سفر به روسیه ، دیار شگفتی ها (قسمت اول)
به نام خدا
برای زیستن سفر باید کرد برای ماندن سفر باید کرد
برای دیدن سفر باید کرد برای گفتن سفر باید کرد
می گویند ما محکوم به زنده بودن هستیم ولی مجبور به مردن نیستیم زندگی بی سفر یعنی مردن این خود ما هستیم که مسیر زندگی را انتخاب می کنیم چه بسیار کسانی که اندوخته اند از مال و ثروت و جز کاخ ها و عمارت هایی که بنا می کنند طعمی از زندگی و زنده بودن نچشیده اند.
زمانی که در دشتی پر از لاله های قرمز می نشینی به قدرت خدا پی می بری زمانی که بر فراز آسمان ها پرواز می کنی و از بالا نقاشی خدا را می نگری به وجود خدا پی میبری زمانی که در صفحاتی از تاریخ قدم می گذاری پی میبری که هیچ چیز در این دنیا برای انسان نمی ماند جز زندگی که خود برای خود ترسیم می کند.
سفر به مسکو از آن سفر هاییست که آرامشت را میگیرد در دلت غوغایی به پا می کند که توصیفش در کلمه نمی گنجد شاید در اختیار گذاشتن تجربیاتمان بهترین کاری هست که می توان انجام دهیم تا راه رفتن و لمس کردن این سفر را برای دیگران هموار کنیم.
از آنجایی که سفر با تور را خیلی نمیپسندم ترجیح می دهم که در سفر هایم بدون راهنما راهی شوم البته با اطلاعات و مطالعه های قبلی .
سفر به روسیه شرایط مخصوص خودش را دارد به دلیل اینکه مردم روسیه ترجیح می دهند انگلیسی صحبت نکنند و تابلو های شهر همه به روسی نوشته شده است .
تصمیمم را گرفتم و همسرم هم استقبال کرد.
شروع به جستجوی بلیط ها کردم تا تاریخ و قیمت مناسب را پیدا کنم.
مسیر تهران به مسکو با پرواز آذربایجان با یک توقف ۴ ساعته در باکو برای تاریخ ۳۰خرداد۱۳۹۶ با قیمت هر نفر۵۲۴٫۶۰۰ تومان قطعی شد .
برای گرفتن ویزا با سفارت تماس می گیرم خانمی با زبان روسی جواب می دهد به محض فارسی حرف زدن من زبان خود را تغییر می دهد و به فارسی و با لهجه روسی می گوید که فقط باید از طریق آژانس اقدام کنید.
طبق پرس و جو های ما از ۳۸۰ هزار تومان تا ۴۵۰ هزار تومان برای ویزا قیمت دادند که ما از آژانسی که بلیط هایمان را تهیه کرده بودیم به مبلغ هر نفر ۴۳۰ هزار تومان ویزا عادی در خواست کردیم که یک هفته ای آماده می شود مدارک خاصی برای ویزای روسیه لازم نیست (پاسپورت امضا شده و عکس ۳*۴ و بلیط های رفت و برگشت و واچر هتل)
(ویزا فوری را چند روزه تحویل می دهند با قیمت بالاتر)
تمام بلیط های پرواز و هتل را قطعی کردیم.
دو هفته فرصت خوبی بود که اطلاعاتمان را تکمیل کنیم . چند روز بعد در یکی از کانال های تلگرام متنی با این عنوان نوشته شده بود :
بلیط تهران به مسکو را فقط با پرواز مستقیم خریداری کنید (یعنی یا هواپیمایی ایران یا روسیه )
پرواز های غیر مسقیم مثل آذربایجان یا ترکیش احتمال دیپورتی دارند .
فقط این خبر کم بود که استرسمان را بیشتر کند اگر احتمال دیپورت شدن باشد همه چیز برهم میخورد.
با آژانسی که بلیط هایمان را تهیه کرده بودیم مشورت می کنیم و به طور قطعی به ما می گویند که این خبرامکان ندارد صحت داشته باشد و حتی با آن آژانسی که این خبر را منتشر کرده بود تماس می گیرند و آن ها بحث امنیت کشور روسیه را دلیل می آورند.
همچنان دلشوره اش باقی مانده بود چرا که سخت گیری فرودگاه های روسیه هم به گوشمان خورده بود چاره ای نبود جز منتظر ماندن.
yandex از برنامه های خوبی است که می توانید برای این سفر دانلود کنید
البته به چند دسته تقسیم می شود :
yandex taxi شبیه همان اسنپ خودمان
yandex translate ترجمه کننده
yandex map نقشه مسکو و سنت پترزبورگ
(با تمام جزییات حتی کامل تر از گوگل مپ )
yandex metro نقشه مترو مسکو و سنت پترزبورگ
از مهمترین برنامه ها برای این سفر یاندکس مترو که به دو زبان انگلیسی و روسی است و راحت ترین مسیر از مبدا به مقصد را نشان می دهد . این چهار یاندکس کاربردی ترین ها برای گردشگران هستند.
این دو هفته به سرعت گذشت ومراحل فرودگاهی به راحتی انجام شد با گرفتن دو کارت پرواز (تهران به باکو – باکو به مسکو) از گیت عبور می کنیم و در سالن ترازیت منتظرهستیم.
.الان ساعت ۲:۳۵ دقیقه بامداد هواپیما به سمت باکو به پرواز در آمد.
هواپیمایی آذربایجان بسیار کوچک و با مهماندارانی نه چندان ظریف !!!
با یک فنجان چای و یک ساندویج نان و پنیر از ما پذیرایی شد که راضی کننده بود .
بعد از یک و نیم ساعت پرواز به باکو می رسیم . اینجا فرودگاه باکو با مردمانی ترک زبان از آنجایی که خودمان هم ترک هستیم (البته ترکی را متوجه می شوم ولی نمی توانم صحبت کنم ) این دیدار بسیار خوش آیند بود .
فرودگاه باکو
به قسمت کنترل پاسپورت می روم خانم بازرس بسیار سوال پیچ می کند در واقع سرکارم می گذارد و من به اندازه کافی استرس دارم این سوال های الکی فقط گیج ترم می کند . سوال هایی به زبان ترکی میپرسد و از من جواب هایی به زبان فارسی و آذری و ترکی استانبولی و انگلیسی میگیرد با همکارش کلی می خندند و من و همسرم را به سالن ترانزیت راهنمایی می کنند.
کتابم در هواپیما جا مانده که همسرم شماره صندلی را اطلاع داد و بعد ازنیم ساعت کتاب را آوردند و با گشت زنی در فرودگاه حیدراف این توقف ۴ ساعته را سپری می کنیم و سوار بر هواپیمای باکو به مسکو می شویم.
از پنجره ی هواپیما بیرون را نگاه می کنم حسی مثل کودک خردسال دارم که در دشتی بزرگ بادبادک به دست خود را رها کرده و با فریاد به این طرف و آن طرف می دود فارغ از دنیا و مشکلاتش می دود و با کسی کاری ندارد.
بعد از سه ساعت و ده دقیقه با پروازی آرام وارد فرودگاه ونوکووا در جنوب غربی مسکو می شویم .
شهرمسکو هشت فرودگاه دارد که فرودگاه ونوکوووا پس از دو فرودگاه شرمیتوو و دومودهدوو سومین فرودگاه اصلی شهر مسکو است.
در سال ۲۰۱۵ میلادی با جابجایی تقریبا ۱۶ میلیون نفر مسافر جایگاه سومین فرودگاه پرتردد روسیه را به خود اختصاص داد.
به مرحله کنترل پاسپورت می رسیم خانم کنترل مدارک با چهره ای سفید و موهایی طلایی و چشمانی آبی از من به روسی درخواستی دارد البته بعد از ۱۰ دقیقه من به کمک همسفران باکویی خوبمان که در صف ایستاده اند متوجه منظورش شدم و تا مشکل من رو متوجه شدند به یکباره همه به سرم ریختند تا بفهمانند که من باید برگه (برگه اقامت) را امضا کنم.این برگه را باید تا آخر سفر همراه خود داشته باشید اگر گم شود بعدا دردسر می شود.
صبح هست و من اولین مسافری هستم که رفتم تا مدارکم را چک کند انقدر گفته بود که امضا کن امضا کن زبانش مو درآورده بود و بلند بلند قهقهه میزد و این طور شد که بقیه مدارک من و حتی همسرم را ترجیح داد چک نکند که با یک خداحافظی خوشحالش کنیم.
فکرش را هم نمی کردیم که بدون معطلی از این پروسه کنترل مدارک خلاص شویم.
دوستان هم گفته بودند که اگر با پرواز آذربایجان به مسکو سفر کنید در فرودگاه بیشتر علاف می شوید و می گویند چرا وقتی تهران به مسکو پرواز مستقیم دارد شما با پرواز غیر مستقیم آمدید؟
البته نکته ی دیگر اینکه اگر برای سفر به مسکو دلیل خواستند فقط بگویید توریست هستیم
(از گفتن دیدار دوستان و درمان پزشکی پرهیز کنید)
agios هتل ما درمسکو و مقصد بعدی از فرودگاه ونوکوو هست.
