ماجراهای بازدید از اکسپو ۲۰۲۰ دبی

اکسپو ۲۰۲۰ دبی

روز اول (1400/7/30):

تا بحال نام EXPO را شنیده اید؟ پس آماده سفری به دور دنیا در چهار روز باشید!

EXPO بزرگترین رویداد نمایشگاهی جهان و سومین رویداد گردهمایی اجتماعی بزرگ دنیا بعد از المپیک و جام جهانی است که در واقع المپیک فرهنگ ملل است. اکسپو  پیشگاهی است برای نمایش گذشته، اکنون و آینده کشور ها که در آن دستاوردهای اجتماعی، اقتصادی، معماری، علمی و دورنمای توسعه کشورها ارائه میگردد.

در ادامه با سفرنامه اکسپو در دبی از سایت سفرنامه همراه باشید.

من را برادرم، همسرش و یک زوج که دوست خانوادگی آنها بودند (و همگی معمار بودند)، همراهی می کردند و دیدن این نمایشگاه برای آنها کاملاً رویداد مهمی محسوب می شد مخصوصاً که EXPO برای اولین بار در  خاورمیانه برگزار می شد و با هزینه بهینه ای برای ایرانی ها قابل بازدید بود.

ما از قبل بصورت اینترنتی بلیط ماه October نمایشگاه EXPO با توجه به آف مناسبی که خورده بود، تهیه کرده بودیم که حدوداً 750 هزار تومان شد.

ساعت 12 با پرواز IranAirTour به سمت دبی حرکت کردیم. هنوز نیم ساعت از پروازمان نگذشته بود که شوک بزرگی به ما وارد شد! متوجه شدیم که پوشه مدارک ویزا و تست PCR و مدارک رزرو هتل که مربوط به من، برادر و همسرش بود، گم شده است. اما خوشبختانه در لحظه آخر پاسپورت ها را جهت چک Gate آخر فرودگاه امام از پوشه درآورده بودیم و پاسپورت هر کس دست خودش مانده بود. حس تعلیقی از شرایط موجود داشتیم. از مهماندار هواپیما در این رابطه و نحوه پذیرش فرودگاه دبی سوال کردیم که اطلاعات کارامدی به ما نداد. بعد از مدتی پسر جوانی که صندلی جلویی مان نشسته بود و صحبت های ما را شنیده بود و برگشت و به ما گفت که نگران نباشیم چرا که در فرودگاه دبی معمولاً تست PCR و ویزا چک نمی شود و تنها با ارائه پاسپورت اجازه عبور داده خواهد شد. با اینکه هنوز چیزی مشخص نبود اما کمی خیالمان آسوده تر شد. قبل از سفر ، حتما شرایط ورود به دبی در دوران کرونا را بررسی کنید.

ساعت 14 در دبی فرود آمدیم. خوشبختانه همه چیز طبق گفته های پسر جوان پیش رفت و جز پاسپورت چیزی چک نشد. اما نکته بسیار خوبی که در ادامه سفر به ما کمک کرد، گرفتن تست PCR در خود فرودگاه بود که بلافاصله روی پاسپورت ها یک هلوگرام با QR Code چسبانده شد. بعد از تحویل ساک ها با توجه به اینکه تور دبی ما، ترانسفر فرودگاهی نداشت، مجبور بودیم در صرافی فرودگاه مبلغی از پول مان را به درهم تبدیل کنیم که تقریبا هر درهم را 8000 تومان حساب کرد. جلوی در خروجی فرودگاه مجدداً آن پسر جوان را دیدیم و تشکر کردیم و او چند توصیه بسیار خوب دیگر به ما کرد.

اول اینکه معتبر ترین و منصف ترین صرافی دبی، شعب صرافی انصاری است که تقریباً در تمامی مناطق این شهر شعبه دارد. دوم اینکه در صورت متعدد نبودن سفرهای درون شهری روزانه از Nol Card استفاده کنید که هزینه خرید خود کارت 6 درهم است و نقره ای رنگ است. اما اگر در روز قصد سفرهای متعدد شهری دارید از کارت قرمز رنگ Daily استفاده کنید که قیمت آن 22 درهم است و هیچ محدودیتی سفری در سفرهای روزانه نخواهید داشت. سوم اینکه تاکسی های دبی بیش از سه نفر را سوار نمی کنند ولی تاکسی های بزرگتر استیشنی هم هست که قابلیت اضافه کردن یک ردیف صندلی در پشت را دارند و گنجایش آنها 5 نفر است.

از فضای پوشیده فرودگاه بیرون آمدیم. هوا شدیداً گرم و شرجی با دمای 37 درجه سانتی گراد بود. بعد از کمی معطلی سوار یک تاکسی استیشن 5 نفره شدیم که مجهز به کیلومتر شمار و هزینه شمار بود. اما دو نکته قابل توجه بود:

  • این تاکسی ها دارای مسیریاب یا GPS نبودند تا راننده تخلفی در افزایش مسیر نکند.
  • ورودی این تاکسی های استیشن فرودگاهی 25 درهم بود یعنی فقط برای وارد شدن به این تاکسی ها باید 25 درهم بدهید و هزینه شمار از 25 درهم شروع می شود در حالی که ورودی تاکسی های درون شهری 5 درهم است.

مسیر نسبتاً نزدیکی بود و کمی بعد به هتل چهار ستاره Landmark Grand واقع در منطقه دیره رسیدیم و هزینه تاکسی 45 درهم شد. با ارائه پاسپورت پذیرش شدیم اما یک هزینه پیش بینی نشده، مبلغ 45 درهمی مالیات هر اتاق بود که تور این موضوع را به ما اطلاع رسانی نکرده بود. چاره ای جز پرداخت آن نبود. اتاق ها نسبتاً مرتب بودند. یک گاوصندوق همچنین جهت نگه داری وسایل با ارزش در اتاق بود که جهت نگهداری پولهای مان مفید بود.

همچنین طبقه آخر هتل استخر روی بازی بود که ما تا روز آخر سفر حتی وقت نکردیم این استخر را ببینیم. بعد از استقرار و خوردن ساندویچ هایی که با خود آورده بودیم ساعت 18:30 از هتل برای بازدید Expo خارج شدیم.

 

نمایی از اتاق Landmark Grand
نمایی از اتاق Landmark Grand

در نزدیکی هتل، ایستگاه مترو الاتحاد بود. مترو دبی بسیار ساده با تنها دو خط بود. تصمیم گرفتیم Nol Card تهیه کنیم و هر کارت را هم مبلغی شارژ کردیم. مترو بدون یک لحظه تاخیر رسید. از لحاظ ازدحام جمعیت دست کمی از متروی تهران نداشت البته بدون حضور هیچ دستفروشی!

متروی دبی برعکس متروی تهران مانند مونوریل از بالای خیابانها عبور می کرد و کلیه مناظر شهری کاملاً دیده می شد. آسمان خراش های تجاری و اداری، بیلبوردهای عظیم تبلیغاتی، خیابان های بدون ترافیک پهن شش بانده و ماشین های لوکس، چشمگیرترین مواردی بود که در نگاه اول از این شهر فانتزی دیده می شد.

آخرین ایستگاه مترو، EXPO بود که خارج از شهر دبی محسوب می شد. حدوداً 5/7 درهم هزینه هربار تردد از ایستگاه الاتحاد تا EXPO می شد. ساعت 20 به EXPO رسیدیم. با نشان دادن بلیط ها از گیت اول گذشتیم و در گیت بعدی با همان هلوگرام روی پاسپورت ها بعنوان تست PCR، عبور کردیم. میدان الوصل، میدان اصلی EXPO بود که کلیه خیابان های نمایشگاه از این میدان منشعب می شد. میدان الوصل یک نیم کره گنبدی بود که بزرگترین پروژکشن 360 درجه ای دنیا محسوب می شود. با ورود ما به الوصل رقص نور و موزیک بسیار چشم و گوش نواز می نمود. برای ساعت 0:30 بامداد قرار گذاشتیم که در الوصل یکدیگر را ببینیم و از هم جدا شدیم. خوشبختانه در نمایشگاه Wifi رایگان وجود داشت.

 

الوصل پلازا
الوصل پلازا

از لحاظ معماری در Expo دو دسته Pavilion وجود دارد :

دسته اول Pavilion هایی هستند که از یک فضای پیش ساخته شده توسط برگزارکنندگان نمایشگاه استفاده می کنند.

دسته دوم Pavilion هایی هستند که خود کشور صاحب آن غرفه طراحی کامل معماری و ساخت آن را برعهده دارد که مسلماً این غرفه ها ارزش هنری بیشتری خواهند داشت.

اولین Pavilion ی که به چشمم خورد، لوکزامبورگ بود. در صف نسبتا طویلی ایستادم و بعد از 20 دقیقه وارد غرفه شدم. طراحی معماری چشمگیر با یک سطح شیبدار مارپیچ بازدیدکنندگان را به داخل و خارج از این غرفه هدایت می کرد که برگرفته از ایده نوار موبیوس بود که در واقع در این نوار سطح خارجی و داخلی تمایز ناپذیر است و نمادی از بی نهایت است.

 

غرفه لوکزامبورگ در اکسپو
غرفه لوکزامبورگ در اکسپو

بعد از خروج از این غرفه ساعت 22 شد و تازه متوجه شدم غرفه ها از ساعت 22 به بعد بسته می شوند. از این ساعت به بعد بخش های هنری و موسیقی و تئاتری نمایشگاه در آمفی تئاترها و خیابان های EXPO فعال تر می شدند. در حالی که خستگی پرواز، گرمای هوا و متعاقباً تشنگی کاملاً تاب و توانم را کم کرده بود، صدای موسیقی از آمفی تئاتر ها، فضا را تلطیف می کرد. یکی از آمفی تئاترهای سرباز را پیدا کردم و بعد از گذشتن از صف روی یکی از صندلی ها به تماشای یکی از بهترین کنسرت های عمرم نشستم. خواننده مرد صحنه گردان و خوش صدا عرب به همراه یک Band حرفه ای و با بهترین تکنولوژی های صدا و نور، با اجرای موزیک، سالن را منفجر می کرد. متاسفانه شب های بعد فرصت دیدن کنسرت های دیگر این آمفی تئاتر محیا نشد اما سایر بچه ها آن شب در آمفی تئاتری دیگر یک ارکستر فیلارمونیک جذاب دیده بودند. البته EXPO  در جمعه شب ها رنگ و بوی بیشتری داشت و بالاترین کیفیت اجراها در همین شب در نظر گرفته می شد.

 

آمفی تئاتر دبی
شب های موزیکال EXPO در آمفی تئاترها

ساعت پایان کار مترو دبی ساعت 24 بود اما استثنائاً در روزهای جمعه تا ساعت 1 بامداد باز بود و بنابراین خوشبختانه توانستیم با مترو به هتل برگردیم و ساعت 3 بامداد خوابیدیم.

 

 روز دوم (1400/8/1):

صبح بعد از دوش و صرف صبحانه تقریباً خوب هتل ساعت 11:30 از هتل به مقصد EXPO خارج شدیم. با توجه به گرمای هوا و مشکل تشنگی، سهمیه بطری آب روزانه هتل را همراه با کمی تنقلات درون کوله قرار دادیم. از صرافی انصاری که در نزدیکی هتل بود مقداری دلار چنج کردیم که قیمت منصفانه تری نسبت به صرافی فرودگاه داشت و حدوداً هر درهم را 7700 تومان حساب کرد هر چند قیمت آنلاین همان لحظه صرافی های ایران 7400 تومان را نشان می داد که در واقع بهتر بود درهم را از ایران تهیه می کردیم.

حدود ساعت 13:30 دقیقه با مترو به EXPO رسیدیم. برای ساعت 22 قرار گذاشتیم و از هم جدا شدیم. اولین کاری که کردم گرفتن نقشه EXPO بود. طبق این نقشه، نمایشگاه به سه ناحیه تقسیم می شد:

  • Mobility (تحرک) : بخش آبی رنگ نقشه که در راستای نوآوری های فناورانه تحرک تشکیل شده و راهکارهایی برای شهرهای مدرن، هوش مصنوعی و رباتیک، اکتشافات و غیره ارائه شده است.
  • Sustainbility (پایداری) : بخش سبز رنگ نقشه که حول محور حفظ سیاره زمین برای آیندگان می چرخد.
  • Opportunity (فرصت) : بخش زرد رنگ نقشه که در آن پتانسیل افراد و جوامع برای شکل دادن به آینده عرضه می شود.

در هریک از این سه بخش یک ساختار معماری مدرن که نماد آن بخش است در آن منطقه ساخته شده است. اما روی نقشه دو ناحیه صورتی و بنفش هم دیده می شد.

تصمیم گرفتم با توجه به کمبود زمان، تنها غرفه کشورهای مهم هر ناحیه رو ببینم. از ناحیه بنفش رنگ شروع کردم.

 

نقشه اکسپو
نقشه EXPO

اولین غرفه ای که بازدید کردم غرفه عربستان با نمای بیرونی مورب و آینه ای از جنس صفحه ای LED بود. غرفه ای متهورانه که افق بلند پیشرفت در آینده این کشور را نوید می داد. هنگام ورود به این Pavilion با یک پله برقی که به سمت بالا هدایت می شد، وارد یک تونل تاریک شدیم که نشانی از گذشته تاریک این کشور بود. هرچه بالاتر می رفتیم، تونل روشن تر می شد. در دو طرف پله برقی، برج و بارو های سنتی شبه جزیره عربستان ساخته شده بودند در حالیکه روی این بناها تصاویری از رقص شمشیر اعراب، حجله های کاروانی و غیره به همراه موسیقی محلی عربی دیده و شنیده می شد. اما پیام اصلی این غرفه در مسیر پله برقی دیگری که به سمت پائین می رفت تکمیل می شد. مسیری که سرتاسر سقفش از یاقوت کبود پوشانیده شده بود و در حالی که صدای سمفونی بتهوون شنیده می شد، در دو طرف تونل روی صفحات نمایش، عربستان مدرن در حال جشن و نورافشانی دیده می شد.

 

غرفه عربستان در اکسپو
غرفه عربستان در اکسپو

هنگامی که از غرفه عربستان بیرون آمدم، کنار غرفه قزاقستان در حالی که دختران قزاق مشغول اجرای رقص زیبای محلی شان بودند، دقایقی ایستادم.

غرفه بعدی آمریکا بود. صف نسبتاً طولانی پیش رویم بود و بیست دقیقه برای بازدید این غرفه در صف ایستادم. در قسمت اول این غرفه یک ریل متحرک بازدیدکنندگان را به جلو پیش می برد در حالی که دیوارها را صفحات نمایشی با جملات بزرگان آمریکایی و آرزوی مردم دنیا برای اخذ ویزای این کشور پوشانده بود. بخش بعدی مربوط به نقش این کشور در دنیای کنونی داشت. اولین تلفن ساخته شده توسط گراهامبل، یکی از وسایل نقلیه اتوماتیک که در سطح ماه فرود آمده بود و تکه ای سنگی از ماه که فضانوردان با خود آورده بودند، بخشی از کلکسیون تاریخ پیشرفت بشری توسط این کشور را نشان می داد و این پیام را به بازدیدکنندگان مخابره می کرد: “پیشرفت کنونی دنیا ، مدیون آمریکاست” در خروجی غرفه آمریکا، Falcon 9 که یک موشک فضایی به ارتفاع 67 متر بود، شگفتانه به نمایش در آمده بود. این موشک برای جابجایی محموله به مدار زمین طراحی و ساخته شده است و از شاهکارهای دنیای مدرن محسوب می شود. پایه های این موشک به قدری عظیم و بلند بود که زیر این موشک رستورانی شکل گرفته بود.

 

h3BuhAdn3CBCOt55FMUbsEADZTfsUfrmXySvn0jq.jpg
Falcon9

غرفه بعدی که به سراغش رفتم، ژاپن بود. ژاپنی که از نظر من جزء دو غرفه برتر نمایشگاه بود. صفی بسیار طولانی و کند برای ورود به این غرفه پیش رو بود. چند دختر ژاپنی جلوی غرفه زمان تخمینی ورود را با یک تابلو نشان داده بودند تا هر شخص با آگاهی از زمان طولانی انتظار، در صف بیاستد. تقریباً هر یک ربع، بیست نفر وارد غرفه می شدند. دختران ژاپنی با کیمونوهایی که به تن داشتند برای سرگرم کردن بازدیدکنندگان داخل صف، اسم هر نفر را به عنوان یادگاری روی یک برگه به ژاپنی می نوشتند و عنوان می کردند که زیبایی غرفه ارزش این معطلی را خواهد داشت. این سازه یه اوریگامی کاغذی درون یک استخر کم عمق بود که از طرفی این صفحات کاغذی باعث جلوگیری از نور آفتاب می شد و از طرفی آب درون استخر در کنار انعکاس تصویر ساختمان باعث خنکی غرفه نیز می شد.

بالاخره بعد از یک ساعت و نیم نوبت به من رسید. در ورودی این غرفه به ما یک آیفون و هندزفری داده شد تا توضیحات هر بخش از مسیر، بصورت اختصاصی برای بازدیدکنندگان داده شود. اولین بخش این Pavilion، صفحه نمایش تمام قدی بود که روی آن تاریخ ژاپن از سامورایی ها، کُشتی تاریخی سومو و تجارتهای دریایی این کشور، گرفته تا ژاپن مدرن امروزی که خالق و پیشگام صنعت ربات، کارتون، خودرو و غیره است به تصویر درآمده بود. در نهایت روی این صفحه نمایش چهار در معروف شوجی که هر کدام رو به یک فصل باز می شد، به نمایش در آمد که در این هنگام راهنماها از بازدیدکنندگان تقاضا کردند به درها نزدیک شوند و سپس از آنها عبور کنند و وارد فصل ها شوند.

