سفرنامه بانکوک گشت شبانه شهری
صبح یک روز پاییزی، همون اول صبح قرار بود سرویس فرودگاه بیاد دنبالمون و خدارو شکر زیاد حرصمون ندادن و سر ساعت جلوی هتل منتظرمون بودن! به جهت سوار کردن بقیه مسافرها مسیر اونقدر طولانی بود که قبل از رسیدن به فرودگاه فرصت جبران کسر خواب روزهای قبل رو تا حدی داشته باشیم!
فرودگاه پوکت نسبت به جمعیت جزیره نسبتا بزرگ و مجهزه اما ما چون زود رسیده بودیم تا باز شدن کانتر مربوطه هنوز دقایقی وقت بود که ترجیح دادیم بیشتر به کند و کاو در گوشه و کنار سالن بپردازیم.
طراحی فرودگاه زیبا است و انواع امکانات رو برای مسافران فراهم می کنه.
تو این بین دیدن پیرمردهای از کار افتاده اروپایی و آمریکایی در کنار لیدرهای جوون اختصاصیشون بیشتر از قبل جلب توجه می کرد! متاسفانه این همون آثار استثماریه که به جهت تفاوت ارزش پول کشورها اونا با حقوق نه چندان بالای بازنشستگیشون می تونن هر کاری دلشون می خواد تو این کشورهای فقیر بکنن و تاسف بارتر اونکه کشورهایی مثل تایلند که به واقع از نگاه طبیعی چیزی کم و کسر از بهشت ندارن می بایست به جهت فقرشون با اکراه تن به این موضوعات بدن! در هر حال این روی سکه دیگه سرزمین تایلنده که متاسفانه در گوشه و کنار این کشور زیاد به چشم می یاد و یجورایی این کشور زیبا رو اونقدر بدنام کرده که خیلی ها با تصورات غلط عطای دیدنش رو به لقاش ببخشن!
برای پروازهای ایرآسیا ماشین های صدور کارت پرواز کار رو راحت کردن اما برای اکثر ایرلاین ها همون سیستم سنتی اعمال می شه.
دقایقی بعد کانتر نوک ایر باز شد و ماهم به راحتی کارت پرواز کاغذیمونو تحویل گرفتیم. جالب اونکه جلوی کانتر یه تبلت هم گذاشته بودن که هر مسافر می تونست میزان رضایتمندیش رو از خدمات شرکت و پرسنل مربوطه به صورت آنلاین اعلام کنه!
نمی دونیم نوک NOK تو تایلندی چه معنا و مفهومی داره اما جالب اونکه آرم و لوگوی شرکت دقیقا مشابه نوک و منقار یک پرنده است!
ساعتی بعد تو سالن ترانزیت منتظر اعلام پرواز بودیم که یکدفعه خونواده هندی همسفرهای تور دیروز جلومون ظاهر شدن و این بهانه ای شد برای شروع صحبت که بعدا فهمیدیم تا حدی هدف دار هم بوده!
چون خانوم هندی پرسید کدوم هتل می رین و بعد هم بلافاصله گفت که چون پروازشون به هند آخرشبه آیا می شه ساکهاشون رو نزد ما به امانت بزارن و برن شهر رو بگردن؟ ما هم که جا خورده بودیم و از طرفی نمی خواستیم تند برخورد کنیم با یک چرخش حرفه ای گفتیم که راستش ما هتلمون اونطرف شهره و از طرفی تا برسیم هتل ساک ها رو می ذاریم و می ریم بیرون و آخر شب بر می گردیم هتل و اینجوری واسشون سخته و ممکن از پرواز جا بمونن! بعد هم پیشنهاد دادیم بهتر همین الان ساکاشونو ببرن و تو خود فرودگاه بین المللی بانکوک امانت بزارن و بعد با خیال راحت برن شهر رو بگردن!
ساعتی بعد سرانجام پرواز نه چندان طولانی شرکت نوک ایر انجام شد و در طول پرواز یه اسنک کوچولو هم به عنوان تغذیه رایگان بهمون دادن!
با بلند شدن هواپیما یک به یک زیبایی های مسیر آشکار شد!
ساعتی بعد شهر زیبا و بزرگ بانکوک از بالا نمایان شد.
فرودگاه دن موئنگ Don Muang بانکوک
با فرود در فرودگاه دوم شهر بانکوک با نام دن موئنگ Don Muang که به پروازهای داخلی اختصاص داشت اول همه نگران بودیم چون ایستگاه مترو نداره شاید رسیدن به هتل کمی سخت باشه اما خوشبختانه دفتر راهنمای توریستی اونجا خیلی خوب راهنمایی کرد و گفت با اتوبوس جلوی فرودگاه می تونین تا پیوجیت برین و از اونجا هم مترو و تراموا به راحتی در دسترس هست.
لحظاتی بعد اتوبوس هم اومد و ماهم سوار شدیم. دقایقی بعد خانوم متصدی فروش بلیط اومد در کسری از ثانیه بلیط اتوبوس و باقی پول خردمون رو تحویل داد و راحتر از اونچیزی که تصور می کردیم به ایستگاه اصلی تراموای هوایی BTS که با نام موچیت شناخته میشه رسیدیم. این همون ایستگاهیه که نزدیک شنبه بازار بزرگ و معروف بانکوک که با نام چاتوچاک شناخته میشه قرار داره! در واقع چاتوچاک تشکیل شده از چندصدتا دکه چوبی که روزهای شنبه هر هفته هرچی که تصورش بکنین تو این بازار اونم با قیمت های مناسب فروش می ره!