نبود اینترنت مشکل ما را زیاد می کند به سراغ نمایندگی های فروش سیمکارت می رویم با قیمت ۲۵۰ روبل
سیمکارت با اینترنت ۲GB از نمایندگی tele2 می خریم.
می توانیم در طی سفر با دستگاه های atm هم شارژ کنیم.
(در دستگاه های atm گزینه TELE2 را انتخاب می کنید و با قرار دادن مثلا
۱۰۰ روبل در دستگاه سیمکارت به طور خودکار شارژ می شود)
تمام مراحل خرید با پانتومیم و نوشتن اعداد روی کاغذ به راحتی انجام شد و از فرودگاه خارج می شویم تا خودمان را به ایستگاه مترو برسانیم .
روبروی در خروجی فرودگاه ون هایی ایستاده اند که روی ون نوشته شده метро
که همان مترو هست (یعنی ما شما را به ایستگاه مترو میرسانیم )
سوار می شویم و با ۳۵۰ روبل برای دو نفر ما را به نزدیک ترین ایستگاه مترو می رساند.
(البته از اتوبوس هم می توانید استفاده کنید)
از طریق یاندکس مترو مسیرمان رو چک می کنم ( ایستگاهی را که سوار شدیم مبدا می زنم و نزدیک ترین ایستگاه به هتل را مقصد می زنم)
متروی مسکو یکی از قدیمی ترین خطوط متروی شهری جهان با داشتن ۱۴ خط فعال و ۲۰۶ ایستگاه است.
به همین خاطر برای پیدا کردن بهترین مسیر باید دست به دامن یاندکس مترو شویم.
به نزدیک ترین ایستگاه مترو رسیدیم و با سردرگمی و خرید دو عدد بلیط به قیمت هر نفر ۵۵ روبل
( کارت یک روزه نا محدود ۲۱۰ روبل )
کارت های متروی مسکو
تعرفه ی مترو در مسکو
از روی رنگ خط مترو مورد نظرکه در نقشه رنگ زرد بود به پیش قطار هدایت شدیم.
معمولا در متروی مسکو هر ایستگاه محل اتصال چند خط است و ایستگاه ها بسیار پیچیده هستند و با لوستر ها و مجسمه های خیره کننده آراسته شده اند.
به پیش قطار می رسیم و از روی تابلوی تمام روسی ایستگاه مقصد را پیدا می کنیم که ببینیم قطار سمت چپ را سوار بشویم یا راست (زبان یاندکس مترو را به روسی برگرداندم تا ایستگاه مورد نظر را ببینیم چطور نوشته می شود تا مثل نقاشی حروف ها را تطبیق دهم )
تمام این مراحل به سرعت انجام شد و هر دقیقه با چالشی جدید رو برو می شویم
که نه تنها سفر را سخت نمی کند بلکه هیجان سفر را هم بیشتر می کند.
مردمانی ساده و زیبا که در بین آن ها نوجوان ها با مدل های عجیب هم دیده می شوند در قطار ایستاده یا نشسته اند.
آن ها هم دیگر را نگاه نمی کنند بعضی ها در حال مطالعه هستند ودست فروشی هم دیده نمی شود در چهره هایشان سردی موج می زند ولی به محض پرسیدن سوالی با روی خوش و با تمام وجود پاسخگو هستند .
(شنیده بودیم که در مترو جیب بر زیاد هست که حواستان باید به وسایل هایتان باشد)
از قطار پیاده می شویم و خط عوض می کنیم تمام این مراحل را به شوق دیدن بنای شکلاتی مورد علاقه ام
(کلیسای سنت باسیل ) طی می کنم.
از ایستگاه خارج می شویم و به سمت هتل که سه یا چهار دقیقه با ایستگاه فاصله دارد حرکت می کنیم.
قبلا هتل را در جی پی اس علامت زده ام که به راحتی پیدا می کنیم.
خیابان روبروی کوچه ی هتل agios
به ما اتاقی در طبقه پنجم دادند که آسانسور هم ندارد و ۱۰۰ روبل هم اضافه دریافت کردند هتل بدی به نظر نمی آید اتاق تمیز و مرتب است. با قیمت ۸۰۰هزار تومان با صبحانه برای سه شب و نزدیک به ایستگاه مترو و مرکز شهر (کلیسای سنت باسیل ) انتخاب بدی نیست البته از پله ها اطلاعی نداشتیم.
اولین آب معدنی کوچک را از هتل به قیمت ۵۰ روبل خریدیم .
استراحت کوتاهی می کنیم و پیاده به سمت کلیسای سنت باسیل حرکت می کنیم .
