سفرنامه چشمه ، غربی ترین نقطه ترکیه
بعد از سفری که سال ۹۴ با نامزدم به استانبول داشتیم تصمیم گرفته بودیم ماه عسل رو به پوکت بریم ولی باز نتونستیم از این ترکیه زیبا دل بکنیم. که البته دلایل خاص خودشو داشت با توجه به شروع زندگی و هزینه بالای پوکت تصمیم گرفتیم همون ترکیه رو بریم که واقعا ارزش چندین باره رفتن رو داره.
اواخر شهریور بودکه عروسیمون رو گرفتیم ورفتیم سر خونه زندگیمون و پا گذاشتیم تو زندگی مشترک.که ایشالا همه خوشبخت و موفق باشن تو زندگیشون
بعد عروسیمون رفتیم سراغ برنامه مسافرتمون و گزینه های پیش رو.
کوش آداسی، استانبول بعد گرجستان که به پیشنهاد خانومم تصمیم گرفتیم بریم گرجستان تا هم یه کشور جدید رو ببینیم هم یه تنوعی باشه برامون این مسافرت و من شروع کردم به جمع جور کردن اطلاعات کشور گرجستان و چندین تورو حرف زدم باهاش که با یکیش به نتیجه رسیدیم برا ۴شب و ۵روز باتومی هتل ۳ ستاره زمینی به قیمت نفری ۵۸۰هزار تومان.و قرار بر ان شد روز ۵مهرماه برم برا ثبت نام که ۶مهرماه هم حرکتش بود.
هنگامی که رفتم دفتر تور و زمان و مسافت طی شده به باتومی رو پرسیدم گفتن حدود ۱۸ ساعت با معطلی مرز تو راهیم که این برا خانومم قابل تحمل نبود البته بگم ما تبریز زندگی میکنیم و این مسافت گفته شده از تبریز بود.
این بود که خانومم کلا منصرفم کرد از این مسافرت البته برا من مشکلی نبود چون با هر شرایطی خودمو میتونم وفق بدم و میتونستم تحمل کنم و برامم خیلی پرهیجان بود چنین مسافرتی.ولی خوب در مسافرت باید کلا همسفرتم راضی باشه که خانومه ما برا چنین سفری تحمل نداشت پس کلا سفر گرجستان کنسل شد البته اینم بگم تو این تایم از سال هم پرواز تبریز تفلیس یا باتومی وجود نداشت و تنهاراه یا باید میومدیم تهران و از تهران به تفلیس و از تفلیس به باتومی میرفتیم یا اینکه اززمینی میرفتیم که گزینه هوایی هم هزینش باز بالا میرفت بخاطر پرواز از تهران والبته مسیر تبریز تهران هم که بود.
پس دوباره تصمیم گرفتیم گزینه ترکیه رو بیاریم رو میز و این بار یه شهر جز استانبول و کوش اداسی چنین شد که رفتیم سراغ اینترنت و دوستان.
با جستجو تو اینترنت و هتل و پرواز تصمیم بر این شد بریم وان که حدودا از تبریز ۳۳۰ کلیومترمسافت داره و با پرواز های ترک بریم ازمیر و از ازمیر هم بریم چشمه
.چون تعریف چشمه رو از یه دوستم که زمانی ازمیر زندگی میکرد و تلویزیون ترکیه خیلی شنیده بودم و اطلاعاتی که از اینترنت و لوکیشن چشمه درآوردم دیگه مقصد مسافرتمون برامون قطعی شد.
وتو دو روز همه مقدمات سفر رو حاضر کردم.اول از اینترنت ایرلاین هایی که از فرودگاه وان به سمت ازمیر پرواز داشتن رو چک کردم که ۳ایرلاین از وان به سمت ازمیر روزانه پرواز رفت و برگشت داشتن بعد از اطلاع از این موضوع قیمت پروازهارو در آوردم که انصافا مناسب و خوب بودن که با مراجعه به آژانس هواپیمایی بلیط رفت رو اوکی کردم برا تاریخ ۵اکتبر از وان به ازمیر با پرواز آنادولوجت (ترکیش ایرلاین) به قیمت نفری ۱۶۷هزار تومان .
آنا دلوجت شرکتیه زیر نظر ترکیش که حتی بلیط هاشم تو سایت ترکیش فروخته میشه و همه هواپیماهاش مال ترکیش ایرلاینه و در اصل شرکت مال ترکیش
ایرلاینه.
که پرواز از وان به آنکارا و از آنکارا به ازمیر پرواز داشت که توقف ۱:۲۰ دقیقه فرودگاه انکارا داشتیم.
بعد خرید بلیط نوبت رسید به هتل و سایت بوکینگ با کمی جستجو و در آوردن قیمت یه هتل برا هفت شب پیدا کردم کنار دریا با پلاژ شنا و بهترین موقعیت به قیمت ۱۳۴ دلار با صبحانه که امتیاز بالای ۸ رو از مسافران دریافت کرده بود و بیشترین امتیاز هم به موقعیت قرار گیری هتل داده بودن، ولی متاسفانه برا ما که مستر کارت یا ویزا کارت یا اینارو نداریم قابل رزرو نبود ولی ماکه کوتاه بیا نبودیم ایمیل هتل رو پیدا کردیم و یه ایمیل فرستادیم به هتل که اونا هم قبول کردن که اتاق رو برامون نگه دارن تا بعد رسیدن به هتل مبلغ رو پرداخت کنیم چی از این بهتر.
پس هتل هم رزرو شد البته کمی مطمئن نبودم که نگه داره ولی چاره ای جز اعتماد نبود.
طبق سفارش دوستان عوارض خروج از مرز رازی رو تو یکی از شعب بانک ملی پرداخت کردیم نفری ۲۵۰۰۰ برای اداره گذرنامه و مبلغ ۳۰۰۰ به حساب شهرداری قطور.که سرجمع ۲۸۰۰۰ تومن تمام .
اطلاعات شهر ازمیر و چشمه رو هم که از اینترنت جمع کرده بودم و منتظر روز مسافرت.
روز پنجشنبه ۱۴ مهر ساعت ۸شب پروازمون بود که فرصتی هم برامون فراهم میکرد تا یه چرخی هم تو شهر وان بزنیم.صبح ساعت ۱۰ از خونه زدیم بیرون با یه تاکسی تلفنی خودمونو رسوندیم به میدان راه آهن تبریز و از اونجا یه تاکسی گرفتیم برا خوی نفری ۱۵۰۰۰ تومن که ساعت ۱۲:۳۰ رسیدیم خوی از خوی هم یه تاکسی به وان نفری۱۲۰۰۰تومن که ساعت ۲رسیدیم مرز رازی و بدون هیچ مشکل و معطلی طی ۱۰ دقیقه از مرز رد شدیم،البته از تبریز مستقیم ماشین هست به وان ۷۰۰۰۰تومن ولی چون شنیده بودم معطلی زیاده به این روش بخاطر همون تصمیم گرفتیم خودمون بریم مرز که اتفاقا تو مرز دیدم اون معطلی که با ماشین مستقیم بود چون به این روش همه مسافرا باید یکجا از مرز رد بشن تا ماشین حرکت کنه و ضمنا کار ترخیص ماشین هم خودش زمان بره که ما اینارو ندیدم و ۱۰دقیقه از مرز رد شدیم و سوار دلموش هاشدیم که اتفاقا مسافراش هم پر بود و باسوار شدن ما و یه خانواده دیگه بدون معطلی حرکت کرد، نفری ۲۰لیر هم که کرایش بود.
