تجربه همزمان آرامش و هیجان در شهر منابع عظیم نفتی و گاز ایران در عسلویه
چندی پیش برای تفریح قصد سفر به اطراف شیراز را داشتم که به دلایل مشغله کاری امکان پذیر نشد. اما باعث شد با گروهی آشنا شوم تا چنین سفر پرهیجان و لذت بخشی را در شهر گرم و صنعتی عسلویه تجربه کنم. زمانی که تبلیغ تور سه روزه عسلویه را دیدم شروع به تحقیق در مورد این شهر کردم. متاسفانه منابع فارسی خیلی کمی درباره بسیاری از شهرهای ایران از جمله عسلویه وجود دارد که باعث می شود دید کاملا اشتباهی نسبت به این مناطق داشته باشیم. با اینکه سعی کرده بودم اطلاعاتی درباره این شهر کسب کنم و بعد در تور ثبت نام کنم اما اکنون با قاطعیت خدمتتان می گویم تصورم از این سفر چیز کاملا متفاوتی بود. حتی در تحقیقاتم سفرنامه مناسبی از این شهر هم پیدا نکردم به همین دلیل تصمیم گرفتم تجربیات خودم را به صورت سفرنامه ثبت کنم تا در صورتی که قصد سفر کردید دید واقعی تری نسبت به آن داشته باشید.
در ادامه با سفرنامه زیبای عسلویه به نویسندگی الی پیامی از سایت سفرنامه همراه باشید.
بندر عسلویه یکی از شرقی ترین شهرهای استان بوشهر در کرانه خلیج فارس است که منطقه ویژه اقتصادی انرژی پارس محسوب می شود. این شهر یکی از مهمترین مناطق نفتی ایران است. به دلیل وجود نیروگاه، هوای نسبتا آلوده ای دارد. جمعیت آن حدودا 14000 نفر می باشد و زبان بومی این شهر عربی است که اکثرا هم سنی هستند.
اگر بخواهید مستقیم از تهران به عسلویه بروید سه راه وجود دارد: 1-ماشین شخصی 2-اتوبوس 3-هواپیما.
از آنجا که مسیر بسیار طولانی است و در جنوبی ترین نقطه کشور است ماشین شخصی جزو انتخاب من نبود. سفر با اتوبوس را هم یکی از دوستان برایم توصیف کرده بود که آن را توصیه نمی کنم. (به طور متوسط 18 ساعت راه است که از پایانه جنوب هر روز اتوبوس دارد که از نظر کیفی تعریف چندانی ندارد و قیمت آن حدود 110هزار تومان است که گاها به آن تخفیف خورده و ارزان تر می شود.)
من گزینه سوم را انتخاب کرده و بلیط خریدم و مبلغ توری را نیز که در عسلویه به آنها می پیوستم واریز کردم و با هیجان برای آغاز سفرم روزشماری کردم.
روز اول:
با یکی از دوستان حدود ساعت 10 صبح بود که به شهر رسیدیم.
توضیح تصویر: نیروگاه نفت پارس
قصد داشتیم قبل از پیوستن به تور، گشتی در شهر بزنیم و با مردم آن آشنا شویم. در واقع خیلی زود از این تصمیم پشیمان شدیم. ابتدا سوار یک تاکسی شدیم تا ما را به بازار ماهی فروش ها ببرد که در راه درباره مردم بومی حرفهای نامناسبی زد به طوری که اعتماد هر مسافری را نسبت به آنها از بین می برد. توجه چندانی نکردیم و پیاده شدیم.
توضیح تصویر : روبروی بازار ماهی فروش ها
در این موقع صبح، شهر به شدت خلوت بود. برای ما که از شهر شلوغی مثل تهران میرفتیم خلوتی شهر باعث تعجب بود. قبل از سفر نمی دانستم تعداد زیادی از مردم بومی عرب هستند. دقیقا مدل برخوردشان مانند آنها بود. هر چند اوایل سعی می کردیم این موضوع را انکار کنیم و بگوییم خب اینها هم ایرانی هستند اما خب طرز برخوردشان با خانمها بیشتر شبیه به عربها بود تا فارسها که این موضوع کمی ما را معذب کرد. پس از بازدید از بازار نیمه تعطیل ماهی، کمی تو ذوقمان خورد. شروع به حرکت به سمت مرکز شهر و بازار اصلی کردیم که حدودا 500، 600 متر فاصله میشد که برای من پیاده راه زیادی به نظر نمی آمد اما از زمان شروع حرکت هر ماشینی که از کنارمان رد شد یک بوقی هم زد و رفت. انقدر که دیگر عصبی شده بودیم که اینها دیگر چه جور آدم هایی هستند. مغازه دارها هم کلا حوصله جواب دادن نداشتند.
توضیح تصویر : خیابان های مرکز شهر
سرویس بهداشتی تمیزی هم در این قسمت از شهر نیافتیم. انقدر که دیگر کلافه شده بودیم که آیا کار درستی کرده ایم که به این شهر آمده ایم؟ حتی داشتیم راه های بازگشت به تهران و تغییر روز بلیط را هم بررسی می کردیم تا اینکه با دوستم تصمیم گرفتیم ابتدا با مجری تور تماس بگیریم و به آنها ملحق شویم و اگر باز هم اقامت در این شهر را دوست نداشتیم یک راست به فرودگاه برویم.
سفر، چالش بسیار دارد اما چیزی که در این مدت یاد گرفته ام این است که بهترین راه حل صبر زیاد است تا به مقصود برسیم.
