سفرنامه یزد قسمت چهارم

سفرنامه یزد قسمت چهارم

خانه لاری ها

ادامه محله نوردی فهادان ما را به خانه لاریها میرساند که در قرن سیزدهم توسط حاج محمد ابراهیم لاری یکی از بزرگان قدیم و سرشناس یزدی ساخته شد

تا امروز که به رسم مهمان نوازی ایرانیان در خانه شان به روی مهمانان گشوده شده است.پس پای در خانه ای قجری میگذاریم و سر از حباطی با معماری ایرانی-کویری در میاوریم.

در ادامه با سفرنامه یزد به نویسندگی سمیرا منفرد با نگارشی خوب از سایت سفرنامه همراه باشید.

روبروی ما حوض بزرگ خانه قرار دارد که دورتادور آن را ایوانهای فصلی گرفته است.خانه مثل همه خانه های قدیمی و کویری اندرونی-بیرونی دارد.یکی برای ساکنان و آرامش اهل خانه و دیگری برای به جا آوردن رسم میهمان نوازی ایرانی برای پذیرایی از غیر خانه.میدانید مهمان در پارسی قدیم به چه معناست؟به معنی مه(بزرگ)+مان(خانه) یعنی بزرگ خانه… پس میبالیم به فرهنگی چنین غنی در میزبانی و سخاوت…

ایوانهای خانه رو به شمال و جنوب زمستانه اند و تابستانه تا مهندسی نور خورشید کنند برای حداکثر گرما در زمستان و حداقل گرما در تابستان.ایوانهای دیگر پاییزه و بهاره اند و باشکوه.پنجره های منبت کاری و ارسیهای رنگی این ایوانها را زیباتر هم کرده اند.

وارد ایوان پاییزه میشویم و تالار آیینه که نگاهمان میرود تا عرش …تمام دیوارها و سقف اطاق با تکه های آیینه زینت شده اند که ما را در خود و خود را در ما انعکاس میدهند و لابلای انعکاس نور و آیینه پیکره و صورت زنان زیبایی نقاشی شده از فرنگستان تا دیار فارس و صورتهای ابرو کمانی و چشمهای درشت و فریبنده.نمیدانم قصد صاحبخانه چه بوده اما هرچه بوده این جا را زیبا و هنرمندانه آراسته است.

این زنان کجایند تا ببینند که قرنها رخساره های پاکشان اینگونه بر تارک تاریخ ثبت شده است گرچه دست جفاکاری تیغ بر تن سپید و برهنه آنها کشیده تا چشم نامحرم بر آن نیفتد کاش دستی مهربان و مرمت گر یک بار دیگر قلم بردارد و این بار با عشق تن آسمانی انها را مرهم نهد.

بعد از دیدن خانه لاریها روانه آتشکده زرتشتیان میشویم.

آتشکده زرتشتیان یزد

از در که وارد میشویم لابلای نارنجی کاجها و سروها چشممان را بنایی قدیمی میگیرد با ستونهایی که در حوض آبی و زلال حیاطش با آسمان آمیخته اند.بالای سر در نقش اساطیری فروهر قرار گرفته است که دست هنرمند یزدی در ساختنش آبی آسمانی را با خاکی زمین پیوند زده است.ستونها نیز کار هنرمند اصفهانیند که به یزد آورده شده اند و اما خود اتشکده سال ۱۳۱۳ توسط یک زرتشتی به نام همابائی و با سرپرستی ارباب جمشید و سرمایه جمعی از پارسیان هند ساخته شد.

آتشکده محل نگهداری آتش مقدس زرتشتی و نیایشگاه زرتشتیان است.بهتر است هنگام ورود پاکیزه باشیم هم جسمانی و هم روحانی.و چه بهتر که لباسی سپید به رسم نیاکانمان بپوشیم.در روزهای معمول مردان نیز همانند زنان بر سر پارچه ای یا کلاهی میگذارند و سر را میپوشانند تا انرژیهای معنوی چاکرای سر خارج نشود.رسم پوشانیدن سر در همه ادیان توحیدی وجود دارد و شاید فلسفه روسری هم چنین باشد.

آتش مقدس درون مجمر بزرگی از جنس برنز است و شخصی به نام «هیربد» مسئول روشن نگه‌داشتن آن است. بازدیدکنندگان این آتشکده  آتش همیشه فروزان را باید از پشت دیوار شیشه‌ای ببینند تا نفسهای بشری آن را آلوده نسازد.