همه چیز خوب پیش میرود هوای خوب و یک همراه خوب که با دیدن مردمانی زیبا و بلند قامت و ساختمان هایی باشکوه این شور و هیجان را صد برابر می کند .
نه از نوشته هایشان و نه از زبانشان چیزی می فهمیم .
در خیابان از دست فروش و بساطی و تنقلات فروشی خبری نیست. مردم با لباس هایی برند و بسیار خوش پوش در گذراندن زندگی روزمره خود هستند . همه جا تمیز است و انقدر باران به آسفالت خیابان ها خورده که لکه ای روی آن ها مشاهده نمی شود .
از دور و از بین ساختمان ها گنبد های رنگی سنت باسیل رو میبینم که قد علم کرده و مانند جواهری در ویترین خودنمایی می کند. ایوان مخوف دستور ساخت این بنا را به هایپوستنیک یاکلووف داده بود.
کلیسای سنت باسیل در میدان سرخ
چرا با در اوردن چشم های هایپوستنیک یاکلووف یادگاری تلخ در صفحات تاریخ ثبت کرد ؟
سازنده ی این زیبای قدیمی اگر میدانست روزی چشم هایش در میاید شاید هیچ وقت فکر ساختنش را هم نمی کرد شاید هم اگر چشم هایش به دستور ایوان مخوف در نمی آمد این بنا به شهرت نمی رسید و بی رقیب نمی شد .
در مرکز شهر مسکو (میدان سرخ ) کلیسای سنت باسیل-کاخ کرملین-موزه تاریخ روسیه -مقبره لنین -مرکز خرید گوم همه یکجا قرار دارند و تمام ساختمان ها با عظمت و شکوه خاصی دیده می شوند.
نمایی از میدان سرخ
رژه ارتش در میدان سرخ
میدان سرخ
میدان سرخ در شب (سمت چپ عکس مرکز خرید گوم است )
از همه جای جهان از چشم بادامی ها گرفته تا اروپاییان غربی آمده اند تا با شاهکار معماری دنیا عکس بندازند.
هر از چند گاهی هم فارسی زبانان را میبینم که از چشم و ابروان مشکی تشخیصشان چندان سخت نیست .
تاجیک ها در مسکو زیاد دیده می شوند که برای کار یا تحصیل آمده اند . از قشر عرب کسی اینجا نیست شاید انقدر کم است که متوجه نمی شویم .
از کلیسای سنت باسیل و مقبره لنین بازدید می کنیم.
و به مرکز خرید گوم می رویم اینجا همه چیز اشرافی هست
اجناس چینی و بنجل دیده نمی شود برند های لوکس همه در این مرکز خرید شعبه دارند
و اولین کار های جدید برند ها را در گوم می توان یافت .
از پشت ویترین اجناس را میبینیم و می گذریم.
در این حین صفی طولانی را مشاهده می کنیم و مانند دیگران در صف می ایستیم تا ببینیم اوضاع از چه قرار است
این صف برای بستنی های قیفی کوچک رنگی است .
خانمی مسن با کلاه و پیشبندی سفید در دکه ای فانتری به فروش بستنی مشغول است .
طعم خوبی دارد و ارزش ایستادن در صف را داشت .
بستنی قیفی های رنگی در مرکز خرید گوم
یک بستنی فروشی دیگر در مرکز خرید گوم
لذت خوردن بستنی در اولین سفر به مسکو در مرکز خرید گوم مثال زدنی نیست .
به سمت محوطه میدان سرخ حرکت می کنیم و مسیر را به طرف باغ الکساندر انتخاب می کنیم.
باغ الکساندر در پشت کاخ کرملین قرار دارد قبرهایی در آن هست که متعلق به سربازان گمنام است.
این سربازان در حمله آلمان به مسکو کشته شدند و همگی در ضلع غربی و در روبروی قبر لنین و در فاصله بسیار نزدیک با آن دفن شدند.
یک گارد احترام با تشریفات خاصی به این قبر و همچنین قبر لنین ادای احترام می کنند که مردم در حال تماشای این حرکت جالب هستند.
نماد احترام به سربازان گمنام
باغ الکساندر
در باغ اکساندر دور میزنیم که چشممان از دور به چند فست فود بسیار شلوغ از جمله مک دونالد می افتد
به سختی و از بین جمعیت خودمان را به یکی از فروشنده ها می رسانیم و
آسان ترین انتخاب یعنی همبرگر را سفارش می دهیم (دو عدد همبرگر و دو فانتا۵۰۰ روبل )
کیفیت و قیمت خوبی دارد به سمت کاخ کرملین می رویم.
تا بلیط برای بازدید تهیه کنیم مردم همه در صف طولانی ایستاده اند و
بلیط دستشان هست با سردرگمی از کنارشان می گذریم و هیچ بلیط فروشی برای تهیه بلیط پیدا نمی کنیم.
خسته هستیم ولی دلمان نمی آید به هتل برگردیم به
سمت خیابان آربات قدیم حرکت می کنیم پیاده رفتن
به این خیابان خیلی منطقی نیست بسیار خسته کننده است.
ولی زیبایی خیره کننده ی کوچه ها و خیابان ها از اینکه از وسایل نقلیه استفاده کنیم ما را باز میدارد.
خیابان هایی سنگفرش مملو از کافه هایی شاعرانه .
کوچه های مسکو
اینجا همه چیز اصل هست از دکورهای فیک و تقلیدی خبری نیست
در دیوار کافه ها تابلو های نقاشی زیادی نصب شده
در محله هم نقاش ها آثارشان را می فروشند انگاری که هنر مانند خون در رگ های این مردم در جریان است .
همه چیز متفاوت از کوچه پس کوچه های تهران خودمان است معماری
ها با مجسمه های بسیار زیبا آمیخته شده در خیابان ها گروه های موسیقی در حال نواختن و خواندن هستند.
اینجا همه چیز فرق می کند انگار به گذشته برگشته ایم و مانند بازیگران یک فیلم قدیمی در خیابان ها راه می رویم.
در خیابان های تهران اکثرا ماشین ها به رنگ سفید هستند ولی اینجا اکثرا مشکی و و برند هایی عالی مثل بنز زیاد سوار می شوند.
خانه پوشکین را میبینیم الکساندر پوشکین شاعر و نویسنده ی روسی سبک رومانتیسیسم است.
او با ناتالیا گونچارووای زیباروی ازدواج کرد چندی بعد شایع شده بود که همسرش رابطه نامشروع با یکی از افسران فرانسوی به نام جرج دانتس دارد.
پوشکین برای حفظ غرورش معشوق احتمالی همسرش را به یک دوئل فراخواند
در این دوئل باعث شد پوشکین از ناحیه شکم آسیب ببیند و دو روز پس از آن درگذشت. افسر فرانسوی فقط جراحتی جزئی از ناحیه دست برداشت.
مردم زیادی در حال بازدید از موزه پوشکین هستند بعضی هم در کافه گرم صحبت و خنده هستند.
نقطه به نقطه ی این شهر تاریخچه دارد. شاید سه روز برای تمام کردن دیدنی های این شهر زمان کمی باشد .
شب ساعت ۱۰ شده و هوا هنوز قصد تاریک شدن ندارد.
رود مسکوا
و گویی به اجبار می خواهد تاریک شود. پیاده روی زیادی کردیم و انرژی برایمان خیلی نمانده به سمت هتل حرکت کردیم.
صبح روز دوم با انرژی بسیار برای صبحانه به سمت
رستوران هتل می رویم آنهایی که مثل ما صبحانه را با هتل با هم گرفتند
باید از منوی مخصوصی سفارش می دادند اگر هم چیز دیگری می خواستند باید آزاد میخریدند.
با هزار ادا و اطوار به خانم روس فهماندیم پودینگ پنیر همراه با قهوه می خواهیم.
صبحانه ی هتل
که برای شروع یک روز پر کار چندان هم بد نبود.
با همسرم به این نتیجه رسیدیم که به دیدن نمایش باله در تاتر بالشوی برویم از
یاندکس تاکسی ماشین درخواست کردیم که با ۳۷۰ روبل (طبق قیمتی که برنامه خودش نشان داد)
ما را به روبروی تاتر ببرد که وقتی رسیدیم ۲۰ روبل هم راننده کمترگرفت.
تاتر بالشوی با میدان سرخ فاصله زیادی ندارد.
ساختمان تاتر بالشوی
مردم روبروی در ورودی تاتر جمع شده اند و دستبند هایی به دست دارند که متوجه شدیم بلیط هست و از قبل تهیه کرده بودند.
یک خانم با صبوری و به زبان انگلیسی به من توضیح می دهد که باید از قبل بلیط تهیه می کردیم و
اگر الان بخواهیم تهیه کنیم باید صبح جمعه بیاییم که متاسفانه در آن روز ما دیگر مسکو نیستیم.
با وجود اینکه خیلی علاقه به دیدن این تاتر داشتیم به ناچار به سمت خیابان حرکت می کنیم به مرکز خریدی می رسیم به اسم Tsentralnyy detskiy
فروشگاه مجللی از اسباب بازی و پوشاک کودک که گشت و گذار و دیدن مغازه های اسباب بازی فروشی خالی از لطف نیست.
