سفر به آفریقا – کنیا – قسمت اول
بالاخره توی فرودگاه شیراز سوار هواپیما شدیم و رسیدیم شارجه. فرودگاه شارجه خیلی بزرگ و شیک نیست یه هتل ترانزیت داره تعداد زیادی رستوران که بیشتر غذاهای هندی میدن و قیمتشون مناسبه وچند تا فروشگاه. ما با فروشگاهها خودمون رو سرگرم کردیم باید یه جورایی وقت رو می گذروندیم. زمان ترانزیت توی فرودگاه شارجه زیاده یه چیزی نزدیک ۱۶ساعت. شب مشکل اساسی خودش رو نشون دارد: کجا باید می خوابیدیم. صندلی ها مناسب نیستند چون همشون دسته دارند و نمیشه دراز کشید. پس دو جا می مونه هتل ترانزیت که اتاق دو تخته اش نزدیک صد دلار در میاد یا کف زمین که با یه موکت کثیف پوشیده شده و کارگرهای هندی و پاکستانی (که بخش عمده مسافرهای فرودگاه شارجه رو تشکلی میدن) بی وقفه روی اون تف می کنند.
پیشنهاد می کنم اگه می خواهید از فرودگاه شارجه استفاده کنید حتما یه ملافه تمیزهمراه داشته باشید و اون رو روی زمین پهن کنید و راحت بخوابید البته صبح که بیدار بشید می بینید که چند نفر ملافه رو با شما شریک شدند!
اونشب گذشت و ما با یه پرواز ۵ ساعته خودمون رو به فرودگاه Jomo Kenyatta کنیا رسوندیم. بعد از انجام مراحل گذرنامه ای رسما وارد قاره آفریقا شدیم. خوش اومدیم ! بیرون فرودگاه با یه دختر کنیایی به اسم پائولین که از قبل درسایت CouchSurfing باهاش آشنا شدیم ملاقات کردیم. با مهربانی هر چه تمامتر اون شب رو میزبان ما شد. البته خونه پائولین در حومه شهر بود و این فرصتی رو به ما داد که حومه نایروبی و فقر حاکم بر اونو از نزدیک ببینیم.
حومه نایروبی
نایروبی در کل چیز زیادی برای دیدن نداره و کمتر توی اون توریست می بینید. شایدم یکی از دلایلش ناامن بودن این شهر به ویژه در شب باشه. تقریبا جلوی هر مغازه یه نفر مسلح بعنوان نگهبان نشسته.بیشتر اروپایی ها و آمریکایی ها از قبل تورهای طبیعت گردی رو رزرو می کنن تا نیازی به اقامت توی نایروبی نداشته باشند. توی این شهر شهرداری تقریبا وجود نداره. شهر اصلا ظاهر تمیزی نداره. رانندگی ها خیلی قانون مدار نیست. هنگام رد شدن از خیابون باید خیلی مراقب بود چون حق تقدم اصلا با عابرپیاده نیست! ماشین ها اگه لازم بدونند از قسمتی از پیاده رو هم استفاده می کنند به طوری که در بعضی جاها مرز میان پیاده رو و خیابون از بین رفته. وسیله اصلی حمل و نقل عمومی یه شبه اتوبوس است که بهش می گن ماتاتو Matatu . این ماتاتوها در اصل کامیونت هایی هستند که به جای قسمت بارشون یه کابین حمل مسافر گذاشتن! دور و بر خیابون پر از گدا و دستفروش هاست.
شاید اصلی ترین جاذبه نایروبی برج KLCC باشه که بلندترین ساختمون کنیا با ۳۳ طبقه است. با دادن ورودیه می تونیدواردش بشید و حتی از پشت بومش هم دیدن کنید. از اون بالا تمام نقاط نایروبیبه خوبی معلومه.
نمای بیرونی KLCC
اون روز رو به گشت مختصر توی شهر و استراحت گذروندیم. فرداش کار خیلی مهمی داشتیم. باید یه آژانس مسافرتی خوب پیدا می کردیم تا ما رو توی حیات وحش بی نظیر کنیا بچرخونه. شانس ما اون روز یکشنبه بود و خیلی از آژانس ها تعطیل ولی بالاخره یه آژانس خیلی خوب با قیمت مناسب پیدا کردیم. قرار شد که سه پارک ماسای مارا Masai Mara ، دریاچه ناکورو Nakuru و پارک سامبورو Samburuرو ببینیم. فقط یه نکته ای رو بگم. وقتی دارید دنبال یه آژانس مسافرتی می گردید افرادی دورتون سبز می شن که کارشون پیدا کردن مسافر برای آژانس هاست به معنای واقعی کلمه سریش هستند آدمهای بدی نیستند ولی واقعا اعصاب خوردکن و بعضی مواقع دردسر ساز هستند. بهتره از قبل در مورد آژانسهای مناسب تحقیق کنید که نیازی به اونا پیدا نکنید. اگه بتونید از یه دوست محلی کمک بگیرید (همونطور که پائولین به ما کمک کرد) کارتون خیلی راحت تر می شه.