آتشی که درون این آتشکده می‌­سوزد بیش از ۱۵۰۰ سال است که روشن مانده‌است. این آتش فروزه‌ای است از آتش آتشکده کاریان در لارستان که به عقدای یزد آورده شد و نزدیک به ۷۰۰ سال در آنجا روشن نگه داشته شد و سپس در سال ۵۲۲ از عقدا به اردکان برده شد و نزدیک به ۳۰۰ سال نیز در اردکان یزد بود و در سال ۸۵۲ از اردکان به این شهر برده شد.

زرتشتیان آتش پرست نبوده و تنها خدا را می پرستیدند

اما بهتر است کمی از فرهنگ ستایش آتش صحبت کنیم.تا قبل از کشف اتش تاریخ بشریت در ظلمت بود بعد از شناخت فروزه داغ بود که اکتشافات بشر شروع شد و تاریخ آغاز.اینکه کجا اولین بار آتش کشف شد خیلی موثق نیست اما فردوسی پاکنهاد کشف ان را به هوشنگ شاه ایران زمین نسبت میدهد.هرچه که بود و هرچه که هست نکته در اینجاست که اتش از دیرباز نزد ایران زمین مقدس و پاک و قابل ستایش بوده است.ایرانیان همواره ان را نمادی از پاکی دانسته و در برابرش دعا میخواندند اما این به معنی پرستش اتش نیست. همان طور که دعا به سمت کعبه به معنی پرستش کعبه نیست.کعبه نمادی از خدای واحد نزد مسلمانان است و اتش هم نمادی از پاکی خدا نزد زرتشتیان و مهر گرایان.

پس به هیچ وجه نباید هموطن زرتشتی را به آتش پرستی متهم کرد که گزافه ای زشت و پلشت است.زرتشتیان همواره خدای احد و واحد را پرستیده و جلوه های وجودی او چون آب و خاک و آتش و هوا را ستایش کرده اند.ستایش پرستش نیست.این یادمان بماند!

در بالای سردر آتشکده نماد فروهر میدرخشد.(Faravahar). فروهر نمادی است که بخشی از آن گرفته شده از نماد خورشید بالدار  مصریان است که بعدها هخامنشیان آن نقش را گرفتند و با کمی تغییر به سمبل فر شاهی بدل کردند که آن نقش را در تخت جمشید میبینیم.بعد تر ها زرتشتیان ایران زمین نماد فر شاهی را کمی تغییر دادند و به شکل امروزی آن را نماد اهورامزدا ساختند و فروهر نامیدندش.در تفسیر خلاصه این نماد باید گفت که:

بالهای گشوده نماد پندار نیک-گفتار نیک و کردار نیک است که ما را همچون بال به بالا میرساند.پرهای زیرین نماد عکس این یعنی گفتار و کردار و پندار پست است که ما را به زیر میکشانند.پیرمرد نشانه خرد و پختگی است و اینکه همواره باید به سخن بزرگان و تجربه آنها توجه کرد.حلقه دست پیرمرد نشان از حلقه وفاداری است همان حلقه ای که هنگام عقد ازدواج نیز بر انگشت میکنیم.حرکت رو به جلوی دست نیز جهت حرکت رو به کمال و فرزانگی را به ما نشان میدهد.دو رشته زیریبن بدنه خیر و شر هستند که مومن واقعی باید با ایمان به خیر بر شر پیروز گردد.

پس به یادمان بماند که:

زرتشت پیامبری یکتاپرست بود و قومش نیز یکتاپرست و اجداد ما نیز یکتا پرست پس خود با دست خود ریشه بر فرهنگ خود نزنیم و خود را هیچ گاه “آتش پرست” ننامیم.

امیدواریم از مطالعه این مطلب در سایت سفرنامه لذت برده باشید و نظر خود را در خصوص این مطلب بیان فرمایید.

باتشکر

آبان 90

ادامه سفرنامه یزد قسمت پنجم

 

منبع : وبلاگ بیا تا برویم

حتما ببینید

سفرنامه هند

سفر معنوی هندوستان

سفر معنوی هندوستان     قسمت اول (سفر به درون یا بیرون!) تا جایی که …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *