قبرس ، اولین تجربه – مارس ۱۹۹۰
۱۳ ساله بودم که یک هفته اول تعطیلات عید به قبرس رفتیم. همیشه اولین بارها خاطره انگیز هستند و این مسافرت هم تبدیل شد به یکی از شیرین ترین خاطرات.
پرواز رفت یک روز قبل از عید بود و برگشت هفتم فروردین. هیجان خاصی داشتم. وقتی هواپیما از مرز ایران گذشت و وارد آسمان ترکیه شد به نظرم ابرهای آسمان هم شکل دیگری گرفته بودند! هواپیما پس از گذشتن از روی آسمان سوریه و لبنان و دریای مدیترانه، در فرودگاه نیکوزیا به زمین نشست.
از آنجا که با تور رفته بودیم، همۀ کارها خیلی ساده و به سرعت انجام شد. سوار اتوبوس شدیم و به سمت لارناکا (شهری ساحلی، جنوب شرقی قبرس) حرکت کردیم و دو ساعت بعد در هتلی به نام Keaton اتاق هایمان را تحویل گرفتیم.
هتل جای خیلی خوبی بود، کافی بود از در هتل بیرون بیاییم، عرض خیابان را رد کنیم و به ساحل برسیم.
در این یک هفته به شهرهای مختلفی رفتیم: لیماسول، پافوس، فاماگوستا، نیکوزیا و آیاناپا. در این میان، از لیماسول بیشتر از بقیه لذت بردم. شهر آنچنان زیبا و دوست داشتنی بود که گویی سالها در آن زندگی کرده ای.
نیکوزیا که پایتخت قبرس هم هست، بیشتر جنبه تجاری دارد و پر است از مراکز خرید.
در همین سفر بود که برای اولین بار فروشگاه بزرگ چند طبقه ای به نام Erphanido و Woolworth را دیدم.
یکی دیگر از “اولین بارها” هم زمانی بود که می خواستم با انگلیسی دست و پا شکسته از مسئول رسپشن هتل، حوله بگیرم! نمی دانم چرا پدرم مرا برای اینکار پایین فرستاد… وقتی پایین آمدم، تازه یادم آمد نمی دانم “حوله” به انگلیسی چه می شود! بنابراین سعی کردم “حوله” را توضیح دهم… حمام رفتن، خشک کردن… وقتی بالاخره مسئول رسپشن متوجه منظورم شد، به من کلمۀ درست را یاد داد… فکر نمی کنم هیچوقت در زندگی کلمۀ Towel را فراموش کنم!
قبرس دو بخش دارد: یونانی نشین (جنوب) و ترک نشین (شمال). قسمت یونانی نشین توسط دولت قبرس اداره می شود و بخش ترک نشین توسط دولت ترکیه. ظاهراً ترک ها به زور این قسمت را گرفته اند و دشمنی شدیدی میان این دو گروه وجود دارد. سازمان ملل خطی کشیده میان این دو قسمت به نام Green Line و سربازانی گذاشته تا مراقب تحرکات دو طرف باشند.
زمانی که به آیاناپا می رفتیم، میان راه در رستورانی ایستادیم که بسیار نزدیک بود به این Green Line. روی پشت بام این رستوران دوربینی نصب بود برای قبرسی ها که بتوانند از طریق آن، آنسوی خط و خانه های اشغال شده شان توسط ترک ها را تماشا کنند و اشک بریزند…
نکته دیگری که توجه ام را به شدت جلب کرد، استفاده از باتری های خورشیدی در تمامی خانه های روستایی قبرس بود.
دریای مدیترانه آرام بود و کم عمق. می گفتند ساحل را طوری ساخته اند که تا صدها متر آب از کمر بالاتر نمی رود. درست می گفتند.