سفرنامه استانبول دوست داشتنی
من و همسرم آذرماه سال ۹۴ برای سفری ۵ روزه به استانبول شهر دیدنی و دوست داشتنی، سفر کردیم. بعد از مطالعه سفرنامه های دوستان، در همین وب سایت، برنامه ی سفرمون رو به شرح زیر برنامه ریزی کردم؛
روز اول : حرکت به استانبول، خرید در تکسیم
روز دوم : بازدید از مسجد سلطان احمد، کلیسای ایاصوفیه، کاخ توپکاپی، تنگه بسفر
روز سوم : جزایر پرینس، مرکز خرید جواهیر
روز چهارم : آکواریوم استانبول، شبهای ترکی
روز پنجم : برج گالاتا، خرید در عثمان بی، خرید در تکسیم، برگشت به تهران
قبل از سفر تور رو رزرو کردیم و چون توی سفر قبلی از اعتبار ارز مسافرتی مون استفاده کرده بودیم، این حواله بهمون تعلق نگرفت.
روز اول
پرواز رفت و برگشت ما با هواپیمای تابان بود.
پرواز رفت ساعت ۱۰:۳۰ شب به وقت تهران بود. پرواز سر موقع انجام شد. اما فاصله بین صندلی ها بسیار کم و آزار دهنده بود. شام جوجه کباب با پلو و دسر سرو شد که خوشمزه بود.
نیمه های شب به فرودگاه بزرگ، شلوغ، مجلل و پر زرق و برق آتاتورک رسیدیم. ترنسفرمون رو پیدا کردیم و بعد از جمع شدن بقیه ی مسافرها به سمت هتل حرکت کردیم. هتل ما هتل پرا رز، هتلی ۴ ستاره در محدوده ی تکسیم و خیابان استیکلال بود. کوچه های اطراف هتل به زیبایی هر چه تمام تر احساس خوب حضور در دهکده های تمیز اروپایی رو بهمون میداد.
همراه با لیدر به رسیپشن مراجعه کردیم. هتل محیط آرومی داشت (جهت مطالعه دقیقتر ویژگی های هتل به قسمت نقد هتل ها و مطلبی با عنوان هتل آروم پرا رز مراجعه کنید). کارت اتاق رو تحویل گرفتیم. لیدر تور اعلام کرد که تور گشت شهری رایگان که روی پکیجتون بوده، فردا برگزار میشه اما ما با تصمیم قبلی از رفتن به این تور صرفنظر کردیم و امضا کردیم.
اتاق مون در عین کوچک بودن سایز، تمیز و مرتب بود و تقریبا امکانات اولیه خوبی مثل؛ اینترنت رایگان، تلوزیون LCD، Safe Box ، مینی بار (با پرداخت هزینه جداگانه و شامل آب، آبمیوه، نوشابه و پاستیل و …)، اسپیلت، میز آرایش، کمد و گیره آویز لباس، کتری برقی، چای، شکر و نسکافه، ظروف مورد نیاز، دمپایی روفرشی و در حموم و دستشویی شامپو، صابون، حوله و دستمال رو داشت.
تنها نقطه ضعفی که توی اون دیدیم عدم وجود پنجره با ویوی خیابون بود و پنجره ها رو به یه دیوار باز میشدن. البته این مشکل رو اتاقهای دبل داشتن و اتاقهای ۳ تخته خیلی خوب و دلباز بودن. ما نسبت به جابجایی مون اعتراضی نکردیم اما احتمال میدادیم اتاقمون رو با عنوان این قضیه، عوض کنن.
چند ساعتی رو برای استراحت کردن وقت داشتیم. صبح، بعد از حاضر شدن به رستوران هتل برای صرف صبحانه رفتیم. صبحانه ی هتل تقریبا صبحانه کاملی بود و شامل انواع غذاهای گرم و سرد مثل املت، سمبوسه، سیب زمینی های سوخاری، انواع پنیر و زیتون، سوسیس و کالباس و مربا و نان های سیمیت خوشمزه بود و تقریبا هر سلیقه ای رو راضی میکرد.
بعلاوه توی رستوران هتل که بصورت پیش فرض فقط صبحانه سرو میکرد، یک قهوه جوش کوچک هست که امکان درست کردن حدود ۱۰ مدل قهوه مختلف رو ارائه میکنه که در نوع خودش جالب بود.