اسباب بازی های خاص
لنگ کفش سیندرلا
ویترین اسباب بازی فروشی
قیمت بیشتر اسباب بازی ها نجومی هست در اینجا با خونه سازی ها مجسمه و ماکت های بسیار بزرگ با ظرافت بسیار زیاد ساخته اند.
در همین مرکز خرید در طبقه آخر دو عدد همبرگر همراه با دو عدد فانتا به قیمت ۷۴۰ روبل
سفارش می دهیم که کیفیت بسیار خوبی دارد.
دو عدد همبرگر و دو فانتا و سیب زمینی ۷۴۰ روبل
به سمت کاخ کرملین حرکت میکنیم تا هر طور شده دیدن این کاخ را از دست ندهیم
با پرس و جو بالاخره در باغ الکساندر
مکان فروش بلیط را پیدا می کنیم و با ۵۰۰ روبل برای هر نفر بلیط ها را خریداری می کنیم.
بلیط کاخ کرملین
کاخ کرملین
صف ورودی کاخ کرملین
و در صف حدودا پنجاه متری منتظر می ایستیم تا از در ورودی عبور کنیم.
بلیط ها هم ۵۰۰ -۷۰۰-۱۰۰۰ روبلی داشت که طبق بازدید ازمکان های داخل کاخ متفاوت بود.
به محوطه ی کاخ جناب پوتین می رسیم.
کاخ اقامتگاه رسمی رئیس جمهور روسیه است.
دیوارهای کرملین و برج ها در طی سال های ۱۴۸۵ تا ۱۴۹۵ توسط استادان ایتالیائی ساخته شدند.
کلیسا های زیادی در محوطه کاخ هست که به چند تا از آن ها سری می زنیم شاه زنگ و شاه توپ را
در این اینجا بازدید می کنیم.
از کلیسا های داخل محوطه کاخ
شاه زنگ در محوطه کاخ کرملین(بزرگترین زنگ دنیا)
تور لیدری ایرانی برای گروهش از تاریخ و داستان هر کلیسا می گوید که برای ما هم بسیار جالب است.
گر چه ایرانیان به تور لیدرشان غر زده و از اینکه از دیدن کلیسا خسته شده اند شکایت می کنند .
یکی از دلایلی که سفر با تور را نمی پسندم به شخصه همین موضوع محدود بودن است .
ولی به عینه مشاهده میکنم که لیدرشان با دل و جان هر مکان را همراه با داستانش توضیح می دهد.
عکسی ممنوعه از داخل کلیسا که موزه شده
چند ساعتی گذشته از کاخ خارج می شویم و آزادانه در خیابان های اطراف میچرخیم اینجا خبری از تابلو های رنگارنگ فروشگاه ها
نیست همه ی مغازه ها با درهای بزرگ از جنس چوب روس غیر قابل
تشخیص هستند و برای تشخیص اینکه هر فروشگاه چه چیزی میفروشد باید در را باز کرده و وارد فروشگاه شویم.
در یک مغازه صنایع دستی در حال دیدن ماتروشکا های رنگارنگ هستیم ( ماتروشکا ها سوغات روسیه و طبق طرح و
نقش و سایز از ۵۰۰ روبل تا ۵۰۰۰ روبل هستند)
که صدای قرآن خواندن چند نفر به گوشمان خورد نزدیک می شویم آن سه نفر همان هایی هستند که اسما خدا را می خوانند
و تلویزیون در ماه مبارک رمضان قبل افطار پخش می کند.دیدن هموطن هایمان در آن شرایط برایمان غرور آفرین بود
فروشنده ها و مردم همه در بهت و حیرت آن ها را نگاه میکردند و
بعد از تمام شدن با دست زدن آن ها را تشویق کردند نمی دانستند که در این جور مواقع باید صلوات
بفرستند.
کمی جلوتر رفتیم و به مکانی که نقطه صفر مسکو می گویند رسیدیم اینجا جایی است که تمام مسافت ها از آن محاسبه می شوند.
این نقطه در زمان امپراطوری روسیه در شهر سنت پترزبورگ که پایتخت سابق این کشور بود قرار داشت .
مردم همه جمع شده بودند و آرزو میکردند و سکه ای را از پشت شانه خود پرتاب میکردند.
اگر داخل نقطه میفتاد به آرزوی خودشان می رسیدند من هم آرزوی سفر مجدد به این شهر
زیبا را کردم که خوشبختانه به داخل نقطه افتاد
(البته به طور زیرکانه ای به آرامی سکه را انداختم)
یکباره باران شدیدی شروع به باریدن می کند و نداشتن چتر دردسر می شود!