مسیر هشتاد- نود کیلومتری بین مرز تا وان رو ۱ساعته طی کرد و ماحدود ۳:۳۰بعداز ظهر رسیدیم وان، از راننده پرسیدم میشه این ساک هارو تو فرودگاه بذاریم وبرگردیم شهرو بگردیم به ساعت ۷بریم فرودگاه که راننده گفت لازم نیس برین فرودگاه و پیشنهاد داد ساک رو بذارین دفتر ما و ساعت ۶:۳۰ بیاین دنبال ساکتون که این پیشنهاد رو نمیشد ردکرد و موقعیت دفترراننده دلموش هم همون مرکز شهر بود و این عالی بود، پس ساک رو گذاشتیم دفتر اونا و رفتیم وان گردی اول باید به داد این معدمون میرسیدیم که دیگه داشت ضعف میکرد مخصوصا جلو این غذاها و رستوران های ترک.
پس اولین وان گردیمون از یه رستوران شیک و البته سنتی شروع شد.با دو پرس آدانا کبابی و کلی مخلفات شروع کردیم این مسافرت رو.
که البته این آدانا کبابی تقریبا همون کباب کوبیده خودمون با این تفاوت که کمی طمع تند داره و مزه گوشتش انصافا عالیه.
خلاصه کباب رو خوردیم که نفری دو سیخ کباب با مرجیمک چورباسی(سوپ عدس) و سه نوع سالاد و نوشیدنی که کلا شد ۴۶لیر.
غذا رو که خوردیم شروع کردیم به ادامه وان گردی و اولین فروشگاه رو پیچیدیم توکه واقعا قیمتاش عالی بود به قول یه مسافر فارس زبان تو فروشگاه به خانومش میگف خیلی مفته بخر هرچی میخوای نپوشیدی هم میندازیم بیرون البته به مزاح ولی خیلی قیمتاش مناسب بود تیشرت از ۲ لیر داشت تا ۱۰لیر و یا شلوار از ۱۵ لیر تا ۳۴لیر خلاصه بهشت خریداران بود ولی ما یه چندتا چیز کوچیک برداشتیم و چون نمیخواستیم با خودمون بار زیاد ببریم ازمیر و قرار بر این شد خریدامون رو برگشتمون از وان بخریم.
به یکی دوتا فروشگاه و پاساژ هم یه سرکی کشیدیم که واقعا جنسا و قیمتا واقعا عالی بودن و جالب اینکه برخی فروشگاها دستگاه کارت خوان ایرانی داشتن که با کارت بانکهای ایران هم میتونی خرید کنی.
هوا هم که عالی بود . جون میداد برا پیاده روی.
ساعت حدود ۶عصرشده بود که رفتیم سمت دفتر اون دلموشها و ۶:۳۰عصررسیدیم ساکمونو تحویل گرفتیم و با یه پرس و جو متوجه شدیم که فرودگاه اتوبوس داره کمی پایینتر از دفتر ایستگاهشه که با ۲لیر میبره فرودگاه.با پیدا کردن ایستگاه و امدن اتوبوس سوار شدم و تا فرودگاه رفتیم که البته ما بخاطر دیر رسیدن اتوبوس اولین اتوبوس رو سوار شدیم و تا دم خیابون فرودگاه رفتیم و یه مسافت کوتاه رو پیاده رفتیم تا دم در فرودگاه.که این مسیرو اتوبوس فرودگاه میاد.
فرودگاه وان فریت ملان یه فرودگاه کوچیک و ترو تمیز و چسبیده به شهر وان هستش و به تمام شهرهای مهم ترکیه روزانه چندین پرواز با چندین ایرلاین با قیمت های خیلی مناسب داره.
خلاصه رفتیم سمت کانتن پروازآنادولوجت( ترکیش) و با تحویل ساک کارت پرواز رو تحویل گرفتیم که مسئول کانتن گفت ساک هاتون رو همون ازمیر تحویل میدیم و بازم این خوب بود چون پروازمون انکارا توقف داشت میتونستیم راحت یه چرخی هم تو فرودگاه آنکارا بزنیم.
بعد از گرفتن کارت پرواز مستقیم رفتیم سمت گیت پروازمون که مسافرا داشتن رد میشدن .
پروازمون با ۱۵ دقیقه تاخیر پرید و داخل هواپیما هم یه پذیرایی مختصر ازمون با ساندویچ پنیر گوجه و قهوه چای آب.
بعد ۲ساعت پروازمون توفرودگاه آنکارا به زمین نشست و ما رفتیم سالن ترانزیت و یه چرخ داخل فرودگاه داخل فرودگاهم ۲ساعت اینترنت رایگان میتونستی داشته باشی.
با یه توقف ۱:۲۰ دقیقه تو فرودگاه و البته با کمی تاخیر ۳۰دقیقه تو پرواز بعدی ساعت حدود ۱۲:۰۰شب پروازمون پرید به سمت فرودگاه ازمیر، ساعت ۱:۱۵ رسیدیم فرودگاه ازمیر و با تحویل گرفتن ساک هامون ساعت شد۰۲:۰۰ بامداد .
منم هتل رو از صبح رزرو کرده بودم چون نمیخواستیم یه شبمون رو بخاطر این نصف شب از دست بدیم کاری که تورهای ایرانی میکنن و نصف شب بهت هتل میدن و این باعث میه یه شب رو از دست بدی.
بلاخره بعد از رسیدن به فرودگاه و یه دورتو فرودگاه والبته یکم استراحت با اتوبوس های به نام هاواش رفتیم سمت ازمیر.این اتوبوس ها تو فرودگاهای ترابزون استانبول که من رفتم هاواتاش اسمش بود ولی فرودگاه ازمیر هاواش میگفتن که در نزدیکترین نکته به درب خروجی فرودگاه ایستگاهشونه وبا کرایه نفری ۲۵ لیر .
مستقیم از فرودگاه مارو رسوند شهر چشمه، مسیر بین ازمیر تا چشمه حدود ۸۰ کیلومتر اینا میشه که بعد ۱ساعت ترمینال چشمه بودیم .دیگه سفر ما رسما شروع شده بود از ترمینال کوچیک شهر چشمه همون کنار اتوبوس سوار دلموش شدیم و با نفری ۳لیر مارو برد مرکز چشمه.البته چون راننده اشتباه متوجه شده بود هتل مارو یه چرخ اساسی تو شهر و شهرهای بهم چسبیده اطراف زدیم بعد که من گفتم انگار از مسیر دور شدیم راننده ازیکی پرسید بعد متوجه شدیم همون نزدیک ترمینال هستش هتل ما که میشه همون کنار مرکز چشمه خلاصه مارو سپرد دست یه دلموش دیگه خودشم از ما کرایه نگرفت و اون دلموش مارو سر خیابونی پیاده کرد که
به اونجا چشمه مرکز میگفتن وقتی پیاده شدیم فهمیدیم کجا امدیم یه خیابون که نه یه پیاده راه بود با یه بافت ساختمانی سنتی و کلا معماری یونانی
و پر بود از رستوران کافه خیلی پر شور و زیبا.راننده بهمون گفت این پیاده راه رومستقیم برین پایین تا برسین به کنار ساحل بعد کنار ساحل رو ادامه بدین به سمت راست تا برسین به هتلتون. وشروع کردیم به پیاده روی تو این پیاده راه زیبا تا رسیدیم به کنار ساحل و بندرگاه زیبای چشمه ئ اینجوری که من خوندم تو اینترنت یکی از زیباترین بندرگاهای ترکیه هستش با کلی کشتی های تفریحی گرون قیمت و میلیاردی.
بعد از کنار ساحل آهست
روانه شدیم سمت هتل و این کنار ساحل هم باز پر بود از کافه رستوران و هتل .
هتل ما اخرین نقطه از این ساحل بود و البته کنار پلاژ. حدود این ساحل ۱کیلومتر بیشتر نمیشد .
بعد از طی این ساحل زیبا رسیدیم به هتلمون و تا لحظه دریافت کلید اون دل نگرانی من از بابت رزرو نشدن هتل که خوشبختانه اتاق رو برامون رزرو کرده بود با همون قیمت ۱۳۴ دلار برا هفت شب با صبحانه برای دو نفر.
از پاسپورتامون یه کپی گرفت و تحویلمون داد و پول اتاقم گفت برین اتاقتون موقع رفتنتون تسویه میکنین که ما همون لحظه تسویه کردیم برا بعد نذاشتیم.اتاقمونم چون تو ایمیل گفته بودیم ماه عسل رو میایم اونجا یه اتاق داده بود به سمت دریا با تراس و پنجره رو به دریا.
کلید اتاق رو تحویل داد با رمز اینترنت و ما رفتیم اتاقمون که یه اتاق تر تمیز با تمامی امکانات.بعد یه استراحت و دوش و صحبت با خانواده رفتیم برا نهار. نهار اولین روزمون اسکندر کبابی
تو یه رستوران معروف چشمه بنام حسن توکماق بود کنار اسکندر کباب یجور کوفته که با سیب زمینی های تیکه شده مثل سوپ سرو میشد سفارش دادیم البته مرجیمک چورباسی هم کنارش بود با سالاد و نوشیدنی سفارش دادیم به مبلغ ۴۰ لیر برا دو نفر که واقعا خوشمزه بود و رستوران خیلی شلوغی بود. کنار قلعه معروف چشمه.
بعد از خورن نهار و کمی پیاده روی کنار ساحل رسیدیم به هتلمون و چون شب گذشته اصلا خواب خوبی نداشتیم تصمیم گرفتیم بخوابیم تا شب بریم چشمه گردی .کولر روشن کردیم و متوجه نشدیم کی خوابیدیم وقتی بیدار شدیم هوا تاریک شده بود حاضر شدیم برا گردش کنار ساحل و شام.
از هتل که بیرون زدیم یه هوای عالی و ساحل آرام پیش رومون بود و کنار ساحل پر بود از قایق های ماهیگیری تازه برگشته ازماهیگیری.پیادروی کنارساحل خیلی ارامش بخش و لذت بخش بود رفتیم سمت پیاده راه چشمه و کمی راه گشتیم تا به رستوران کوچیک محلی رسیدیم که یجور غذا میفروخت
به اسم کوکوریچ یا همون روده یه خوش گوشت خودمون البته با طرز پخت خیلی متفاوت که بصورت دونر کباب میپختن و نون ساندویچ رو هم تو روغن همون خوش گوشت سرخش میکرد و به همراه فلفل و البته پودر کاکوتی که خیلی طعم خوشمزه تری بهش میداد خوردیم
هر ساندویچ رو ۱۰ لیر میداد دوتا سفارش دادایم با دوغ که کلا ۲۴ لیر شد بعد ازخوردن شام دوباره ما بودیم و پیاده روی کنارساحل زیبای چشمه که اکثر رستوران های ساحلی موزیک زنده ترکی داشتن و از هر رستورانی یه موزیکی شنیده میشد و این پیادروی رو خیلی لذت بخشتر میکرد .
با کمی پیاده روی و کمی نشستن کنار ساحل دیگه ساعت ۱۲ شب شده بود که رسیدیم جلو هتل و رفتیم که بخوابیم تا صبح بعد صبحانه بریم پلاژ هتل برا شنا. صبح ساعت ۸:۳۰ بودکه با صدای کشتی های مسافری از خواب بیدار شدیم و بعد آماده شدن رفتیم صبحانه . انصافا یه صبحانه کامل و مفصل که از شیر مرغ تا جون آدمیزاد پیدا میشد.
میزها کنار ساحل چیده شده بود و صبحانه خوردن رو هم بیش از بیش برامون لذت بخش تر میکرد. بعد صبحانه و اماده شدن رفتیم کنار ساحل برا شنا که اکثر اونایی که امده بودن برا شنا اروپایی بودن برام جالب بودن اصلا خودشونو درگیر بچه هاشون نکرده بودن بچه هاشون کنار ساحل ماسه بازی میکردن خودشونم تو آب شنا میکردن ولی این خانواده های ایران کلا همیشه درگیر بچه هستن و مسافرت هم برا خودشون هم برا بچه هاشون خراب میشه.
البته چشمه اصلا خانواده ایرانی نبود و این علت هم بی دلیل نبود تو انتخاب ما برای سفر به شهر زیبا و کمتر شناخته شده نزد ایرانی های عزیز اکثر مسافرهای شهر زیبای چشمه اروپایی و خود مردم ترکیه بود.به گفته یکی از مغازه دارهای اونجا که ازش یکم خرید کرده بودیم میگفت اکثر مردم شهر هم اروپایی هستن و اکثرشونم از کشورهای اسکاندیناوی هستن.
بعد شنا و خسته شدن نوبت میرسید به نهار دوباره تصمیمم بر این شد بریم رستوران وغذای ترکی اینبار ماهی سرخ شده که وسط راه با پرس و جو از چندین رستوران یه رستوران پیدا کردیم که ماهی های خوشمزه سرخ میکرد رستوران کنار ساحل بود و پر از گربه های محلی و البته سگ که تو خیابون های اکثر شهرهای ترکیه به وفور یافت میشه.
وقتی نشستیم سر میز گارسون با یه آب پاش دور میزمون یه چیزی پاشید تا گربه ها مزاحم غذا خورنمون نشه که بعد از پرسیدن از گارسون متوجه شدم آب رو با سرکه قاطی میکنن که انگار گربه ها از این ترکیب اصلا خوششون نمیاد و فراری میشن بلاخره ماهی رو آوردن .
یه ماهی واقعا خوشمزه با سالادو اینا و نوشیدنی و حق سرویس که اولین بارم بود ترکیه حق سرویس میدادم نفری ۴۵ لیر شد. بنظرم کمی قیمتش بالا بود ولی انصافا خیلی خوشمزه بود ماهی اسم ماهی هم چیپورا بود.
بعد نهار و کمی استراحت تو همون رستوران برگشتیم هتل برا استراحت و سر مسیرمون یه تور گرفتیم تور کشتی که بخاطر اتمام تعطیلات قیمت مناسب برا نفری ۸۰ لیر داد که بعد حرف زدن نفری ۶۰ لیر ثبت نام کردیم. تور رو و فیش رو تحویل گرفتیم ولی پولی ندادیم چون لیر نداشتم گفت فردا موقع سوار شدن به کشتی هزینه رو میدی تور کشتی شامل دیدار از سه جزیره به همراه شنا و نهار و میوه که همش به مدت ۷ ساعت بطول می انجامید و به ما سپرد فردا ساعت ۱۰:۳۰ جلو کشتی باشیم و چون هتلمونم با کشتی فاصله انچنانی نداشت نهایتش ۳۰۰ متر فاصله هتلمون تا لنگرگاه کشتی بود.
رفتیم سمت هتل و استراحت کردیم تا دوباره شب بریم سمت پیاده روی تو چشمه.بعد از استراحت عصر باز تو اون هوای مطبوع کنار ساحل رفتیم چشمه گردی جاتون خالی یه شهر قدیمی زیبا کوچه های سنگ فرش وقدیمی و یه فضای رویایی. پیادروی و دیدن غذاهای خوشمزه ادمو هر لحظه گرسنه میکنه. و دوباره قسمت خوشمزه سفرمون شام رفتیم تو یکی از پس کوچه های یه رستوران پیدا کردیم که پیده تنوری میپخت لیست رو آورد که ما دوتا پیده گوشت با پنیر سفارش دادیم.
با نوشیدنی به قیمت ۱۴ لیر نفری خیلی خوشمزه و زیاد بود که خانومم نتوست تموم کنه و آخراشو داد به من که من بخورم.