باهیجان زیادی منتظر روز بعد بودم. بالاخره می تونستم برای اولین بار توعمرم تموم حیوونهای توی فیلمهای راز بقا رو توی محیط طبیعی خودشون از نزدیکببینم. صبح روز بعد دم دفتر آژانس ماشین با راننده منتظرمون بود. ماشین مایه ون ۸ نفره بود که از بخت خوش ما غیر از ما سه تا مسافر دیگه ای نداشت! کمی آب و خوراکی برای خودمون خریدیم و راه افتادیم. اولین مقصد ما پارک ماسای مارا بود. تا یادم نرفته بگم که اصولا تورهای ارزان در آفریقا در کمپهایی اقامت دارند که به صورت ۲۴ ساعته برق ندارند پس بهتره چراغ قوه همراه داشته باشید. در بعضی از پارک ها مثل سامبورو که امکانات کمپ کاملاابتدایی است بد نیست که یه کیسه خواب هم داشته باشید. البته اگه هم نداشته باشید مشکلی نیست می تونید یه کیسه خواب رو با هزینه کمی کرایه کنید.
درسر راهمون از دره گریت ریفت Great Rift Valley بازدید کردیم. میگن این دره از اردن شروع میشه و تا اونجا ادامه پیدا می کنه. وقتی توی کنیا مسافرت میکنید بیشتر قدر جاده های ایران رو می دونید. عملا از چیزی به نام اتوبان و جاده چهار بانده و این جور سوسول بازی ها خبری نیست. جاده های منتهی به نایروبی وضعیت بدی ندارند ولی جاده منتهی به ماسای مارا که مثلا قطب اصلی توریستی کنیاست واقعا در حد فاجعه است به طوری که راننده ترجیح می داد ازقسمت خاکی کنار جاده حرکت کنه تا از توی جاده.
نمایی از Great Rift Valley
پس از چند ساعت رسیدیم به کمپ که در حاشیه پارک قرار داشت. بر خلاف تصورمون کمپ خیلی خیلی بهتر از اون چیزی بود که انتظارش رو داشتیم. اتاق های ما در اصل چادرهایی بودند که زیر یک آلاچیق نصب شده بودند توی این چادرهای حموم و دستشویی هم بود. اگه اجازه بدید یه توضیح مختصر در مورد پارک ملی ماسای مارا بدم.
چادر ما توی کمپ
پارک ماسای مارا در واقع تکه ای از پارک ملی بسیار بزرگ سرنگتی Serengeti استکه در تانزانیا قرار داره. پارک سرنگتی و ماسای مارا بزرگترین ذخیره گاه بیوسفر زمین هستند که در یونسکو ثبت شده. اطراف این پارک هیچ حفاظ و نردهای وجود نداره و مرزهای این پارک فقط بصورت مجازی هستند و حیوانات گاهی ازاین مرزها عبور می کنند. قبیله هایی که در آن زندگی می کردند به بیرون از پارک انتقال داده شده اند. شکار در این پارک اکیدا ممنوع است. هیچ کس اجازه ندارد چیزی از درون پارک بردارد.
نقشه ماسای مارا (برگرفته شده از سایت(www.thesafaricompany.co.za
سردر ورودی پارک ماسای مارا
گله بزرگ گیاه خواران در درون سرنگتی و ماسای مارا در حال چرخش هستند. اگر این پارکها را به صورت یک بیضی در نظر بگیرید حیوانات در جهت عقربه های ساعت در حال گردش هستند. علت اینه که ابرهای باران زا مدام در حال جابجایی هستند و حیوانات هم به دنبال اونا روانه میشن. خوب طبیعیه که گوشتخوارها هم به دنبال اونا به راه بیفتند. اگه می خواید در زمان سفرتون به کنیا حیوانات زیادی رو ببینید زمان سفرتون رو طوری تنظیم کنید که حیوانات وارد ماسای مارا شده باشند. شهریور ماه که ما به کنیا سفر کردیم زمان مناسبی بود. حیوانات خیلی زیادی اونجا بودند و کم کم داشتند راهی تانزانیا می شدند. هواخنک بود و خیلی هم شلوغ و گرون نبود. سعی کنید از فصل های پر بارش اجتناب کنید چون تموم راههای درون پارک گلی می شن و حرکت در اونا و پیدا کردن حیوونا سخت میشه.