خارق العاده بود. صفحه نمایشی که این تصاویر روی آن به نمایش در آمده بود، هزاران رشته آویزان بودند که با دقت و ظرافت عجیبی کنار هم قرار گرفته بودند به نحوی که کسی تا آن لحظه متوجه رشته ای بودن آن نشده بود و در طرف دیگر با توجه به فصلی که از شوجی آن عبور کرده بودیم تصاویری به نمایش در آمده بود. اما بخش بعدی غرفه بسیار جذاب تر بود. سالنی که دورتادور آن صفحه نمایشی استوانه ای و در وسط آن یک صفحه نمایشی کروی بزرگ قرار داده شده بود. در واقع صفحه نمایش کروی نقش، کره زمین و صفحه نمایش استوانه ای دور سالن، نقش کهکشان و جهان هستی و ما نقش فضانوردان معلقی در کهکشان را داشتیم که از بالا به کره زمین مینگریستیم.

تمام این ماجرا به کمک تاریکی سنگین در سالن، تصاویر چند بعدی اعجاب انگیز، موزیکی ماورایی شبیه موزیک فیلم Interstellar و سیستم های ایجاد کننده مه مصنوعی، حس باورپذیری موقعیت را بیشتر و بیشتر می کرد. بخش پایانی غرفه ژاپن، مربوط به سالن مجلل ماکت های معناگرای ژاپنی می شد. ماکت هایی که ساختمان های آن از مصالح کتاب و ماشین حساب بود.

 

غرفه ژاپن در اکسپو
 غرفه ژاپن در اکسپو

غرفه بعدی، ایتالیا بود با معماری قایق مانندی که مصالح این غرفه را از پوست پرتغال، آسیاب قهوه، جلبک، ماسه و بطری های بازیافتی که اکثراً از دریا و سواحل جمع آوری شده بود. در بخش ابتدایی غرفه با یک ساختار گرد بر فراز گنبد پوشیده از گیاهان وحشی مدیترانه ای که نماد باغ های رنسانس بود، طراحی شده بود. سیستم های سه بعدی دیجیتالی و میدانچه ای با طراحی رومی که در وسط آن نسخه مدرن مجسمه داوود اثر میکل آنژ قرار گرفته بود، از جمله بخش های این غرفه بود.

بعد از غرفه ایتالیا قصد بازدید از غرفه هند را داشتم اما صفی عجیب و غریب طولانی که سر و ته آن مشخص نبود و نمونه کوچکی از جمعیت این کشور بود، بصورت متراکم ایستاده بودند و جالب اینکه معدود بازدیدکننده ای به جز خود هندی ها در این صف دیده می شد. جالب اینکه من در EXPO به تعداد انگشت های یک دست ایرانی ندیدم. از دیدن این غرفه هند صرف نظر کردم.

وارد ناحیه Opportunity شدم. اولین غرفه ای که از این ناحیه بازدید کردم، مصر بود. نیم ساعت در صف ماندم. نمایشگرهای سالن در حال نمایش تاریخ غنی مصر بودند. مجسمه و تابوت یکی از فراعنه که گفته می شد به تازگی کشف شده است، از بخش های مهم این غرفه بود.

غرفه بعدی سوئیس بود. بصورت اتفاقی در صف این Pavilion برادرم را دیدم که کمی جلوتر از من در صف ایستاده بودند و ادامه مسیر را با هم همراه شدیم. ساختار این غرفه یک حجم مکعبی تماماً آینه ای بود. جلوی بخش وسیعی از ورودی اصلی، فرش قرمز رنگ بزرگی منقش به نقشه این کشور، پهن شده بود. در عین حال هر بازدیدکننده هنگام ورود به غرفه تصویر خود را به همراه پرچم سوئیس روی ساختمان غرفه می دید تا تصویر ماندگاری در ذهن هر نفر با پرچم این کشور نقش ببندد. در ضمن چترهایی با پرچم این کشور جهت عکس یادگاری برای هر نفر تدارک دیده شده بود که ما هم عکس های خوبی با این چترها گرفتیم. با ورود به غرفه در مه ای غلیظ محو شدیم.

دور تا دور مارا صفحه نمایش های پانورامایی با تصاویری از کوهستان آلپ در برگرفته بود، که تشخیص واقعیت از مجاز را برایمان دشوار کرده بود. در یک مسیر مارپیچ سربالایی که با نواری نورانی مشخص شده بود ، کوهستان آلپ را در می نوردیدیم. تجربه ای بینهایت شگفت! سپس با یک پله برقی به طبقه زیرین رفتیم. این بخش در واقع نماد چشمه های زیرزمینی آلپ بود که از سقف قطرات آب به پائین می چکیدند و سپس در یک حفره کوچک فرو می ریختند که غیرمستقیم اشاره ای به میزان دقت و برنامه ریزی سوئیسی داشت مانند دقت ساعت های سوئیسی!

 

غرفه سوئیس در اکسپو
غرفه سوئیس در اکسپو

در کنار غرفه سوئیس، غرفه اتریش قرار داشت که به راحتی وارد آن شدیم. معماری این غرفه متشکل از 38 مخروط کله قندی بود که دیواره های داخلی آنها شبیه دیوارهای کاهگلی بودند در حالی که روی دیواره های نمادهای هیدروگلیف مدرن حک شده بود. در واقع هیدروگلیف حروفی هستند که با کشیدن شکل حیوانات یا اشیا نوشته می شوند و در مصر، سومر و عیلام کاربرد داشته است. اما اینجا با تاباندن نور لیزر بر روی هیدروگلیف ها، حس زنده بودن این حروف را ایجاد می کردند که با توجه به تفسیر سخت این حروف، به این روش درک بصری بهتری برای مخاطب ایجاد می شد.

سپس به غرفه چین رفتیم. ساختمان عظیم این غرفه شبیه یک فانوس سنتی چینی بود که در طول شب به صفحه نمایشی از چراغ های دیجیتالی تبدیل می شد. داخل غرفه به موضوعاتی از قبیل هوش مصنوعی و سفر هوشمند پرداخته شده بود.