حیف که نشد روز شنبه بانکوک باشیم و در نتیجه تو روزهای وسط هفته بازارم باز نبود که ببینیمش!
از اینا که بگذریم کلا شبکه مترو و تراموای هوایی بانکوک در عین طراحی و عالی و کاربردیش یکم پیچیده است. و هرکدوم با نام های BTS و MRT و … شناخته میشه. مترو زیر زمینی با همون نام فرانسویش مترو نامیده میشه اما شبکه اصلی و راهگشای حمل و نقل شهر ترن هوایی پیشرفته و مدرن اونه که با نام BTS شناخته می شه. این ترن هوایی دارای دو خط قرمز و صورتیه که خط صورتی که تا فرودگاه بزرگ و بین المللی شهر هم می رسه سریع السیر تر هست! نکته مهم اینکه بلیط هرکدوم از این سیستم ها جداست و فرضا با خرید تراموای هوایی نمیشه سوار مترو زیرزمینی شد!
در ادامه با سفرنامه تایلند به نویسندگی شیما و علی از سایت سفرنامه همراه باشید.
از پله ها که بالا رفتیم اول همه برای خرید بلیط یکم گیج زدیم! چون برای خرید باید از دستگاه مقصد نهایی رو مشخص می کردی و بعد برای پرداخت دفقط سکه می انداختی! واسه همینم اگه سکه نداشتی باجه مذکور بهت بلیط نمی فروخت و فقط اسکناس هات رو خرد می کرد و سر همین موضوع ما یکم هنک کردیم که چرا خانومه پول رو که دادیم بهمون بلیط تحویل نداد!!!
معمولا برای مترو و ترن هوایی بسته به هر مسیر بطور متوسط ۳۰ تا ۴۰ بت باید پرداخت می کردید. البته مسیرهای نزدیکتر ارزونتر بود! نکته مهم اینه که قیمت بلیط بر مبنای ایستگاه مقصد حساب می شه و شما باید شماره ایستگاه مربوطه رو انتخاب کنین و اگه بخواین ایستگاههای بعد از اون پیاده بشین با ژتون بلیطی که خریدین درب خروجی باز نمی شه و دستگاه آلارم می ده!
از اونجا که ما هتلمون رو با قیمت مناسب ۵۰ دلار برای ۳ شب در نزدیکی ایستگاه BTS انتخاب کرده بودیم که تا فرودگاه هم خیلی نزدیک بود، خیلی راحتتر از تصورمون به ایستگاه مربوطه رسیدیم.
بعد از عبور از پله های برقی مجهز ایستگاه که واسه خودش عظمتی داشت به راحتی نمای بزرگ هتل ۲۵ طبقه هویدا شد و ماهم سریع وارد شدیم.
همه چیز هتل حکایت از بزرگی و عظمت اون داشت که طبیعتا تا اینجای کار ما رو از انتخاب راضی می کرد. جالب اونکه اتاق طبقه ۲۰ رو هم بهمون دادن اما راستش وقتی اتاق رو دیدیم کیفیتش در مقایسه با خود هتل چندان بالا نبود. البته از نظر تمیزی مشکلی نداشت اما نسبتا کوچیک و جمع و جور بود. در واقع انگار سیاست هتل اتخاذ استراتژی تبعیض قیمت و داشتن طبقات مختلف با قیمت های متفاوت بود!
بدتر از همه اونکه اینترنت هم مجانی نبود برای هر ساعت ۱۰۰ بت (حدود ۳ دلار)درخواست می کردن! تو اتاق هرچی دنبال سیف باکس گشتیم یافت نشد که نشد! واسه همینم موضوع رو به رسپشن منتقل کردیم و اونم گفت با ودیعه ۱۰۰ دلاری می تونین یه صندوق امانی تو همون سالن همکف کنار رسپشن بگیرین!
با این همه از بالا می شد شهر بانکوک رو بهتر دید. به خصوص ساختمون هایی که صاحبان خوش ذوقشون با گل تزئین کرده بودند.
در سالن هتل دستگاهی هم گذاشته بودن تا بجای رسپشن ها توریست ها رو راهنمایی کنه! یعنی دیگه مزاحم رسپشن ها نشین! انصافا دستگاهشون هم اطلاعات کاملی داشت.
عصر بعد از یه استراحت کوتاه هتل رو ترک کردیم و با تراموا به منطقه پچ بوری Phetchaburi که یجورایی قلب تپنده بانکوک و مراکز خریدش شمرده میشه رفتیم.
دست فروش های گوشه خیابون، بازار خرید و فروش رو حسابی گرم کرده بودن.
سرانجام گشت و گذار در خیابون ها و مراکز خرید که سهم خریدارای ایرونی هم تو این میون کم نبود ما رو به میدون سیام رسوند.
مراکز خرید مجلل بانکوک از سیام پاراگون گرفته تا پلاتینیوم پر بود از مشتری های رنگ و وارنگ!