بعدخوردن شام طبق معمول رفتیم سمت هتل تو اون ساحل زیبای چشمه.رسیدیم هتلمون کمی با خونه حرف زدیم و خوابیدیم تا صبح ساعت ۸:۳۰ با صدای کشتی های عبوری از خواب بیدار شدیم رفتیم صبحونه وای که چقدر صبحونه کنار دریا تو اون فضا و آب و هوا میچسبید صبحونه رو خوردیم رفتیم اتاق تا حاضر شیم بریم سمت کشتی اینو هم یادم نرفته بگم قرار بود خانومم لباس عروسشو برداره و تو جزیره های چشمه چندتا عکس بگیرم چون قرار بر خرید آنچنانی نبود تو چشمه، یه ساکمونو یا چندتا لباس تخصیص داده بودیم به لباس عروس خانوم . خلاصه ساک لباس عروسو برداشتیم و راه افتادیم سمت کشتی چون از قبل هم با کاپیتان هماهنگ بودیم برا عکس گرفتن وکاپیتان جوان کشتی هم خیلی استقبال کرد از این قضیه و گفت اولین بار چنین اتفاقی میافته تو کشتیمون .
زبان ترکی هم اینجا واقعا به کارمون میومد و اصلا مشکلی برامون پیش نمیومد و این زبان دونستن خیلی جاها به کمکمون امد.
خلاصه رسیدیم به کشتی جز اولین نفرای بودیم که رسیده بودیم هوا هم از شانس ما ابری شد و کمی هم بارون زد ولی کاپیتان کشتی گفت این ابر زود میگذره که ان گونه هم شد و تموم شد کشتی شکلش از کشتی های بادبانی بود و ساختار چوبی داشت .
و شامل شش تا اتاق خواب دونفره بود و لابی کوچیکی همون ورودی کشتی داشت و یه نشیمن داخل کشتی و عرشه کشتی تشک های بود برا آفتاب گرفتن و دراز کشیدن.
کشتی راه افتاد و رفتیم سمت دریای آبی و زلال جمعا قرار بود رفت و برگشتمون هفت ساعت طول بکشه مسافرهای کشتی از ژاپن استرالیا از خود ترکیه و ما بودیم که جوان های ترکیه برا خودشون اونجا بزن بکوبی راه انداخته بودن و تفریح میکردن که ما هم سرگرم عکس و استفاده از دریا و دیدنی های دریا کردیم بعد نیم ساعت از کنار جزیره سکیز که یه جزیره یونانی بود رد شدیم برا رفتن به اون جزیره باید ویزا داشته باشیم .
کشتی بعد یک ساعت به اولین جزیره رسید یه جزیره بکر و خالی از سکنه واسمشو یادم نمیاد تو ساحل زیبا و و آب زلال اونجا لنگر انداختیم و قرار شد نهار رو انجا بدن و خدمه کشتی به گفتن هرکی خواست میتونه اینجا شنا کنه و عمق اونجارو ۶ متر اینا اعلام کرد که آبش واقعا زلال بود ته دریا کاملا مشخص بود.
برامون از این عینک های مخصوص غواصی و لوله های مخصوص شنا دادن که اسم اون لوله شنارو نمیدونم که باعث میشد تو آب قشنگ ته دریا رو ببینی لباس عوض کردیم و شیرجه زدیم به آب و شنا.
اینم بگم محلی که اونجا لنگر انداخته بودیم آبش کاملا آرام و ساکن بود و این شنارو دلچسب تر میکرد بعد تقریبا یه ساعت شنا با ماهی های داخل آب که کاملا بهت نزدیک میشدن و کنارت شنا میکردن بهمون گفتن نهار امادس بیاین برا نهار نهارمون ماهی سرخ کرده رو ذغال،جوجه کباب سرخ شده، ماکارونی سالاد سیب زمینی و سالاد فصل با نوشیدنی بود البته نوشیدنی پولش مجزا بود نهارمونو میل کردیم .
کشتی حرکت کرد سمت جزیره بعدی اسم جزیره اشک آداسی بود (جزیره خرها)جزیره خرها قرار بود خانومم لباس عروسشو بپوشه منم کت شلوارمو تا عکسامونو اونجا بگیریم خانومم تو یکی از اتاقا لباسشو عوض کرد منم زودی کت شلوارمو پوشیدم، بعد دیدم به به من کت شلوار تنمه با دمپای انگشتی خلاصه چاره ای نبود اینم یجور دوماد ایستادن بود با دمپایی و البته موهای نیمه خیسو پریشان از کشتی که پایین امدیم مسافرا مارو دیدن کلی ذوق کرده بودن یه دختر ترکیه ای امدن نزدیک و ازمون خواست کمکمون کنه مام از خدا خواسته دوربین رو دادیم دست این خانوم ترکیه خوش خنده رو و خونگرم تا عکسامونو ایشون زحمتشو بکشه دختر خانوم بهمون گفت مدلهاتونو من میگم و از هر مدل چندتا عکس میگیرم تا خودتون موقع ادیت راحت باشین، خلاصه کلی عکس گرفتیم کنار کشتی تو آب ساحل انصافا هم خیلی کمکمون کرد از تفریح خودش زد تا به ما کمک کنه و عکسای خوبی هم با مدل های خوب ازمون گرفت .
ولی کلی خاطره شیرین برامون رقم خورد با دمپایی دوماد ایستادن اولین بار بود رفتیم داخل کشتی و کشتی حرکت کرد ما که کارمون تموم شده بود یه چندتا عکسم رو عرشه کشتی گرفتیم و لباسمونو عوض کردیم تو این مدت کشتی رسید به جزیره سوم به اسم گه چی جزیرسی (جزیره بزها که جزیره پر بود از بز تا یادم نرفته بگم اونیکی جزیره هم پر بود از خر. جزیره بزها هم اب خیلی شفاف و آبی و ساکن وآرام بود و کاپیتان گفت یه ساعتم اینجا توقف داریم و میتونین شنا کنین اینجا تنها من بودم که وارد اب شدم واقعا نمیشد از این آب راحت بگذرم باید شنا میکردم حدود ۴۰ دقیقه شنا کردم تو این فاصله هم از اون مسافرهای ترکیه ای هلی شات آورده بود و از ازراف فیلمبرداری میکرد که از شانس بدشون هلی شات خورد به بادبان کشتی و افتاد تو آب که همه رو مشغول اون کرد، منم که تنها تو اب بودم یه عینک گرفتم تا ببینم کجا افتاده که دیدم رفته ته آب کم از کشتی انورتره که یکی از خدمه های کشتی رفت زیر اب و هلی شات رو بالا آورد ۷ متر عمق آب میشد تقریبا.
از کشتی که بالا امدم دیدم با هندونه دارن از مسافرین پذیرایی میکنن و این بهترین چیز بود بعد از شنا. کشتی حرکت کرد به سمت اسکله و مام خسته از شنا و البته با کلی خاطره شیرین و شادی رسیدیم به اسکله و با مسافرها و کاپیتان و خدمه کشتی خدا حافظی کردیم و رفتیم سمت هتلمون . هتلمون که رسیدم یه دوش گرفتیم که نمک دریا از تنمون بره و بعد کمی استراحت بریم به چشمه گردی مگه میشه ادم لحظه به لحظه این چشمه رو از دست بده .
رو تختمون دراز کشیده بودیم که سایت لست سکند از آلاچاتی یه مطلب گذاشت و کلی تعریف و تمجید کرده بود منم موقع امدن به چشمه تعریفایی شنیده بودم و تابلوشو دیده بودم و این مطلب و تعریف و تمجید سایت از آلاچاتی مارو بیش از پیش مجاب کرد از آلاچاتی هم دیدن کنیم که قرار شد پس فردای اون روز بریم آلاچاتی.