بعد از چین وارد غرفه کلمبیا شدیم. فضای سبز بیرونی غرفه بسیار دلپذیر و خوش آب و رنگ بود. این غرفه در سه طبقه با ساختاری شفاف طراحی شده بود تا از هر زاویه ای فضای موجود در Pavilion را با جزئیات دیده شود. تفاوت این غرفه با سایر غرفه ها در میزان انرژی بالا و نشاط خاص آمریکای لاتین بود. در هر طبقه بصورت اختصاصی آئین و فرهنگ و رسوم و در عین حال پوشش گیاهی و جانوری و تنوع غذایی هر اقلیم از این کشور معرفی می شد. در پایان معرفی هر طبقه، وارد یک سینمای سه بعدی جذاب با محیط های متفاوت می شدیم که ما را به سفری کوتاه به در نواحی بکر کلمبیا می برد. در طبقه آخر سینما هم برای هر شخص یک ساز کوبه ای بومی کلمبیا تهیه شده بود که همراه با نواختن ساز، آموزش رقص شاد و جذاب قبیله ای و بومی کلمبیا ترتیب داده شده بود .

 

غرفه کلمبیا در اکسپو
غرفه کلمبیا در اکسپو

غرفه بعدی اندونزی بود که در ورودی غرفه خواننده ای محلی در حال خواندن با گروه کوچکش بود. این غرفه الهام گرفته از نقش تاریخی تجارت دریایی در رونق اقتصادی اندونزی داشت.

نوبت به غرفه انگلیس رسید. غرفه ای که تنها در زمینه معماری طراحی شده بود. از مسیری مارپیچ وارد Pavilion شدیم. درون غرفه صدای موسیقی کُر طنین انداز بود. طراحی این غرفه برگرفته از یکی از آخرین پروژه های استیون هاوکینگ با عنوان Breakthrough Message بود که از یک سری رشته های چوبی که مجموعه آنها تشکیل یک مخروط را می داد، ساخته شده بود. در واقع این پرتوها نشانی از پیام بشریت برای فرازمینی هایی است که روزی با ما مواجه خواهند شد و اینکه در آن روز ما خود را چگونه میبینیم و آنها مارا چگونه خواهند دید؟ شاید در آن روز آنها ما را موجوداتی بدوی و تکامل نایافته با سطح هوش و تمدن نزدیک به صفر شناسایی کنند. اما از نظر من شاعرانه ترین بخش غرفه ای Expo، همین پرتوها بودند که بخشی از یک شعر روی هر یک از آنها نوشته شده بود که حامل پیام شاعرانه دوستی زمینی ها در روز هجوم فرازمینی ها خواهد بود!

 

غرفه انگلیس در اکسپو
غرفه انگلیس در اکسپو

ساعت 21 بود و فقط یک ساعت تا پایان ساعت کاری غرفه ها وقت داشتیم. از ناحیه Opportunity به Mobility رفتیم. تصمیم به دیدن غرفه کره جنوبی داشتیم. چون آخرین گروه بازدیدکننده بودیم، خبری از نمایش شمشیر بازی که هنگام ورود بازدیدکنندگان اجرا می شد، نبود. غرفه کره جنوبی شبیه یک زیگورات با مکعب های چرخان هوشمند بود که این مکعب ها، قابلیت نورانی شدن با رنگ های مختلف براساس میزان روشنایی و نیاز رنگی آن ساعت از روز را داشتند. توسط پل هایی که داخل و خارج این زیگورات را بهم وصل می کرد از هر چهار طبقه آن بازدید کردیم. چشم انداز طبقه آخر زیگورات به نمایشگاه، فوق العاده بود. حسابی خسته شده بودیم. بخش آخر غرفه کره، سینمای سه بعدی جذابی بود که صفحه نمایش آن از دیوار روبروی به روی سقف انحنا پیدا کرده بود. برای مشاهده تاریخ کره روی این صفحه نمایش، برای هر نفر تشک بادی روی زمین درنظر گرفته شده بودند. ما هم دراز کشیدیم و کمی خستگی مان درآمد.

 

غرفه کره جنوبی در اکسپو
معکب های نورانی هوشمند زیگورات غرفه کره جنوبی در اکسپو

بعد از غرفه کره جنوبی، کلیه Pavilion ها بسته شدند و به سمت میدان الوصل که محل قرار بود رفتیم. روی صفحه نمایش شگفت انگیز این میدان به مناسبت میلاد پیامبر (ص) با عظمت خاص و خیره کننده ای کلیپ تصویری سامی یوسف در حال پخش بود. در نهایت سوار مترو شدیم و ساعت 24 به هتل رسیدیم و شام مختصری خوردیم و خوابیدیم.

 

روز سوم (1400/8/2) :

ساعت 8:30 صبح بیدار شدیم. تصمیم گرفته بودیم تا بعد از ظهر گشت درون شهری داشته باشیم و بعد از آن به Expo برویم. بعد از صرف صبحانه با مترو به سمت Dubai Mall حرکت کردیم. در ایستگاه موردنظر پیاده شدیم و از طریق یک روگذر طولانی که مترو را به Dubai Mall متصل می کرد به این سنتر رسیدیم. محل و ساعت قرار بازگشت مان را مشخص کردیم و از هم جدا شدیم. اما خطایی که من کردم این بود که تصور میکردم مسیر رسیدن به برج الخلیفه را باید با تاکسی طی کنیم در حالیکه در انتهای این سنتر همین برج قرار گرفته بود و من بیشتر زمانم را در سنتر گذراندم ولی بچه ها متوجه این موضوع شده بودند و خود را به پای بلندترین برج جهان رسانده بودند. اما خود Dubai Mall بعداز Iran Mall دومین مرکز خرید بزرگ جهان است که تقریباً تمامی برندهای پوشاک و لوازم صوتی و تصویری دیده می شدند. البته قیمت ها بسیار بالا بود که شاید با توجه به برند بودن همگی اجناس، قیمت مناسب تری نسبت به ایران داشتند. آکواریوم معروف دبی نیز در همین مجموعه Dubai Mall قرار داشت.

