استانبول شهر رنگ ها و طعم ها (سفرنامه)
استانبول شهر رنگ ها و طعم ها ، پل شرق و غرب ،موزه تاریخ و بناهای باشکوه، با طبیعت زیبا و موقعیت بی نظیر جعرافیایی و فرهنگی آن مقصد سفری شد پنج روزه در مهرماه ۹۴ .
قبل از نوشت سفرنامه استانبول با یک جستجوی مفصل در اینترنت و خواندن سفرنامه های زیبا و گویا و البته مفید دوستانی که تجربیات با ارزششان را در اختیار گذاشته اند یک دید کلی نسبت به شهر استانبول و آنچه که باید انجام داد و آنچه که باید دید به دست آورده بودم و بسیار هم مفید بود. یکی از سایت هایی که به جمع اوری سفرنامه ها اقدام کرده است سایت lastsecond.ir هست که با ادامه این روند مجموعه بی نظیری از باب راهنمای مسافران خواهد داشت.
روز اول – فرودگاه شهید بهشتی اصفهان
پروازما به مقصد استانبول با هواپیمایی ترکیش از اصفهان بود هواپیمایی ترکیش از شرکت های معتبر هواپیمایی جهان هست با حدود ۲۸۹ هواپیمای به روز از نوع بویینگ و ایرباس با سن پروازی کمتر از ۱۰ سال که بیش از ۴۰۰ نقطه در سراسر جهان و خصوصا منطقه وسیعی از اروپا را پوشش میدهد ،
این اولین اختلافی بود که در مورد دو شهر توریستی مشابه یعنی اصفهان و استانبول ترکیه به چشم میخورد یعنی ۲۸۹ هواپیمای خوش رکاب و روز اروپا و امریکا آنهم فقط یک شرکت هواپیمایی ترکیه در مقابل کل ناوگان هواپیمایی فرسوده ایران که به جرات به ۱۰۰ فروند میرسد .
پوشش وسیع نقاط توریستی خود کشور ترکیه از آنتالیا و کوش آداسی و بدروم و … از دیگر نقاط قوت این ایرلاین هست که کمترین دغدغه را برای برنامه ریزی سفر خصوصا توریستهای اروپایی و امریکایی که تمایل دارند چند شهر از یک کشور را در یک بازه زمانی بازدید کنند فراهم میکند یکی از اشکالات موجود و شکایت توریست هایی که اصفهان را مقصد خود انتخاب میکنند نبود پرواز از فرودگاه اصفهان به شهرهایی چون گیلان و مازندارن و کرمان وکرمانشاه و نبودن پروازهای روزانه به شیراز و قشم و نبود حتی ناوگان ریلی به نقاط گردشگری پربازدید هست با این همه کمبود در سیستم حمل نقل بین شهری ، گله از تعداد کم توریست ها در ایران بی جا و بی پایه است.
از دیگر ایرلاین های معروف ترکیه پگاسوز و اطلس جت را هم میتوان نام برد.
بعد از سه ساعت و نیم هواپیما در فرودگاه اتاتورک استانبول به زمین مینشیند ،فرودگاه آتاتورک بر خلاف فرودگاه های بین المللی هم ردیف کمی گیج و سردرگم است ولی کارهای گمرکی و کنترل پاسپورت را به سرعت انجام میدهند خوشبختانه پاسپورت ایران از جمله کشورهایی هست که ویزا در فرودگاه مقصد صادر میشود و تقریبا بدون سوال و جواب خاصی مهر ورود را در پاسپورت میزنند .
به سمت تحویل باز میرویم و از میان حدود چهل نوار نقاله چمدانها ،پرواز اصفهان را پیدا میکنیم و بعد از تحویل گرفتن بارها به سمت خروجی میرویم .
لیدر ما که پیدا میشود منتطر باقی مسافران مینشینیم تا از فری شاپ فرودگاه خرید کنند و بیایند، بعد از نیم ساعت معطلی همسفران ما جمع میشوند و با اتوبوس وارد ترافیک شلوغ و کند استانبول میشویم مسیری حدود نیم ساعت را دو ساعت طی میکنیم تا به هتل برسیم .
در طی این فاصله لیدر شروع میکند به توضیح برنامه ها و تورهایی که با قیمت های نجومی برای خالی کردن دلار مسافران کم تجربه برنامه ریزی شده است تور جزیره بویوک ادا نفری ۶۰ دلار تور تنگه بسفر ۷۰ دلار شام و رقص ملل ۷۵ دلار و …. ، تورهایی که با کمی تحقیق میتوانید با یک سوم قیمت ،خودتان اقدام کنید.
در اتوبوس ما هیچکس هیچ توری را انتخاب نمیکند و این نشان از انتقال تجربه توسط سایت ها و سفرنامه ها بین گردشگران هست، پدیده ای که هر چند قدمت زیادی دارد و سایت های معروفی چون تریپ ادوایزر سالهای سال است در این زمینه فعالیت دارند اما در ایران کمتر مورد توجه بود و مطالب به زبان فارسی نیز در اینترنت کمتر موجود بود .
با بالا رفتن آگاهی گردشگران بد نیست آژانسهای خدمات گردشگری و لیدرهای محترم هم روش کار خود را تغییر بدهند و تورهای جذاب تر و متنوع تر و با طمعی کمتر در اختیار مسافران قرار بدهند.
هتل ما هتل سمینال seminal در قلب توریستی استانبول یعنی نزدیک خیابان استقلال قرار داشت .
هتل سمینال هتلی چهار ستاره و خوش جا و با لابی شیک و رو به یک خیابان سنگفرش و منتهی به میدان تقسیم و خیابان استقلال (حدود ۲۰۰ متر) هست ساعت تحویل اتاق ۲ بعد ار ظهر بود و ما ساعت ۱۰ صبح رسیده بودیم چمدانها را گوشه ای میگذاریم و کمی به قدم زدن در کوچه های زیبای اطراف هتل میگذرانیم یک کافه دنج کنار هتل میبینم که اولین قهوه ترک این سفر را سفارش میدهم تا وارد فضای استانبول بشوم ،قهوه ای بسیار خوش طعمی بود به قیمت ۴ لیره .
کمی که می نشینم تعداد زیاد توریست های عرب توجه من را جلب میکند ، زنان برقع پوش عرب کنار شوهران شلوارک پوش. آنقدر توریست های عرب زبان به ترکیه سفر میکنند که زبان دوم تمام ترک ها تقریبا عربی شده است در حالی که انگلیسی را با لکنت حرف میزنند عربی را نسبتا روان صحبت میکنند و البته کمی هم فارسی بلدند و من هرکجا که در مکالمه کم می آورم و از انگلیسی و فارسی نتیجه نمیگیرم با عربی کارم راه می افتد.