امکان پخت یه سری از صبحانه های گرم مثل قاورمه و ملمن و سرو آبمیوه ی طبیعی با پرداخت هزینه ی جداگانه وجود داشت. شنیدن یک موسیقی لایت و زیر بشقابی های خوشگلی که جاذبه های استانبول رو معرفی میکرد، برامون خیلی دلچسب بود.
صبحانه هتل
بعد از خوردن صبحانه از کوچه ی کناری هتل به نام آسمالی مسکیت به سمت خیابون استیکلال رفتیم. کوچه ی بسیار زیبا و دلنشین مملو از کافه های خوشگل و گلدونهای آویزون از بالکن ها و دیوارها. به خیابون استیکلال رسیدیم. قرار امروز خرید و فقط خرید در همین خیابون بود.
تمام برندهای مطرح ترک و بقیه برندها در این خیابون یک تا دوتا نمایندگی دارن. همینطور که مغازه به مغازه جلو میرفتیم. از بلوطهایی که دستفروشها میفروختن خریدیم و خوردیم. به نظرم مزه سیب زمینی کبابی رو میداد. هر بسته که شامل ۱۵ تا دونه بلوط بود به قیمت ۱۰ لیر فروخته میشد.
بعد به یه کافه در کوچه پس کوچه ها رفتیم و کمی استراحت کردیم. مجددا به سمت مغازه ها رفتیم و به خرید کردن، پرداختیم. نزدیکای عصر بود که برای صرف ناهار به یه رستوران توی خیابون استیکلال رفتیم. اسمشو یادم نمیاد اما تقریبا اواسط خیابون بود و از همه ی کبابها به صورت پخته نشده توی ویترین برای نمونه گذاشته بود و کلی جذاب بود.
ما آدانا کباب و یه مدل کباب دیگه که شبیه چنجه ی خودمون بود رو سفارش دادیم. غذاها به همراه مقدار کمی پلوی سفید و گوجه ای و همینطور نون داغ تنوری سرو میشد و بسیار خوشمزه بودن. بعد از ناهار مجددا و تا ساعتهای انتهایی شب به خرید در همین خیابون پرداختیم.
خیابون استیکلال همینطور که همگی مستحضر هستن، بسیار شلوغ و پرهیجان هستش و اگه خستگی امون بده اصلا گذر زمان رو احساس نمیکنی. آخر شب با دستهای پر یه تاکسی از میدون تکسیم به مقصد هتل با هزینه ۱۰ لیر دربست کردیم. البته در خیابون استیکلال امکان رفت و اومد ماشین نیست و از خیابون کناری مارو به هتل رسوند.
روز دوم
امروز برنامه بازدید از مکانهای تاریخی شهر استانبول را داشتیم. بعد از صرف صبحانه، قدم زنان به سمت ایستگاه مترو رفتیم. ایستگاه متروی شیشهانه در فاصله ی ۱۰۰ متری از هتل قرار داره که بهترین و سریعترین وسیله برای رسیدن به ایستگاه های دیگه ی مترو، فونیکولار و ترموا است.
در ایستگاه شیشهانه، به سمت خط ینی کاپی رفتیم و در ایستگاه لاله لی از مترو پیاده شدیم. با ۵۰ متر پیاده روی در لاله لی که مسیری مملو از لباس فروشی بود، به ایستگاه تراموای لاله لی رسیدیم و به سمت مسجد سلطان احمد رفتیم. در ایستگاهی به همین نام پیاده شدیم و مسجد زیبای کبود رو در مقابل خودمون دیدیم.
بعد از کمی گشت در محوطه مسجد، به ورودی مسجد رفتیم اما بدلیل انجام نماز جماعت، اعلام کردن حدود یک ساعت امکان بازدید نیست. بنابراین به سمت کلیسای زیبای ایاصوفیه رفتیم. ورودی این کلیسا برای هر نفر ۳۰ لیر هست و ۲۰ لیر هم بابت دستگاه راهنما پرداخت کردیم که به نظرم حتما این کارو باید انجام داد. کار با این دستگاه بسیار ساده ست و نوع توضیح جاذبه ها با اون لهجه ی فارسی و موسیقی زمینه بسیار دلچسب هستش. ایاصوفیه که ماهیت اون از کلیسا به مسجد و بعد به موزه تغییر کرده، جاذبه های دیدنی خوبی دارد و بسیار تامل برانگیز هست.