تیشرت تایلندی رایگان
با دیدن MBK یاد تبلیغ مجله داخل هواپیما ایرآسیا افتادیم که گفته بود اگه از این تبلیغ عکس بگیرین و پیش ما بیارین بهتون یه تیشرت مجانی هدیه می دیم! البته این موضوع رو دوستان خوبمون عسلی و بام هم در وبلاگ سفرجویان تعریف کرده بودن که ماهم خوشبختانه باهاش مواجه شدیم.
با مراجعه به متصدی مربوطه که یه جایی در طبقه ۵ یا ۶ فروشگاه نشسته بود و نشون دادن عکس و ارائه پاسپورت بی معطلی ۲ تا تیشرت سفید خوش رنگ- البته با کیفیت متوسط – تحویل گرفتیم.
هرچند خود فروشگاه MBK بیشتر اجناس لوکس و گرون داشت که خیلی به کار ما نمی اومد! حتی قیمت غذای رستوران هاشم چندان ارزون نبود! واسه همینم خیلی اونجا وقت نگذروندیم و زدیم بیرون.
کل پیاده رو مملو بود از دکه های اغذیه فروشی کنار خیابونی و کلی توریست رنگ و وارنگ خارجی که داشتن با غذاهای سنتی تایلندی حال می کردن.
اگه قبلا از ما می پرسیدن محال بود رضایت بدیم و بریم از دکه غذا بخریم! اونم تو تایلند که سفر قبلی حتی تحمل بوش هم سخت بود اما این بار ماهم با دیدن این صحنه ها تحریک شدیم و دل به دریا زدیم و از یه دکه که توسط مادری با دختر و پسر کوچیکش اداره می شد چند تیکه مرغ شنیسل گرفتیم. انصافا مزه اش خوب بود و همین شد که دوباره یه چندتا دیگه خریدیم که دختر نوجوون فروشنده به همراه برادر کوچیکترش با یک نگاه تشکر آمیز مرغ رو بهمون تحویل دادن!
آخرشب با کمی گشت و گذار در خیابون های اطراف و بازارهای خرید پلاتینیوم و پت و نم که خیلی هم به مذاقمون خوش نیومد به هتل برگشتیم تا گشت و گذار نهایی شهر به فردا موکول بشه.
بانکوک-گشت شهری در اطراف رودخانه چائوپرایا (تایلند)
صبح یه روز آفتاب قشنگ اولین مقصدمون ایستگاه مرکزی قایق های عمومی در رودخانه چائوپرایا با نام Saphan Taksinبود. خوشبختانه با تراموا و مترو مستقیم می شد به اونجا رسید.
اول همه خواستیم تا از کشتی های تفریحی گشت شب رودخونه اطلاع حاصل کنیم اما متاسفانه خیلی اطلاع رسانی قوی اونجا وجود نداشت. مسئول گیشه فروش بلیط قایق های توریستی که طول رودخانه رو می رفتن و بر می گشتن هم خیلی خوش برخورد نبود و نهایتا فعلا ترجیح دادیم تا با پرداخت نفری ۴۰ بت شرایط سوار شدن بر قایق رو فراهم کنیم.
قایق که دارای چند ردیف از صندلی های فایبر گلس بود پر شد از توریست های خارجی و بعد از لحظاتی در دل رودخونه به حرکت دراومد.
جدا از کشتی های تفریحی زیبا که به نظر می رسید بیشتر برای گشت شب بازار دارن ، دو طرف ساحل با بناهای لوکس و هتل و رستوران مجلل احاطه شده بودن.
وحتی معبد در کنار رودخونه و برج های مدرنش!
البته همه جا هم خیلی لوکس و مدرن نبود!
والبته تصویر پادشاه و ملکه هم با اونکه نماد تشریفاتی هستند در برخی جاها خودنمایی می کرد.
تو این میون بلندگوی قایق هم گه گاه یکسری اطلاعات توریستی رو به مسافرها عرضه می کرد.
نسیم خنک هوای دسامبر بانکوک صورتمون رو نوازش می داد و هرچی بیشتر پیش می رفتیم زیبایی های اطراف رودخونه بیشتر هویدا می شد.
دقایقی بعد بنای زیبای معبد Wat Arun یا همون Tempel of Dawn نمایان شد. بنای عظیم و زیبا که یجورایی برخلاف معابد روتین و جدید تایلندی بیشتر شبیه معابد اینکاها و … بود!
اولین ایستگاه کشتی کمی بالاتر از معبد و طرف مقابل رودخونه بود که ما ترجیح دادیم همونجا کشتی رو ترک کنیم.
بعد هم با پرداخت نفری ۳ بت با شناوری که این بار مملو از توریست های رنگ و وارنگ بود و حتی جای سوزن انداختن نداشت، به اسکله معبد رسیدیم.
با ورود به محوطه معبد از همون ابتدا طراحی شگفت انگیز اون آدمو میخکوب می کرد و تو این میون بساط عکس های پانارامایی و سلفی حسابی گرم بود.
با پرداخت نفری ۵۰ بت بلیط ورودی مجموعه رو خریدیم. هر چند نمی دونیم چرا با ورود به محوطه اصلی کسی بلیطمون رو چک نکرد!
