سفری از آناتولی برفی به مدیترانه آبی ( سفر زمینی به ترکیه)
مدتها بود که تصمیم داشتم سفر زمینی به ترکیه رو تجربه کنم و دنبال فرصتی برای انجام این سفر بودم به همین دلیل تقریبا تمام سفرنامه هایی که در این باره توی اینترنت بود رو خونده بودم تا هم از تجربیات دیگران استفاده کرده باشم و هم تا حد امکان تو هزینه البته بدون لطمه خوردن به کیفیت سفر صرفه جویی بشه .
به همین دلیل بعد از برگشتن تصمیم گرفتم که تجربیات این سفرم رو در اختیار بقیه قرار بدم . تجربیاتی که خیلی از اونها تقریبا تو هیچ کدوم از سفرنامه هایی که خونده بودم نبود و شاید به کار سایر هموطنانم برا این سفر بیاد .
به دلیل هزینه گران بنزین در ترکیه ( در اون تاریخ لیتری ۴۶۰۰ الی ۴۸۰۰ تومن با لیر ۱۳۵۰ تومن ) ترجیح این بود که برا این سفر یه زوج همسفر داشته باشیم که هزینه ها سرشکن بشه ولی معمولا ما ایرانی ها کمتر پایه سفرهای ماجرا جویی هستیم و ترجیح می دهیم با تورهای لوکس به سفر بریم که البته اونم لذت خاص خودشو داره و تجربه کردنش بد نیست اما نه همیشه .
تا اینکه تو اسفند امسال ( ۹۳ ) یکی از زوج هایی که باهم در سفر به هند همسفر بودیم تماس گرفت و گفت قصد سفر تو نوروز را دارید یا نه ؟ که منم پیشنهاد سفر زمینی به گرجستان و ترکیه رو دادم که به دلیل پر شدن وقت سفارت گرجستان برا عید عملا فقط گزینه ترکیه پیش رو بود و منم که دنبال همچین فرصتی بودم قرار شد برنامه سفر و مسیرهای پیشنهادی رو جهت تصمیم گیری نهایی انجام بدم .
چون ماشین ما که jac j5 اتومات بود و کاپوتاژ داشت و مصرفش نسبت به ماشین همسفرامون که سوناتا بود پایین تر بود تصمیم گرفتیم که با ماشین خودمون سفر رو شروع کنیم . لازمه بگم که برا کاپوتاژ کردن ماشین می تونید به گمرک غرب مراجعه کنید و تقریبا تو سال ۹۳ هزینش ۴۵ هزار تومن شد و اکه خلوت باشه یه نصفه روز وقت می گیره و هزینه پلاک و گواهینامه بین المللی هم حدود ۵۰۰ هزار تومن شد که می تونید از نمایندگی های کانون اتومبیل رانی و جهانگردی اقدام کنید .
چون مسیر مسافرت برآوردی تقریبا ۷۰۰۰ هزار کیلومتر می شد از همسفرهامون هم خواستم که گواهینامه هاشونو بین المللی کنن تا با تعویض راننده فشار کمتری بهمون بیاد .
پس شروع کردیم به آماده کردن مقدمات سفر و معاینه فنی ماشین و خرید لوازم ضروری سفر و مقداری غذای کنسروی جهت تنوع و آب معدنی که تو همچین سفرای ماجراجویی ضروریه .
برای ورود به ترکیه باید خودرو بیمه بین المللی داشته باشه و چون تو مرز رازی نماینده بیمه وجود نداره و در مرز بازرگان هم گاهی دفترشون باز هست و گاه نه و چون برنامه ما این بود که شبانه از مرز رد شیم و نمایندگی های شهر بازرگان هم اون موقع شب تعطیل بود و تعطیلات نوروز هم بود و پیش بینی می کردیم که مرز شلوغ باشه ترجیح دادیم از نمایندگی بیمه ایران تو خیابون مطهری بیمه نامه بین المللی به نام بیمه سبز خودرو بخریم به مبلغ ۷۵ هزار تومن که مورد تایید ترکها نیز هست و هم ارزونتره و هم می دونی که با اطمینان می ری به مرز و اونجا معطل بیمه نامه و یا گرفتار دلال ها نمی شی .
بعد از اون چون هزینه درمانی تو ترکیه گرونه و ما تقریبا یه مسافرت دو هفته ای و ماجراجویانه و زمینی و شاید همراه با حادثه داشتیم، اقدام به خرید بیمه درمانی مسافرتی تا سقف ۱۰۰۰۰ یورو برای هر زوج کردیم که تقریبا همه شرکتهای بیمه این خدماتو ارائه می دن و بسته به شرکتش بین ۴۵ تا ۷۰ هزار تومن هزینش میشه . البته داروهای اولیه ضروری و جعبه کمک های اولیه همراهتون باشه که حتما لازمتون میشه .
بعد از اون اقدام به واریز عوارض خروج از کشور برای هر نفر به میزان ۱۲۵۰۰ از بانک ملی کردیم چون تو مرز ممکنه خیلی شلوغ باشه . علاوه بر اون فیش معمولا هر مرز خروجی یه عوارض اختصاصی اون منطقه داره که تو اون تاریخ تو مرز رازی ۲۰۰۰ تومن و در مرز بازرگان ۱۰۰۰ تومن بود که شماره حساباشون سنتیه و قابل واریز از تهران نیست ولی چون فیش هاش بی نام و آماده اس معطلی نداره و پول و به باجه میدی و قبض می گیری .
چون طبق برنامه که بعدا توضیح می دم اولین شهر محل اقامتمون از مرز تقریبا ۱۰۰۰ کیلومتر راه بود و مسیر سخت و کوهستانی و طولانی تصمیم گرفتیم بامداد ۲۹ اسفند ( ۳ صبح ) راه بیفتیم به سمت ماکو و عصر به اونجا برسیم و استراحت کنیم و بامداد از مرز رد بشیم .
برا همین با مهمانسرای جهانگردی ماکو تماس گرفتیم و درخواست رزرو جا کردیم که گفتن جا نداریم و با اصرار و خواهش که برنامه ما قطعیه پول دوتا اتاقو هرکدوم به مبلغ ۱۰۰ هزار تومن به حسابشون ریختیم و فیش اونو فکس کردیم تا رزرومون قطعی محسوب بشه و از این بابت نگرانی نداشته باشیم .
اما برنامه سفر :
مسیرهای مختلفی برا سفر پیشنهاد کردم که هرکدوم به دلیلی رد شد و یکی از مهمترین علت هاش هم این بود که همسفرامون می خواستن تو برنامه کنسرتی که روز ۹ فروردین تو آنتالیا برگزار می شد باشن و به همین دلیل برنامه سفر با محوریت این موضوع طراحی شد .
برنامه نهایی سفر به این صورت شد که ۲ شب در منطقه کاپادوکیا و شهر گورمه ، ۱ شب قونیه ، ۲ شب ساحل رویایی چیرالی و منطقه المپوس – بر اساس نظر سنجی مجله معتبر تراول لیژر چیرالی به عنوان هفتمین secret beach یا سواحل مخفی رویایی جهان و بالاتر از بهشتی مثل جزایر سیشل قرار دارد – ، ۴ شب آنتالیا ، ۱ شب آدانا و در نهایت ۱ شب شهر وان و ورود از مرز رازی به ایران و بازگشت به تهران بود .
البته تو برنامه اولیه رفتن به شهرهای الدنیز ، فتحیه ، پاموکاله ، مارماریس ، منطقه زیبا و ناشناخته دالیان و بازگشت از مسیر آنکارا بود و حتی هتل های محل اقامت نیز رزرو شده بود که بعلت کنسرت مذکور و جابه جایی زیاد بین شهر ها و احتمال خستگی راه این برنامه کنسل شد .