کلیسای ایاصوفیه
بعد از بازدید این کلیسا-مسجد با گنبد نارنجی رنگ مجددا به سمت مسجد کبود (سلطان احمد) که ورودی اون رایگان هست، رفتیم. مسجد برای پوشش موها به خانوم ها روسری آبی میداد. چند دقیقه ای در مسجد که هنوز عده ای در حال نماز خوندن بودن نشستیم و از معماری داخلی لذت بردیم. مسجد فضای بزرگ و با عظمتی داشت.
بعد به سمت کاخ توپکاپی که پشت ایاصوفیه بود رفتیم. تمامی این ۳ جاذبه در فاصله چند قدمی از همدیگه قرار دارن. ورودی کاخ توپکاپی ۳۰ لیر + ۱۵ لیر بابت حرمسرا (که بخش عمده ی کاخ حرمسراست و به هیچ عنوان اونو از دست ندین) + ۲۰ بابت دستگاه راهنما به ازای هر نفر بود.
محوطه کاخ بسیار دیدنی و دلچسب بود و با عنوان داستان از زبان راهنمای الکترونیکی دیدنی تر هم میشد.
محوطه کاخ توپکاپی
بعد از چندین ساعت گشت و گذار در این کاخ، نزیک به عصر برای صرف ناهار دیرهنگام به رستورانهای بالکن مشرف به این منطقه رفتیم. علیرغم اینکه هوا کمی سرد شده بود، در بالکن رستوران واقع در طبقه ی ششم و مشرف به ۲ گنبد مسجد کبود و ایاصوفیه نشستیم. بالکن جهت قابل استفاده بودن در این هوا، با پلاستیکهای محکمی پوشونده شده بود و بخاری های برقی بزرگی فضا رو گرمتر میکردن. ما برای پیش غذا، سینی مزه شامل بورک، بادمجون کبابی و … و برای غذای اصلی سینی کباب سفارش دادیم. غذا طبق معمول تمام غذاهای ترکی عالی و دلچسب بود.
هوا دیگه تاریک شده بود. بعد از کمی استراحت در رستوران، برای ادامه ی برنامه ها، سوار ترموا شدیم و در ایستگاه امین اونو پیاده شدیم. تعداد زیادی رستوران دریایی در این ساحل قرار گرفتن و تعداد زیادی قایق برای اجرای تورهای مختلف به مقاصد مختلف لنگر انداختن.
ما به قسمت تور بسفر رفتیم و برای جفتمون بلیط بسفر در شب رو گرفتیم. قیمت هر بلیط ۱۲ لیر بود. قایق بعد از یک ساعت حرکت کرد.
قایق تور بسفر
مسیر زیبا و دل انگیز، آرامش قایق، سرمای هوا و چای داغ و دلچسب خستگیهای امروز رو تسکین میداد. پل زیبای بسفر رو دیدیم و در کنار هم آرزوهای خوب کردیم.
مدت زمان این تور بسیار آرامش بخش و دل انگیز حدود ۲ ساعت هست.
بعد از اتمام تور دوباره سوار تراموا شدیم و در ایستگاه لاله لی پیاده شدیم و به سمت ایستگاه مترو لاله لی و سپس هتل برگشتیم.
روز سوم
امروز بعد از صرف صبحانه، قصد رفتن به جزایر پرینس رو داشتیم. بنابراین به ایستگاه مترو رفتیم و خط حاجیه عثمان رو سوار شدیم و در ایستگاه تکسیم بدون خروج از محوطه مترو به سمت فونیکولار رفتیم و در ایستگاه کاباتاش پیاده شدیم.
بعد از خارج شدن از محوطه مترو، در مقابلمون ترمینال دریایی رو دیدیم.
به ترمینال و قسمت جزایر پرینس رفتیم و برای هر نفرمون بلیط به قیمت ۶ لیر گرفتیم.
مسیر آدالار (جزایر) بسیار جذاب و خیره کننده بود. کاخ دلماباغچه، هتلهای ۵ ستاره، مرغهای دریایی و جزایر قبل از جزیره پرینس، زیبایی مسیر رو دو چندان می کرد.