آفتاب غروب کرده بود و مام بعد کمی استراحت دوباره رفتیم که شب های چشمه رو از دست ندیم شبهای زنده ساحل وکنار هتملون با موسیقی زنده حال و هوای خاصی میداد به پیاده روی.
بعد مدتی پیاده روی و نشستن رو صندلی های کنار ساحل به فکر شاممون افتادیم چندان هم میل نداشتیم چون کار هر روزمون خوردن مدیه (صدف) بود حتما توصیه میکنم از این مدیه ها امتحان کنین
اکثر شهرهای ترکیه مدیه میفروشن با اون ادویه مخصوص و اب لیمو تازه. خانومم که گفت من میل ندارم البته بعد کلی مدیه خوردن.منم گفتم امروز میخوام چیغ کوفته امتحان کنم بعد مدتی گشتن یه مغازه پیدا کردیم که چیغ کوفته میفروخت .
منم دو لقمه چیغ کوفته سفارش دادم واقعا خوشمزه بود با یه مزه تند.به امتحانش می ارزید.
بعدش امدیم هتلمون تا بخوابیم و آماده شیم برا فردا صبح که قرار بود با خانومم بریم باغ وحش ازمیر.بعد از استفاده از اینترنت و حرفیدن با خانواده ها خوابیدیم تا صبح شاداب بریم سمت ازمیر.
باز طبق معمول ساعت ۸ اینا بود که با صدای کشتی ها و دریا از خواب بیدار شدیم رفتیم صبحونه بازم همه چی فراهم بود برا یه صبح عالی و یه روز خوب دیگه صبحونه رو که خوردیم پیاده رفیتیم سمت یه میدان کوچیک که سر اون پیاده راه چشمه قرار اشت و از اونجا با دلموش که هر ۵ دقیقه دلموش میومد سوار شدیم رفتیم اتوگار (ترمینال ) چشمه
اونجا هم دو بلیط رزرو کردیم برا ازمیر که گفت نیم ساعت دیگه حرکت میکنه ،
بعد نیم ساعت اتوبوس حرکت کرد رفت سمت ازمیر اینبار چون نمیرفت به فرودگاه نفری ۱۵ لیر کرایه دادیم تا ازمیر بعد حدودا یک ساعت رسیدیم ازمیر چون از اول هم مسیرمونو مشخص کرده بودم به راننده اتوبوس گفتم میخوایم بریم کجا اونم دستش درد نکنه راهنمایمون کرد و بهمون گفت شما آخر سر که همه پیاده شدن پیاده نشین بشینین شمارو یکم اونورتر جلو اسکله اوچکویلار پیاده کنم که همین کارو هم کرد.
و بهمون گفت اونجا به مامور اسکلیه بگین میخوایم میریم اسکله کارشی یاکا .
به اسکله اوچکویلار رسیدیم
و از مامور کشتی های کارشی یاکا و پرسیدیم که راهنمایمون کرد سمت سالن کناری سالن کناری هم مامور سالن گفت باید یه ازمیرکارت بگیریم یه چیزی مثل آکبیل کارت استانبول مبلغ ۲۰ لیر دادیم
ازمیر کارت
که۱۵ لیر شارژ داشت که سوار کشتی شدیم نفری ۳لیر قیمت کرایه بود. کشتی بزرگ ولی خلوت بود بعد از اینکه حدود ۳۰ دقیقه تو کشتی بودیم رسیدیم اون سمت ازمیر به اسکله کارشی یاکا بعد از پیاده شدن از کشتی رفتیم سمت پایانه اتوبوس که همون چسبیده به اسکله بود و اتوبوس شماره ۱۷۱ رو پرسیدیم که گفتن کمی جلوتر ایستگاه با همون کارت سوار اتوبوس شدیم قیمت بلیط اتوبوس هم ۳ لیر بود نفری .و رفتیم سمت باغ وحش ازمیر که تعریفشو تو اینترنت خیلی خونده بودم اینم بگم که خانومم زیاد مایل نبودن به رفتن باغ وحش ولی چون علاقه منو دیده به حیوانات اونم قبول کرد که بریم حدود ۴۰ دقیقه اینا بود که رسیدیم دم در باغ وحش یه باغ وحش بزرگ با انواع حیوانات که حیوانات رو تو قفس ننداخته بودن ولی فضاشون جوری طراحی شده بود که بدون حصار هم خطری برای بازدید کننده ها نداشت رفتیم سمت باجه بلیط فروشی .
و چون میدونستم برا دانشجو ها قیمت بلیط پایین و چون منو خانومم هردو دانشجو محسوب میشدیم به مامور باجه گفتیم اوورنجی هستیم که بلیط ۵ لیر رو برامون نفری ۱ لیر حساب کرد بلیط هاشون سکه ای بودن برا هر نفرمون یه سکه مخصوص اوورنجی دادن رفتیم داخل باغ وحش عجب باغ وحشی بود قسمت به قسمت جدا کرده بودن
بخش حیوانات آسیای آفریقایی آمریکایی و… ما زا سمت پرندگان شروع کردیم به دیدن باغ وحش واقعا فضا سازیش عالی بود آدم احساس میکرد همون وسط جنگل راه میره چون قفس آنچنانی نبود برا حیوانات
هر نوع پرنده ای بود اونجا
تا یادم نرفته بگم طاووس هارو همینجور آزاد گذاشته بودن
و همه جا میشد طاووس ببینی
و سلطان پرندگان
جناب عقاب سیاه.بعد از پرندگان رفتیم سمت حیوانات آفریقایی
و عجب حیواناتی یه اسب آبی هم تو باغ وحش بود که خیلی بزرگ بود نامرد رفته بود یه ور دراز کشیده بود انگار نه انگار که ما از ایران امدیم ببینمش ولی خوب به دیدنش خیلی می ارزید همون دراز کشش هم.
از شانس ما که دیگه به سمت عصر میرفتیم حیوانات
کم کم داشتن میرفتن سمت محل استراحتشون تو همون محوطه تعیین شده.
رفتیم سمت محل مخصوص خزندگان انواع اقسام خزنده بود از مار گرفته
تا سوسمار و آفتاب پرست
=”center” style=”margin: 10px 0px;”>
کلا همه چیشون رو اصول بود تو باغ وحش بعد از اینکه از قسمت خزندگان خارج شدیم رفتیم سمت شیرو ببر و اینا که متاسفانه دیر رسیده بودیم و حیوانات رفته بودن قسمت استراحتشون از اونجا یه سر رفتیم سمت قسمت جنگل های استوایی که یه چیزی شبیه به همونی هست که تو آکواریوم فلوریا استانبول هستش ولی اینجا یه تمساح بزرگ هم داشتش با خفاش.
و طوطی اینا
و از این ماهی های سلطنتی ژاپنی
که معروفن خلاصه با کلی خاطرات خوب از باغ وحش در آمدیم رفتیم سمت ایستگاه اتوبوس که بریم سمت مرکز شهر و برگردیم به چشمه هتلمون بعد ۱۰ دقیقه اتوبوس امد و رفتیم سمت مرکز شهر رسیدیم به همون منطقه کارشی یاکا و خیایبون معروفش به اسم کمال پاشا جادسی.
یه پیاده راه تو سایز کوچیکی از ایستیکلال استانبول.
چون نهارم یه چیز همیجور سرپایی خورده بودیم رفتیم که یه چیزی پیدا کنیم برا خوردن که باز ما و اسکندر کبابی بود
یه برند معروفی بود که رفتیم اسکندر بخوریم نفری ۱۶ لیر دادیم به اسکندر کبابی که واقعا خوشمزه هستش با اون سس مخصوص و وسط کار هم میاره روغن زرد داغ رو میریزه روش یه چیز محشری میشه.
