ماسوله-فومن-سیاهکل
سه شنبه-ماسوله
دیشب خسته و کوفته به ماسوله رسیدیم ساعت ۱ نصفه شب اما اینجا کاملا زنده و شلوغ بود.مسافرهای زیادی اومده بودند.کلی ماشین تو یه ذره راه ماسوله جردن بازی میکردند.
در ادامه با سفرنامه ماسوله از سایت سفرنامه همراه باشید.
علی از قبل یک خونه رو اجاره کرده بود که ۹ نفری بریم توش.در واقع یک اطاق با یک آشپزخونه کوچولو و یک دستشویی و حمام.بچه ها رخت خوابها را پهن کردند و رفتند توش که مثلا بخوابند! کله سحر علی پاشده بود و با صدای بلند نماز میخوند تازه فهمیدیم پویان طفلکی چی میکشیده. مریم هم که طبق معمول اصلا نخوابید و صبح زود رفت پیاده روی.حالا تصور کنید ۹ نفر بخوان به ترتیب برن حمام و دستشویی نفر آخر ساعت چند بهش نوبت میرسه.از همه بدتر این بود که داخل حمام یک زنگ تعبیه شده بود که تا صبح هرکی میرفت دستشویی اشتباهی به جای کلید برق یک بار اونو میزد و ما تا میومدیم چشمامون گرم خواب شه با صدای زنگ از خواب میپریدیم…عالمی داشتیم ها!
صبح با صدای خروس و قد قد مرغا از خواب بیدار شدن چه حالی داره مخصوصا وقتی یک گربه کوچولو هم کنار در اطاق خودشو لوس کنه واسه یه لقمه غذا… خدا وکیلی خونه قشنگیه مخصوصا نمای بیرونش خیلی بامزه است. و خدا رو شکر خیلی هم بالا نیست چون بردن چمدانها از ماسوله پله کانی کار طاقت فرسایی است.صاحب خانه بالای سر ماست نه اینکه خونه ۲ طبقه باشه بلکه در واقع حیاطش پشت بام خانه ماست نمیدونم با سرو صداهای دیشب ما تونست بخوابه یا نه.
*روستای ماسوله در جنوب غربی شهرستان فومن و در ۶۳ کیلومتری رشت واقع شده و آب وهوای معتدل دارد. معماری بومی، چشمه سارها، آبشارها و رودخانه «رودخان» و جنگل سرسبز مطلوبیتجهانگردی جذابی به آن بخشیده است. معماری ماسوله یکپارچه و خانههای آن دو طبقهاند. این خانهها شاملدالان ورودی، انبار و سیاهچال است و با یک رشته پلکان به هم متصل میشوند. پشت بام یک خانه، حیاطخانه بعدی است. بقاع بسیار قدیمی عون بن علی (ع) و عون بن محمّد در ماسوله قرار گرفتهاند که واجد ارزشهای زیارتگاهی هستند.
صبح کله سحر مریم رفت واسمون نون بربری تازه خرید و تخم مرغ محلی.خودش هم زحمت درست کردن یک املت توپ! رو کشید.جای همگی خالی خوردن یک صبحانه مفصل در هوای پاک و دلچسب ماسوله چه حالی داره…
اینجا اطاق ماست و اون کمدی که مشاهده میکنید در واقع اطاق پرو بچه هاست.از آن جاییکه برای عوض کردن لباس هیچ جایی وجود نداشت بچه ها موقع تعویض لباس به درون اون کمد میرفتند و یک لباس به در آویزون میکردند تا بقیه بفهمند اطاق پرو اشغال است…
فومن-سیاهکل
شهرستان فومن تا تهران ۳۷۱ کیلومتر فاصله دارد. آب و هوای آن معتدل و مرطوب است. نواحی کوهستانی جنوب غربی آن، آب و هوایی مناسب دارد. رودخانههای متعددی از سلسله جبال جنوبی آن سرچشمه گرفته و به مردابانزلی منتهی میشوند.
فومن در سالهای نفوذ اسلام و قدت یافتن حکمرانان محلی به عنوان مرکز بخش غربی گیلان، شناخته میشد. فرمانروایی امیران این منطقه عمدتاً به خانواده «آل اسحاق» نسبت داده میشود که خود را از اخلاف اشکانیان میدانستند. اولجایتو، امیر دباج (حکمران محلی گیلان) را به اطاعت خود فرا خواند و سرانجام اینناحیه به تصرف مغولان در آمد. در سال ۷۶۶ ه.ق سادات آل کیا از مازندران به گیلان مهاجرت کردند. نبردی میان آل کیا و آل اسحاق درگرفت و سرانجام امیر دباج که از آل اسحاق بود در سال ۷۹۱ ه.ق در بیرون رشت به قتل رسید. در سالهای ۹۰۷ تا ۹۲۱ ه.ق در زمان شاه اسماعیل صفوی، «امیر حسام الدین» فرزند «امیر دباج» براین منطقه حکمرانی میکرد. در زمان حکومت صفویه، آخرین فرمانروای فومن از دودمان آل اسحاق از سپاه قزلباش شکست خورد و سراسر گیلان ضمیمه حکومت صفویه گردید. فومن در دوره معاصر شاهد قیامهای دوران پیش از مشروطیت و سالها بعد از آن بوده است. در زمان قیام جنگلیها، فومن پناهگاه مهّم جنگلیان بود.در حال حاضر، فومن یکی از شهرهای زیبای استان گیلان است که فضاهای جالب توجه جهانگردی دارد.
ماسوله به فومن
صبح به سمت فومن راه افتادیم.این جاده ماسوله به فومن محشره.یک راه کوهستانی پیچ در پیچ ک وقتی هوا ابریه مثل یک رویای مه گرفته که با رنگ سبز رنگ آمیزی شده میمونه.اطراف جاده پر از آلاچیقهای چوبی و رستورانهای سنتی و ساده است.هوا بوی دود میدهد و آسمان دود گرفته است.جا به جا چادر های مردم ساده و بی آلایش و خاکی هویداست.از هر آلاچیق بوی کباب میاید و پایت را به ماندن تشویق میکند.بارانی میبارد که خیست نمیکند و میکند.یک نم نم شاعرانه که انگار با پوست تنت عشق بازی میکند.عجیب هوای عاشق شدن دارد این جنگلهای سبز لاکردار…
اینجا چی میچسبه؟رفتن و رفتن و با صدای ابی در جاده ها گذشتن یا نه انگار با صدای آواز ابی در جاده ها برای همیشه ثبت شدن.اینجا زندگی با تو بازی میکند و تو نمیدانی که برنده هستی یا بازنده اینجا خود گم شدن است.اینجا مامن لیلی است و آغوش مجنون.
به شهر فومن رسیده ایم.شهر مجسمه ها.در سالهایی دور این شهر حکمران زنی داشت که به هنر مجسمه سازی علاقه زیادی داشت.به همین سبب این هنر را گسترش داد تا جاییکه در گوشه و کنار این شهر زیبا مجسمه های دلفریبی چهره شهر را دو چندان زیبا کرده است. مجسمه ای که در عکس مشاهده میکنید ؛آناهیتا در حال ارابه رانی ؛ است.در اوایل انقلاب سر مجسمه را به علت اینکه گیسوانش مشخص بود شکستند اما دوباره ترمیم شد و یک نیم تاج بر سرش قرار دادند.این مجسمه سمبل فومن است.پارک معروفی به نام ؛پارک میوه؛ دارد که در آن نیمکتهایی به شکل میوه های گوناگون ساخته شده است.همچنین در جای جای شهر مجسمه های زنان گیلانی با لباسهای سنتی دیده میشود.سوقاتی مهم شهر کلوچه های خاص آن است.
بسیار از جنگلهای سیاهکل شنیده ایم.جنگلهایی انبوه و زیبا و دلفریب به همین دلیل گروه تصمیم به رفتن به سیاه کل گرفته است.اینجا استخری بزرگ در مرکز شهر سیاهکل است که بچه ها در آنجا کمی استراحت کرده و نماز ظهر را خوانده و به سوی جنگل لونک که یکی از جنگلهای سیاهکل است حرکت میکنند.
نگاه کنید به تلولو سایه های خانه های روستایی بر سطح صیقلی آب…اینجا آب آیینه است و آیینه خجل از وقار آب…
لونک-چمخاله
از سیاهکل که میپیچی به سمت جنگلها تازه میفهمی که چرا اسم این محل رو گذاشتند سیاهکل! انبوهی از درختان کهن و سر به فلک کشیده فضای تاریکی در اطرافت ایجاد میکند. یک فضای سنگین و مرطوب.اینجا محل مناسبی برای پیاده روی است.آبشار زیبایی در دل جنگل گردشگران بسیاری را به این محل جذب کرده است.اینجا جنگل لونک است.اقلیمی خاص با تنوع گیاهی گوناگون که همچو فرشی سبز زیر پایت را مفروش کرده است.
سر راه برگشت اگر دلت خواست میتوانی به سراغ دریا بروی.در گیلان برخلاف مازندران دسترسی به دریا خیلی راحت نیست اما سواحلی زیباتر و بکرتر دارد.به نظر من گیلان هنوز زیر چکمه ما شهری ها داغون! نشده است.هنوز اصالت تاریخی و طبیعی خود را حفظ کرده است. هنوز در گوشه گوشه اش خانه های روستایی با شیروانیهای سفالین دلت را میبرد.برخلاف مازندران که تا چشم کار میکند هنر معماری در ساختن ویلاهای شیک در تعارض با هنر بکر طبیعت است.
اینجا ساحل چمخاله است.ساحلی پهناور و شنی.بعد از اینکه سطح آب دریای خزر بالا آمد دیگر کمتر محلی پیدا میشود که ساحل شنی وسیعی داشته باشد.یادم میاید کودک که بودیم در کنار دریای شمال عشقمان بود یافتن صدفهای رنگارنگ و با بیلچه و سطلهای پلاستیکیمان قلعه شنی ساختن…اما متاسفانه این روزها ساحلی به آن معنا وجود ندارد…اما چمخاله هنوز نوستالوژی کودکیمان را زنده میکند…(به تنهایی این مرد ماهیگیر نگاه کنید شما را یاد چه میندازد؟)
امیدواریم از مطالعه این مطلب در سایت سفرنامه لذت برده باشید و نظر خود را در خصوص این مطلب بیان فرمایید.
در ضمن پوزش می طلبیم به دلیل عدم نمایش تصاویر سفرنامه ماسوله که علت اصلی آن از سرویس خارج شدن وبلاگ نویسنده هست
باتشکر
۱۵/۳/۸۶
منبع:وبلاگ بیا تا برویم