رستورانی را می بینیم و داخل می شویم تا هم از شر باران خلاص شویم و هم ازخوردن غذای های روسی بی بهره نمانیم.
ساندویج ماهی و سیب زمین شکم پر و پای مرغ شکم پر
و یک نوع سالاد به قیمت ۱۰۸۰روبل سفارش می دهیم.
ساندویج ماهی و سیب زمینی شکم پر بسیار خوشمزه ولی
پای مرغ شکم پر و سالاد با ماهی خام خیلی به ذایقه مان خوش نیامد.
به سمت هتل حرکت می کنیم و در مسیر از فروشگاهی حدودا ۱۰۰۰ روبل خرید کردیم.
ساندویج های ماهی
منوی رستوران
سفارشات ما با مبلغ ۱۰۰۰روبل
نمایی از فروشگاه
نمونه ای از قیمت مواد غذایی در مسکو
ساختمان های با قدمت طولانی در مسکو
بسیار خسته هستیم و با فرستادن چند عکس برای خانواده و اشتراک گذاری
آن در اینستاگرام به خواب رفتیم.
صبح روز سوم هست و روز آخری که به طور کامل در مسکو هستیم بازدید از تپه گنجشک ها و پارک پیروزی و پارک گورگی و
دانشگاه مسکو هفت خواهران استالین که همگی نزدیک هم هستند در برنامه امروز ما قرار دارد.
با خوردن سوپ شیر خوشمزه و یک فنجان قهوه داغ در رستوران هتل روزمان را با انرژی شروع می کنیم .
میخواهیم به تپه گنجشک ها برویم خودمان را به ایستگاه مترو می رسانیم.
هوا دلش می خواهد ببارد ولی گویی اجازه باریدن ندارد و بغضی گلویش را گرفته
به پارک پیروزی رسیدیم کنار رودخانه به یاد شهدا شمع هایی را روشن کرده اند.
ایستگاه مترو نزدیک به پارک گورکی و پیروزی روی نقشه
پیرزنی را میبینم که کنار شمع ها ایستاده و گریه می کند دانشجویان با لباس سرباز
های جنگ جهانی دوم شمع ها را تعویض و مرتب می کنند
گالری های هنری هم اینجا دیده می شوند که نقاش ها
برای اینکه از پس مخارج زندگی خود بر بیایند نقاشی هایشان را برای فروش گذاشته اند.
روشن کردن شمع برای سربازان کشته شده توسط دانشجویان
دل کندن از آثاری که خودت خلق کرده ای کار راحتی نیست
این را از زبان یک نقاش پیر در یکی از سفرهایم شنیده ام.
پیاده به سمت پارک گورکی می رویم هوا بهاری است و دقیقا مثل هفته ی اول فروردین می ماند.
در وسط پارک گروه هایی از جوانان جمع شده اند و با صدای موزیکی که به گوش می رسد مشغول رقصیدن هستند
آهنگ به سبک کلاسیک تغییر می کند و جوانان جفت جفت با هم می رقصند.
تمرینات رقص در پارک گورکی
از دیدن این صحنه انرژی می گیریم و به راهمان ادامه می دهیم
پارک گورکی را به سمت پایین طی می کنیم تا طبق ادرسی که در جی پی اس درآوردم
به تپه ی گنجشک ها برسیم انتهای پارک گورکی به پارک دیگری میخورد
این پارک جنگلی است و دقیق اسمش را نمیدانم درختانی بلند و مسیر هایی خاکی دارد
که از نم و باران سبزی همه جا را فرا گرفته است.
پارک گورکی
خلوت است و هیچکس دیده نمی شود راستش بعضی وقت ها خوفی در
دلم می افتد که به رویم نمی آورم که نکند در این پارک در شهر بیگانگان
بلایی سرمان بیاید.
مسیر ایستگاه مترو از هتل به پارک گورکی (یاندکس مترو)
ما الان وسط جنگل هستیم به سمت کنار رودخانه حرکت می کنیم
چشممان به چند نفر در حال ورزش کردن میخورد و دلمان آرام می گیرد
پیاده روی زیادی انجام داده ایم ولی هنوز به تپه گنجشک ها نرسیده ایم
گونه های گیاهی پارک
مسیرمان به طرف تپه گنجشک ها
خیلی راه داریم و باید اعتراف کنم محاسباتم در انتخاب مسیر بسیار اشتباه بوده
بعد از کلی پیچ و خم موقعیت ما را جی پی اس در تپه گنجشک ها نشان می دهد
ولی اینجا که خبری نیست به اطراف نگاه می کنیم و تپه ای را می بینیم که
مردم در آن جمع شده اند و ما دقیقا در زیر آن قرار داریم.