بعد از برنامه ریزی نوبت به رزرو هتل ها شد و طبق معمول سایت بی نظیر بوکینگ به کمک آمد و هتل هایی دنج و اروم و جمع وجور رو با قیمت مناسب رزرو کردم و به دلیل اینکه من جزء کاربران جنیوس بوکینگ هستم تخفیف های بیشتری نسبت به قیمت های اصلی سایت بهم می داد .
چون می خواستیم از هیاهو و شلوغی عید دور باشیم از اقامت در هتل های بزرگ و ۵ ستاره به ویژه در آنتالیا صرف نظر کردیم . اما لیست هتل ها و قیمت اونها رو هنگام رسیدن به هتل مذکور براتون می گم .
ذکر این نکته ضروریه که تو این جور سفرها همیشه از وضع آب و هوا و راهها مطلع باشید و توصیه من اینه که بازم به این اطلاعات بسنده نکنید و خودتونو برا مسائل غیر مترقبه آماده کنید که ما به این قسمت دوم توصیه عمل نکردیم و تا حدودی دچار مشکل شدیم که در طول سفرنامه بهش اشاره می کنم .
اما بر اساس اطلاعات هواشناسی که از سایت های بین المللی و سایت های ترک گرفته بودم وضع هوا تو مسیر بازرگان تا کاپادوکیا کمی بارانی اما هوا در طول مسیر تا ۷- درجه زیر صفر می رسید اما در خود گورمه دمای هوا ۱ الی ۲ درجه بود به همین علت که ما قصد ماندن در طول مسیر رو نداشتیم و تو ماشین بودیم و زمان نسبتا طولانی مسافرت برا اینکه بارمون سبکتر باشه زیاد لباس گرم با خودمون نبردیم .
اما شروع سفر :
ساعت ۴ بامداد روز ۲۹ اسفند سفر ما شروع شد و ما به سمت شهر ماکو حرکت کردیم تا قبل از غروب مسیر ۸۷۴ کیلومتری تهران ماکو رو طبق برنامه طی کنیم . تقریبا نزدیک ساعت ۷:۳۰ صبح تو پلیس راه قزوین زنجان توقف کوتاهی کردیم و صبحانه خوردیم و دوباره حرکت کردیم تا ساعت ۴ بعد از ظهر به مرند رسیدیم و ناهار رو تو یه رستوران تو شهر مرند خوردیم .
منوی رستوران مرند
بعد به سمت ماکو حرکت کردیم تقریبا نزدیک ساعت ۶ بعد از ظهر به شهر ماکو رسیدیم و به مهمانسرای جهانگردی ماکو که از قبل رزرو کرده بودیم رفتیم و به سرعت پذیرش شدیم و اتاقهامونو گرفتیم .
( منبع اینترنت ) : نمای خارجی مهمانسرای جهانگردی مرند
نمای شهر مرند از بالکن اتاق هتل جهانگردی
برنامه ما این بود که چون فکر می کردیم سال تحویل ساعت ۲:۱۵ نیمه شب بوده و اون موقع مرز خلوته هتلو اون موقع تحویل بدیم و از مرز رد بشیم و یه زمان ۳ ساعته هم برا معطلی تو مرز برا خودمون در نظر گرفته بودیم .
اما با صحبتی که با رزروشن هتل کردیم و گفتیم مرز تو سال تحویل چطوره و گفت که خیلی شلوغ میشه تصمیم گرفتیم ساعت ۱۲ شب اتاق ها رو تحویل بدیم و بریم به سمت مرز برا همین سریع دوش گرفتیم و یه ۳ ساعتی خوابیدیم تا برا مسیر طولانی بعدی آماده باشیم .
تقریبا ساعت نزدیک ۹:۳۰ دقیقه بود که از خواب بیدار شدیم و برا خرید یه سری تنقلات به شهر ماکو رفتیم و به فروشگاهی شبیه شهروند اونجا بود که تقریبا همه چی داشت و پس از خرید از فروشنده در مورد شلوغی مرز سوال کردیم که ایشون هم گفت مرز شلوغه و همین الان برید از مرز رد شید که نیمه شب به بعد خیلی معطل خواهید شد و ما هم با توجه به حرفای فروشنده و رزروشن هتل سریع به هتل برگشتیم و وسایلو بار ماشین کردیم و اتاق ها رو تحویل دادیم و ساعت ۱۰:۳۰ شب به سمت شهر بازرگان و پایانه مرزی اون که در فاصله ۳۰ کیلومتری شهر ماکو بود حرکت کردیم .
بعد از ۲۰ دقیقه به شهر بازرگان رسیدیم و یکسره به آخرین پمپ بنزین تو خاک ایران رفتیم تا باک ماشینو پر کنیم و بعد یکراست به سمت پایانه مرزی بازرگان رفتیم تقریبا ساعت ۱۱:۳۰ دقیقه بود که وارد پایانه مرزی شدیم که تا چشم کار میکرد صف کامیونهای پارک کرده و منتظر خروج بودند ولی اثری از خودرو شخصی نبود و فقط دو خانواده همراه ما وارد گمرک شدند .
ماشین رو پارک کردیم و بدون اینکه وسایلو پیاده کنیم وارد سالن شدیم و به باجه بانک ملی مستقر در اونجا رفتیم و فیش های ۱۰۰۰ تومنی عوارض رو گرفتیم و به قسمت خروج رفتیم و مهر خروج روی پاس های ما زده شد و همراهانم از مرز رد شدن و من برا انجام امور مربوط به خروج ماشین برگشتم .
( منبع اینترنت ) : باجه بانک ملی گمرک بازرگان
برای خروج ماشین ابتدا یک فرم اظهار نامه که وسایل همراه در آن ذکر می شود باید پر شود که لزومی به ذکر ریز وسایل نیست و فقط کافیست در اون بنویسید وسایل شخصی . سپس امضا مسئول مربوطه و تایید رئیس و صدور بیجک خروج و ثبت آن در دفتر .
پس از طی این مراحل سوار ماشین شدم و به دروازه خروجی از مرز ایران نزدیک شدم و بعد از یک کنترل ساده مدارک از خاک ایران خارج و وارد خاک ترکیه شدیم . دوباره ماشین رو پارک کردم و به باجه ای که مسئول ثبت اطلاعات خودرو و کنترل بیمه که مسئولش دختر محجبه جوانی بود رفتم و بعد از ثبت اطلاعات خودرو با نگرانی از من می پرسید که اونور خیلی شلوغه و مسافر زیاده ؟
بعد برگه ورود رو به پلیس مرزی ترکیه دادم و در صندوق رو باز کردم که وسایلو بگرده که اشاره کرد و گفت احتیاجی نیست و برگه رو امضا کرد و من با ماشین وارد خاک ترکیه شدم و کابووسی که با توجه با صحبت های رزروشن هتل و مسئول فروشگاه و اون دختر ترک فکر می کردیم بین ۴ تا ۶ ساعت طول بکشه در کمتر از نیم ساعت انجام شد و دقیقا ساعت ۱۲ شب از گمرک ترکیه خارج شدم و همراهانم رو که اون ور منتظر بودن سوار کردم .
خروج از گمرک ترکیه
از اول سفر قصدمون این بود که حتی الامکان شب حرکت نکنیم ولی حالا تو یه عمل انجام شده قرار گرفته بودیم و مجبور بودیم ادامه بدیم و مسیر تقریبا ۱۰۰۰ کیلومتری تا اولین شهر محل اقامتمون یعنی گورمه که تو منطقه کاپادوکیا بود رو بریم .
کم کم از گمرک دور می شدیم و همه جا در تاریکی مطلق فرو می رفت و تنها گاه گاهی نور چراغ های بعضی از کامیون های ترک که کنار جاده پارک بودن اطرافو روشن می کرد . البته مسیر خلوت بود و جاده هم برخلاف آنچه تو سفرنامه های دیگه خونده بودم صاف و هموار بود و مسیر ۴۵ کیلومتری مرز تا اولین شهر که دغوبایزید بود رو تو کمتر از ۳۰ دقیقه رفتیم .
از دغوبایزید تا شهر مهم بعدی که اگری بود تقریبا ۱۰۰ کیلومتر راه بود و ما حساب کردیم که تقریبا ۱ ساعت بعد با این شرایط به اگری می رسیم و اگه همه چی به همین شکل پیش بره تقریبا ظهر به گورمه می رسیم و فرصت بیشتری برا استفاده از زیبایی های اون منطقه داریم ، اما ناگهان ورق برگشت ….
بعد از عبور از دغوبایزید و گذر از یک گردنه ناگهان هوا تغییر کرد و برف شروع به باریدن کرد اما با توجه به اینکه هنوز زمین خشک بود مشکلی به وجود نمی آمد اما همانطور که به پیش می رفتیم شدت برف بیشتر می شد و تقریبا تبدیل به کولاک شده بود و با توجه به تجربه رانندگی در این هوا می دانستم که اگر بخواهیم توقف کنیم و برف به روی زمین بنشیند و با توجه به هوای سرد بیرون قطعا جاده یخ خواهد بست و چون ما به همراه خود زنجیر چرخ نداشتیم قطعا زمین گیر شده و امکان ادامه سفر تا چند روز آینده وجود نداشت و عملا برنامه ریزی کل سفر به هم می ریخت .
تقریبا نزدیک اگری بودیم که ارتفاع برف روی جاده تقریبا به بیش از ۵ سانتی متر رسیده بود و حرکت مشکل بود اما با توجه به خط چرخهای ماشین هایی که جلوتر رفته بودند می شد در مسیر آنها به کندی حرکت کرد و به همین منوال ادامه دادیم تا به شهر آگری رسیدیم و تقریبا نزدیک شهر بود که به دلیل تردد بیشتر برف جاده بیشتر آب شده بود و امکان حرکت راحتتر بود .
شهر مهم بعدی که پس از اگری باید بدان می رسیدیم شهر بزرگ ارزروم بود که در فاصله ۱۹۵ کیلومتری اگری بود و ما امیدوار بودیم که در این مسیر هوا و جاده بهتر از مسیر قبلی باشد اما …. .
شهر ارزروم از نظر ارتفاع در سطح بالاتری از شهر اگری قرار دارد و به همین دلیل هم هوای آن سردتر و هم جاده های آن کوهستانی تر است و به همین دلیل دارای یک پیست اسکی بین المللی به نام پالان دوکن است که یکی از مراکز مهم گردشگری زمستانی در جهان به حساب میاید و در سال ۱۹۹۳ در ۷۰ کیلومتری جنوب شهر و پهنای ۲۵ کیلومتر کوههای پالان دوکن به عنوان مرکز گردشگری زمستانی تاسیس شد .
( منبع اینترنت ) : پیست اسکی پالان دوکن ارزروم
با این مقدمه کوتاه حتما برای دوستان قابل پیش بینی است که چه اتفاقاتی در انتظار ما بود . به هر روی ما به سمت ارزروم با بیم و امید حرکت کردیم و هنوز زیاد از اگری دور نشده بودیم که شدت برف بیشتر شد تا اینکه همسفران پیشنهاد دادند که به آگری برگردیم و شب را در آنجا سپری کرده و صبح دوباره حرکت کنیم اما من دوباره آنها را راضی کردم که به مسیر ادامه دهیم چون مطمئن بودم با توجه به حجم برف و سرمای هوا حتما جاده ها تا چند روز بسته خواهد بود و گفتم اگر قرار است درجایی اطراق کنیم بهتر است در شهر بزرگی بنام ارزروم باشد که حداقل دارای امکانات بیشتری بود .
همینطور که به مسیر ادامه می دادیم شدت برف و کولاک بیشتر می شد و این مسئله تا حدی زیاد شد که حتی دید مستقیم ما به کمتر از نیم متر می رسید و ما عملا بدون هیچ دیدی رانندگی می کردیم و برا اینکه شیشه ها بخار نکند مجبور بودیم بخاری را روشن کنیم و این مسئله باعث سنگین شدن چشم ها و خواب آلودگی راننده می شد و چون شدت سفیدی برف خیلی زیاد بود و راننده مجبور بود مستقیم به جاده زل بزند تا به دلیل دید کم قدرت عکس العمل مناسب داشته باشد دچار برف زدگی چشم و سوزش و اشک می شد تا جایی که در نیمه شب نیز حتی راننده مجبور به استفاده از عینک دودی برای کمتر شدن آسیب سفیدی برف به چشمان می شد .
لازم به ذکره که تو این مسیر تقریبا هر ۷۰ الی ۸۰ کیلومتر به دلیل خستگی زیاد و سختی مسیر جای راننده عوض می شد تا راننده قبلی کمی استراحت کند .
این مسائل باعث شد که در یک پمپ بنزین در منطقه هوراسان که کامیون ها در آن پارک کرده بودند و تقریبا در بین راه آگری به ارزروم بود توقف کنیم تا یه نیم ساعتی داخل ماشین بخوابیم که هم خواب آلودگی کمتر شود و هم درد چشم ها کمی بهبود پیدا کند .
بعد از حدود ۲۰ دقیقه استراحت دوباره براه افتادیم و به همین منوال ادامه دادیم و ساعت ۳ نیمه شب بود که به شهر ارزروم رسیدیم .
ورود به شهر ارزروم
تقریبا بارش برف کم شده بود و چون شهر بزرگی بود تقریبا جاده ها برف روبی شده بود و مشکلی برای ادامه راه نبود و همسفران پیشنهاد دادند که حتما شب را در این شهر بمانیم و به هتل رفته و صبح دوباره حرکت کنیم اما با توجه به اینکه نه به اینترنت دسترسی داشتیم و نه نقشه شهر را داشتیم که هتل ها در آن مشخص شده باشد و نه حتی کسی در خیابان ها بود که از آنها سوال کنیم و با توجه به اینکه ارزروم به دلیل اینکه قبلا گفته شد یک شهر توریستی زمستانی با امکانات اقامتی نسباتا محدود بود و امکان پیدا کردن هتل خالی سخت بود و عملا ممکن بود وقت زیادی صرف کنیم و به نتیجه نرسیم ترجیح دادیم که به سمت شهر مهم بعدی که ارزنجان و در فاصله تقریبا ۲۴۰ کیلومتری ارزروم بود ادامه راه دهیم .
بعد از خروج از ارزروم و در منطقه اسکاله کولاک شدیدی شروع شد که من حتی تا حالا تو فیلم ها همچنین کولاکی رو ندیده بودم و عملا هیج دیدی برا حرکت نداشتیم و تقریبا با سرعت ۱۰ کیلومتر در ساعت حرکت می کردیم اما به دلیل اینکه ماشینی در جاده نبود احتمال تصادف نبود اما جاده پر چاله چوله بود و اگر ماشین در اونها می افتاد احتمال خطر بود ولی به هر حال با هر سختی بود این کولاک را پشت سر گذاشتیم و اوضاع بهتر شد و تقریبا نزدیک ساعت ۶:۳۰ صبح بود که به ارزنجان رسیدیم و تقریبا بنزینی که آخرین بار در بازرگان زده بودیم به پایان رسیده بود برا همین به یک پمپ بنزین رفتیم تا هم بنزین بزنیم و هم از سرویس های بهداشتی مناسبی که در اکثر پمپ بنزین های آنجا و بصورت رایگان بود استفاده کنیم .
پمپ بنزین ارزنجان
با توجه به مطالعه سفرنامه های قبلی و اینکه می دانستیم در ترکیه پمپ بنزین فراوان است و استفاده از خدمات آنها مثل سرویس بهداشتی و یا کارواش و اینترنت رایگان است برای همین به توصیه دوستان معمولا در هر بار مراجعه به پمپ بنزین معادل ۱۰۰ لیر بنزین ۹۵ اکتان ( یا به ترکی دوغسان بش کورسون سوز ) می زدیم . لازم به توضیح است که در پمپ بنزین های ترکیه انواع مختلف بنزین و گازوئیل وجود دارد که بنزین مورد استفاده برا خودروهای شخصی بنزین با اکتان ۹۵ است .
نمونه پمپ های سوخت گیری در ترکیه
بعد از ۱۵ دقیقه استراحت به سمت شهر مهم بعدی که سیواس نام داشت و در فاصله ۲۶۵ کیلومتری ارزنجان بود حرکت کردیم . تقریبا هوا روشن شده بود و مسیر بسیار کوهستانی و شیب دار اما پهن و با آسفالت نسبتا مناسب بود اما جاده تقریبا یخ بسته بود و ماشین به کندی روی یخها سر می خورد و پیش می رفت و در جای جای جاده تابلو حرکت با زنجیر چرخ در زمستان مشاهده می شد ولی خب ما زنجیر چرخ نداشتیم !!!
مسیر ارزنجان – سیواس
اما چون لاستیک ها پهن و نو و با آج مناسب بود و یخ هنوز سفت نشده بود امکان حرکت بود . دماسنج ماشین دمای ۷- درجه را نشان می داد و گل و لایی که به لای گل گیر ماشین می پاشید به سرعت یخ می بست و قطر یخ بین لاستیک و گلگیر بقدری می شد که مجبور بودیم هر چند کیلومتر توقف کرده و یخهای مابین گلگیر را بشکنیم و دوباره حرکت کنیم .
تقریبا خودروهای شخصی معدودی توی جاده بود . فقط کامیون های ترانزیت که از لاین روبه رو می آمدند و اکثرا ایرانی بودند در جاده بودند که همه آنها بدون استثنا چراغ می زدند و اشاره می کردند بر گردیم و مسیر کاملا یخ زده است و امکان حرکت نخواهد بود برای همین تصمیم گرفتیم در منطقه رفاهیه که در ۴۵ کیلومتری ارزنجان بود و یک مجتمع رفاهی و خدماتی آنجا بود توقف کرده و صبحانه بخوریم و استراحت کنیم تا هم هوا بهتر شود و هم از مسیر اطلاع پیدا کنیم و ساعت ۷:۳۰ دقیقه صبح بود که رفاهیه رسیدیم .
از ماشین پیاده شدیم و به مجتمع رفاهی کنار جاده ای که چشم اندازی رویایی به کوهها و دره های منطقه داره رفتیم . دوتا اتوبوس هم که ترک بودن اما مسافراش ایرانی بودن هم به همراه چند ماشین شخصی اونجا توقف کرده بودند .
منطقه رویایی رفاهیه
پس از استفاده از سرویس بهداشتی و شستن دست و صورت به طبقه بالا رفتیم که چشم انداز زیباتری داشت و سفارش صبحانه تقریبا کاملی رو که شامل پنیر ، کره ، عسل ، تخم مرغ آب پز به همراه چایی و نوعی باقلوای بسیار خوشمزه می شد دادیم که مجموعش برا ۴ نفرمون ۳۵ لیر شد .
تو سالن رستوران که نشسته بودیم از تلویزیونی که اونجا روشن بود و اخبار می گفت شنیدیم که طوفان و برف و کولاک دیشب و برودت هوا تو اون موقع سال در ۴۰ سال گذشته ترکیه بی سابقه بود و در سمت شهر وان کلا جاده ها به زیر برف رفته بود و اون موقع بود که خدا رو شکر کردیم که از مرز رازی وارد ترکیه نشدیم چون قطعا گیر می افتادیم .
پس از خوردن صبحانه و استراحتی ۱ ساعته فلاسک هامونو پر آب جوش کردیم و یخهای اطراف لاستیک رو شکوندیم و آماده سفر شدیم و چون از مسیر از اطلاع دقیق نداشتیم با اینکه بنزین داشتیم اما ترجیح دادیم باقی مانده لیره هامونو که ۷۵ لیر بود ( توضیحا اینکه با خودمون از ایران ۲۰۰ لیر آورده بودیم چون می دونستیم ممکن در ابتدای ورود به ترکیه به صرافی دسترسی نداشته باشیم ) در پمپ بنزین کنار مجتمع بنزین بزنیم و با خیال راحت حرکت کنیم .
تقریبا برف بند آمده بود ولی جاده پوشیده از برف و یخ بود و ما تقریبا با سرعت میانگین ۶۰ کیلومتر جاده های پر پیچ و خم اما زیبا و خلوت کوهستانی رو به سمت سیواس طی می کردیم و از مناظر رویایی و کوههای پوشیده از برف اون منطقه لذت می بردیم .
مسیر رفاهیه – سیواس
حدود ساعت ۱۱:۳۰ دقیقه بود که به شهر سیواس رسیدیم و هوا گرمتر شده بود و آفتاب از پشت ابرها بیرون آمده بود .
سیواس
مقصد بعدی ما از شهر سیواس به سمت شهر قیصریه بود که در فاصله ۲۰۰ کیلومتری سیواس بود و عملا ما بعد از عبور از سیواس از آناتولی مرکزی که آب و هوایی کوهستانی و خشن دارد گذشته بودیم و کم کم جاده از کوهستانی بودن فاصله می گرفت و دشت پیش روی ما بود و برف ها آب شده بود ولی جاده هنوز لغزنده بود .
مسیر سیواس به قیصریه
حدود ساعت ۱۴ بود که به قیصریه رسیدیم و برخلاف طول مسیر شهر کاملا خشک بود و اثری از برف وحشتناک شب گذشته در شهر به چشم نمی خورد ولی هوا سرد و باد شدیدی می وزید . چون بنزین داشت به اتمام می رسید و لیره هم نداشتیم گفتیم به داخل شهر رفته و هم دلار چنج کنیم و هم در شهر گشتی بزنیم . قیصریه شهر بزرگ و تقریبا آبادی بود و از چند نفر آدرس صرافی را پرسیدیم که اکثرا نشانی میدان مرکزی شهر ( میدان مجسمه آتاترک ) را می دانند . پرسان پرسان میدان آتاترک را پیدا کردیم . در کنار این میدان قلعه تاریخی قیصریه که از دوران امپراطوری روم شرقی باقی مانده خود نمایی می کند .
میدان جمهوریت یا آتاترک قیصریه ( آتاترک هیکلی )
قلعه تاریخی قیصریه
ماشین را پارک کردیم و همسفرانمون برای پیدا کردن صرافی به سمت بازار شهر رفتند و ما هم گشتی در مغازه های لباس فروشی زدیم تا قیمت ها رو مقایسه کنیم . قیصریه شهری تقریبا مذهبی بود که تعداد زیادی از زنان و دختران جوان آنجا دارای پوشش کامل و حجاب بودند .
پوشش بانوان قیصریه
از لحاظ قیمت پوشاک نیز به نسبت مناطق توریستی قیمت ها منطقی تر بود . بعد از حدود ۱ ساعت گشت و گذار در شهر و بنزین زدن به سمت اولین مقصد اقامت که شهر گورمه در منطقه کاپادوکیا و در فاصله ۷۰ کیلومتری قیصریه بود حرکت کردیم . حدود ساعت ۱۶ بود که به شهر زیبای گورمه رسیدیم و قصد داشتیم به مدت ۲ شب و ۳ روز در این شهر بمانیم به همین دلیل به سراغ اولین هتلی که رزرو کرده بودیم رفتیم .
گورمه
هتل ما Falcon Cave Suites بود که مانند اکثر هتل های این منطقه سنگی و به صورت غار در دل کوه ساخته شده است و دارای درجه رضایت ۸٫۸ در سایت معتبر بوکینگ است .
واچر رزرو هتل گورمه از سایت بوکینگ
این هتل در میدان مرکزی شهر و پشت شهرداری گورمه است و ایستگاه اتوبوس کنار آن قرار دارد و تا موزه استثنایی فضای باز گورمه ۱ کیلومتر فاصله دارد و از نظر دسترسی در موقعیتی ایده آل برای کسانی که بدون تور قصد سفر با آنجا را دارند قرار دارد .
بعد از رسیدن به هتل بلافاصله مسئول هتل اتاق ها رو به ما نشان داد و بعد از تایید ما بلافاصله چک این شدیم و بارها رو از ماشین پیاده کردیم . اتاق های ما سوئیت هایی ۶۰ متری سنگی با پاسیو و جکوزی اختصاصی بود که هر سوئیت برا دو شب ۷۸٫۵ دلار با صبحانه بود .
به دلیل سنگی بودن ، اتاق ها یکم سرد بود که بلافاصله سیستم گرمایش اتاق ها رو فعال کردن که دما به حد مناسب برسد .
ورودی هتل فالکون
ورودی سوئیت ها
داخل سوئیت
داخل سوئیت
( اینترنت ) : سرویس بهداشتی سوئیت
دمای هوا در بیرون صفر درجه بود و برف زیبایی کوه های شگفت انگیز منطقه رو پوشانده بود . بدین ترتیب قسمت اول سفر ما که مسیری ۱۰۱۵ کیلومتری بود و با برآورد گوگل ارث باید ۱۱ ساعت طول میکشید بعد از گذشت ۱۶ ساعت به پایان رسید .
چون ناهار نخورده بودیم تصمیم گرفتیم قبل از گشتن در شهر یه چیزی بخوریم برا همین کنسرو های خوراک سوسیسی را که آورده بودیم گرم کردیم و به عنوان ناهار خوردیم و بعد لباسهای گرم پوشیدیم و برای گشت در شهر سوار ماشین شدیم . فقط ذکر این نکته لازمه که چون این منطقه دیدنی های زیادی داره و اگر بخواهم راجع همشون با جزئیات توضیح بدم خیلی طولانی میشه به همین دلیل به اختصار به مهمترین و دیدنی ترین مکان ها اشاره می کنم .
اولین کار این بود که یه صرافی پیدا کنیم و دلار تبدیل کنیم یه گشتی تو شهر زدیم و چشممون به یه دفتر فروش تور افتاد که ارز هم با نرخ خوبی تبدیل می کرد برا همین رفتیم داخل تا هم دلار تبدیل کنیم و هم در مورد منطقه و تورها و مسیرها اطلاعات بگیریم و هم نقشه ها رو تهیه کنیم و انصافا صاحب دفتر آدم خوش ذوقی بود و با کمال میل ما رو راهنمایی کرد و اطلاعات مفیدی بهمون داد که برا شما هم عرض می کنم .
نقشه توریستی منطقه کاپادوکیا
همانطور که در نقشه مشخصه دیدنی های کاپادوکیا به چهار قسمت تقسیم شده است و در قالب ۴ تور عرضه می شود که به رنگهای آبی ، قرمز ، زرد و سبز تقسیم می شود و با توجه به فصل قیمت های متفاوتی دارد اما با توجه به توصیه مسئول دفتر تور که متوجه شد ما با ماشین شخصی اومدیم گفت به غیر از تور مسیر سبز رنگ که رفت و برگشت آن نزدیک ۱۵۰ کیلومتر است و با توجه به قیمت سوخت رفتن با خودرو به شخصی به صرفه نیست مابقی تورها را می توان با ماشین رفت که به تفضیل دیدنیهای مناطق را خدمت عزیزان عرض می کنم .
ضمنا منطقه کاپادوکیا تقریبا لو سیزن نداره و همه فصل ها مملو از توریسته و به خصوص توریست های چینی و ژاپنی و روس در این فصل بیشتر به اونجا سفر میکنن تا از زمستان رویایی اونجا لذت ببرن .
البته یکی از مهمترین تورهای این منطقه که در سراسر دنیا معروف و بی نظیره و همه اونجا رو با این تور می شناسن تور بالن سواری بر فراز کاپادوکیاست . این تور سه نوع داره که تو این فصل قیمت هاش ۱۰۰ دلار برای بالن عمومی ، ۲۰۰ دلار برای بالن نیمه خصوصی و بین ۳۵۰ تا ۴۰۰ دلار برای بالن های خصوصی برای هر نفر است که معمولا ساعت ۴ صبح جیپ های مخصوص دنبال توریست ها میان و قبل از سوار شدن به بالن ، توریست ها در فضای باز کنار بالن ها صبحانه می خورن و سوار بالن می شن و طلوع آفتاب رو با مناظر رویایی کاپادوکیا آغاز می کنن .
البته تور بالن عمومی در کنار توریست های سایر کشورها به نظرم لذت بخش تره که به موقعش توضیح می دم .
تقریبا ساعت ۶ بعد از ظهر بود و ما می خواستیم بریم موزه فضای باز گورمه که به پیشنهاد مسئول دفتر تورها که گفت موزه ساعت ۷ تعطیل میشه تصمیم گرفتیم که اطراف شهر رو بگردیم و شب به دیدن منطقه اورگوپ بریم که پر از رستوران و کافه و مراسم رقص های محلی و نایت لایف های معروفه .
پیشنهاد می کنم دیدن این منطقه رو تو شب به هیچ عنوان از دست ندید .
سمبل های شهر گورمه ( کوزه و چشم نظر )
مناظر شهر گورمه
شبهای اورگوپ
رقص های سنتی اورگوپ
بعد از گشت در خیابانهای زنده اورگوپ و گورمه ساعت ۱۰ شب به هتل برگشتیم و یه جکوزی آب گرم گرفتیم تا خستگی یه مسیر طولانی از تهران تا گورمه از تنمون دربیاد بعد استراحت کردیم تا برای فردا که یک روز فشرده بود آماده بشیم .
صبح ساعت ۸ از خواب بیدار شدیم و برا خوردن صبحانه به صبحانه خوری هتل رفتیم . جالتون خالی صبحانه مفصل و خوشمزه ای بود . به خصوص نوعی پنیر داشت که تو منطقه آذربایجان خودمون هم هست بنام پنیر کوزه ای ( کوپه پنیری ) که طعم ویژه و منحصر به فردی داشت .
صبحانه هتل فالکون
بعد از صبحانه برا دیدن موزه فضای باز گورمه رفتیم . در اوایل سالهای هزاره اول، گروههای مسیحی که از ظلم و آزار امپراطوری رم فرار می کردند و به دنبال پناهگاه می گشتند شروع به حرکت به مناطق دورافتاده کاپادویا کردند .
موزه ی فضای باز گورمه جایی ست که برای اولین بار یکسان سازی در فضای آموزشی اندیشه های مسیحیت از سوی “سنت باسیل کبیر” و برادران وی در آنجا پایه گذاری شد . در کلیساهای توکالی، آلمانی، یلانی، کارانلیک، چاریکلی، و صومعه راهبان و راهبه ها و عبادتگاه سنت باسیل نقاشی های دیواری زیبایی وجود دارد که رنگ های زنده ی آن به گونه ای ست که گویی تازه نقاشی شده اند .
نقاشی های داخل کلیساهای موزه فضای باز گورمه
چون هوا سرد بود و همسرم شال و روسری گرم همراه نیاورده بود کلاه های سنتی که مخصوص زنان اون منطقه بود و به صورت کلاه روی سر و شال دور گردن پیچیده می شد به قیمت ۱۰ لیره خریدیم .
کلاههای سنتی زنان کاپادوکیا بر سر توریست های ایتالیایی
ضمنا اشاره به این نکته بد نیست که منطقه کاپادوکیا از دیر باز منطقه ای مذهبی بوده و این بافت تا اکنون نیز حفظ شده و مردم محلی اونجا با وجود حجم زیاد توریست ، اعتقادات مذهبی محکمی دارند بطوریکه حتی در سطح شهر مغازه ها ندرتا نوشیدنی های الکلی می فروشند و فقط درمکان های مخصوص و هتل ها این محصولات عرضه می گردد .
برگردیم به موزه گورمه ! ورودی این موزه نفری ۲۵ لیره است و دیدن این موزه بین ۲ تا ۴ ساعت بسته به سرعت بازدید شما طول می کشد . پیشنهاد می کنم حتما راهنمای صوتی را که به زبان فارسی هم توضیح می دهد و قیمت آن ۱۵ لیره است تهیه کنید تا اطلاعات کاملی از کلیساها و آثار آن بدست آورید .
در خروجی موزه فروشگاه بزرگ صنایع دستی کاپادوکیا قرار دارد که البته به دلیل توریستی بودن منطقه قیمت های آن نسبت به داخل شهر گرانتر است .
موزه فضای باز گورمه
گیت های ورودی موزه فضای باز گورمه
موزه فضای باز گورمه
فروشگاه صنایع دستی موزه فضای باز گورمه
حدود ساعت ۱۱:۳۰ بود که پس از بازدید از موزه گورمه برای دیدن بقایای قلعه سنگی اوچ حیصار که از دوران روم باقی مانده و بلند ترین نقطه کاپادوکیا است و چشم اندازی رویایی و پاناراما به تمام منطقه دارد رفتیم . این قلعه در جاده نوشهیر به گورمه و در فاصله ۵ کیلومتری گورمه واقع شده است . ورودی این قلعه نفری ۳ لیره است و بالای آن دوربین هایی کار گذاشته شده که با سکه های یک لیری به مدت ۱ دقیقه می توان زیباییهای منطقه را دید .
قلعه اوچ حیصار
ساعت ۱۲:۳۰ دقیقه بود که بازدید از قلعه تمام شد و خب ما بودیم و یه شکم گرسنه و غذاهای خوشمزه ترکی ! از قلعه به سمت مرکز شهر سرازیر شدیم و در راه از کارگاههای متعدد صنایع دستی که قیمت های مناسبی داشتند هم بازدید کردیم و مقداری هم خرید کردیم .
در راه کباب خانه های متعددی بود که کباب های محلی اونجا را عرضه می کرد تا اینکه در میدان مرکزی شهر به یک غذاخوری رفتیم که به گرمی صاحب آن به ما خوش آمدگویی گفت و بعد از چند لحظه آشپز رستوران جهت سفارش غذا پیش ما آمد که در کمال تعجب دیدیم به زبان فارسی صحبت می کند و گفت که از ایران آمده و ۱۰ سالی است که غیرقانونی در ترکیه کار می کند و پیشنهاد داد که ما دو سینی از انواع کباب ها را به همراه سالاد و ماست محلی و دوغ به قیمت ۸۰ لیره سفارش دهیم که ما هم قبول کردیم و انصافا غذای خوشمزه و لذیدی بود .
ناهار در اوچ حیصار
بعد از غذا و استراحت که حدودا ۱ ساعت طول کشید به سمت شهر زیرزمینی کایماکی که در ۲۰ کیلومتری اوچ حیصار بود رفتیم .
شهر زیرزمینی کایماکلی در داخل ارگ کایماکلی در منطقه آناتولی مرکزی ترکیه قرار داره که در سال ۱۹۶۴ برای بازدید گردشگران باز شد . نام باستانی این شهر Enegup بوده . این شهر در بین قرون هفتم الی نهم برای حفاظت از حملات اعراب و توسعه مسیحیت به عنوان پناهگاه ساخته شده است .
شهر زیر زمینی کایماکلی دارای ۸ طبقه است و بوسیله تونلهای مختلف تا ۴ طبقه به پایین راه دارد . تاریخ ساخت طبقه اول بسیار قدیمی است . در دوران روم باستان و بیزانس هم مناطق هم جوار باکنده کاری توسعه پیدا کرده و بصورت شهر زیرزمینی در آمده است.
امروزه ۴ طبقه آن برای بازدید عموم باز است اما بازدید از آن بسیار سخت است و تونل های تنگ و پر شیبی دارد که حتی یک آدم متوسط الجثه نیز به سختی می تواند در آن تردد کند . ورودی این شهر برای هر نفر ۱۰ لیره بود .
شهر زیرزمینی کایاماکلی
نقشه شهر زیرزمینی کایاماکلی
شهر زیرزمینی کایاماکلی
ساعت ۴ بعد از ظهر بود که بازدید از شهر زیر زمینی به پایان رسید و ما تصمیم گرفته بودیم به شهر نوشهیر که تقریبا میشه از اون بعنوان پایتخت جدید منطقه کاپادوکیا نام برد برویم و گشتی در شهر زده و با زندگی مدرن و امروزی منطقه کاپادوکیا آشنا شویم .
نوشهیر تقریبا شهری با ساختار مدرن و خیابان های نسباتا بزرگ و از نظر شهرسازی شهری به نسبت امروزی در قلب منطقه ای باستانی بود . اما با گشتی که ما در شهر زدیم یک نکته بسیار جلب توجه می کرد و آن فروشگاههای بزرگ و متعدد معروفترین برندهای مبلمان ترک بود که مثل بازار مبل تهران تقریبا در سراسر شهر وجود داشت و قیمت های آن تقریبا معادل یک سوم قیمت همان برند در تهران بود و همسفران می گفتند ایکاش امکان خرید و ارسال آنها به ایران ممکن بود !!!
نوشهیر
پس از گشتی حدودا ۲ ساعته در شهر برای دیدن موزه زیرزمینی سرامیک به سمت شهر آوانوس حرکت کردیم . این شهر پر از کارگاههای سفال گری و سفال فروشی بود و بیشتر توریست های اروپای غربی در هتل های این منطقه اقامت داشتند . اکثرا خانه های این منطقه به صورت ویلاهای یک طبقه بود و بعنوان یکی از مناطق ییلاقی مرکز ترکیه در فصول گرم شناخته می شود .
اما موزه سرامیک این شهر اولین موزه زیرزمینی سرامیک در ترکیه است . این نمایشگاه ۱۵۰۰ متر مربع مساحت و ۱۵ متر عمق دارد و بنام موزه Guray Seramik مشهور است و در سه بخش ساخته شده است .
بخش اول نمایش آثار تاریخی از منطقه آناتولی از دوران اولیه تا قرن بیستم . بخش دوم مربوط به آثار مشهورترین هنرمندان قرن اخیر دنیا و اطلاعاتی درمورد آثار و زندگی آنهاست . بخش سوم کارگاه و نمایشگاه و فروشگاه آثار ساخته شده در آنجاست که البته چون یه جای توریستیه قیمت هاش یکم بالاست . بلیط این موزه برای هر نفر ۶ لیره است و ما یک ساعتی اونجا بودیم .
ورودی موزه زیرزمینی سرامیک آوانوس
داخل موزه زیرزمینی سرامیک آوانوس
کارگاه موزه زیرزمینی سرامیک آوانوس
فروشگاه موزه زیرزمینی سرامیک آوانوس
هوا تاریک شده بود که از موزه بیرون آمدیم و به گورمه برگشتیم و مقداری از صنایع دستی آنجا را خریدیم و به هتل برگشتیم و کنسرو خوراک مرغهایی که داشتیم رو خوردیم و بعد از یه جکوزی آب گرم رفتیم تا زود بخوابیم تا برای فردا که برنامه بالون سواری داشتیم آماده باشیم .
صبح ساعت ۴ اتومبیل های مخصوص جهت انتقال توریست ها به منطقه بالون سواری دنبالمون اومد . لازم به ذکره که ما این تور رو همون روز اول از دفتر فروش تور به قیمت نفری ۱۰۰ دلار برای بالون های عمومی خریده بودیم .
تقریبا ساعت ۵ بود که بالون ها آماده پرواز شده بودند و ما هم صبحانه را در فضای بازی که به صورت سلف برای توریست ها توسط شرکت های بالون سواری آماده شده بود خوردیم و سوار بالون شدیم . بالون ها به آرامی پرواز کردند و ما مناظری را از کاپادوکیایی جادویی دیدیم که غیر قابل توصیفه و فقط کسانی که این تجربه رو داشته باشند می تونن اون حس و حال رو درک کنن . مشاهده طلوع آفتاب بر فراز منطقه برفی کاپادوکیا تصویریه که خیل عظیم توریست ها رو از سراسر دنیا در زمستان به این منطقه رویایی می کشونه .
آماده سازی بالون جهت پرواز
( اینترنت ) : طلوع رویایی آفتاب در کاپادوکیا
بالن سواری برفراز کاپادوکیای برفی
بالون سواری
تقریبا ساعت از ۷ گذشته بود که بالون ها به آرامی ارتقاع کم کرده و به زمین می نشینند و این تور استثنایی به پایان می رسه .
ما چون امروز برنامه فشرده ای داشتیم به سرعت به هتل برگشتیم و وسایلو جمع کردیم و بار ماشین کردیم و اتاق ها را تحویل دادیم ولی از خیر صبحانه خوشمزه هتل نمی شد گذشت !!! دوباره صبحانه خوردیم و سوار ماشین شدیم تا به سمت محل برنامه بعدیمون حرکت کنیم .
برنامه بعدیمون تور موتور ATV بود . این موتور ها وسایل چهار چرخی هستند که برای عبور از مناطق صعب العبور و کوهستانی از شون استفاده می شه . لازم به توضیحه که برا دیدن مناطق کارت پستالی کاپادوکیا که تصاویرش در اینترنت موجوده هیج راهی جز استفاده از این موتورها وجود نداره چون این مناطق در دل کوهستانه و امکان دسترسی با ماشین های معمولی وجود نداره پس توصیه می کنم به هیچ عنوان این تور رو از دست ندید چون عملا در اون صورت دیدن نیمی از زیباترین مناطق کاپادوکیا را از دست دادید .
ما دوتا موتور دونفره رو برای ۱ ساعت به قیمت ۷۰ لیره به همراه راهنما اجاره کردیم و به سمت مناظر رویایی چاووشین ، لاو والی ، فیری والی ، زلوه والی و رُز والی حرکت کردیم و با راهنمایی تور لیدر در مناطقی که مخصوص عکاسی بود و چشم اندازهای بی نظیری داشت برای عکاسی توقف های کوتاهی می کردیم و عکس و فیلم می گرفتیم .
مناظر کاپادوکیا در تور موتور سافاری
بعد از این تور هیجان انگیز به سمت آخرین مقصدمون در کاپادوکیا یعنی باغ سنگی پاشا ( پاشا باغی ) حرکت کردیم . در منطقه Passabag و در کنار تاکستانهای آن به قلعه هایی طبیعی بر می خوریم که همانند قارچ بر بالای کوهها روییده اند که به آنها قلعه راهبان Monk Valley می گویند .
این مکانها جایی بوده است که راهبان خانه های خود را در ارتفاع ۵ تا ۱۵ متری کنده اند . به این قلعه های طبیعی دودکش جن هم گفته می شود .
باغ سنگی پاشا
دودکش جن که در اصلاح زمین شناسی« هودو » (Hoodoo) نامیده می شود در حقیقت به نوعی از فرسایش گفته می شود که در اثر آن مناره های طویلی از رسوبات و سنگ ها از لایه های ابتدایی باقی می مانند .
نمونه کوچکتر این پدیده در کشور خودمون در زنجان وجود داره که با وجود نام جذابی مانند دودکش جن هم نتوانسته علاقه مندان و توریستهای زیادی رو به زنجان بکشاند و این پدیده ، دور از اقدامات حفاظتی در معرض تخریب قرار گرفته ، بویژه دژ کهن پای آن با نام قلعهی بهستان که ۶۴ اتاق و دو راهپله داره و ثبت ملی هم شده ، اما آنجا نیز به دلیل نبود حفاظت کافی در حال تخریب شدن است .
زیباترین دودکش های جنی در منطقه ای به وسعت ۲۸۸ کیلومتر مربع و از شمال در فاصله ی ۱۸ کیلومتری از کیزیلیرماک، از شرق چشمه ی دامسا، از غرب چشمه ی نوشهیر، و از جنوب کوه های اویلو و کرمیل قرار دارد .
بهترین نمونه های این عجایب طبیعت را می توان در مثلث بین اورگوپ ، اوچ حیصار و آوانوس دید و شاهکار این پدیده طبیعی در منطقه باغ پاشا است . پس از گشتی حدود یکساعت و نیمی عملا برنامه سفر ما به منطقه زیبای کاپادوکیا به پایان رسید ولی این سوال در ذهنم شکل گرفت که چرا در یکی از توریستی ترین مناطق دنیا حتی به یک نفر از هموطنان عزیزمون برخورد نکردیم !!!
اما آخرین توصیه به هموطنانی که می خوان به این منطقه سفر کنن اینه که اگه می خوان از تمام زیبایی های اونجا سر فرصت دیدن کنن حتما ۵ روزی باید وقت بذارن .
ساعت ۱۲ بود که منطقه کاپادوکیا رو به سمت شهر شعر و سماع ؛ قونیه ترک کردیم . فاصله گورمه تا قونیه حدود ۲۳۰ کیلومتر است و راه اتوبان و بسیار هموار است اما در سرتاسر مسیر پر از دوربین های کنترل سرعت است اما رانندگان ترک زیاد به این موضوع توجه نمی کردند اما با توجه به اینکه ما توریست بودیم و احتمال گیردادن به توریست ها توسط پلیس زیاده ما یکم رعایت می کردیم .
حدود ساعت ۱۵:۳۰ دقیقه بود که به قونیه رسیدیم .
در مسیر قونیه
ورودی قونیه
قونیه شهر بزرگیه و حومه آن پر از شهرکهای صنعتی است و نیم ساعتی طول کشید تا ما از حومه شهر به مناطق مسکونی شهر وارد بشیم . از ابتدای مناطق مسکونی تا هتل ما که در نزدیک مقبره و موزه مولانا در قسمت قدیمی شهر بود حدود ۱۰ کیلومتر فاصله بود و ما هم از این فرصت استفاده کرده و در شهر گشتی زدیم .
قسمت جدید شهر دارای شهر سازی مدرن و به روزی است برخلاف قسمت قدیمی که تقریبا مثل شهرری ۲۰ سال پیش خودمونه و خیابانها تنگ و شلوغه . اما با توجه به توریستی بودن شهر ، چیزی که به شدت در شهر جلب توجه می کنه جو مذهبی شهره که به نسبت سایر جاهای ترکیه کاملا مشهود است و تقریبا بیش از ۶۰ درصد بانوان آن به خصوص در قشر میانسال و سالخورده پوشش کامل اسلامی را رعایت می کردند .
در مسیر قونیه
خیابان های اطراف مزار مولانا
هوای قونیه تقریبا ابری اما بهاری بود و گاهی نم بارانی میزد . با سوال از نگهبان یکی از هتل های قونیه و تماس اون با هتل ما ، کروکی را برای ما کشید و تقریبا ساعت ۵ بود که به هتلمون رسیدیم . هتل ما مجموعه ای از آپارتمانهای نوساز در یکی از خیابان های پشت مقبره مولانا به نام Esguven Apart Hotel بود .