نفس زنان از پله های سنگی هرم مخروطی بالا رفتیم و هرچقدر که از زمین ارتفاع می گرفتیم زیبایی های اطراف بیشتر نمایان می شد.
معماری زیبا با توجه ویژه به جزئیات و تقارن ها در تک تک مجسمات و نقش و نگارها.
دیگه وقتی به بلندترین نقطه هرم رسیدیم از بالا کل منطقه اطراف نمایان بود. با این حال از پس پله ها تند و مرتفع بودن دیگه نفسمون در نمی اومد! آخه ناسلامتی حدود ۸۰ متری از زمین فاصله داشتیم!
نمای زیبایی از رودخانه چائوپرایا و دورنمای زیباتری از قصر سلطنتی و معبد بودای خوابیده!
ارزش زیبایی این بنا و ارتفاع بلندش وقتی بیشتر نمایان میشه که بخاطر بیاریم قدمت این معبد زیبا به اواسط قرن هفدهم می رسه!
جالب اونکه بخشی از مسیر برای رفت و طرف دیگر آن برای برگشت اختصاص داده شده بود تا اینجوری ازدحام توریست های بازدید کننده مانع نشه!
ساعتی بعد بالاخره دل کندیم و از پله ها پایین اومدیم. اما تخلیه شدن انرژی در مسیر بالا و پایین واسمون چاره ای نذاشت تا نفری یه نارگیل خنک رو اونم با قاشق های فلزی نوش جان کنیم.
محوطه معبد نیز جذابیت های خودش رو داشت. حتی برای خرید توریست ها!
علائم راهنمایی حتی در سرویس بهداشتی هم کار فرهنگ سازی رو رها نمی کردن!
لحظاتی بعدبا خرید بلیط ۳ بت از کانتر مربوطه که کاغذی با ادبیات نامناسب در پاسخ به پرسش احتمالی مراجعین رو شیشه اش چسبونده بود دوباره به طرف مقابل رودخونه برگشتیم.
با عبور از دل یه بازار کوچک سنتی که دکه های اطراف بیشتر کالاهای مورد طرفدار توریست ها و میوه های استوایی رنگارنگ رو می فرختن لحظاتی بعد دومین مقصد گردشگری امروز نمایان شد.
هرچند قبل رسیدن به معبد اصلی هم در گوشه و کنار معابدی کوچک رو ترتیب داده بودن تا توریست های علاقمند رو جذب کنند!
بازم یه معبد زیبا و دیدنی که در ادبیات آشنای ما با نام معبد بودای خوابیده شناخته میشه اما اسم واقعی اش معبد Wat Pho است.
جالب اونکه قدمت ساخت این معبد از پایتخت شدن شهر بانکوک بیشتره و در واقع قدیمیترین معبد شهر به حساب می یاد!
با ورود به محوطه و پرداخت ۵۰ بت بلیط ورودی رو دریافت کردیم. اولین و مهمترین بخش بازدید به همون مجسمه اصلی غول پیکر بودای خوابیده اختصاص داشت.
با درآوردن کفش ها اونا رو به سبک مساجد خودمون تو یه کیسه پارچه ای همراهتون حمل می کنین!
و بعد از قسمت سر طلایی مجسمه که خودش ارتفاعی در حدود ۱۵ متر داره تا انتهای سالن و در واقع انتهای بدن خوابیده بودا ۴۰ -۵۰ متری پیش می رین. جالب اونکه کلا این بودایی ها عاشق مجسمه هایی شبیه این هستن که بوداشون یه جا لم داده باشه!
تو این بین بساط عکس های سلفی و تکی از مجسمه و با مجسمه هم حسابی گرمه، هرچند آخر کار هم تنگی فضا اجازه نمی ده عکس تموم و کاملی گرفت!
در مسیر برگشت از پشت مجسمه حالا دیگه آداب انداختن سنگ ها و روشن کردن عود در کوزه های مختلف تا انتهای سالن جلب توجه می کرد.
با خروج از سالن و تحویل تکه ای از بلیط نفری یه بطری آب یخ از دکه گوشه محوطه تحویل گرفتیم و در این هنگام یه دکه دیگه که خدمات اینترنت WI FI ارائه می کرد توجهمون رو جلب کرد و ما هم که یکی دو روزی ارتباطمون با جهان تکنولوژی قطع شده بود با ثبت نام در اونجا یه یوزر پس رایگان گرفتیم و واسه دقایقی هم که شده هم خستگی رو در کردیم و هم با دنیا کانکت شدیم!
بانکوک-گشت شهری،کاخ سلطنتی و خیابون کاسانرود(تایلند)
بعد استراحتی کوتاه در حیاط معبد بودای خوابیده، حالا دیگه نوبت سیر و سیاحت در محوطه زیبای اطراف معبد بود. واسه همین هم از اینجا به بعد می بایست به بخش های دیگه معبد سرک می کشیدیم!
با عبور از دروازه ابتدایی نگو انگار تازه داریم معابد خوش رنگ و تراش تایلندی رو کشف می کنیم!
یه باغ بزرگ که جابجای اون پر بود از بناهای خوش نقش و نگار تایلندی.