موقعیت تپه گنجشک ها روی نقشه
به سختی از تپه ای با شیب تند بالا می رویم و به محل بلندی می رسیم که مردم و چند تا
دست فروش در اینجا هستند.
و تپه گنجشک ها دقیقا کنار خیابان است و اتوبوس در حال رفت آمد است !!!
طبیعی است که اشتباه در این جور مواقع بسیار زیاد است ولی از مسیر هایی عبور کردیم
که ارزش دیدن را داشت .
دقیقا روبروی تپه ی گنجشک ها چشممان به ساختمان هفت خواهران استالین و آسمان خراش های مسکو می افتد
این ساختمان ها بی نظیر هستند و از شاهکار های شهر مسکو به حساب می آیند.
با جستجو در اینترنت تاریخچه ساختمان ها را در می آورم و بلند برای خودم و همسرم
می خوانم.
دانشگاه مسکو
باران و باد شدید شد…
صبح از هتل چتری را به قیمت ۵۰۰ روبل خریداری کرده بودیم
که بسیار بد هست و با باد های تند میله هایش خم شد و داخل سطل زباله انداختیم.
در سفرنامه ها توصیه شدید شده بود که از ایران چتر بیاوریم ولی متاسفانه فراموش
کردیم و اینجا هم چتر های خوب را تقریبا با قیمت ۱۵۰۰ تا ۲۰۰۰ روبل باید بخریم .
با قطع شدن باران به سمت ایستگاه مترو حرکت می کنیم.
و با شروع مجدد زیر درختی می ایستادیم و با این روال خود را بالاخره به ایستگاه
می رسانیم پاهایم از شدت خستگی درد می کند و کششی برای حرکت ندارد
در سفر باید استراحت را در برنامه گنجاند ولی من همیشه در حد خودکشی
پیش می روم . لذت پایان سفر به خستگی شیرین آخرش هست که وقتی به خانه می رسی
به خواب و آرامش عمیقی فرو می روی و خاطرات را با همراهت مرور می کنی.
یکی از ملزومات سفر همراه پایه ای است که کلمه نه در کارش نباشد…
و پیشنهادت را با کمال میل بپذیرد.
عصر هست و برای رفتن به هتل زمان مناسبی نیست و برای ادامه هم جانی
نمانده ولی تصمیم را میگیریم و با مترو یک راست به سمت بازار ایزمایلوا که فاصله زیادی
با اینجا دارد می رویم . این بازار پنج دقیقه با ایستگاه مترو فاصله دارد.
در این محل مردم ساده تر و سطح پایین تر از مرکز
مسکو به نظر می آیند معماری چوبی بازار به سبک سنتی روس بسیار جلب توجه می کند.
ورودی بازار
معماری سنتی بازار
نمایی دیگر از بازار
مکان زیبایی است و صنایع دستی و پوست های حیوانات در اینجا به فروش می رسد.
در نزدیکی ایستگاه مترو ساندویجی میخوریم و به سمت هتل حرکت می کنیم
باید فردا بعد صبحانه به فرودگاه برویم تا از شهر پطر کبیر یعنی سنت پترزبورگ بازدید کنیم
همسرم از شدت خستگی زیاد زود خوابش برد و من در حال نوشتن هستم و
به مسیر هایی که امروز طی کردم فکر می کنم میدانم وقتی به تهران برسم
همه چیز مثل خواب از جلوی چشمانم عبور می کند
خدا را شکر می کنم که تا الان به بهترین نحو ممکن سفر را گذراندیم
و شاید خیلی صحنه ها را نتوانم به خوبی روی کاغذ بیاورم
ولی این سفر رویایی بود که اختلافی با واقعیت نداشت
و خوشحالم که تصوراتم درست از آب در آمد.
نکته ها :
- چتر حتما با خود ببرید
- کفش راحت بپوشید
- مواظب وسایل هایتان باشید(بیشتر در مترو)
- پول هایتان را سعی کنید در بانک ها چنج کنید
- هر روبل طبق تاریخ این سفر نامه ۶۸ تومان است
- هتل حتما نزدیک به ایستگاه مترو باشد
- قبل سفر حروف روسی را سعی کنید یاد بگیرید
- خیلی تا دیر وقت بیرون نمانید
- سخت نگیرید و راحت سفر کنید
منبع : سایت لست سکند
کلمات کلیدی: روسیه سفر به روسیه دیار شگفتی های روسیه شگفتی های روسیه بهترین مناطق روسیه , بهترین های روسیه , شگفتی های روسیه , کشور روسیه , زیبایی های روسیه , روسیه , ناگفته های روسیه , سفرنامه روسیه , سفر به روسیه