مدت اقامت ما در ماسای مارا سه روز بود و روز آخر هم یه سری به روستای ماسایی ها زدیم. نیاز به گفتن نیست که چه حیوونهایی رو اونجا دیدیم. ازپلنگ و بوفالو و فیل و کرگدن و شیر (که بهشون میگن پنج بزرگ یا Bif Five (گرفته تا انواع گاو و گاومیش و گورخر و یوزپلنگ و شترمرغ و … جذاب ترین صحنه ای که توی این پارک دیدم زمانی بود که چند تا شیر یه گاو رو شکار کرده بودند و داشتن می خوردنش. البته ما صحنه شکار رو ندیدیم چون گربه ها شبها شکار می کنند. شاید نزدیک ده تا ماشین کنارشون واستاده بودند ولی اونا انگار که ما رو اصلا به حساب نمی آوردند و با اشتها مشغول خوردن بودند. بعداز رفتن شیرها ، لاشخورهایی که یه کنار نشسته بودند ناگهان به لاشه حمله کردند و فکر کنم ده دقیقه نشد که تمومش کردند!
روزآخر یه بازدید از دهکده قبیله ماسایی داشتیم. ماسایی ها در واقع یک قبیله نیستند بلکه مجموعه بزرگی از قبایل هستند که در کنیا و تانزانیا و حتی اوگاندا پراکنده هستند. با هماهنگی جرج رانندمون دو مرد از اهالی روستا بهنام های Bened و Bobo اومدن کمپ به دنبال ما. جالب اینه که با اینکه ماساییها کاملا به شکل بدوی زندگی می کنند ولی تقریبا همه جوونهاشون انگلیسی بلدند. البته Bobo ناشنوا بود و نمی تونست حرف بزنه. در حال حرکت به سمت روستا اونا تعدادی از گیاهان رو که مورد استفاده قبیله قرار می گرفت وکاربردشون رو نشونمون دادند. اونا تقریبا همه چیز رو از طبیعت اطرافشون تهیه می کردند. از ساقه نازک یه نوع درخت مسواک درست می کردند. از یه سری گیاهان برای درمان مالاریا و برای درمان زخم از آلئوورا استفاده می کردند. حتی دستمال دستشویی اونا هم برگ یه گیاهه که خیلی نرم و گوشتی بود.
برای شکار هیچ اسلحه گرمی ندارند و هنوز از نیزه و یه نوع چماق که قابل پرتاب بود استفاده می کردند. طریقه پرتاب رو هم نشونمون دادند که البته ما اصلا نتونستیم ازشون تقلید کنیم. برعکس تصورمون این مردم بومی اندامهای درشتی نداشتند و کوتاه قد و لاغر ولی بسیار قوی بودند. شاید علت این کوچکی جثه شون فقر غذایی باشه. مردم بسیار فقیری هستند. خونه هاشون رو از مخلوطی ازفضله گاو و گل و ساقه نی می سازند. خونه هاشون هیچ پنجره ای نداره و توش کاملا تاریکه. غذای اصلی شون هم ذرت و سیب زمینی و گوشت و شیره. معمولا شیر رو با خون گاو قاطی می کنند و می خورند. کفش هاشون هم در اصل صندلهایی بودند که از تایر ماشین درست شده بود!
برای اینکه اجازه بدند از دهشون بازدید کنیم و عکس بندازیم یه مقدار پول بهشون دادیم. اونا هم در عوض برامون سرود خوش آمد خوندند و رقص محلی اجرا کردند. حتی نشون دادن که چطور آتش روشن می کنند.
پیرزن ماسایی
به سوراخ بزرگ لاله گوش این پیرزن نگاه کنید. این نشون میده که اون بچه اول یا آخره
نمای بیرونی خانه ماسایی
نمای سقف خانه ماسایی از داخل
می تونید صندلی رو که از تایر ماشین درست شده تو پای Bobo ببینید
خوب بازدید از ماسای مارا تموم شد. آماده بودیم تا به سمت مقصد بعدی بریم :دریاچه ناکورو
نوشته شده در چهارشنبه ۱۳۹۰/۱۰/۰۷ساعت ۱۴:۰ توسط نادر