بعد از دو ساعت به محل قرار برگشتیم و مجدداً با مترو به ایستگاه برج العربی رفتیم. در ایستگاه مورد نظر پیاده شدیم و با توجه به فاصله زیادی که تا برج العربی داشتیم بوسیله اتوبوس به محوطه برج العربی رسیدیم. اجازه ورود تنها برای اقامت کنندگان هتل داده می شد. اما عظمت بهترین هتل 7 ستاره جهان، از همین فاصله هم حیرت انگیز بود. هتلی که ارزان ترین غذای آن 1000 درهم و اجاره کوچکترین اتاق آن برای یک شب 6000 درهم بود. برای ساخت این هتل یک جزیره مصنوعی درون دریا ساخته شده و به این ترتیب یک آکواریوم هفت طبقه در زیر این هتل ایجاد گردیده است.

پارک معروف WildWadi نیز کنار برج العربی قرار دارد. این پارک در کنار پارک آبی Atlantis جزء پرطرفدارترین پارک های دبی محسوب می شوند ، هرچند پارک WildWadi به علت قیمت مناسب تری که دارد بیشتر مورد توجه ایرانی ها قرار می گیرد. اما یکی از تسهیلات خوب اقتصادی که برای توریست ها در برخی از شهرهای امارات مانند دبی و ابوظبی فراهم شده است، طرح Voucher یا همان یکی بخر دو تا ببر است. کلیه زنجیره بزرگی که عضو این طرحند که شامل فروشگاه ها و مراکز گردشگری ( مانند همین WildWadi ) می شوند، در اپلیکیشن Entertainer قابل مشاهده است و درصورت مشکل در تهیه Voucher می توان از طریق تماس با شرکت های کارگزاری ایرانی، درخواست خرید آنرا داد.

 

عکسی از برج العربی
نمایی از برج العربی در کنار پارک آبی Wildwadi

پیاده، مسیر کوتاهی را تا ساحل شنی جمیرا پیمودیم. اولین کاری که کردم جمع آوری سنگ و صدف و گوش ماهی برای کلکسیونم بود. تفاوت ملموسی بین سنگ و صدف های دو سمت خلیج فارس مشاهده می شد. در واقع صدف های سمت عربی خلیج فارس صیقلی تر بودند. لوگوی شرکت Shell که نوعی صدف است را نیز در ساحل پیدا کردم. سپس با شنا کردن در این خلیج گرم، حسابی ریلکس کردیم.

سپس با اتوبوس و مترو تا ساعت 19 به EXPO رسیدیم.

وارد بخش Sustainbility شدیم. با توجه به تعریف هایی که از غرفه آلمان شنیده بودیم، همگی متفق القول به این Pavilion رفتیم. حدود بیست دقیقه ای در صف ماندیم. در هنگام ورود با گرفتن اسم هر شخص، تراشه ای الکترونیکی به نام خود شخص زده می شد، تا به دور گردنش بیاویزد. از نظر من این غرفه و غرفه ژاپن ، دو غرفه برتر EXPO2020  بودند. در بخش ابتدایی، بازی های متنوعی براساس راهکارهای تولید انرژی آسان و بازگرداندن مواد به چرخه بازیافت ارائه شده بود که زمان زیادی جهت انجام تمام این سرگرمی های نوآورانه نیاز بود که ما فقط چند تایی از آنها را تست کردیم. در بخش دوم ماکت هایی در ارتباط با شهر آیندگان ساخته شده بود که به دغدغه هایی نظیر مصالح ساختمانی دنیای مدرن و نیاز آسمان خراش ها به همزیستی با گیاهان پرداخته بود.

در بخش سوم، تنوع زیستی گیاهی و جانوری دنیا بر روی صفحات نمایش معلقی به تصویر در آمده بود، به نحوی که بازدیدکنندگان می توانستند آن ناحیه از دنیا را روی نقشه کره زمین بر روی صفحه نمایش دیگری با یک ذره بین فوکوس کنند. بدین ترتیب در زمینه آسیب پذیری هر ناحیه از کره زمین، آموزشی ارائه می شد. جالب اینکه در غرفه آلمان نگاه مستقلی برای ارائه غرفه یک کشور دیده نمی شد و دنیا را یک سرزمین متحد فرض می کرد که دغدغه مندانه از هر شخص نسبت به محیط اطرافش مسئولیت پذیری طلب می کرد. تفکر عمیق آلمانی این غرفه را کاملاً از سایر غرفه ها متمایز می کرد و اگر غرفه  آمریکا پیامی مبنی بر قدرت مطلق جهانی گذشته و کنونی دنیا داشت، پیام غرفه آلمان این بود که آینده بشریت از آن ماست!

اما هیجان انگیزترین بخش غرفه، بخش پایانی آن بود که از بازدیدکنندگان بعد از گذراندن سه مرحله، دوره آموزشی، یک امتحان نهایی اتحاد جهانی گرفته می شد. در این مرحله وارد یک سالن شدیم که دور تا دور آنرا صفحات نمایش سه بعدی احاطه کرده بود و هر بازدیدکننده روی یک تاب نشست. در واقع این سالن نمادی از گردهمایی جهانی بود. با نگاه به هر سوی سالن، ملیت متفاوتی به چشم می آمد. آمیزش رنگ و صدا، جایگاه سیال هر نفر و چراغ های لوستر مانند متحرکی که هر لحظه فرم و نور متفاوتی داشتند، فضای شگفت انگیزی را ایجاد کرده بود. سپس گوینده سالن از هر نفر خواست تا به صورت متحد با دیگران تاب ها را به حرکت در بیاورد تا شروع کننده یک همکاری بزرگ جهانی باشیم. به کمک تراشه الکترونیکی دور گردن مان، اسم تک تک نفرات روی صفحه نمایش نقش می بست تا نقش هر انسان در سازندگی جهان پیش رو را به خوبی نشان دهد.