خلاصه خوردیم و تو اون خیابون کمال پاشا که همه برند های معروف لباس و ارایشی رو هم داشت یه گشتی زدیم حدود ۲ ساعت اینا بعد رفتیم سمت اسکله تا سوار کشتی بشیم اینم بگم که خیابون کمال پاشا همون روبروی اسکله کارشی یاکا بود اونور خیابون.
جلو اسکله یه مدیه(صدف) فروش دیدیم که بسته های ۵۰ تایی صدف رو ۵ لیر و ۱۰ لیر میداد که بسته های ۱۰ لیری کمی بزرگتر بودن یه بسته ۵ لیری گرفتیم که شب بخوریم با لیموترش تازه.اونجا بود که متوجه شدم ازمیر مرکز مدیه فروشه هاس.
با همون ازمیر کارت البته ۱۰ لیر شارژ کردیم سوار کشتی شدیم به سمت اسکله اوچکویلار رفتیم کشتی که حرکت کرد مرغای دریای هم با ما همسفر شدن .
من فکر میکردم این مرغای دریایی همینجور کنار کشتی میان که مردم یه چیزی بندازن تو آب اینا بخورن ولی با کمی دقت دیدم یه فلسفه خاصی داره این حرکت کنار کشتی.
وقتی کشتی حرکت میکنه ماهی های کوچیک میپرن اینور انور کشتی و مرغاهای دریایی زرنگ هم ازاین فرصت استفاده میکنیی تا یه دلی از ماهی سیر کنن البته بعضی از این مرغای دریایی هم کمی بی دست پا بودن و نمیتونستن از این فرصت استفاده کنن.
رسیدیم به اسکله اوچکویلار با توجه به اینکه ماشینهای برگشت به چشمه رو پرسیده بودم تاکی هستش از اون منطقه و ایستگاهشون کجاس یه راست با کمی پیاده روی رفتیم سمت ایستگاه رسیدیم به اتوبوسهای چشمه که تقریبا پر شده بود سوار شدیم و با امدن چند نفر دیگه اتوبوس حرکت کرد و این مسیر یه ساعته رو من که خوابم برد متوجه نشدم کی رسیدیم به چشمه.
ترمینال چشمه سوار دلموش شدیم رفتیم سمت هتلمون .البته دلموش ها همون سر پیاده راه میرفتن و باید تا هتلمونو پیاده میرفتیم که خوب کلا خیابونش چون شاداب و سر زنده بود برامون خیلی سخت نمیشد که هیچ بیشتر خوشمون هم میومد از این مسیر.ساعت ۱۰:۳۰ اینا بود که رسیدیم هتلمون و با یه دوش حالمون جا امد و و رو تختمون دراز کشیدیم و کار هر شبمون اینترنت و تماس با ایران.
چون باز برا صبح هم یه برنامه دیگه داشتیم به توصیه سایت لست سکند میخواستیم بریم آلاچاتی.شب برعکس ایران خواب به چشم آدم نمیاد که میخواد فقط از لحظه به لحظه مسافرتش استفاده کنه ولی خوب نیاز به استراحتم هست که ادم بتونه برا روزای آیندش هم شاداب باشه.به ناچار خوابیدیم تا صبح بشه بریم آلاچاتی.
صبح همون برنامه روزای قبل برا صبحونه و بیدار شدن.
دلموشهای که از ترمینال چشمه راه میافتن کل اون منطقه رو میگرده از قبیل چشمه آلاچاتی و ایلیجه. پس با این حساب دوباره رفتیم سمت اون پیاده راه و ایستگاهای دلموش.
دلموش امد و ازش پرسیدیم ترمینال میره یا میره آلاچاتی که گفت میره سمت آلاچاتی مام سوار شدیم نفری ۳ لیر گرفت بعد ۱۰ دقیقه رسیدیم آلاچاتی
واقعا من یه آلاچاتی میگم شما یه آلاچاتی میشنوین باید رفت واز نزدیک دید واقعا یه منطقه زیبا تاریخی وگشتنی کلا پیاده راه بود.نماد آلا چاتی آسیاب های بادی هستن، که همون ورودیه شهر قرار دارن
و رستوران و کافه با کوچه های سنگ فرش با معماری یونانی که به گفته اهالی و تاریخ کل این منطقه یه زمانی برای کشور یونان بوده که بعد عثمانی ها اینجارو تصرف کردن .
کلا کوچه هاش سنگ فرش بود.
پر از گل وگیاه و البته درخت زیتون .رو در رو دیوار کوچه ها عکس مجسمه و نماد های از شهر آویزون بود .
که این منطقه درخت زیتون خیلی زیاد بود .درخت زیتون هم که نماد کشور یونان هستش
از آلا چاتی عکس زیاد میذارم
تا ببنید ایشالا شمام بیاین از نزدیک این زیبای هارو
ببینین ممنون از سایت لست سکند که مارو مجاب کرد تا بیایم ببینیم شاید به خودمون بود نمییومدیم ولی عکسایی که از آلاچاتی گذاشت مارو تشویق کرد که حتما بیایم ببینیم و عکسارو برا شمام بذاریم.
تا حتما بیاین این منطقه رو ببینین
چون اکثر تورهای ایران از ازمیر میان و مردم رو یه راست میبرن کوش آداسی از ایران تور نیس به چشمه و شاید اینش خیلی خوب باشه که اینجا ایرانی کمه و شاید اصلا نیس و چه بهتر که خودتون بیاین اینجاهارو ببینین .
یه چیز جالب که اونجا برام جلب توجه میکرد کوبه های در بود
. کلا یه شهر جذاب بود فضا یجوری بود که آدم احساس میکرد اینجا ترکیه نیس و یونانه و خونه های سنگی یه فضای خاصی داده بود به این شهر.
بعد از کلی گشت و گذار از همون پیاده راه ها رفتیم سمت ایستگاه دلموش ها که بریم ایلیجه .
ایلیجه هم توصیه مدیر هتلمون رفتیم شهری بود مابین آلاچاتی و چشمه که معروف بود به چشمه های آبگرمش که همون کنار دریا بود یعنی قسمت از ساحل دریا بود که .
وسط راه از دلموش پیاده شدیم رفتیم سمت چشمه های آبگرم خیلی جالب بود ساحل آب چشمه بود که آبش گرم وبد کمی انورتر آب سرد بود
وکلی پیرمرد و پیر زن امده بودن برا آب درمانی مام چون دیدم دیگه اینجوریه یه چرخی زدیم و برگشتیم و تو آب نرفتیم فقط کمی با دستمون آب رو لمس کردیم.کوچه ها و ساحل ایلیجه هم خیلی تمیز و قشنگ بود
همون مسیر امدمونو برگشتیم چشمه نفری ۳لیر امروز نهار قرار بود پیده بخوریم رفتیم سراغ یه مغازه که فقط پیده و لاهمعجون میفروخت هر پیده هم ۳ لیر قیمت داشت با طعم های مختلف مام نفری سه تا پیده سفارش دادیم. با مخلفات مختلف .
ولی کلا رستوران رفتن برا ترکیه ای ها یجور تفریحه ما که هر رستوران می رفتیم پشت سر غذا یه چایی هم می آوردن. امروز بعد از ظهرو دیگه جایی نرفتیم و اختصاص دادیم به چشمه گردی .
فردا صبح وقتی از خواب بیدار شدیم قرار گذاشته بودیم بریم فروشگاه بزرگ میگروس سر مسیرمون دیدیم هفته بازار چشمه بود با خانومم رفتیم هفته بازار چشمه رو هم دیدم که اکثرا میوه میفروخت و چندتا راسته هم لباس فروشی بود برا خانومم از اونجا چندتا تیشرت و شلوار هم گرفتیم که قیمتاش خیلی مناسب بود.