مسیر جزایر پرینسس
بعد از کلی رفت و آمد در کشتی که از قسمت داخلی و همینطور عرشه میتونستی استفاده کنی، به جزیره بیوک آدا رسیدیم. چند قدم که جلوتر رفتیم، تعداد زیادی مغازه در کنار یکدیگر بودن و در کنار اونها قسمتی بود که درشکه و دوچرخه واسه گشت کرایه میدادن.
بیوک آدا
من و همسرم درشکه رو انتخاب کردیم. درشکه چی ها برای کمتر کردن سرما حسابی درشکه ها رو پوشونده بودن.
درشکه سواری در بیوک آدا
از زیبایی معماری خونه ها و گشت درشکه هر چی بگم کم گفتم. چنان آرامشی داره این جزیره و چنان خوش آب و رنگه که دلت میخواد زمان نگذره.
مسیر درشکه سواری
بعد از تموم شدن گشت، تصمیم گرفتیم ناهار رو در یکی از رستورانهای خوشگل جزیره صرف کنیم. به توصیه دوستانمون، ماهی چوپرا و همینطور پیتا سفارش دادیم. علیرغم اینکه ماهی یکی از غذاهای مورد علاقه من و همسرم هستش، اما این وعده غذایی اصلا نتونست نظرمونو جلب کنه شاید به خاطر اینکه خیلی آبپز به نظر میرسید و اصلا ترد نبود.
اما پیتا که یه غذای سنتی ترکی هستش و یه غذای خمیری همراه با گوشت چرخ کرده هستش خوشمزه و دلچسب بود.
ناهار در بیوک آدا
بعد از ناهار یه مقدار در جزیره پیاده روی کردیم و از فضای دلچسبش لذت بردیم.
سپس به ترمینال دریایی رفتیم و به کشتی که در حال ترک جزیره بود، پیوستیم.
در راه برگشت، با آرامشی حاصل از خستگی به تماشای منظره ی تاریک دریا شدیم. بعد از رسیدن به ساحل، با فونیکولار به ایستگاه متروی تکسیم رفتیم و تصمیم گرفتیم به مرکز خرید جواهیر بریم. برای رفتن به این مرکز خرید، خط حاجیه عثمان رو سوار شدیم و در ایستگاه شیشلی پیاده شدیم.
مرکز خرید جواهیر درست مقابل ایستگاه مترو است. این مرکز خرید بسیار زیبا و مجلل هست و بسیاری از برندهای بین المللی و تمام برندهای ترک در این مرکز نمایندگی های رسمی دارند. چند ساعتی رو تا ساعتهای پایانی شب در مرکز خرید بودیم و خرید کردیم. بعدش مجددا سوار مترو شدیم و به هتل برگشتیم.
روز چهارم
امروز بعد از صرف صبحانه ی خوشمزه در هتل قصد بازدید آکواریوم استانبول واقع در اتوبان فلوریا رو داشتیم. برای رفتن به آکواریوم به میدان تکسیم رفتیم و مدتی رو واسه ی اومدن ترنسفرهای رایگان آکواریوم منتظر موندیم. اما متاسفانه توی اون مدت نیومد و ما با تاکسی خودمون رو به اونجا رسوندیم.
تاکسی ها مبلغ ۵۰ لیر رو بصورت دربستی طلب میکنن. انصافا هم مسیر دور و پرترافیکیه.
بعد از رسیدن به محوطه آکواریوم، بلیط رو به قیمت ۴۷ لیر برای هر نفرمون گرفتیم.
محیط آکواریوم واقعا زیبا و دیدنی هست و چندین ساعت مارو به بازدید مشغول کرد.
آمازون شبیه سازی شده هم جذاب و دیدنی بود.
آکواریوم استانبول
چشم انداز دریای مرمره از محوطه داخلی آکواریوم بی نظیر هستش.
دریای مرمره
بعد از خروج از محوطه از فروشگاه آکواریوم پیکسلهای یادگاری زیبایی خریدیم و بعد اون به خیابون استیکلال برگشتیم. در میدون تکسیم ناهار دونر کباب و یه ساندویچ های کوچولوی دیگه واسه ی ناهار خوردیم. قیمت هر ساندویچ دونر حدود ۱۰ لیر هست.