بعد از غرفه آلمان تصمیم گرفتیم از هم جدا شویم تا آخرین ساعات مان از رویای Expo را با سرعت بیشتری به غرفه های مورد نظرمان بپردازیم. کنار غرفه آلمان، غرفه اسپانیا بود که از لحاظ معماری شبیه غرفه اتریش بود با این تفاوت که مخروط های آن از جنس برزنت بودند. با باز بودن نوک مخروط ها، جریان هوا مانند برج های خنک کننده عمل می کردند و هوای مطبوعی در این غرفه به وجود آمده بود. در ورودی این Pavilion یک مجسمه حلقوی بنام El Dinamo از سقف آویزان شده بود. از یک رمپ مدور در حالیکه به سمت زیرزمین این سالن می رفتیم، El Dinamo نسبت به موقعیت هر شخص داخل سالن، تغییر شکل و رنگ می داد. اما بخش پایانی این غرفه شگفت آور بود.

با باز شدن در این بخش، سرسبزی و طراوت که با نورپردازی در کف و دیواره ها ایجاد شده بود به همراه صدای چهچه بلبل، آغاز مسیر یک جنگل پیمائی مدرن بود. جنگلی مصنوعی و هوشمند! ساقه های درختان این جنگل بر اساس عادات پایدار ساکنانش قابلیت تولید اکسیژن را داشتند. یک واگن Hyperloop شش نفره بنام Zeleros Z01 که از سریع ترین وسایل نقلیه جهان است، در انتهای این جنگل دیده می شد و مدعی بود در آینده ای نزدیک فاصله بین پاریس تا مادرید را در 90 دقیقه و فاصله لاس وگاس تا سانفرانسیکو را در 50 دقیقه خواهد پیمود( سرعتی در حدود 1000 کیلومتر در ساعت). Hyperloop در آینده نقش مهمی را در ترابری جهان ایفا خواهد کرد.

 

غرفه اسپانیا در اکسپو
غرفه اسپانیا در اکسپو

غرفه بعدی نیوزیلند بود. غرفه ای که به نقش مهم دریا در ادامه حیات اقتصادی این کشور تاکید داشت و با ترکیب واقعیت و مجاز عنصر آب، سعی در درک و باورپذیری بهتر موقعیت داشت.

سپس به غرفه هلند رفتم. بخشی از این غرفه نیز مانند چند غرفه دیگری که به آن اشاره شد، ساختاری مخروطی شکل داشت که نشان دهنده اهمیت این نوع سازه در معماری مدرن از لحاظ ایجاد جریان هوا، جذب رطوبت و تنظیم دما بود. روی بدنه بیرونی این مخروط، باغی عمودی که شاید الهام گرفته از باغ معلق بابل بود، دیده می شد و بر روی دیواره داخلی آن قارچ پرورش داده شده بود. در واقع این ساختار دودکشی مانند، آب مورد نیاز خود را از رطوبت هوا جذب می کرد و حتی قابلیت تولید 800 لیتر آب در روز را نیز داشت! حالا چه کشوری برازنده تر از هلند برای لقب مهد گل؟! وارد فضای داخلی مخروط شدیم و به هر نفر یک چتر دادند. با باز کردن چتر در بالای سر، هر چتر پرده نمایشی شد برای تابدن نور ویدئو پروژکتور روی آن تا چگونگی پرورش قارچ های این بخش بصورت انیمیشن به تصویر در آید. در نهایت آبی که در طول روز از رطوبت هوا ذخیره شده بود، بصورت آبشاری از بالای مخروط رها شد و بوی نم خاک هلندی فضا را عطرآگین کرد.

کنار غرفه هلند، غرفه تحسین شده سنگاپور بود اما متاسفانه بخاطر عجله ای که داشتم، متوجه آن نشدم. با توجه به تعریفی که بچه ها از غرفه روسیه کرده بودند، تصمیم گرفتم از این غرفه که در بخش Mobility قرار داشت، دیدن کنم. فاصله زیادی را باید طی می کردم. بنابراین با کمک راهنماهای Expo که اکثراً سیاه پوستان آفریقایی تبار خوش برخوردی بودند با اتوبوسی که کمربندی نمایشگاه را دور می زد به غرفه روسیه رفتم. طراحی ساختمان خوش رنگ و لعاب این غرفه از هزاران لوله رنگی به شکل یک سیاره ساخته شده بود که اشاره به عظمت این کشور داشت. یک کره دیگر نیز داخل این کره طراحی شده که برگرفته از عروسک ماتروشکای روسی که در دل یکدیگر قرار می گیرند، بود. وارد کره داخلی شدم که سقف کره، مانند آسمان شبی پرستاره بود و مجسمه معلقی از مغز انسان که نشانه ادای احترامی به این عضو از بدن بود، دیده می شد. تصویر آن آسمان پرستاره روی این مغز معلق منعکس شده و روزی همین مغز کاشف تک تک آن ستارگان خواهد بود. در دور تا دور این سالن نیز آخرین دستاوردهای روباتیک و هوش مصنوعی این کشور ارائه می شد.

 

غرفه روسیه در اکسپو
غرفه روسیه در اکسپو

غرفه کناری روسیه، غرفه ترکمنستان جز نمای معماری برجسته چوبی آن که برگرفته از طرح اسب اصیل ترکمن ( اسب آخال ) بود، چیز خاصی نداشت.

 

غرفه ترکمنستان در اکسپو
غرفه ترکمنستان در اکسپو

از غرفه الجزایر هم بصورت گذری که به سبک معماری برج های سنتی آن منطقه ساخته شده بود، دیدن کردم.

دقیقاً راس ساعت 22 بود که به غرفه ایران رسیدم و موفق به ورود به غرفه نشدم. اما مهمترین بخش غرفه ایران، ساختار معماری آن بود که خبرهای ضد و نقیضی در ارتباط با قرار گرفتن ایران در بین هشت غرفه برتر Expo از لحاظ معماری شنیده می شد. ساختار معماری ایران در واقع چند حجم مکعب مستطیل با گردهمایی چند جعبه آبی رنگ، ایجاد شده بود و محدوده هر مکعب با پرده های رشته ای که هر رشته شبیه یک تسبیح با دانه های رُسی بود پوشانده شده بود که ترکیب دو رنگ آبی فیروزه ای و خاکی تقابل میان زمین و آسمان را نشان می داد. طبق نقشه غرفه ایران، مهمترین بخش های آن غذاخوری سنتی ایرانی و بخش اختصاصی آموزش فرش بافی برای هر بازدید کننده بود.