رفتیم رسیدیم میگروس یه فروشگاه بزرگ که هرچیزی پیدا میشه توش مام رفتیم هم بگردیم همه یه خوراکی هایی بگیربم برا خودمون بعضی از اجناس تخفیف های خیلی خوبی خورده بود ولی چون ما مسیرمون وان بود و توی وان هم یه فروشگاه بزرگ میگروس بود و قیمتها هم که یکی بود خریدهامون گذاشتیم برا وان .برگشتمون از میگروس یه رستوران خانگی دیدم و رفتیم که امروز نهار خونگی بخوریک قیمتشم خیلی خوب بود نفری ۱۰ لیر برا یه نوع منو
>
بعد از ظهر امروزمونو دیگه جایی نرفتیم همون چشمه رو گشتیم کوچه پس کوچه هارو هرچقدر میگشتیم بیشتر تشنه گشتن تو این شهر میشدیم خیلی همه کوچه های چشمه برامون تازگی داشت .
شب هم رفتیم تو ساحل برا پیادروی و وداع با چشمه دیدنی شام هم رفتیم یه بورگرکینگی بخوریم یه منوداشت که ۱۲ لیر بود اونو سفارش دادیم ولی انصافا این نوع برگر رو تو ایران به چنین قیمتی بدن مردم نمیخرن و اعتراض میکنن شاید بخرن فقط بخاطر برندش بجای نوشابه هم میلک شیک توت فرنگی سفارش دادیم که اونم ریخت رو زمین و یکی دیگه سفارش دادیم.
بعد خوردن آخرین شاممون تو چشمه رفتیم که کمی تو ساحل بشینیم و با ساحل و شبهای زیبای چشمه خداحافظی کنیم چون قرار بود فردا بریم سمت کشورمون بعد از کمی استراحت و نشستن رو نیمکتهای کنار ساحل و شنیدن موسیقی زنده و عبور کشتی ها دیگه یواش یواش باید میرفتیم هتل تا وسایلهامونو جمع کنیم تا برا فردا آماده بشیم برا رفتن.
کلا یه چیزی که در مورد شهرهای ساحلی ترکیه صدق میکنه وجود یه قلعه کنار اسکله شهر هستش که اکثر شهرهای ترکیه این قلعه رو دارن استانبول ازمیر آنتالیا کوش آداسی آلانیا چشمه بودروم و… چشمه هم این قلعه رو داشت همون کنار ساحل و نبش اون پیاده راهو داستان این قلعه ها هم برمیگرده به جنگ بین عثمانی ها با کشورهای دیگه مخصوصا یونانی ها.
صبح بعد اینکه صبحونه رو خوردیم، وسایلهامونو جمع و جور کردیم یبار دیگه رفتیم تا یه دوری تو ساحل بزنیم سخت بود از این ساحل دل کندن ولی باید برمیگشتیم به وطن بعد ۲ساعت برگشتیم هتل ساعت ۱۱:۳۰ هتل رو تحویل دادیم ساکهامونو برداشتیم یکی خانومم یکی من.
پیاده از کنار ساحل رفتیم سمت دلموشها به اولین دلموشی که آمد پرسیدیم سمت ترمینال نمیرفت منتظر دلموش بعدی شدیم که امد سوار شدیم نفری سه لیر دادیم مارو برد ترمینال.
وقتی رسیدیم ترمینال یه راست رفتیم سمت باجه بلیط فروشی و تا برای فرودگاه بلیط بگیریم که برا اون ساعت بلیط مستقیم فرودگاه نداشت به ناچار بلیط غیر مستقیم گرفتیم تا بریم ترمینال از اونجا با مترو بریم سمت فرودگاه سوار اتوبوس شدیم اتوبوس نیمه خالی حرکت کرد و سر مسیرش از آلا چاتی و ایلیجه هم مسافر برداشت و پر به سمت ازمیر حرکت کرد از کنار دریا شهر ها و یا شهرک های کوپیک رو یه به یک طی کردیم اواسط راه بودیم که پلیس جلوی اتوبوس رو گرفت و از همه مسافرین ترک و منو خانوم خواست تا کارت شناسایی بدیم ما که پاسپورتامونو دادیم بقیه هم کارت شناسایی.
مامور گفت هرکی خواست میتونه پیاده شه هوا بخوره چون یه ۲۰ دقیقه کنترل طول میکشه ما که نشستیم تو ماشین ولی اکثرا پیاده شدن برا سیگار ماشاالله همه هم سیگاری هستن از خانوم گرفته تا مرداش همه سیگاری هستن بعد بیست دقیقه اتوبوس حرکت کرد سمت ازمیر ترمینال ازمیر پیاده شدیم یه راست رفتیم سمت مترو
عکس از اینترنت
باید با یه مترو تا یه سمتی میرفتیم بعد خط عوض میکردیم که رسیدیم اون ایستگاه
مد نظر اسم ایستگاهه هیلال بود خط رو عوض کردیم به سمت ایستگاه توربالی بعد ۴۰دقیقه رسیدیم فرودگاه عدنان مندرس ازمیر ساعت پروازمون ۱۵:۵۵ دقیقه بود که به پروازمون درست نیم ساعت مونده بود بدو بدو رفتیم سمت گیت آنادولوجت که کارت پروازمون رو بگیریم گیت هنوز باز بود ولی متاسفانه مامور گیت گفت سایت بسته شده و نمیتونیم کارت پرواز صادر کنیم هرچی اصرار کردیم قبول نکرد و گفت دست من نیس باید ۴۵ دقیقه زودتر از پرواز اینجا باشین الان ۳۰ دقیقه مونده توضیح دادم که پلیس معطلمون کرد ولی دیگه قبول نکرد لحظه خیلی سختی بود تو یه کشور غریب پروازتو از دست بدی ببینی پرواز هنوز تیک آف نکرده ولی نیمتونی سوارش شی.
چاره ای نبود باید با شرایط کنار میومدیم موضوع رو به خانومم گفتم رفتیم رو یه نیمکت نشستیم تا ببینیم چیکار میتونیم بکنیم اول از گیت های فروش بلیط پرسجو کردم برا اون روز دیگه پروازی به وان نبود برا ایرانم خیلی گرون گفتن نفری یک میلیون و دویست هزار تومن یه پرس وجو کردم ببینم تا مرز ایران کدوم پرواز رو دارن که نبود.
به خانومم پیشنهاد دادم بریم استانبول از اونجا برا همه جا هر دقیقه پرواز هستش پرواز استانبول رو پرسیدم که نفری ۸۰ لیر با پروازپگاسوس قیمت داد که گفت برا ۴۵ دقیقه بعد پرواز میپره زود پرواز رو اوکی کردیم بدو بدو رفتیم سمت گیت پروازمون کارت پرواز رو گرفتیم رفتیم سمت گیت خروج پروازمون بدون تاخیر تیک آف کرد به سمت فرودگاه سبیها داخل هواپیما خبری از پذیرایی هم نبود و همه چیز پولی بود حتی آب خانومم یه ساندویچ سفارش داد منم یه نودل سفارش دادم که جمعا ۲۶ لیر شد .
هواپیما بعد ۱ساعت تو فرودگاه سبیها نشست و رفتیم داخل ترمینال و ساکامونو تحویل گرفتیم فرودگاه سبیها هم یه فرودگاه بزرگ و تر و تمیز بود که اکثر پروازهای داخلی ترکیه به این فرودگاه پرواز دارن ،ولی بزرگی فرودگاه آتاتورک یه چیز دیگست.
بعد تحویل گرفتن ساک هامون با خانومم تصمیم گرفتیم اول یه پروازهارو پک کنیم بعد اگه نشد استانبول هتل بگیریم بمونیم استانبول بعد بریم وان برا ایران پروازا پر بود براه چندتا فرودگاه نزدیک ایران هم پرواز نبود اون ساعت فقط یه پرواز بود به ترابزون.