میدان تکسیم
بعد از ناهار با ترموای نوستالژیک به انتهای خیابون استیکلال رفتیم که این تراموا فضای خیلی دوست داشتنی داره.
بعدش به هتل رفتیم و به خواب عصرگاهی از خستگی های اون چند روز فرو رفتیم.
حول و حوش ساعت ۸ شب برای گشت شبهای استانبول به بیرون رفتیم. این خیابون پر جنب و جوش واقعا جذاب هست.
نوش جان کردن “بستنی مادو” که سر در مغازه ش زنگوله داره و کلی باقلوای رنگارنگ توی ویترینشون هست رو به شدت توصیه میکنم. عاااالی و بی نظیر و تازه ست.
به یکی از کافه های توی آسمالی مسکیت رفتیم. اون شب، شب یکشنبه بود و کلی فضای خیابون و کافه مطابق با تعطیلات شاد بود. بعد از کلی گشت و گذار توی کوچه پس کوچه های استیکلال برای خوردن یه شام ترکی دیگه به یک رستوران کوچک رفتیم.
برای شام یک کومپیر سفارش دادیم. کومپیر از یه سیب زمینی بزرگ کبابی تشکیل شده که حسابی توش پنیر و کره میریزن و توش رو با کلی مواد مثل کالباس، خیارشور، فلفل و … پر میکنن. مزه خیلی خوبی داشت. قیمت این غذا ۱۰ لیر بود.
کومپیر
بعد از چند ساعتی گشت و گذار در خیابونها و کافه ها به هتل برگشتیم.
روز پنجم
امروز رو به بازدید از برج گالاتا اختصاص داده بودیم. برجی در فاصله ی نزدیک از هتل که شب قبل هم نمای نزدیکی از اون رو دیده بودیم. بلیط بازید از برج برای هر نفر ۲۵ لیر بود. برجی بسیار زیبا که چند طبقه از اون رو با آسانسور و چند طبقه ی دیگه رو در راهروهای زیبای پیچ در پیچ بالا میرفتی.
بین راه در یک طبقه لباسهای سنتی ترکی رو واسه عکاسی به توریستها میدادن.
به قدری نمای باز این برج زیباست که تمام استانبول و خلیج ها و تنگه ها و گنبدها رو میتونی در نمای ۳۶۰ درجه ببینی و تجربه واقعا عالی هست.
سکوی باز برج تاریخی گالاتا
بعد از کمی نشستن در کافه برج به بیرون رفتیم و تصمیم گرفتیم که در ادامه به خیابان “عثمان بی” رفته و از بازارهای این محله دیدن کنیم.
پس به ایستگاه مترو رفتیم و در ایستگاه عثمان بی پیاده شدیم کمی در بازارها گشت زدیم و کمی خرید کردیم و دوباره به خیابان استیکلال برگشتیم و شروع به خرید کردیم. انگار اینجا برامون دلچسبتر بود. برای صرف ناهار دیرهنگام به رستورانی درست روبروی نمایندگی دفکتو در خیابان استیکلال رفتیم و برای ناهار کوفته کباب، و اسکندر کباب سفارش دادیم. کیفیت غذا عاااالی بود و کلی بهمون چسبید.
ناهار در تکسیم
بعد از غذا برای رفع خستگی ها کمی در رستوران نشستیم و چای سفارش دادیم. صورت حساب ما در این رستوران ۷۴ لیر شد. بعد از تجدید قوا دوباره به خرید و گشت ادامه دادیم و بعد به هتل مراجعه کردیم.
ما که اتاقمون رو صبح امروز قبل از بیرون رفتن تحویل داده بودیم و چمدونها رو سپرده بودیم برای حدود یک ساعت در لابی استراحت کردیم و منتظر ترنسفر برگشت بودیم که بالاخره اومد و مارو به فرودگاه رسوند.
پرواز برگشت که ساعت ۱:۳۰ بامداد بود متاسفانه تاخیر داشت که اصلا تجربه خوشایندی نیست. بخصوص برای ما که قرار بود صبح رو سرکار باشیم.