معابدی با سقف های چند ردیفی آجری و کاشی های لعابی رنگارنگ و تزئینات از سنگ و چوب که یادآور حیوانات افسانه ای بود.
این تایلندی ها هم به طلاکاری و ستون های تذهیب شده با طلا شدیدا علاقه دارند.
داخل بنای معابد هم معمولا با موزاییک هایی از شیشه رنگی و مینا کاری هایی با صدف مروارید، تزیین شده بود.
انگار تو این بخش مسابقه معماری گذاشته باشن. تا دلتون بخواد ساختار منار گونه معابد در کنار همون سقف های آشنای رنگ و وارنگ با مدل شاخ گاوی خودنمایی می کرد.
بازهم مراسم دعا و نیایش با کلی تشریفات مخصوص.
اونقدر زیاد که دیگه آخر کار نه تنها چشمون عادت کرده بود، بلکه دیگه یکم اور دوز هم شده بود!
با خروج از محوطه معبد قار و قور شکم هامون به یادمون انداخت که دیگه وقت نهاره! یه مرکز خرید بزرگ و طبقه فوقانیش که تشکیل شده بود از فود کورت با چند تا رستوران مختلف هندی، چینی و تایلندی که می تونست انتخاب خوبی باشه!
با یه نگاه به منوهای موجود زرق و برق غذاهای هندی واسمون بیشتر بود و نهایتا خودمون رو آماده کردیم تا با یه غذای تند مواجه بشیم!
اما خوشبختانه غذایی که سفارش دادیم اونقدر هم تند نبود!
با صرف نهار و بازگشت انرژی، مقصد بعدی کاخ پادشاهی یا گراند پلاس تایلند بود. جایکه هنوز هم محل اقامت خانواده سلطنتی و شخص پادشاه به شمار می یاد!
قدمت این بنای تاریخی به اواسط قرن ۱۸ میلادی می رسه و البته در طول سال ها بر وسعت و زیبایی هاش اضافه شده!
عکس از اینترنت
برای ورود به محوطه کاخ حتما باید حجاب نیمه اسلامی رو رعایت کرد! یعنی نمی ذارن با شلوارک و دامن کوتاه وارد این محوطه شد! که البته بخشی از اون هم از نگاه مذهبی مقدسه و به معبد بودای زمردین اختصاص داره!
با این حال چاره این کار این بود که پارچه رنگی می دادن تا مردم دور کمرشون ببندن!
خوشبختانه ما که پوششمون کامل بود و این شد که با عبور از محوطه زیبای چمنکاری شده وقتی به محوطه اصلی معابد قدم گذاشتیم به یکباره از ترکیب رنگ های شاد و براق در کنار معماری زیبای بناها به وجد اومدیم! انگار همه چیز می درخشید!
رنگ سلطنتی تایلندی ها زرده و از اونجایی کلا برای تایلندی ها هر روز با یک رنگ خاص نامگذاری شده، این رنگ ها بر حسب روزهای هفته عبارتند از: شنبه ارغوانی، یکشنبه قرمز، دوشنبه زرد، سه شنبه صورتی، چهارشنبه سبز، پنجشنبه نارنجی و جمعه آبی. و اتفاقا پادشاه که در روز دوشنبه به دنیا اومده، حالا دیگه زرد شده رنگ سلطنتی و محبوب تایلندی ها!
جالب اون بود که خیلی از تایلندی ها رنگ لباسشون رو بر اساس رنگ روز ست می کردن و ما هم که چند روزی تلاش کردم این موضوع رو رعایت کنیم با استقبال و احترام بیشتر مردم محلی مواجه می شدیم!
از اینا که بگذریم با عبور از بخش اول محوطه قصر، در وسط حیاط سالن بودای زمردین سبز رنگ می رسین که در اینجا با تشریفات خاص زائران بودایی داخل بنای پر زرق و برق اون می شدن و در سکوت محض دعا می کردن! اما در داخل اجازه عکس و فیلم گرفتن نداشتین و چندتا راهب بودایی حسابی حواسشون به همه جا بود!
مجسمه بودای زمردین از جنس یشم ساخته شده است و بر اساس افسانه ها این مجسمه ای که ادعا می شه عمرش بیش از ۲۰۰۰ ساله مسیر پر ماجرایی رو طی قرن ها از هند، کامبوج و لائوس طی کرده تا نهایتا به تایلند رسیده و از حدود ۲۵۰ سال پیش تو مکان فعلیش در این کاخ نگهداری میشه!
در محوطه داخلی معبد کاسه زرین مسی پر آب با گل های درونش برای تبرک زوار فضای روحانی بیشتری رو القا می کرد!
حجره های کناری حیاط هم با نقش و نگارهای برجسته داستان های حماسی و افسانه ای دنباله داری رو به صورت مصور به تصویر کشیده بودن که با کمی تامل میشه به نظم منطقی این روایت ها پی برد.
در کنار حیاط هم موزه هم بود که ما کمتر فرصت کردیم به تماشای اون بخش بپردازیم!
بخش های دیگری از محوطه بزرگ قصر با گل و سبزه کاری زیبایی طراحی شده بود که در نگاه اول هارمونی بسیار زیبایی داشت.