اتاق ما زودتر از موعد آماده میشود و وارد اتاق میشوم ،از فضا و سرویس آن راضی هستم ولی پنجره آن منظره ای جالبی ندارد و این البته برای اکثر هتل های استانبول به دلیل بافت متراکم شهر آن صادق هست ، مسئول هتل، اتاق را تحویل میدهد و انعامی هم طلب میکند هر چند از ایرانیها توقع چندانی ندارند،در استانبول توریست های عرب از آنجایی که واحد پولی بالاتری دارند انعام های خوبی به خدمه هتل میدهند و خدمه هتل هم با نگاه بهتری به آنان خدمات رسانی میکنند.
بعد از کمی استراحت به سمت هتل یکی از دوستانی که همزمان با ما در استانبول و در نزدیکی همان میدان تقسیم اقامت داشتند میرویم ،هتل سیتی سنتر هتلی به اصطلاح چهارستاره در یکی از کوچه پس کوچه های نزدیک میدان تقسیم است، با دیدن لابی بسیار کوچک و محیط بیرونی نه چندان جالب و نزدیکی آن به یک دبیرستان و پارکینگ شلوغ ،از این که به حرف و تعریف های کانتر آژانس کردشگری گوش نکردم خوشحال میشوم خصوصا که مهمانان آن هم از کوچکی اطاق های آن گله داشتند .
آژانس های گردشگری به هر هتلی که پورسانت بهتری جهت جذب مشتری به آنان بدهد تبلیغ های بیشتری هم میکنند، در صورتی که در همان حوالی هتل های با استاندارد تر و تمیز تری هم موجود است که در لیست آژانس ها نیست ولی افرادی که از طریق سایت booking و یا عوامل ایرانی آنها اقدام به رزرو میکنند قدرت انتخاب بیشتری دارند.
در همین سایت لست سکند و سفرنامه های دیگر دوستان، نحوه خرید کارت های اعتباری ۵ تا ۵۰ دلاری که مورد قبول در سایت بوکینگ برای رزرو هتل هست شرح داده شده است.
به سمت میدان تقسیم میرویم میدانی که هم مرکز شهر استانبول هست و هم مرکزیت توریستی آن و ابتدای خیایان بسیار معروف استقلال ،خیابانی که در شهر شلوغ و پر ترافیک استانبول با ممنوعیت عبور وسایل موتوری و وجود کافه ها و فروشگاه های مارک و رستوران های معروف و نوازندگان دوره گرد محل گرد هم آیی توریستها و ترک ها شده است.
هر چند خیابان های معروف دیگری هم چون خیابان بهاریه و خیابان بغداد و منطقه ببک که مشابه خیابان استقلال است در استانبول وجود دارد اما ممنوعیت ورود وسایل موتوری را ندارند و ترافیک آنها آرامش را از انها سلب میکند.
به میدان تقسیم که میرسیم مجسمه های معروف وسط میدان سوژه نابی برای عکس های یادگاری میشود تقریبا تمام توریست های شهر استانبول کنار این مجسمه های میدان تقسیم عکس های یادگاری زیادی دارند، دور این میدان ریل قطاری هست و ادامه این ریل به عمق خیابان استقلال میرود و یک قطار تک واگنه قرمز رنگ قدیمی با ظرفیت حدود ۲۰ مسافر به صورت نمادین همچون اتوبوس های قرمز رنگ لندن شما را به عمق تاریخ این خیابان میبرد همانطور که من را به سی سال پیش و اولین بازدیدم از این قطار زیبا در کودکی هایم برد.
تصمیم میگیرم وارد قطار بشوم و اولین بازدیدم از خیایان استقلال را از داخل این قطار انجام بدهم از پله های چوبی واگن که بالا میروم دستگاه کارتخوانی نصب شده که از هر مسافر کرایه دریافت میکند. وارد قطار که میشوم پنجره های چوبی و خوش رنگ آن توجه مرا جلب میکند گویی وارد قطار زمان شده ام.
این واگن زیبا با نواختن چند زنگ دستی که به عابران هشدار حرکت قطار را میدهد شروع یه حرکت میکند و از روی ریل با سرعتی بیشتر از حرکت پیاده ها به سمت داخل خیابان اسقلال میرود ، صدای مداوم زنگ آن در داخل خیابان میپیچد و خاطره ای را در ذهن شنوایی گردشگران به یادگار میگذارد.
در گوشه و کنار این خیابان دکه های کوچکی هست که یک سایبان جهت حفاظت از باران گاه و بیگاه و تند استانبول بر سقف آن به رنگ قرمز تعبیه شده کلا ترک های استانبول عاشق رنگ قرمز هستند و هر کجا توانسته اند از ان استفاده کرده اند. این دکه ها طراحی جالبی هم دارد و روی انها منقل ذغالی است که بلال کبابی و فندق کوهی کبابی یا به قولی بلوط کبابی را میفروشند تقریبا هر دو طرف خیابان به فاصله هر پنجاه متر یکی از این دکه ها هست و عده ای هم دور آن مشغول خوردن بلال کبابی و بلال آب پز و بلوط بو داده هستند .
در فکر میروم که چرا در کنار زاینده رود در اصفهان خودمان از ین دکه ها استفاده نمیشود اشتغالزایی حتما نباید تاسیس کارخانه فولاد باشد. ترکها از هر آنچه که میشود پول کسب کنند و جیب توریستها را خالی کرد استفاده و استقبال میکنند یکی از شغل های اطراف میدان تقسیم فروختن دانه برای کبوترها و عکس گرفتن از زوج های توریست هست .
نوازندگان دوره گرد و بادجه های فروش نان و شیرینی و شکلات های دست ساز هم در سرتاسر استانبول به چشم میخورند.
قیمت بلال آب پز ۲ لیر و نیم ،کبابی ۳ لیر و بلوط بو داده که طعمی شبیه سیب زمینی شیرین دارد هم هر ۱۰۰ گرم ۴ لیر هست.
داخل خیابان استقلال کوچه هایی مملو از کافه ها و رستوران هایی است که صندلی هایشان را درون این کوچه های سنگفرش شده چیده اند و تعدای توریست که با لذت مشغول خوردن غذاهای خوش طعم و متنوع یا قهوه و چایی و شیرینی و باقلواهای ترکی هستند، کمتر گردشگری هست که بتواند مقاومت کند و وارد یکی از این کافه ها نشود.
در خود خیابان استقلال فروشگاه های مارک درجه یک و دو ترک شعبه دارند و قیمتهای انها هم در سراسر استانبول یکی هست شعبه های مانگو ، ال سی ، ماوی، کتون و رستوران های زنجیره ای مک دونالد ،کینگ برگر و شیرینی فروشی های زنجیریه ای معروف مودا modaو سیمیت سرای simit saray
طول خیابان استقلال ، با پای پیاده حدود بیست دقیقه زمان میبرد و در انتهای آن به یک برج قدیمی سنگی معروف که به برج استانبول قدیم معروف هست ،به نام برج گالاتای میرسد .
البته ایستگاه قطار چند صد متر بالاتر از این برج به اتمام میرسد و برای دیدن آن باید مسیری چند دقیقه ای و زیبا و با شیبی رو به پایین را در میان فروشگاه های صنایع دستی و کافه ها ،پیاده روی کرد، برج گالاتای را از تمام نقاط استانبول میتوان دید زیرا در روی تپه ای بنا شده است که اشراف کامل به شهر استانبول دارد برج در بالای خود بالکنی دوار دارد به پهنای یک متر که با دور زدن روی آن کل استانبول را میتوانید از ارتفاع بالاترین مکان شهر ببینید بسیار زیبا و دیدنی هست خصوصا این که مرغان دریایی در بالای برج در مقابل چشمان شما در پروازند و باد بسیار لطیفی ار سمت دریا به صورت شما خواهد خورد و این مرغان دریایی با این باد بازی میکنند و شناور و بدون بال زدن مداوم بالا و پایین میروند که عکسهای بسیار زیبایی را میتوان از انها گرفت.
البته در زمستان این باد تبدیل به سوز سرما خواهد شدو شاید نتوان مدت زیادی آن بالا طاقت آورد.
ورودی برج ۲۵ لیره هست و تا طبقه ۷ آن اسانسور هست و دو طبقه بعدی آنرا باید با پله بالا بروید و یک رستوران و کافه تریای گران قیمت هم در آن وجود دارد .برج گالاتای از اماکنی هست که ارزش دیدن دارد . پایین برج نماد سفالی برج را میفروشند و من یک عدد را جهت یادگاری میخرم.
روز دوم – آکواریوم فلوریا istanbul akvaryum florya
صبح که بیدار میشویم هوای استانبول بارانی است و باران های استانبول تا آدم را خیس نکند دست بردار نیست با این که در برنامه ریزی سفرم جزیره بیوک ادا را قرار داده بودم اما به دلیل باران و احتمال کنسلی حرکت کشتی ها ریسک نمیکنم و بازدید از یکی از دو آکواریوم بزرگ استانبول را در برنامه قرار میدهم استانبول دو اکواریوم دارد یکی آکواریوم فلوریا یا همان استانبول آکواریوم که نزدیک فرودگاه اتاتورک قرار داد و یکی هم آکواریوم استانبول فروم که در مجتمع تجاری استانبول فروم قرار دارد .
توصیه اکثر افرادی که هر دو را دیده بودند اکواریوم فلوریا بود ولی هر دو اکواریوم زیبایی های خودش را هم دارد آکواریوم استانبول فروم شیک تر و با نورپردازیهای زیباتر است و فلوریا بزرگتر و متنوع تر هست و در تبلیغات نیز آن را بزرگترین آکواریوم اروپا میخوانند هر چند که اینطور نیست، کلا ترکها خیلی علاقه دارند همه چیزشان اروپایی باشه و با اروپا مقایسه بشه و این که بیشتر خاک این کشور در آسیا هست را هم زیاد به رویشان نمی آورند.
آکواریوم فلوریا را علاوه بر عظیم تر بودنش به یک دلیل دیگر هم برای این سفر انتخاب میکنم و آن وجود اتوبوس رایگان از میدان تقسیم و منطقه اقامت ما بود، البته یک ایستگاه هم در منطقه سلطان احمد دارد.
حرکت اتوبوس ها از میدان تقسیم ساعت ۱۰:۱۵ — ۱۲:۱۵ —۱۴:۱۵ —۱۶:۱۵ هست و ساعت بازدید از ۱۰ صبح تا ۷ عصر و هر روز هفته هست .
ساعت ۱۰ صبح به سمت میدان تقسیم میروم و کمی جلوتر در جهت مخالف خیابان تقسیم به سمت هتل مرمره که میروم ،آنسوی خیابان عده ای را میبینم که منتظر ایستاده اند حدس میزنم همان ایستگاه مورد نظر باشد نزدیکتر که میروم بیشتر جمعیت، ایرانیان عزیزمان هستند.
میپرسم شما برای اکواریوم امده اید جواب بله آنها من را در صف انتظار قرار میدهد برایم جالب هست که این مسیر را از کجا همه بلدند از یکی دو نفر که میپرسم متوجه میشوم سفرنامه های دیگر دوستان انها را به اینجا کشانده است دیگر کم کم دارم به کارکرد این سفرنامه ها اعتقاد پیدا میکنم . اتوبوس که میرسد سوار میشوم و ساعت ۱۰و نیم ،حرکت میکند حدود ۴۵ دقیقه طول میکشد تا به محوطه بیرون اکواریوم برسد .
توصیه من به دوستان این است که همین ساعت ۱۰ را برای استفاده از سرویس رایگان استفاده کنند زیرا سرویس های بعدی آن گاهی کنسل میشود. البته با استفاده از مترو و تراموا نیز میتوان دسترسی به اکواریوم داشت.
کنار این مجموعه چند فروشگاه بزرگ قرار دارد که میتواند بعد از بازدید از مجموعه اکواریوم، آنها را هم در برنامه گذاشت و همانجا هم ناهار را برنامه ریزی کرد هر چند در خود مجموعه هم یک رستوران غذاهای دریایی هست که البته کمی گران است.وارد مجموعه که میشویم گیشه فروش بلیط ،چند پکیج مختلف با قیمت های مختلف را پیشنهاد میکند.
من پکیج نقره ای که دارای بازدید از آکواریوم و قسمت شبیه سازی شده جنگلهای استوایی بود را انتخاب مبکنم به قیمت ۴۵ لیر یعنی پکیج silver1 البته در جایی خوانده بودم اگر کارت دانشجویی داشته باشید تخفیف میدهند و در تابلو قیمت ها هم ذکر شده است ولی نمیدانم کارت های دانشجویی ایران را هم خواهند پذیرفت یا نه.
ورودی اکواریوم یک قسمتی از کشتی نمادین کشتی نوح قرار داده اند و بعد از آن وارد محوطه اول اکواریوم میشویم که چند ماهی خاویار را در یک حوضچه کوچک میبینم . هر قسمت از این اکواریوم ۲۲ هزار متر مربعی که از حوضچه های کوچک و بزرگ تشکیل شده ۱۵ هزار ماهی و موجود دریایی را از قاره های مختلف جهان نمایش میدهد، هر محوطه که وارد میشوید طراحی و نور مخصوص به خودش را دارد.