اما خوب کاریش نمیشد کرد. توی این مدت هم چندین بار گیتمون عوض شد که متوجه شدیم در فرودگاهی به شلوغی فرودگاه آتاتورک با این حجم از ترافیک فرود، عوض شدن گیت عادی هستش. بعد از معطلی و ۲-۳ ساعت انتظار بالاخره سوار هواپیما شدیم.
من که از خستگی بیهوش شدم. بین راه از خواب بیدار شدم و تقریبا حدس میزدم که توی آسمون ایران باشیم، علیرغم هوای خوب و خنک استانبول با صحنه سفیدپوش و برفی تهران مواجه شدیم. روز قبل هم بعد از چک کردن وب سایتهای ایرانی این موضوع رو پیش بینی میکردیم.
بعد از رسیدن به فرودگاه امام، خلبان اعلام کرد که شدت بارش به حدی است که امکان فرود وجود ندارد. بنابراین به ناچار باید به اصفهان بریم و موقتا اونجا فرود بیایم.
ما که تا به حال با این شرایط روبرو نشده بودیم، بسیار متعجب بودیم که قراره چه اتفاقی بیفته؟
بعد از فرود در اصفهان، اجازه پیاده شدن مسافرها داده نشد و علتش خارجی بودن پرواز و عدم ثبت مهر ورود به کشور بود.
خلاصه که اوضاع خوبی نبود. هوای بیرون به شدت سرد بود و باد میوزید، هوای داخل به شدت سنگین شده بود چرا که هواپیما رو خاموش کرده بودن و به طبع سیستم تهویه هم خاموش شده بود.
فاصله کم بین صندلی ها در این هواپیما هم که دیوونه کننده ست. بسیاری از مسافرین نیاز به استفاده از سرویس بهداشتی داشتن. که یکی از سرویس ها خراب بود و اون یکی هم آب نداشت. بچه ها و مسن ترها اذیت بودن و احساس کلافگی از بهم خوردن برنامه ها خیلی بد بود. خلاصه که انقدر شدت اعتراض ها بالا گرفت که، همگی مسافرین رو از هواپیما پیاده کردن و سوار اتوبوس کردن که شاید بتونیم از سرویس بهداشتی فرودگاه اصفهان استفاده کنیم. اما به محض سوار شدن به اتوبوس بهمون گفتن برگردید اجازه پرواز گرفتیم. دوباره کل مسافرها سوار شدیم. اما انگار نه انگار. هواپیما پرواز نکرد.
بعد از یک ساعت با اعتراض و دعوا و غر غر مسافرهایی که دیشب از ساعت ۱۰ تا به امروز و ساعت ۱ بعد از ظهر سرگردون بودن و بدون حتی امکان استفاده از سرویس بهداشتی شرایط رو به سختی تحمل میکردن و فقط بسته ی کوچیک صبحانه رو گرفته بودن به سمت تهران پرواز کردیم و خداروشکر این بار تونستیم فرود بیایم. اگرچه به شخصه سعی میکنم مسایلی که بخاطر اتفاقات پیش بینی نشده هست رو با تعمل و انعطاف، درک کنم.
اما متاسفانه بی برنامگی های هواپیمایی تابان و تلاش نکردن برای برآوردن حداقل نیازهای انسانی تجربه بدی رو از این شرکت هواپیمایی در دل ما و بقیه مسافرها گذاشت. اگرچه مهماندارن تلاش خودشون رو برای کمک به مسافرانی که حالت تهوع داشتن میکردن.
خوب به وضوح ما این روز کاری رو از دست داده بودیم و نزدیک به ساعت ۳ بعد از ظهر به تهران رسیدیم و اتومبیل خود را از فرودگاه برداشتیم و به منزل رفتیم. سفر به استانبول با تمام زیبایی و جذابیتهای شهری، گشتهای دریایی و همینطور امکان خرید خوب، خاطره ی خوبی رو در دل ما گذاشت. ما این شهر رو به خاطر فضای دوست داشتنی خیابونها و فرهنگ دلنشین شون دوست داریم.
من برای تهیه ی سفرنامه از قبل تصمیم خاصی نداشتم بنابراین عکسهای خیلی خوبی نتونستم از آرشیو عکسهام پیدا کنم پیشاپیش بابت این موضوع عذرخواهی می کنم.
منبع : لست سکند