نکته مهم اینکه مسیر رو جوری طراحی کرده بودن که از هر مرحله که عبور می کردی دیگه امکان برگشت نداشتی و فقط باید به جلو می رفتی!
تا رسیدیم به نزدیکی محل اقامت پادشاه و اینجا بود که سرباز سلطنتی با دیسیپلن خاص با توریست ها عکس می گرفت.
از بس چپ و راست زده بودیم با خروج از کاخ سلطنتی دیگه نای راه رفتن نداشتیم! اینجا بود که دل به دریا زدیم و بر اساس جهت GPS موبایل سوار یه اتوبوس شهری شدیم! اما ترافیکی بود که نگو و نپرس!
بلیط رو داخل اتوبوس از کمک راننده ای که به سراغتون میاد میشه خرید و جالب اونکه اونم یه صندوقچه ای از سکه های ریز و درشت داره که تا آخرین سنت پولتون رو بهتون بر می گردونه!
خوشبختانه اتوبوس تا نزدیکی میدون دموکراسی رفت و از اونجا که مقصد بعدی ما خیابون کاسانرود بود همونجا پیاده شدیم.
خیابان کاسانرود در نزدیکی میدون دموکراسی قرار داره و تا اونجا که ما سرچ کردیم هیچ ایستگاه مترو یا BTS از نزدیکش نمی گذره و بیشتره توریست ها ترجیح می دن با توک توک اونجا بیان اما ما که کلا حوصله سر و کله زدن با راننده های دندون گرد توک توک رو نداشتیم و از طرفی ترجیح می دادیم تا با وسایل عمومی مثل اتوبوس و مترو بیشتر با فرهنگ واقعی مردم آشنا بشیم قید استفاده از توک توک رو زدیم!
از اینا که بگذریم زمانیکه ما رسیدیم کاسانرود هوا هنوز غروب نکرده بود و برخلاف انتظار از موسیقی و تحرک زنده مورد انتظاری که شنیده بودیم خبری نبود! هرچند فروشنده های دوره گرد و رستوران سرباز که پیاده ها رو هم به تسخیر خودشون درآورده بودن سخت در جذب مشتری تلاش می کردند!
بازهم همون غذاهای نامتعارف سوسک و عقرب در گوشه و کنار به چشم می اومد.
البته توریست های خارجی هم تا حدودی خیابون رو پر کرده بودن !
با این حال کاسانرودی که ما دیدیم بیشتر کاریکاتوری به مراتب ضعیفتر از خیابون وان فو جینگ پکن بود! حداقل جذابیتش اونقدر نبود که از اون سر بیای این سر شهر!
در هر حال وقتی به انتهای خیابون رسیدیم دیگه هوا تاریک شده بود و ما هم مطابق نقشه می بایست خودمون رو به رودخونه چائوپرایا می رسوندیم تا هرجوری هست مناظر زیبای مسیر برگشت عرض رودخونه زیبا رو در شب هم از دست نداده باشیم.
با یه دوپینگ نوشیدنی میوه ای ارزون که قند خونمون رو یکم سرجاش آورد و چند دقیقه پیاده روی به ایستگاه کشتی های توریستی رسیدیم.
و بلافاصله با خرید بلیط و انتخاب یه جای مناسب در صندلی های نسبتا خالی کشتی، طول رودخونه رو که حالا دیگه با درخشش نور بناهای اطرافش و یا کشتی های تفریحی مجلل نورپردازی شده روشن بود تا ایستگاه انتهایی پیش رفتیم.
تو این بین برخورد مسئول کنترل بلیط با برخی مسافرا خیلی جالب نبود و حتی سر اینکه بلیط خریدن یا نه؟ با یکی دوتاشون دعوای سختی داشت که ما چهار شاخ موندیم این یارو چرا اینجور برخورد می کنه!
معبد وات آرون و قصر سلطنتی در شب ابهتی خاصی پیدا کرده بود.
و البته قایق های تفریحی حالا دیگه فرصت پیدا کرده بودند تا با تورهای گرونشون سطح رودخونه رو به اشغال دربیارن!
با ترک کشتی با مترو و BTS به سمت هتل برگشتیم و وقتی اونجا رسیدیم دیدیم ای دل غافل چه بساطی پایین ایستگاه مترو نزدیک هتلمون پهنه!
با این حال آخر شب دیگه نایی واسمون نمونده بود و تقریبا وقتی به اتاق رسیدیم، نیمه بیهوش افتادیم!
بانکوک-گشت شهری،فلوتینگ مارکت و سافاری(تایلند)
صبح روز بعد با انرژی مضاعف می بایست از آخرین ساعت های حضورمون در بانکوک لذت ببریم. خوشبختانه بانکوک شهر بزرگی هست که برای انواع سلیقه ها تفریحات مناسبی داره! از معابد زیبا و آثار باستانی گرفته تا تورهای فرهنگی شوهای محلی و حتی فلوتینگ مارکت معروف (Damnernsaduak Floating Market) که نمایشی است از فرهنگ بازارهای قدیمی شناور روی آب که با قایق داخل رودخونه شکل می گرفت. از طرف دیگه انتخاب هایی مانند سافاری پارک و حتی نمایش فیل ها و تمساح ها (Crocodile and Elephents Theme Show) یا حتی شهربازی (Dream World) می تونه واسه کسانیکه که بچه کوچیک دارن فوق العاده باشه!