از اونجا هم تا مرز بازرگان ۵۰۰ کیلومتر بود تصمیم گرفتیم بریم ترابزون از اونجا هم با اتوبوس بریم تبریز قیمت بلیط هم ۸۹ لیر بود با پرواز آنادولوجت بلیط رو اوکی کردم تا پروازمون یه ساعت و نیم وقت بود از مک دونالد فرودگاه یه منو سفارش دادیم به قیمت۲۸ لیر.
ساندویچ هارو خوردیم کارت پروازهم که همون موقع گرفته بودیم رفتیم منتظر پرواز شدیم تا پروازمون به موقع پرید تقریبا ۱:۴۵ دقیقه بعد فرودگاه ترابزون بودیم از قبل هم با اینترنت لیست هتل هارو گرفته بودم که کجا بمونیم.
ساک هامونو که تحویل گرفتیم یه تاکسی گرفتیم ۱۵ لیر البته هتل رو گفتم راننده ۱۵ لیر خواست هتل نزدیک فرودگاه بود رسیدیم هتل یه شب رزرو کردیم ۷۰ لیر برا دو نفر یه هتل تازه تاسیس و ترو تمیز اتاق رو تحویل گرفتیم .
بعد یه روز خسته کننده و مارکوپولویی که یه دور ترکیه رو زده بودم این هتل واقعا لازم بود از مدیر هتل رمز اینترنت رو گرفتم رفتیم اتاقمون اول تصمیم داشتیم بریم ایغدیر از اونجا بریم بازرگان ولی ساعت حرکت اتوبوس های ایغدیر بد بود و کلی وقتمون هدر میرفت بخاطر اون تو اینترنت کل مسیرهارو دوباره چک کردم با ساعت حرکت اتوبوس ها دیدم صبح ساعت ۱۰ یه اتوبوس داره از ترابزون به ارزروم و از ارزروم هم ساعت ۳:۳۰اتوبوس داره به دوبیازیت.تو این فاصله خانومم خوابش برده بود من داشتم برنامه رو برا فردا تنظیم میکردم صبح ساعت۸ از خواب بیدار شدیم و با عجله رفتیم سمت ترمینال تا اتوبوس رو از دست ندیم صبحونه هم از ترمینال یه چیزایی خریدیم تا داخل اتوبوس بخوریم .
تو این فاصله بگم فرودگاه ترابزون هم خیلی تمیز و جمع و جور بود و اکثر ایرلاین های ترکیه به این فرودگاه پرواز داشتن خوبه شهرهای ترکیه اینه که اکثر شهرهای کوچیک هم فرودگاه دارن نزدیک ترین فرودگاها به مرز ایران فرودگاه ایغدیر وان یوکسوکووا آغری و ارزروم هستش .
شهر ترابزون هم یه شهر شمال کناردریای سیاه (کارا دنیز) سهری تمیز و زیبا و شبهات زیادی به شهرهای شمالی ما داره و چندتا مرکز خرید بزرگی داره که برا خرید مناسبه.
اتوبوس ساعت ۱۰:۳۰ حرکت کرد و سر مسیرش تو شهرهای کوچیک هم مسافراشو پر کرد با کمک راننده اتوبوس خیلی رابطه خوبی برقرار کردیم و اتوبوس ارزروم به دوبیازیت رو ایشون برامون رزرو کرد تا بریم برسیم و بدون معطلی بریم سمت مرز ایران داخل اتوبوس همه امکانات رفاهی وجود داشت
اینترنت مانیتور مخصوص هر صندلی برا استفاده از اهنک و فیلم مجزا برا هر صندلی و پذیرای
عکس ۶۸
بصورت کامل انجام میشد.
. طول مسیر با کمک راننده کلی حرف زدیم و با کلی اصرار دعوتمون کرده چند روزی بریم خونشون ترابزون شمارمونو گرفت شمارشو آدرسشو دادم تا سر یه فرصت مناسب بریم خونشون خ.
لاصه بعد ۴ساعت رسیدیم به ارزروم ولی اتوبوس دوبیازیت حرکت کرده بود با راننده اتوبوس تماس گرفت راننده گفت خروجی شهر ارزروم هستم با یه تاکسی زود بیاین برسین به اتوبوس یه تاکسی گرفتیم ۳۰ لیر رفتیم سمت خروجی شهر طول مسیر هم چیست اسکی پالاندوکن رو دیدم که مهمترین جاذبه توریستی شهر ارزروم هستش که طول زمستون کلی مسافر میاد ارزروم چون بزرگترین و مشهورترین پیست اسکی ترکیه هستش و از مرز ایران ۲۴۵ کیلومتر فاصله داره این پیست و از ایران هم کلی ورزشکار میره این پیست.
خودمونو رسوندیم به اتوبوس دوبیازیت هرچی به مرز ایران نزدیکتر میشدیم تفاوت احساس میشد خلاصه ساعت ۹ شب بود که رسیدیم مرز ایران مرز بازرگان ۲۴ ساعته کار میکنه برا همون تصمیم گرفتیم بریم بازرگان تا معطل بسته بودن مرز نشیم بدون معطلی از مرز رد شدیم و یه تاکسی که یه مسافر داشت مارو هم سوار کرد و نفری ۳۵ تومن دادیم تا تبریز.
ساعت ۱۲ بود که رسیدیم تبریز و اینگونه مسافرت پر ماجرا و البته مارکوپلو گونه ما تموم شد ولی یه تجربه شد که حداقل ۲ ساعت قبل فرودگاه باشیم و اینکه پرواز از دست دادیم میتونستیم همون ازمیر یا چشمه یه روز بمونم و تصمیم خوبتری بگیریم برا برگشتنمون ولی درکل بد هم نشد ترابزون هم دیدم و از همه مهمتر که یه دوست خوب هم اونجا پیدا کردیم به قول اون دوستمون هرچیزی یه حکمتی داره ما باید پروازمونو از دست میدادیم تا برسیم ترابزون وبعضی چیزا دست به دست هم بده تا ما باهم اشنا بشیم.
هتلمون اسمش کرمان هتل بود یه هتل قدیمی ولی تمیز با یه قیمت عالی هفت شب ۱۳۴ دلار باموقغیت عالی امتیازی که به هتل میم بالای ۸ هستش هم امکانات هم موقعیت.
خرج و مخارج رو هم ریز به ریز نوشتم ولی رفت و برگشت با هتل و هواپیما نفری ۷۵۰هزار تومان شد برا هفت شب البته هزینه خوراک و تاکسی جدا.
اون تاریخی که من اونجا بودیم هر ۱۰۰ دلار چنج میکردیم ۳۰۸ لیر میگرفتیم که روز به روز هم دلار داشت بالا میرفت.و یه چیزی که اونجا دستم امد بانک هم دلار رو به نرخ قیمت روز و بیشتر از صرافی ها چنج میکرد البته با ارایه پاسپورت. من توی دنیز بانک چنج کردم.
من اولین بارم بود تصمیم گرفتم یه سفرنامه بنویسم امیدوارم مفید بوده باشه .
اگه از غذاها هم عکس گذاشتم خواستم جزئیات رو هم گفته باشم وگرنه نرفته بودیم که فقط بخوریم هم گشتیم هم خوردیم هم کلی خوش گذشت فقط چون خرید هامون نگهداشته بودیم برا وان آنچنان چیزی نخریدیم ولی واجب شد یه مسافرت خرید داشته باشیم به وان.
شاید بعضی ها حال چنین مسافرتی رو نداشته باشن ولی در کل مسافرت اینجورش بیشتر حال میده و خاطره میشه . بسیار سفر باید تا پخته شود خامی.
منبع : لست سکند