شاید باورکردنی نباشد اما ایران از قدیمی ترین کشورهای شرکت کننده در Expo است و برای اولین بار در سال 1851 با درایت ابرمردی بنام امیرکبیر در Expo لندن شرکت نمود.

 

غرفه ایران در اکسپو
غرفه ایران در اکسپو

غرفه کناری ایران، فرانسه بود که روزگاری برج ایفل را در افتتاحیه  Expo1888 پاریس به عنوان دروازه نمایشگاه به جهان معرفی کرده بود. در واقع برج ایفل نماد آغاز مدرنیته و کاربرد همگانی فولاد بوده است.

وقت خداحافظی با Expo خاطره انگیز بود. از کنار غرفه های ندیده، می گذشتم اما حس رضایت مندی کاملی از ترتیب برنامه بازدید غرفه های مد نظرم داشتم و تقریباً درصد بالایی از غرفه های خوب و متوسط نمایشگاه را نسبت به محدودیت زمانی سفر، بازدید کرده بودم. به میدان الوصل برگشتم تا با بچه ها همراه شوم.

باید برای برگشتمان مجدداً تست PCR می دادیم که در دبی هزینه هر تست تقریباً 100 درهم بود. اما خوشبختانه Expo امکان تست PCR رایگان را برای بازدیدکنندگان فراهم کرده بود. با اتوبوسهای Expo به محل نمونه گیری PCR که کمی با بخش نمایشگاهی فاصله داشت، رفتیم و تست دادیم و بنا شد نهایتاً تا هشت ساعت بعد جواب ها به ایمیل مان ارسال گردد. با اتوبوس به ایستگاه مترو برگشتیم اما چون ساعت از 24 گذشته بود، مترو تعطیل شده بود. از راهنماهای نمایشگاه کمک خواستیم که تازه متوجه اتوبوس های رایگان Expo تا Dubai Mall شدیم. حدوداً یک ساعت با اتوبوس تا Dubai Mall راه بود و از آنجا با یک تاکسی استیشن 5 نفره که 29 درهم کرایه اش شد به هتل رسیدیم. برای شام به یک فست فود شاپ نزدیک هتل رفتیم و دو سینی خانواده ناگت که هر سینی برای سه نفر کافی بود سفارش دادیم. قیمت هر سینی 100 درهم و قیمت هر پپسی هم 10 درهم بود(البته در دبی ، رستوران های ایرانی خوبی هم وجود دارند که می توانید آنها را در لیست رستوران های ایرانی دبی مشاهده کنید).

نزدیک ساعت 2 بامداد به هتل برگشتیم و که جواب PCR ها هم آمد و خوابیدیم.

 

روز چهارم (1400/8/3):

ساعت 7:30 صبح بیدار شدم و با توجه به اینکه ساعت 16 زمان پرواز برگشت مان به ایران بود، وسایلم را جمع کردم و بعد از صرف صبحانه جهت گشت و گذار در مراکز خرید از هتل خارج شدم. یکی از شعب فروشگاه های زنجیره ای Day to Day در نزدیکی هتل قرار داشت. قیمت های فروشگاه بسیار مناسب بود. چند خرید کوچک از جمله یک المان شیشه ای دبی و چند نوع سس کچاب خریدم. سس های کچاب دبی فوق العاده خوش طعم هستند و با طعم متفاوتی با سس های ایرانی دارند. سپس با مترو به یکی از شعب فروشگاهی LULU Market که از فروشگاه زنجیره ای معروف امارات است ، رفتم. از شیر مرغ تا جان آدمیزاد در این فروشگاه دیده می شد و در بخش پوشاک بسیاری از برندها، اجناس خود را در کلاسی متوسط و با تعدادی محدود عرضه کرده بودند. از همین بخش پوشاک چند تیشرت و شلوار تهیه کردم.

سپس با مترو جهت بازگشت به هتل به ایستگاه الاتحاد برگشتم. اما در خروجی مترو چشمم به یک مرکز خرید بنام AlGhurair Center خورد که در این مدت هم چند بار از کنارش گذشته بودم و اصلاً برام قابل تصور نبود که سنتر خوبی باشد اما وقتی جهت کنجکاوی وارد شدم،  با دیدن سنتری لاکچری که تمام شعب برندهای پوشاک در آن دیده می شد، ترغیب شدم با توجه به ضیق وقت به سرعت سری به برندهایی که قیمت مناسب تری دارند مانند Zara, Koton و LC Waikiki بزنم. به سرعت خرید هایم را انجام دادم و که همین باعث شد با تاخیر به هتل برسم. خوشبختانه بچه ها اتاق را تحویل داده بودند و در لابی منتظر من بودند. با تاکسی به فرودگاه رفتیم. در کنار یکی از گیت های ورودی فرودگاه متوجه مدارک شخصی شدیم که روی زمین افتاده بود. اتفاقی که برای ما چند روز پیش افتاده بود و حال آن شخص کاملاً برای ما قابل درک بود مخصوصاً که پاسپورت هم توی مدارک دیده می شد. سعی کردیم با در جریان گذاشتن این موضوع با مسئولان فرودگاه کمکی کرده باشیم.

حدود ساعت 16:30 پرواز کردیم و ساعت 18 در فرودگاه امام خمینی فرود آمدیم.

امیدواریم از مطالعه این مطلب در سایت سفرنامه لذت برده باشید و نظر خود را در خصوص این مطلب بیان فرمایید.

باتشکر

نویسنده: نیما ماهان

منبع : لست سکند

حتما ببینید

سفرنامه هند

سفر معنوی هندوستان

سفر معنوی هندوستان     قسمت اول (سفر به درون یا بیرون!) تا جایی که …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *