای رفتن به ویلا به خصوص که اون صبحانه ای ام که ما زده بودیم نیاز به یک پیاده روی خوب داشت تا صبحانه مون حضم بشه بنابراین رفتیم لب ساحل و پیاده روی
ساحل زیبای رامسر
ماهی های کوچکی که در نزدیک ساحل و کنار خزه ها پناه گرفتند تا بزرگ شوند و به دریا برگردند
بعد از یک ساعتی که کنار دریا قدم زدیم و حسابی خسته شدیم برگشتیم ویلای خوبمان و ساعت سه تقریبا برنج رو بارگذاشتیم و من هم رفتم سراغ منقل و درست کردن ذغال برای یه کباب جانانه
کباب برگ در دل طبیعت
جاتون خالی این کباب رو در تراس خونه اقا نعمت روبرو جنگل و در هوایی دلپذیر خوردیم و به یکی از خاطرات خیلی خوب در خاطره هایمان به یادگار ماند
امیدواریم از مطالعه این مطلب در سایت سفرنامه لذت برده باشید و نظر خود را در خصوص این مطلب بیان فرمایید.
باتشکر
97/06/14
منبع :سایت سفرنامه