از اونجا که یکیمون در سفر سال ها قبلش به تایلند همه این تورها رو تجربه کرده بود و از طرفی نفر دیگه که شاید حدس زدن اینکه کدوم یکیمون هست خیلی سخت نباشه بیشتر ترجیح می داد در بازارهای پرآوازه بانکوک غرق بشه، نهایتا تصمیم بر این شد که امروز رو بیشتر صرف گردش داخل شهری کنیم!
اما قبل از اون بد نیست یه شرح مختصری از برخی تورهایی که اسم بردیم داشته باشیم.البته این تجربیات به سالهای گذشته بر می گرده!
اولین تور یا مکانی که معمولا تو صدر فهرست جاذبه های بانکوک قرار داره، بازار فلوتینگ مارکت معروف (Damnernsaduak Floating Market) که نمایشی است از فرهنگ بازارهای قدیمی شناور روی آب که در واقع با مجموعه ای از قایق های داخل رودخونه تشکیل شده!
این تور که معمولا صبح های خیلی زود (حدود ۷ صبح) آغاز میشه در منطقه ای در اطراف بانکوک طراحی شده و شما بعد ازیه تجربه قایق سواری روی رودخونه، وسط یک عالمه قایق های دراز و سنتی که هر کدوم محصولاتی از میوه های رنگ و وارنگ برای فروش دارن قرار می گیرید!
این تصویر چندان واستون بیگانه نیست و تو فیلم های قدیمی چینی و …، این نوع قایق ها با آدم هایی که کلاه حصیری رو سرشونه و قایق پر بار کردن خیلی به چشم آشناست!
فروشنده ها هم از میوه های رنگ و وارنگ استوایی گرفته تا صنایع دستی سنتی تایلند رو به توریست عرضه می کنند. البته طبیعتا قیمت ها بالاتر از بازارهای داخل شهره!
تور سافاری انتخاب مناسب دیگه ای برای یک گردش روزانه در شهر بانکوک به شمار می یاد که معمولا یه برنامه واسه کل روز هستش. به خصوص اگه بچه کوچیک دارید این تور می تونه خیلی برای بچه ها جذاب باشه.
با ورود به محوطه پارک ابتدا با نمایشی باغ وحش گونه از برخی حیوانات نسبتا اهلی تر! جالب اونکه این نوع حیونات تو فضای قفسی که انتظار داریم نیستن! از صبح تا ظهر هم ۳ تا شو تفریحی با زمانبندی مناسب هم در داخل پارک برگذار میشه که عبارتند از شوی نمایش فوک ها، شوی نمایش دولفین ها.
و همچنین یه شوی طنز کابویی که دکورسازی فوق العاده ای هم داره!
بعد از صرف نهار هم برای عصر سوار بر اتوبوس مخصوص وارد قلمرو حیوانات وحشی داخل جنگل می شین و این بار به جایی که اونا محصور باشن این ما هستیم که داخل اتوبوس محصور از کنارشون رد می شیم!
هرچند بگذریم که گرمای هوا موجب میشه برخی از این حیوون ها بی حال به استراحت بپردازند!
از دیگر برنامه های جذاب برای توریست ها گردش در باغ رز و نمایش شو فرهنگی تایلندی (ThaiCulture Show) است. در این برنامه بعد از گردش در باغ های زیبا و رنگارنگ شاهد نمایش کاملی از مسابقه کیک بوکسینگ، انواع رقص های محلی و از همه مهمتر رقص معروف چوب تایلندی میشین و نهایتا یه برنامه عروسی سنتی تایلندی رو با شاخ و برگ زیاد براتون اجرا می کنن!
برنامه دیگری که معمولا برای توریست ها جذابه نمایش فیل ها و تمساح ها است. (Crocodile and Elephents Theme Show).
برنامه جذاب از نمایش تاریخی فیل ها و بعد هم فوتبال بازی کردن فیل ها و سایر حرکات نمایشی.
تا شعبده بازی که کله اش رو داخل سر کروکودیل بزرگ و وحشی می کنه!
والبته تفریحاتی مانند بغل کردن و عکس گرفتن با حیوانات!
شهربازی Dream World هم یه شهر بازی بزرگ و مفرحه که می تونه واسه بچه ها جذابیت بیشتری داشته باشه! هرچند به جز چندتا دکور زیبا، خیلی باب دندون ما نبود!
اگه اهل آثار باستانی هم باشین شهر سوخته باستانی آیوتهایا هم می تونه انتخاب مناسبی باشه که البته خارج از شهره و معمولا با کروز می رن اونجا!
با همه این ها ما به دلیل محدودیت وقت به همون دلایلی که گفتیم قید همه این جاها رو زدیم و یه برنامه گشت آزاد شهری رو در دستور کار قرار دادیم! برای این کار کجا می تونست بهتر باشه از خیابون پچبوری و مرکز خرید معروفش پتونم!
پِتونم یه بازار سطح متوسط و شایدم یکم سطح پایین با قیمت های ارزونه! البته توقعتون از کالاها و کیفیتشون هم باید در همین حد باشه! چندین طبقه با صدها غرفه کوچیک و بزرگ! ما که چندان قصد خرید نداشتیم چیز دندون گیری هم نصیبمون نشد!
با خروج از اونجا تا ظهر در کوچه های اطراف سرگرم بودیم. تا دلتون بخواد دستفروش و دکه و خلاصه اجناس نه چندان قابل اعتماد. برای نهار بازم به طبقه فوقانی پِتونم برگشتیم این بار از غرفه غذاهای حلال رستوران غذایی تا حدی مشابه ذائقه مردم خاورمیانه رو تست کردیم.
عصر بیشتر بازار پلاتینیوم و اطرافش رو گشتیم. مراکز خرید Krung Thong و Metro Fashion و City Complex همه کنار هم تقریباً روبروی همون بازار پلاتینیوم هستند!
باز هم کالاها چنگی به دل نمی زدن و البته کاهش ارزش پول ملی و دلارهای ۳۳۰۰ تومانی هم چندان برای خرید جذابیت ایجاد نمی کرد.
با این حال دیدن زندگی عادی مردم و حتی بچه مدرسه ای ها با لباس های فرمشون چندان خالی از لطف نیست!
طرفهای غروب که از فرط خستگی روپا بند نمی شدیم به هتل برگشتیم. اولش خواستیم یکم استراحت کنیم اما بعد گفتیم این شب آخری رو نباید از دست داد و با همون خستگی زدیم بیرون.
بازم کنار ایستگاه مترو یه بازار سیار و شلوغ شکل گرفته بود و ما هم این بار دل به دریا زدیم از یه خانوم مسلمون که غذای ترکیبی گیاهی می فروخت یه کاسه غذای سنتی تایلندی گرفتیم. وسط کار که داشت غذا رو آماده می کرد یکی از بخش های ترکیبی که واسمون عجیب اومد رو مورد پرسش قرار دادیم و اونم که معلوم بود خیلی زبون بلد نیست با کلی مکث و …، گفت که اینا چیکن هست!!! ما هم که هرجوری فکر کردیم ظاهر اون مواد به مرغ نمی خورد! گفتیم احتمالا خانومه حالیش نیست و خواسته یه چیزی بپرونه! اما بعد که محتویات کاسه رو تا نیمه رسوندیم و یکی دوتیکه از اون ماده لزج رو تو دهن گذشتیم به یکباره هردومون همزمان فریاد زدیم و گفتیم ای وای اینا که پای مرغه! خلاصه گلاب به روتون!
بعد از اون هرجوری بود با یه بستنی نارگیلی خوش طعم که فروشنده با ذوق و هنر فراوون اون رو تو پوست نارگیل که گوشت هم داشت عرضه می کرد، مزه دهنمون رو عوض کردیم!
دقایقی بعد دیگه اون بازارچه کوچیک چیز زیادی برای سرگرمی ما نداشت! واسه همینم چون دیدیم ته جیبمون یکم بت تایلندی هنوز مونده گفتیم بریم بازار اصلی تا جیبمون سبک بشه!
در تاریکی هوا تو همون کوچه های سوخوم ویت یکسری صنایع دستی از پوست نارگیل توجهمون رو جلب کرد و هنوز خوب برندازشون نکرده بودیم که یه صدای آشنای فارسی گفت در خدمتم!
ای بابا فروشنده که هنرمند سازنده این کالاها بود ایرونی از کار دراومد و گفت که برادرش تو سمت شرق تهرون هم یه فروشگاه بزرگ دارن که این نوع کالاها رو براشون از اینجا می فرسته!
خلاصه بعد اونکه محتویات جیبمون رو براش رو کردیم اونم با یه تخفیف حسابی یه آویز لوستری رو بهمون با قیمت مناسب داد!
آخر شب نهایتا به هتل برگشتیم تا با بستن ساکهامون آماده حرکت برای صبح زود فردا بشیم!
خوب یا بد سفرمون به تایلند دیگه داشت به پایان می رسید و کم کم باید فکر بازگشت به خونه می افتادیم. با این حال مطمئنا دلمون برای زیبایی های تایلند تنگ میشه! حتی اگه خیلی ها تایلند رو دوست نداشته باشند و بیشتر بخوان از جنبه های منفی و خصوصا آزادی های خاص اون تصویری نه چندان خوشایند از تایلند ارائه بدن! اما تایلندی که ما دیدیم بدون اینکه بخوایم واقعیت های اون رو انکار کنیم، بیشتر بر طبیعت زیبا و مکانهای گردشگری یونیکش تمرکز داره! نمی دونیم چرا؟! اما واقعیت اینه که که حتی زشتی های تایلند هم تو این سفر کمتر سر راهمون سبز شد! شایدم چون نخواستیم اون بخش تایلند رو ببینیم و زیاد سمت یه جاهایی از شهر و خیابون هایی که پاتوق اینجور چیزاهاست نرفتیم به این موضوع به عنوان مشکل به هیچ وجه بر نخوردیم!
امیدواریم از مطالعه این مطلب در سایت سفرنامه لذت برده باشید و نظر خود را در خصوص این مطلب بیان فرمایید.
در ضمن از نویسنده عزیز برای زمانی که گذاشتن جهت درج مطلب زیبای خودشان کمال تشکر داریم.
باتشکر