گام به گام با میراث طبیعی و فرهنگی در قشم – سال۱۳۸۹
سال ۱۳۸۹ بود و در آبان ماه. بارها به قشم سفر کرده بودم پیش از این. اولین آن در دهه ۷۰ بود. قشم آن روزها ساکت بود و خلوت و رویایی
چقدر زیبا بود تماشای طلوع خورشید از هواپیما، زودتر از زمینیان
یک خرچنگ کوچک را عباس در دست گرفت
جلوتر میرویم البته آهسته، زنبورخوار سبز را میبینیم
http://www.iranbirds.com/coraciiformes/meropidae/item/30-merops-orientalis.html
اینجا بندر لافت است، ماشینها قایق سواری میکنند تا بندر پل
برق جزیره توسط این دکل تامین میشود که از سرزمین مادری می آید
یادبود لنج، یادمان بیاورد که اینجا سرزمین لنج است چون خلیج آن پارس است
باز هم جلوتر میرویم تا هنگام را ببینیم از این سو
باز هم میرویم تا به شهر لافت میرسیم
بادگیرها متنوعند در طرح و ارتفاع، اگر دقت کنی. با دقت کمتر آلودگی بصری سیمها هویداست
در لافت پر است از لنج، وقتی مد میشود روی آب شناور میشوند
لنج نمادین برای مراسم و ثبت خاطرات ناخدایان قدیم بر پا شده
اینها چاههای طلاست، تعدادشان ۳۶۶ حلقه بوده به تعداد روزهای سال، هم اکنون ۶۸ حلقه بود به شمارش خودم.
جلوتر میروم، صدای چکاچک شمشیرها و غرش توپها به گوش میرسد، امامقلی خان سردار رشید ایرانی گرجی تبار، جنوب را از دست دژخیمان پس میگیرد
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85%D9%82%D9%84%DB%8C_%D8%AE%D8%A7%D9%86
از بالای قلعه، لافت زیر پایت است و خلیج فارس و میتوانی مراقب لنجها هم باشی
از چاههای طلا هم میتوانی مراقبت کنی
وای خدای من، راستی لافت یکی از مراکز اصلی ساخت لنج است از قدیم الایام
راه میفتیم به سمت جنگل حرا و یک اگرت بزرگ را میبینیم
http://www.iranbirds.com/ciconiiformes/ardeidae/item/153-egretta-alba.html
وای، یک گیلانشاه کمیاب(خالدار یا بزرگ؟)
یک باکلان بود فکر کنم در این جنگل
http://www.iranbirds.com/pelecaniformes/phalacrocoracidae/item/235-phalacrocorax-nigrogularis.html
ابرها میرقصند از بس که آرامش دارد اینجا
ژئوتوریسم در این جزیره حرفها دارد برای گفتن
شعرها دارد برای سرودن
چقدر جزیره دارد اینجا، سلام من به لارک
غارهای خربس از میتراییسم میگوید و قلعه نظامی و ژئوتوریسم
میتوانی خودت را غیر قابل دسترس کنی
از بالای غار، یک دکل را دیدم، میگفتند یک هفته پیش این دکل امارات عربی متحده یا امارات متحده عربی با طوفان آمده اینجا، ولی هر چی با یدک کش کشیدند که برش گردانند کشورش، برنگشت
غروب در اینجا یعنی …….؟
تو بگو یعنی چی
شب که شد با خوراک سبک و مقوی محلی، آسوده میخوابم
صبح شد، دوباره صدای امامقلی خان می آید
این بار در شهر قشم
ما خواستیم اشغالگر را بیرون کنیم، ولی نخواستیم آثارش از بین برود
اگر این آثار نباشد، چگونه درس عبرت بگیرند طمعکاران به ایران؟
نفهمیدم این چه بود. آب انبار؟ زندان؟ یا …….؟
از اینجا توپ شلیک میشده برای کشتیها
میشود جزیره هرمز را هم دید، محل استقرار دیگر متجاوزان
سنگها در رنگهای متنوع، احتمال میدهم از هرمز آورده باشند
از بالا مجددا نظاره میکنم خانه متجاوزان را و ثبت میکنم این را در ذهنم
ایران وطن من است و همیشه زیباست و پاینده
با اقوام و ادیان گوناگون که با صلح در کنار هم زیسته اند
قدرش را بیشتر بدانیم
سپاس بیکران از خانواده محترم صیادی که همیشه شرمنده محبتشان هستیم
نویسنده: محمد صادق سبط الشیخ انصاری
منبع : وبلاگ خیم