ونیز برخلاف خیلی از شهرهای دنیا هرچی بیشتر بتونی توش گم بشی، بیشتر قشنگیاش رو بهت نشون میده. تو این نوشته میخوام بگم چطور باید تو قشنگیهای ونیز گم شد. الان احتمالن با خودت میگی این که دیگه ارزش نوشتن نداره، همه بلدن گم بشن اما باید بگم که چون ونیز شهر خیلی کوچیکیه و همیشهی خدا پر از توریسته، گم شدن توش کار راحتی نیست. به خصوص اون «گم شدنی» که تو نظر منه. منظور من از گم شدن این نیست که ندونی دقیقن کجایی یا نفهمی این خیابونی که توش هستی به کجا میخوره. منظور من اینه:
گم شدن تو ونیز درست مثل این که تو چشمای کسی که دوست داری نگاه کنی و گم بشی یا از اون مدل گم شدنها که حتی اسمت هم یادت بره اما نه تنها برات مهم نباشه بلکه کاملن با این قضیه اوکی باشی..
سربسته بگم این نوشته یه راهنمای کامله برای اینکه بگم چطور باید تو ونیز گم بشی به عنوان کسی که این حس گم شدن با لبخند رو فقط تو یه شهر این دنیا تجربه کرده و هرموقع دلش برای این حس تنگ میشه میدونه باید برگرده به یک شهر! ونیز!
۱. نقشه رو فراموش کن
خود من از اون دسته از آدمام که با گوگل مپ رفاقت دیرینه دارم. میخوام بگم محاله ممکنه از کسی آدرس بپرسم تا وقتی که گوگلمپ هست یا تو سفرهام مدام نقشهی گوشی دستم نباشه. اما تو ونیز باید وانمود کنی چیزی به اسم نقشه وجود نداره.
چی؟ هتل یا محل اقامتت رو گم میکنی؟ باشه واسه پیدا کردن جایی که موندی یا محل اقامتت و ایستگاه قطار و فرودگاه از نقشه استفاده کن ولی وقتی تو خود شهر پیاده راه افتادی به قدم زدن و گشت و گذار، دیگه نقشه رو فراموش کن. برات مهم نباشه که این کوچه تهش به کجا میخوره. همینجوری باید سر هردوراهی ببینی حس و حالت چیه و همون طرفی بپیچی که دلت میگه. بهت قول میدم به جای بدمنظرهای نخواهی رسید.
اگه یه جایی حس کردی داری دور خودت میچرخی هیچ نگران نشو، کافیه یه نگاه به دور و برت بندازی که تابلوی میدون سن مارکو رو ببینی. به حرفم اعتماد کن، این تابلو همه جا هست!
۲. زمان رو فراموش کن
اونایی که وقت محدودی دارن که تو ونیز بچرخن همونایی هستن که مدام حواسشون به ساعتشونه، مدام فکرشون درگیر اینه که نکنه از ترن یا هواپیماشون جا بمونن. این دسته از آدما از حس و حال ونیز تقریبن چیزی متوجه نمیشن، فقط میتونن بگن تو این شهر حضور فیزیکی داشتن.
برای گشتن تو ونیز حداقل یک روز کامل رو در نظر بگیر. یک روز که توش نگران هیچی نباشی، قرار ملاقاتی نداشته باشی و لازم نباشه سر ساعت خاصی به جایی برگردی. اینجوری میتونی هرجا که دلت خواست تو یکی از کافه/ رستورانهای دنج ونیز، گوشهی کوچه پس کوچههای ونیز راحت بشینی یا یه بستنی ایتالیایی دستت بگیری و بری روبروی دریا بشینی و فکر کنی چطوری این قایقها و کشتیها با هم تصادف نمیکنن.
۳. از جمعیت فرار کن
راحت بهت بگم تو هیچوقت نمیتونی این شهر رو «خلوت» ببینی. چیزی به اسم فصل کم رفت و آمد برای جایی مثل ونیز خنده داره. تابستونا به خاطر آب و هوای گرم و آفتابیش و زمستونا بابت کارناوالهای مختلفی که توش برگزار میشه همیشهی خدا جمعیت تو این شهر موج میزنه. پس چی دارم میگم؟ با این اوصاف چطور میتونی از جمعیت فرار کنی؟ الان بهت میگم رمز موفقیت چیه.
خیابونهای خیلی شلوغ ونیز حد فاصل بین ایستگاه قطار یا ایستگاه ابتدایی قایقها تا پل ریالتو یا میدون سن مارکوی معروفه. واسه همین کافیه یکی دو بلوک از این خیابونا و اون جمعیت فاصله بگیری تا میدونای خلوت و گوشههای دنج زیبا خودشون رو بهت نشون بدن. من دو بار تو دو زمان مختلف سال به این شهر سفر کردم و میتونم تضمین کنم که هنوزم تو ونیز جاهایی هست که میشه دور از هیاهو نشست و از سکوت دریای آدریاتیک یا کوچههای رودخونهای زیبا لذت برد. اگه یارتون هم کنارتون باشه که دیگه فبهی المراد. اگه هم که نه! کتاب آن یار مهربان رو از کولهی همراهتون بیرون بیارین که وقتشه.
۴. با ونیزیها معاشرت کن
واقعیت اینه که جمعیت ونیز – یعنی اونایی که تو این شهر کار و زندگی میکنن – به شدت رو به کاهشه چون هتلداران یا پولدارانی از کشورهای مختلف خیلی از خونهها رو از صاحبان قدیمی ونیزی خریدن و اونا از این شهر قدیمی به جای دیگهای مهاجرت کردن.
اما با تموم این تفاسیر، هنوزم آدمای عادی تو این شهر زندگی و کار میکنن. اونایی که مثل ما هرروز از خونهشون میان بیرون و میرن سرکار یا پامیشن میرن سوپری محله که پنیر و نوشیدنی! بخرن. مردم معمولی اهل ونیز که نیاز به پیچ و مهره دارن یا بعضی وقتا زنگ میزنن آتش نشانی که کمک بخوان. پیشنهادم بهت اینه که این آدما رو پیدا کنی. چه جوری؟ پاشو برو تو سوپرمارکت یا پیچ و مهره فروشی یا دم یه آتش نشانی! حتمن ونیزیها رو پیدا میکنی که ازشون بپرسی به کدوم رستوران میرن که غذای خوب و ارزون بخورن یا کدوم گوشهی شهر هست که عصر جمعهشون رو توش بگذرونن. مطمئنم که پشیمون نمیشی و حسابی غافلگیر میشی.
تو این نوشته من فقط سعی کردم بهت بگم که چی تو ونیز منتظرته، اما تو نوشتهی بعدیم قراره از راههای عملی سفر ارزون تو یکی از گرونترین شهرهای دنیا یعنی ونیز برات بنویسم. نظر تو راجع به این شهر چیه؟ برامون بنویس.
*تیتر این مطلب از رو کتاب «برو ولگردی کن رفیق» نوشتهی مهدی ربی گرفته شده!