از زمانی که به دوستانمان ملحق شدیم روی قشنگ شهر برایمان آشکار شد. بلوارها زیباتر به نظر می رسیدند و می توانستم با احساس امنیت بیشتری به سواحل زیبای خلیج فارس نگاه کرده و لذت ببرم.
ابتدا به منطقه/خلیج نایبند رفتیم و کمی کنار ساحل نشستیم.
در سواحل آلاچیق یا کلبه هایی وجود داشت که از چوب نخل های خرما ساخته شده بود و داخل آن بسیار خنک بود.
می توانستی در کنار ساحل خلوت نشسته و به صدای دلنواز آب گوش کنی. آب زلال و هوای مطبوع معتدل که حدود 25درجه سانتیگراد بود. پس از آن نیز به بالای یکی از صخره های بلند رفتیم و پرش از ارتفاع به آب را تجربه کردیم که لذت فراموش نشدنی را به همراه داشت.
سپس به سمت شهر برگشتیم و بعد از پیوستن تمام اعضای تور، به یکی از سواحل رفتیم و کمپ زدیم. هوا خنک، دلنشین و حدود 17 درجه بود و نسیم خنکی از سمت جنوب و دریا به سمت ما می وزید.
روز دوم:
صبح با صدای موج های آرام دریا از خواب بیدار شدم. زیپ چادر را پایین کشیدم و با بهترین صحنه عمرم در سفر روبرو شدم. آفتاب بر روی آبهای آرام خلیج فارس می تابید و تلالوء آبی و طلایی رنگ را به چشمانم منعکس می کرد.
پس از صرف صبحانه، تصمیم گرفتیم به سمت جاذبه های گردشگری بنود که شامل لوکیشن فیلم حضرت محمد و همچنین غارها می شد، برویم.
توضیح تصویر : لوکیشن فیلم حضرت محمد
توضیح تصویر: غارهای بنود
قبل از هر چیز باید بگویم به دلیل اینکه کل مناطق صخره ای و همچنین آبی بود ، دوربین یا گوشی برای گرفتن عکس با خود نمیبردم به همین دلیل تصاویر زیادی از این مکان ها در دست نیست. (در صورتی که قصد سفر به چنین مناطقی را داشتید در صورت توان، دوربین گوپرو و ضدآب با خود به همراه ببرید.)
پس از گردش به محل کمپ بازگشتیم. برای ناهار، غذای محلی به نام مجبوس خوردیم که در واقع از برنج و لپه با ادویه فراوان و تند همراه با مرغ تشکیل می شد.
توضیح تصویر: غذای عربی به نام مجبوس
سپس مجدد به خلیج نایبند رفته و تفریحات آبی همچون اسنورکلینگ (غواصی که بدون منبع اکسیژن در مناطق مرجانی به زیر آب (سطح آب) رفته و جانوران زیر آب و زیبایی های آن را کشف می کنند) و قایق سواری در دریا و جنگل های حرا را تجربه کردیم.
توضیح تصویر: اسنورکلینگ
توضیح تصویر: خلیج فارس زیبا و آرام برای شنا
روز سوم:
روز آخر سفرمان به صخره نوردی و دره نوردی اختصاص داشت که به دلایلی که قبلا توضیح دادم به کل موبایلم را در ابتدای راه در کوله ام جا گذاشتم و رفتم. جایی که قرار بود برویم، نه جای ساعت بود نه موبایل. عاری از هر نوع زمان و تکنولوژی و توجه به دنیای بیرون. به همین دلیل تصاویر کمی را برای نمایش فضای آنجا خدمتتان به نمایش می گذارم.
صبح ساعت 5 حدود 2 ساعت پیاده روی سخت را روی سنگها و کوه های صخره ای شروع کردیم تا به لبه تنگه برسیم. در آنجا صبحانه خوردیم و توانستیم با استفاده از تجهیزات از صخره ها و آبشارها پایین بیاییم.
آبشارها و حوضچه های مسیر برگشتمان بینهایت زیبا بود و با توجه به سختی بسیار زیاد آن برای شخص معمولی مانند من که برای اولین بار بود در چنین برنامه ای شرکت می کردم، می توان گفت تحسین برانگیز بود. از دو جهت: یکی خلق آنها و یکی کشف آنها توسط بشر.
5 آبشار را در طول مسیرمان گذراندیم و دو ساعت پیاده روی سخت را مجددا برگشتیم. به طوری که پس از بازگشت تمام پاهای من خسته و تاول زده بود. اما واقعا ارزش تجربه آن همه هیجان و دیدن زیبایی های خلقت را داشت. شب با پرواز عسلویه – تهران با کوله باری از خاطره به شهر خود بازگشتم. به طوری که هم اکنون که نزدیک یک هفته از سفر می گذرد هنوز از فضای آن بیرون نیامده و با دیدن اندک تصاویر گروهی همسفرانم سرگرم می شوم.
در ضمن در شهر عسلویه، رستوران مناسبی نیز برای صرف غذاهای دریایی یا محلی نیافتیم. وعده های غذایی ما توسط تور که از یک فرد محلی که می شناختند به تعداد اعضاء تهیه و برای ما ارسال می شد. پس در صورت سفر به این شهر بر روی غذا خوردن در رستوران درجه1 خیلی حساب باز نکنید و سعی کنید با خرید مواد اولیه خودتان غذای سالم تر و باب میلتان را تهیه کنید.
امیدواریم از مطالعه این مطلب در سایت سفرنامه لذت برده باشید و نظر خود را در خصوص این مطلب بیان فرمایید.
باتشکر
منبع : سایت لست سکند