پس از رسیدن به هتل به سرعت پذیرش شدیم و به ساختمان Esguven Suite که در کنار ساختمان اصلی بود رفتیم و اتاقمونو که یک سوئیت ۸۰ متری دو خوابه با صبحانه و تمام امکانات از جمله آشپزخانه با تمام وسایل کامل ، ماشین لباس شویی و … بود برای یک شب و ۴ نفر به قیمت ۵۴ دلار تحویل گرفتیم . لازم به ذکره که عکسها مربوط به سایت بوکینگه و چون دقیقا شبیه سوئیت ما بود ترجیح دادم از اونا استفاده کنم.
واچر هتل
نمایی بیرونی هتل
ورودی و لابی هتل
اتاق خواب ما در هتل
آشپزخانه اتاق
هال و ناهار خوری اتاق
اتاق تمیز و وسایلش تقریبا نو بود و با این قیمت کاملا می ارزید . وسایلو جا به جا کردیم و دوش گرفتیم تا کمی خستگیمون دربیاد بعد کنسرو سالاد الویه رو که با خودمون آورده بودیم به عنوان ناهار خوردیم .
برنامه ما در شهر قونیه فقط بازدید از مقبره و موزه مولانا بود و برنامه دیگه ای برای این شهر نداشتیم و اون ساعت هم تقریبا ساعت انتهایی کار موزه بود برا همین تصمیم گرفتیم که عصر و شب و تو شهر گشتی بزنیم و فرداش به دیدن مقبره مولانا بریم . ضمنا برنامه رقص سماع تو اون تاریخ شنبه ها بود که ما متاسفانه چون دوشنبه بود اونو از دست داده بودیم .
تقریبا ساعت ۱۸ بود که از هتل زدیم بیرون و رفتیم به سمت مقبره مولانا تا در خیابان های اطراف اونجا که پر از فروشگاههای لباس و صنایع دستی بود گشتی بزنیم . هوا ابری اما مطبوع بود و نم بارونی می زد . بد نیست بگم که قیمت البسه تو قونیه خیلی به نسبت جاهای دیگه که تو سفر رفتیم مناسب بود و یکم لباس و صنایع دستی خرید کردیم.
تقریبا ساعت ۲۰:۳۰ بود که تصمیم گرفتیم شام بخوریم . تو همون خیابان جلوی مقبره پر از رستوران های غذای ترکی است که حتی اگه گرسنه نباشی بازم هوس می کنی چیزی بخوری .
به یکی از رستوران ها رفتیم و چهار نوع غذا ( اسکندر کباب ، ازگیر کوفتسی ، پیده و خوراک ماهیچه ) به همراه سالاد و ماست و دوغ سفارش دادیم که در مجموع ۸۰ لیره شد .
میز شام در قونیه
بعد از شام به هتل برگشتیم تا زودتر استراحت کنیم تا برا فردا آماده بشیم . ذکر این نکته بد نیست که تو شهر قونیه سگ خیلی زیاده ولی به هیچ عنوان با آدمها کاری ندارن و خیلی بی آزارن و توریست ها هم معمولا با این سگ ها بازی می کنن و اونا یه جورایی دست آموز شدن .
کافه های مسیر برگشت به هتل
صبح ساعت ۸ از خواب بیدار شدیم و تماس گرفتیم که صبحانه رو برامون به اتاق بیارن . صبحانه متوسط بود و بعد از خوردن صبحانه وسایلو جمع کردیم و بار ماشین کردیم و سوئیت را تحویل دادیم و به سمت مقبره و موزه مولانا حرکت کردیم .
صبحانه هتل قونیه
هوا ابری و خنک تر از دیروز بود و باد سرد و نم بارانی هم می زد . چون امکان پارک ماشین در خیابان های اطراف مقبره نیست ماشین را در یک پارکینگ طبقاتی جلوی مقبره گذاشتیم و به سمت ورودی مقبره رفتیم . پلیس جلوی درب گفت که برای ورود باید از درب پشتی وارد شوید و ما را به آن سمت راهنمایی کرد که از خیابان کنار مقبره به سمت در پشتی بریم .
توی اون خیابان چند اتوبوس دیدیم که به صورت تور هموطنان عزیزمونو از آنتالیا برای تور یک روزه به قونیه آورده بودند و این اولین برخورد از نوع نزدیک با ایرانی ها تا اینجای سفر بود !!!
از درب پشتی وارد محوطه شدیم و به سمت گیشه بلیط رفتیم که بلیط تهیه کنیم که متوجه شدیم به دلیلی که ما هم نفهمیدیم بلیط اون روز رایگان بود و ما هم خوشحال یک راهنمای صوتی به مبلغ ۱۰ لیره تهیه کردیم و به سمت مقبره به راه افتادیم .
مجمسه صوفی رقصان جلوی درب پشتی مقبره
بلیط رایگان مقبره و موزه
نمای مجموعه مقبره و موزه مولانا از درب پشتی
مجموعه بقعه مولانا شامل دو بخش عمده است که یک بخش آن آرامگاه خود مولانا و پدر او تعدادی از شاگردان برجسته او است و بخش دیگر موزه هایی است که آثار به جا مانده از آنها از قبیل دست نوشته ، ابزار الات ، لباس و … به همراه شبیه سازی مکان هایی که از آن برای تربیت شاگردان استفاده می شده و حجره هایی که در آن زندگی می کردند به همراه ماکت هایی از مراسم و رویدادهای زندگی آنها در آن به نمایش گذاشته شده است .
ما ابتدا به سمت آرامگاه رفتیم . در هنگام ورود به آرامگاه باید کفش ها را در آورد و توریست ها نیز باید پوشش مناسب داشته باشند . در جلوی آرامگاه نیز محوطه ای قرار دارن که تعداد زیادی قبر در آن وجود دارد که مربوط به افرادی است که در اصطلاح دراویش به آنها نی زن می گویند و کار آنها نواختن نی در در مراسم های عرفانی بود و ظاهرا مقام بالایی در میان صوفیان داشتند .
ورودی آرامگاه مولانا
قبور نی زن ها
داخل مقبره مولانا تعداد زیادی مقبره علاوه بر مقبره مولانا و پدر و برادرش وجود دارد که متعلق به بزرگان صوفیه و شاگردان برجسته مولانا است . اکثر مردم محلی که به دیدار این مکان می آیند مانند ما که به زیارت بقاع امام زادگان می رویم با دیده احترام و تبرک به این محل می آیند و حالتی شبیه زیارت و درخواست حاجت دارند .
مزار مولانا و پدر و برادرش
مزار بزرگان صوفیه و شاگردان مولانا
در سمت دیگر مقبره فضایی موزه شکل قرار دارد که قرآن ها و کتب خطی و ابزارآلات مربوط به بزرگان صوفیه در محفظه های ویژه ای نگهداری می شود .
قرآن ها و کتب خطی و ابزارآلات
بعد از گشتی حدودا نیم ساعته در داخل مقبره به بیرون آن آمدیم تا از حجره ها و مقبره های بیرون آرامگاه بازدید کنیم که مراحل مختلفی که یک تازه وارد به خانقاه می آید و آموزش ها و مراحل رشد آنها را نمایش می دهد دیدن کردیم .
تقریبا حوالی ساعت ۱۰ صبح بود که بازدید از آرامگاه مولانا به پایان رسید و از بازار سنتی که کنار مقبره که روی پارکینگ بود سوغاتی مختصری از جمله شکر پنیرهایی با طرح مقبره مولانا و تندیس صوفیان رقصان خریدیم و سوار ماشین شدیم تا به سمت مقصد بعدی سفر حرکت کنیم .
بازار سنتی کنار مقبره مولانا
منبع : لست سکند