کمی که جلوتر میروم به عظمت این آکواریم بیشتر پی میبرم ،ترکیه هزینه ای خوبی برای جذب توریست میکند و این آکواریوم نیر نمونه یک سرمایه گذاری موفق جهت جذب توریست هست اگر ما میخواستیم یک اکواریوم بسازیم از سنگ اندازی های دولتی که بگذریم و عدم تامین وام و انتخاب سرمایه گذار و طرح های داخلی بدون مشورت خارجی ها هم که عبور میکردیم در نهایت بالاتر از یک استخر ۲ هزار متری ، نتیجه کار نمیشد . ولی ترکها خوب سرمایه گذاری میکنند از مشاوران خارجی به موقع بهره میگیرند و البته ثمره آن هم در فرودگاه استانبول و انبوه توریستهای خارجی قابل مشاهده است.
میان این مجموعه یک راهرو هست که منظره بی نظیری از تنگه بسفر را جلوی چشم قرار میدهد طبقه زیرین این ایوان زیبا یک رستوران هست که میتوان همراه با دیدن این منظره زیبا از غذاهای دریایی هم لذت برد.
بعد از اتمام محوطه اکواریوم ها وارد محوطه جنگل های استوایی میشویم یک باغ مسقف ۵ هزار متری پر از درختان و مناظر شبیه سازی شده مناطق استوایی و رطوبت و گرما آن به شما حس واقعی، بودن در این منطقه را القا میکند.یک زوج ترک که همقدم ما هستند به جرات میتوانم بگویم نزدیک ۲ هزار عکس در این قسمت با ژستهای مختلف میگیرند .
کنار در خروجی مجموعه هم فروشگاهی هست که عروسک ها و صدف و ظروف چینی منقوش به نقشهای مربوط به آکواریوم را میفروشد یک غرفه هم دارد که عکس هایی که در اکواریوم از شما گرفتند را به شما خواهند فروخت ، حدود ۲ ساعت این بازدید زمان میبرد.
بیرون که میرویم منتطر اتوبوس رایگان برای بازگشت می نشینیم اما هر چه منتظر میشویم خبری نمیشود و از مسئول اکواریوم هم که سوال میکنم جواب درستی نمیدهد گروهی به سمت بازارهای اطراف مجموعه میروند و ما همچنان منتطر می نشینیم،کم کم تاکسی ها پیدایشان میشود با یکی از هم سفری ها اشتراکا یک تاکسی به سمت منطقه فیندیک زاده که جمعه بازاری هم در آن برقرار است میگیریم و ۳۰ لیر با راننده توافق میکنیم که ما را جمعه بازار پیاده کند .
تاکسی های استانبول هر چند گران هستند ولی گاهی مسیرهایی را که شناختی ندارید و یا خطوط زیادی را باید سوار و پیاده شوید اگر اشتراکی با دیگر همسفرها سوار بشوید حتی به صرفه تر هم میشود.
استانبول بازارهای روزانه زیادی دارد که اجناسی که تولیدیهای نه چندان معروف و کارگاهی ترک، تولید میکنند را عرضه میکنند و گاها میتوان اجناس خوبی خریداری کرد البته به کیفیت اجناس مارک ترکی نخواهد بود و ممکن است به ذائقه بسیاری خوش نیاید.
بازاهای معروف هفتگی استانبول :
جمعه بازار فیندیک زاده
شنبه بازار بشیکتاش (ما رفتیم ولی پیدا نکردیم)
سه شنبه بازار کادیکوی
چهارشنبه بازار فاتیح
پنج شنبه بازار مرتر
که معروفترین این بازارها چهارشنبه بازار فاتیح و بعد از آن جمعه بازار فیندیک زاده هست که با تراموا هر دو انها دسترسی راحتی هم دارد.
وارد بازار که میشویم کمی توی ذوقمان میخورد جلوتر که میرویم اجناس به درد بخوری هم پیدا میشود .ولی به هر حال دیدن این بازار هم تجربه خوبی است از زندگی روزانه مردم استانبول . جوراب و تیشرت و لباس زیر و لباس های راحتی خانگی را میتوان از این بازار خریداری کرد.
روز سوم- توپکاپی ایاصوفیه و مسجد آبی
روز سوم را اختصاص میدهیم به بازدید از مجموعه ای کنار هم از آثار زیبای استانبول دوره عثمانی و البته قبل از دوره عثمانی ، کاخ سلاطین عثمانی یا توپکاپی و مسجد سلطان احمد یا مسجد آبی که اورپاییها بیشتر آنرا به این نام میشناسند و کلیسای ایاصوفیه که در دوره عثمانی به نمادهای اسلامی مزین شد ،دسترسی به این منطقه وسیع توریستی که البته آثار قابل دیدن زیادتری هم در خود دارد مانند حمام خرم سلطان- سرداب – موزه های مختلف اسلامی و عثمانی ، به راحتی از طریق تراموا از اکثر نقاط استانبول امکان پذیر است .
فضاهای میان این مجموعه ها را پارکی زیبا و دل باز ،مملو از توریست هایی که برای بازدید به صورت گروهی و فردی امده اند در بر گرفته است.
از شلوغی خیابانهای استانبول که وارد این پارک وسیع میشویم حس آرامشی به من دست می دهد دو طرف این پارک دو بنای با شکوه قرار دارد یک طرف مسجد سلطان احمد و روبروی آن حدود پانصد متر دورتر کلیسای ایاصوفیه عظمت خودشان را به رخ یکدیگر میکشند.
میان این دو در پارک کمی مینشینیم و عکس می اندازیم و یک بستی از دکه ای در همان نزدیکی سفارش میدهیم بستنی های ترکی طعم جالبی دارند و مانند غذاهایشان هم از چربی کم بهره نیستند. از انجایی که بازدید از این اماکن زمان میبرد و تا ساعت شش عصر بیشتر ورودی نمیپذیرند به سرعت سمت ایاصوفیه میرویم و در صف طولانی گردشکران قرار میگیریم ،
صف ورودی به دو قسمت تقسیم شده یکی برای آنان که کارت موزه های استانبول را دارند که برای افرادی که میخواهند تعداد زیادی موزه و اثر تاریخی را ببیند مفید است و در مجموع پولی که میدهند ارزانتر خواهد بود و یکی برای انان که با پول نقد میخواهند بلیط بخرند، صف خیلی زود جلو میرود و به گیشه میرسیم دو بلیط سی لیری سفارش میدهیم و وارد مجموعه میشویم.
قبلا خوانده بودم که راهنمای صوتی به زبان های مختلف از جمله فارسی در مکانهای تاریخی استانبول موجود است دکه آنرا همان اول پیدا میکنم کارت شناسایی یا کارت هتل را به علاوه ۲۰ لیر طلب میکند و یک نقشه پر از شماره بر روی نقاط مختلف آن و یک دستگاه که روی هر شماره گرفته میشود و توضیحات آنرا به فارسی برای شما با هدفون پخش میکند تحویل میدهد. بدون این راهنما بازدید ار این کلیسا گیج و گنگ و بی بهره خواهد بود .
وارد کلیسا که میشویم سقف بلند و فضای نیمه روشن آن حس های جالبی را به من منتقل میکند ، یک توریست آسیای شرقی را کنار خودم میبینم که یک کتاب راجع به این اثر در دستش هست به قطر حدود ۲۰۰ صفحه و مدام هم ورق میزند و اطراف را نگاه میکند کمی از این که بدون مطالعه وارد اینجا شده ام خجل میشوم اما همین راهنمای صوتی هم توضیحات جالبی داشت.
کلیسا پر از نمادهای اسلامی است که در دوره عثمانی به آن اضافه شده است راهنمای صوتی میگوید خطوط نوشته شده در این زینتهای اسلامی اثر بهترین خطاط دوره عثمانی و از زیباترین آثار خط هست و واقعا هم بسیار زیبا بود.
ایاصوفیه پر است از نمادهای اسلامی و مسیحیت در کنار هم ،از یک طرف منبر گذاشته اند و جلوتر از این منبر نماد مسیح و حواریون است ، یک طرف دیوار عکس مسیح هست و روبروی آن الله و محمد را به دیوار زده اند اما هنر عثمانی در این بوده که حس نمیکنی این نمادها در تضاد با یکدیگرند بلکه نوعی هم زیستی مسالمت آمیز دارند .
از ایاصوفیه که بیرون میرویم به سمت مسجد سلطان احمد که در روبروی ایاصوفیه قرار دارد میرویم ولی نماز ظهر است و از انجایی که این مسجد در آن نماز برگزار میشود تا بعد از نماز برای بازدید تعطیل است چند توریست زن آسیای شرقی دم در ورودی ایستاده اند ،نگهبان میگوید بعد از نماز بیایید متوجه نمیشوند و سریع از توی کیف هایشان روسری در می اورند و سر میکنند صحنه ای خنده داری میشود دوباره به سمت نگهبان میروند و باز نگهبان نه میگوید .
به سمت کاخ توپ کاپی میرویم که سمت راست ایاصوفیه مسیر آن مشخص است ، از دروازه اول که وارد میشویم در حقیقت وارد دژ اول دفاعی کاخ شده ایم کاخ در وسط این دژ قرار دارد و نمای زیبایی از خلیج طلایی را کنار خود دارد.نزدیک کاخ که میشویم به جای بادجه فروش بلیط دستگاهی مانند خودپردازهای بانکی گذاشته اند که بلیط را میتوانید از آنها بخرید بالای دستگاه ها یکی نوشته است creidit و یکی هم نوشته است cash
برای ما که پول نقد داریم وارد صف cash میشویم به نزدیک دستگاه که میرسیم دکمه خرید بلیط را که میزنم سه انتخاب را نمایش میدهد بازدید از موزه ۱۵ لیر ، بازدید از کاخ ۳۰ لیر ،بازدید از کاخ و حرم سرا ۴۵ لیر
من فقط کاخ را انتخاب مبکنم و یک اسکناس صد لیری به دستگاه میدهم و تعداد دو نفر را میزنم و دو بلیط و چهل لیر پس میدهد به سمت کاخ میرویم و بعد از عبور از دستگاه های امنیتی وارد کاخ میشویم راهنمای صوتی را دوباره خریداری میکینم به قیمت ۲۰ لیر ، البته با دستگاهی که در ایاصوفیه بود کمی متفاوت بود و بایست شماره مکانهایی را میخواستیم توضیح بدهد را دستی وارد میکردیم .
کمی که به محیط کاخ آشنا میشوم تاسف میخورم چرا بلیط حرم را هم نخریدم زیرا بیشتر مجموعه عظیم این کاخ در محدوده حرم است. در کنار درب ورودی ،ماکت کل مجموعه هست(عکس زیر) در سمت راست دودکش هایی هست که آشپزخانه حرم است که برای چند هزار نفر طبخ غذا داشتند و امروز موزه ظروف سفالی و نقره ای حرم شده است، سمت چپ مجموعه کل حرم است که بیشتر کاخ متعلق به این بخش است و این نشان میدهد در تاریخ حکام امور مملکت در درجه دوم امور قرار داشته ،حیاط های جلویی نیز مخصوص کارهای حکومتی و کاخ های شاهزادگان و وزرا و خزانه ها است.
خزانه کاخ، ایوان بسیار زیبایی به سمت خلیج طلایی دارد، باد بسیار لطیفی می وزد و منطقه وسیعی از فضای سرسبز استانبول را در مقابل چشمان قرار میدهد در داخل خزانه تعدادی از جواهرات سلطنتی نمایش داده میشود الماس های گران قیمت و زیبایی که تعدادی از انها را خود شاه سلیمان که علاقه به طراحی جواهرات داشته است طراحی کرده است.
شناخت من از سلطنت عثمانی ها به دو چیز مربوط میشود یکی به درس تاریخ دوره مدرسه که عثمانی ها را متجاوز به خاک ایران معرفی میکردند و از دلاوری های شاهان افشاری میگفتند که امروزه فکر کنم از دروس تاریخ حذف شده باشد و دیگری سریال حریم سلطان که بیشتر از اولی من را به عمق تاریخ عثمانی ها برد و اینجا نیز هر کجا صدایی از همزبانان میشنویم سراغی از خرم سلطان و شاه سلیمان میگیرد.
بناهای داخل این مجموعه بناهای زیبایی هستند اما ظرافت کاخ های ایرانی را ندارند کاخ های ایرانی همزمان با این دوره مانند کاخ عالی قاپوی اصفهان چهل ستون و دیگر بناها شاید به بزرگی این بناهای سنگی نباشد اما ظرافت های بسیار عمیق تری دارد .
کنار دیوار یکی از ساختمانها رستورانی قرار دارد که دید بسیار زیبایی به خلیج دارد و البته کمی گران است ولی پر از توریست های خارجی است و تجربه به من ثابت کرده جایی که توریست های اروپایی و آمریکایی جمع میشوند معمولا با تحقیق و توسط فروم ها توصیه شده است و در واقع اینها جایی نمیخوابند که آب زیرشان برود
اما هزینه آن به جیب ما و ریال ما گران است.
بازدید از توپکاپی زمان زیادی میبرد برای این که مسجد آبی را هم ببینیم بیرون کاخ میرویم موزه کاخ را هم دوران کودکی ام دیده ام و بسیار جالب است اثاری در خود جای داده است که باور انها و اصالت انها را به سختی میتوان قبول کرد مانند تارموی پیامبر ،و…..
دوباره به سمت مسجد آبی حرکت میکنیم در بین راه و روبروی ایاصوفیه چشمم به یک بنای دیگر می افتد جلوتر که میروم روی درب آن نوشته است حمام خرم سلطان ، اما دیگر وقت بازدید از آن را نداریم ،در این منطقه اگر بگردید موزه ها و بناهای زیادی برای دیدن پیدا میکنید . و شاید وقت به تمام انها نرسد.
مسجد آبی دربهایش برای بازدید عموم باز است و رایگان هست ولی برای توریست های خارجی و انهایی که حجاب سر نمیگذارند پارچه ای میدهند تا روی سرشان بگذارند و وارد مسجد شوند. تابلویی هم برای این محدودیت ها نصب کرده اند.
مسجد سلطان احمد سنگفرشهایی مانند مسجد جامع اصفهان دارد و کاشی کاری های آبی رنگ آن دلیل مشهور شدن آن به مسجد آبی هست عده ای وارد بخش نماز میشوند و نمازی میخوانند و باقی عکس میگیرند هرچند کاشیکاریهای زیبایی دارد اما ظرافت و زیبایی و رنگ کاشیکاریهای هفت رنگ مساجد اصفهان بسیار بالاتر است ولی عظمت گنبد سنگی و فضای داخلی مسجد سلطان احمد باشکوه تر است.
نکات مهم:
۱ – کاخ توپ کاپی روزهای سه شنبه تعطیل میباشد- ساعت بازدید ۹ صبح تا ۶ عصر.
۲-کلیسای ایاصوفیا روزهای دوشنبه تعطیل میباشد- ساعت بازدید ۹ صبح تا ۶ عصر.
۳- .مسجد سلطان احمد پوشش سر خانمها اجباری است روزهای جمعه مسجد تا ساعت ۲ و نیم عصر تعطیل است.
۴- بازدید از ایاصوفیه در عصر خلوت تر هست.
۵-ایستگاه تراموای سلطان احمد که پیاده بشوید این مجموعه در دسترس شما خواهد بود.
۶- بازدید از این مجموعه یک صبح تا عصر کامل زمان میبرد و پیاده روی زیادی خواهد داشت.
روز چهارم – جزیره بویوک آدا
برنامه روز چهارم را به بازدید از جزیره بیوک آدا یعنی بزرگترین جزیره از جزایر پرینس اختصاص می دهم کشتی هایی که به سمت این جزایر حرکت میکنند از ساعت ۹:۳۰ صبح و از اسکله های مختلفی مسافر سوار میکنند نزدیکترین اسکله به محل اقامت ما اسکله کاباتاش هست .
به کاباتاش که میرسیم دو ترمینال کنار هم هست یکی ترمینال کشتی های خصوصی که مستقیم به بیوک ادا میرود با هزینه ۶ لیر و در زمانی حدود ۱ ساعت به جزیره میرسد و یکی کشتی های دولتی که چند توقف در اسلکه های بین راه و و اسکله های جزایری قبل از بیوک آدا دارد و در زمانی حدود یک ساعت و نیم به اخرین جزیره یعنی بیوک ادا میرسد. کشتی های دولتی را انتخاب مبکنم تا بتوانم جزایر دیگر را هم از دور تماشا کنم .
این کشتی در سه طبقه هست که طبقه بالای آن روباز است ،مرغای دریایی اطراف کشتی پرسه میزنند و تکه نانی که توسط مسافران برایشان پرتاب میشود را در هوا میگیرند صحنه جالبی است کمی مینشینیم ولی سرمای هوای اجازه بیشتر ماندن را نمیدهد. هوای استانبول در مهرماه و آبان ماه کمی سرد است است گاهی مطبوع میشود گاهی گرم خصوصا در مهر و گاهی سرمای آن کاپشن پاییزه میخواهد. اما در هر صورت در روی عرشه کشتی سرد تر از داخل شهر هست و باد بیشتری می وزد.
به سمت طبقه دوم میرویم که فضای آن بسته است ،کشتی حرکت میکند و در چند اسکله بین راه توقف میکند و مسافر جابجا میکند .
بعد از یکی دو اسکله شهر استانبول کشتی به اولین جزیره میرسد که گویی برای شنا مناسب تر از بقیه جزایر است ولی از دور نشانی از جنب و جوشی در سواحل آن نبود، گویا با سرد شدن هوا پلاژها نیز تعطیل شده است سواحل این جزایر سنگی و صخره ای است کلا برای شنا و رفتن به پلاژهای ساحلی ،سواحل شنی مدیترانه مانند آنتالیا هم آب شفاف تری دارد و هم زیبایی بیشتری دارد تا این سواحل صخره ای و آب تیره رنگ سواحل جزایر استانبول.
یک زوج میانسال آمریکایی روبروی ما نشسته اند و نیم ساعتی میشود که یک نقشه را زیر و رو میکنند و کتابی را مدام ورق میزنند ،به من نگاه میکند و یک نقطه روی نقشه را نشانم میدهد و میپرسد چگونه به این جزیره بروم ،میگویم من هم گردشگرم و نمیدانم ، گاهی تعجب میکنم از طمع این امریکایی ها برای رفتن به جاهای عجیب و غریب ، اروپایی ها محتاط تر هستند .
گوشه ای از کشتی ، چند هندی دور هم جمع شده اند و مدام قهقهه میزنند یکی از آنها با صدای بلند گویی داستانی میگوید و بقیه از خنده منفجر میشوند، کافه دار کشتی تذکری به آنان میدهد اما فایده ای ندارد و باز ادامه دارد ، در جایی خوانده بودم کشورهایی که مصائب و مشکلات بیشتری دارند لطیفه و جوک های بیشتری هم دارند، دیگر قهقهه ها تبدیل به نعره مستانه شده است و دیگر نمیشود تحمل کرد به سمت دیگری از کشتی میرویم که دنج تر است.
این قسمت کشتی اما گویی محله عشاق است هر چه باشد بهتر از نعره هندی ها هست همانجا مینشینیم تا کشتی بعد از یک ساعت و نیم به اسکله بویوک آدا میرسد.
ابتدا که وارد جزیره میشویم یک بازارچه روبرویمان است و سمت چپ پر از صندلی های رستوران های مشرف به دریا و سمت راست هم به یک راه پرشیب میرود. عده ای سراغ درشکه ها را میگیرند که در انتهای بازارچه هست و عده ای که جوانتر هستند و ماجراجو به سمت دوچرخه ها میروند و ما تصمیم میگیریم پیاده برویم.
در جایی خوانده بودم جزیره را میتوان طی دو ساعت پیاده، دور زد ، به این دلیل که از مناظر بیشتر لذت ببرم تصمیم میگیرم پیاده بروم، مسیر درشکه ها را در پیش میگیرم و چند شیب تند از میان روستا را بالا میرویم و هر چه میرویم این شیب تمومی ندارد.
یادم هست در سفر دوران کودکی ام ، منظره دریا و جزیره کاملا از این خیابان ها پیدا بود اما گویی همان بلایی که سر شمال ایران و دریای خزر امده است و دیگر ساحلی را نمیبینید، برسر این جزیره هم امده است هر دو طرف جاده ساحلی ویلا هست و فنس و حصار و ما ازمیان این کوچه های پرشیب بالا میرویم و فقط ویلاهای زیبای ثروتمندان ترکیه را میبینیم ۲ ساعت میشود ۳ ساعت و پاهایمان دیگر بریده است ، بالاخره به یک شیب سر پایینی میرسیم و بعد از حدود ۳و نیم ساعت با حساب استراحت در مسیر به اول جایی که راه افتاده بودیم خسته و خیس از عرق میرسیم .
جزیره بویوک آدا برای ما که شمال کشورمان را با آن همه زیبایی و جنگلهای انبوه داریم شاید چیز زیادی در چنته نداشته باشد و ندارد سواحل شنای آن هم صخره ای است و ساحل شنی ندارد . زیبای توریستی آن در چند مورد بیشتر نیست یکی داشتن یک سفر دریایی یک ساعت و نیمه برای رسیدن به جزیره ، دیگری هوای خوب و پاکیزه و دیگری رستوران های غذاهای دریایی آن . به هر حال برای آنهایی که به این موارد علاقه دارند میتواند برای یکبار ارزش دیدن داشته باشد .
بعد از کمی استراحت به سمت خیابانی که رستورانهای کنار اسکله در آن قرار دارد میرویم تا غذایی دریایی سفارش بدهیم یک رستوران را پر از اروپایی ها میبینم و همان ضرب المثل که جایی نمیخوابند که آب زیرشان برود من را به سمت آن می کشاند تا بدون دغدغه غذایی بخوریم.اسم رستوران علی بابا هست، منوی رستوران گرانتر از استانبول است و این طبیعی است ، ماهی کبابی سفارش میدهیم گارسون من را به سمت سبد ماهیها میبرد که خودم انتخاب کنم دوتا ماهی برمیدارم و به او میدهم تا تحویل آشپز بدهد . منطره رو به دریا و مرغان دریایی ما را مشغول میکند تا غذا را می آورد،ماهی کبابیش طعم خوبی دارد و بعد از آن همه خستگی مسیر با اشتها میخوریم ،فاکتور آن به علاوه یک سوپ و نوشابه ۷۰ لیر میشود .
از آنجایی که دیگر برنامه ای در جزیره نداریم تصمیم میگیریم به استانبول برگردیم اما برای برگشتن با کشتی های دولتی باید یک ساعت و نیم دیگر صبر کنیم، به سمت اسکله کشتی های خصوصی که کمی بالاتر از رستوران ها است میروم ،نوشته است حرکت به سمت اسکله امین اونو یک ربع دیگر انجام میشود بلیطش را میخرم نفری ۶ لیر و سوار میشویم .کشتی به وقت حرکت میکند و یکساعته به اسکله امین اونو میرسد .
یک کشتی دیگر نیز نیم ساعت بعد از حرکت کشتی ما از بویوک آدا به سمت اسکله کادیکوی میرود که میتوان از آن اسکله با دلموش به خیابان معروف بغداد رفت ،خیابانی که در حقیقت نوعی خیابان استقلال مدرن و امروزی است با فروشگاه های مارک و کافه ها ولی دارای ترافیک ،طول این خیابان ۱۴ کیلومتر است که زیباترین قسمت آن از اسکله بوستانچی به سعادیه هست . پیاده روی در بویوک آدا توانی برای ادامه این برنامه به ما نمیدهد .
نکات مهم:
۱- از اسکله های مختلفی میتوان به سمت جزیره رفت ،از قبل نزدیکترین اسکله به محل اقامتتان را انتخاب کنید و ساعت های حرکت آنرا در نظر داشته باشید .
۲- کرایه درشکه ۷۰ لیر هست و ظرفیت چهار نفر را دارد اگر زوج هستید یک زوج دیگر را هم میتوانید پیدا کنید و شریکی سوار شوید.
۳- کرایه دوچرخه ۵ لیر تا ۱۰ لیر در هر ساعت است در نظر داشته باشید بیشتر جزیره شیب تندی به بالا و پایین دارد که دوچرخه میتواند خطرناک باشد.
۴-زمان برگشت کشتی ها را حتما بدانید تا به موقع خودتان را به اسکله برسانید گاهی برای سرویس بعدی باید دو ساعت صبر کنید.
روز پنجم- کاپالی چارشی-پل گالاتای – خیابان گلهانه – بشیکتاش – کادیکوی
روری که برای بازدید از مجموعه توپکاپی و مسجد سلطان احمد از داخل پنجره تراموا بیرون را تماشا میکردم با دیدن بافت تاریخی جذاب این منطقه تصمیم گرفتم یک برنامه گشت پیاده در خیابانها و کوچه های منطقه سلطان احمد را در برنامه قرار بدهم برای این که در شیب رو به پایین پیاده روی کنم تصمیم گرفتم با تراموا از ایستگاه کاباتاش به سمت ایستگاه بایزید که بازار کاپالی چارشی در روبروی آن قرار دارد بروم و بعد از بازدید از این بازار سنتی معروف استانبول ، به سمت کاباتاش را پیاده طی کنم .
بازرا کاپالی چارشی روبروی ایستگاه تراموای بایزید قرار دارد این بازار تفاوتی با بازاهای سنتی ما ندارد و شاید برای ما که با این سبک و سیاق بازارها و معماری آن آشنا هستیم جذابیتی نداشته باشد اما دیدن آن خالی از لطف نیست ابتدای بازار که وارد میشم چشمم به یک فروشگاه مصنوعات چوبی می افتد چند تخته نرد زیبا در داخل دکان گذاشته است داخل که میروم فروشنده میفهمد که چشمم آن را گرفته است سریع برایم می اورد و شروع میکند به توضیح و از زیبایی و ساخت با کیفیت ان میگوید و واقعا هم خوش ساخت بود ،میپرسم چند میگوید ۸۰۰ لیر !!
سرم را به علامت نه تکان میدهم میگوید خودت قیمت بده میگویم ۱۵۰ لیر ! اخم میکند و تخته را جمع میکند من هم به سمت در مغازه میروم صدایم میکند میگوید ۳۰۰لیر باز جواب نه میشنود میگوید، باشه همون ۱۵۰ را بده !!
به راهم ادامه میدهم و تا جهارتا مغازه انطرف تر دنبالم می آید معلوم است بازهم سود خوبی برایش دارد اما نمیخرم و الان که این مطلب را مینویسم هنوز حسرت نخریدنش را با خود دارم.
بازار پر است از کاسه های سفالی رنگین و ظروف نقره و ادویه و چند قهوه خانه که خوش سلیقه دکور شده است یک ظرف سفالی نماد استانبول را که چند روز قبل در خیابان استقلال قیمت کرده بودم به ۵ لیر در مغازه ای میبینم قیمت میگیرم می گوید ۲۵ لیر!!! در تعجبم از طمع این اهل بازار باز میگویم نه و باز همان داستان تخته نرد تکرار میشود آخرش میگوید ۷ لیر !!
انتهای بازار به پارکی میرسد که ما نمیرویم برمیگردم ورودی بازار تا مسیر تراموا را بلعکس و پیاده برگردم خیابان های مسیر، سنگفرش است که ریل تراموا از وسط آن عبور میکند کوچه های پرشیب و زیبایی دارد پر از کافه و فروشگاه های صنایع دستی .
کمی جلوتر که میرویم رستوران های سنتی از نوع نان داغ کباب داغ خودمان با تخت های سنتی و پشتی و فرش هست که نانوای آن هم یک خانم است که پشت پنجره ای که به سمت خیابان است نان میپزد، حدود ده بیست رستوارن به این شکل و شیرینی پزی های سنتی و گاهی دربی به سوی قلعه ای و موزه ای و مسجدی تاریخی در این مسیر پیدا میشود.
از خیابان گلخانه و سلطان احمد هم عبور میکنیم و به پل گالاتای میرسیم حدود ۲۰ دقیقه پیاده راه بود از کاپالی چارشی تا پل گالاتای کنار پل مینشینیم و بلال کبابی میخوریم چند کشتی کوچک از اینجا برای تور تنگه بسفر به دنبال مشتری میگردند.
پل گالاتای پلی دو طبقه هست که طبقه زیرین آن پر از رستوران است که غذاهای دریایی کبابی و سرخ شده سرو میکنند بالای پل هم ماهیگیران قلاب های ماهیگیری را به آب انداخته اند و منظره زیبایی هم به خلیج طلایی دارد.
بعد از عبور از پل سوار تراموا میشویم و به سمت کاباتاش میرویم در کنار اسکله کاباتاش یک پارکی هست که جلوی پارک چند کافه هست که میزهایش را رو به تنگه بسفر چیده است کمی استراحت میکنیم و یک چایی در استکان کمر باریک سفارش میدهیم که در هوای نه سرد و نه گرم مهرماه استانبول میچسبد.
جلوی اسکله کاباتاش ایستگاه اتوبوس هایی است که به سمت “ببک” میرود که در جایی خوانده بودم محل زیبایی خصوصا برای پیاده روی هست و از این ایستگاه باید سوار شویم هر چه منتظر میشویم اتوبوسی با این نام نمی آید.
یک زوج توریست اسپانیایی میبینم با یک نقشه در دست و پرس وجو کنان از دیگران سرگردان هستند، باز همان ضرب المثل و تصمیم میگیرم هر کجا رفتند دنبالشان بروم، سوار اتوبوسی میشویم به راننده نشانی از اوتاکوی میگویند و راننده سری به علامت تایید نشان میدهد.
بعد از چند ایستگاه پیاده میشویم و به یک خیابان پر از دکه های ساندویجی میرسیم و بازاهای سنتی و در انتها به یک پارک زیبا و به یک ساختمان بسیار زیبا میرسد که بعد میخوانم مسجد اورتاکوی نام دارد و یک اسکله که دید بسیار زیبایی به پل بغار و تنگه بسفر دارد و پر است از توریست ها و البته خود ترک ها ،نام این منطقه نیز اوتاکوی هست و مرکز فروش نوعی خوراک به نام کامپیر که یک سیب زمیی تنوری بزرگ است که داخل آن را با موادی که جلوی شیشه یخچال چیده اند بر طبق سلیقه شما پر میکنند و غرق سس سفید و قرمز تحویل مشتری میدهند.
یک عدد آن ۱۵ تا ۲۰ لیر قیمت دارد و برای دو نفر کافی است طعم مخلوط مواد آن با سیب زمین تنوری خوب است در این منطقه نزدیک ۵۰ دکه کامپیر فروشی قرار دارد و اسکله آن نیز تور تنگه بسفر را هر ۴۵ دقیقه برگزار میکند.
ساعتی در اینجا مینشینیم و یک کامپیر سفارش میدهم و به سمت ایستگاه اتوبوس میرویم تا به سمت کاباتاش بگردیم ولی اشتباه در ایستگاه بشیکتاش پیاده میشویم این خطای دیداری سبب خیر میشود و یک خیابان که بازار محلی بشیکتاش است را مقابل خودمان میبینیم در این خیابان توریست کمتر میبینم ،جلوتر که میرویم بازار ماهی محلی ها هست و یک صف طولانی جلوی یک اغذیه فروشی که کباب ترکی میفروشد نشان میدهد معروف مردم محلی هست
.کلا در استانبول خیابانها و بازارهای محلی زیادی وجود دارد و تفاوتی هم با هم ندارند ولی اگر فرصت سفر باشد دیدن از این بازارهای محلی کم لطف هم نیست.
باز سوار اتوبوس میشویم و اینبار درست در کاباتاش پیاده میشویم و با فونیکولار به سمت خیابان تقسیم میرویم بارهای خرید را که در هتل میگذاریم به سمت خیابان استقلال میرویم .
جایی خوانده بودم یکی از کوچه های زیبای فرعی خیایان استقلال کوچه جزایر هست که پر از گل و گلدان و با شیب پله ای و مملو از کافه هست برای رسیدن به آن، کنار مدرسه گالاتاسرای وسط استقلال یک خیابان فرعی را باید دنبال میکردیم و اولین کوچه سمت چپ میرفتیم و بعد از ۲۰متر به کوچه جزایز میرسیدیم.
نبش مدرسه گالاتاسرای چشممان به یک نام ایرانی می افتد رستوران ایرانی ریحان در ابتدای این کوچه هست و از انجایی که از برنج های ترکی دلزده شده بودیم و هوس برنج ایرانی کرده بودیم وارد رستوران شدیم و دو پرس چلو کوبیده و چلو خورشت سفارش دادیم که طعم غذایش مطلوب بود.
بعد از نهار به سمت کوچه جزایر یا کوچه فرانسوی ها راه می افتیم اما با انچه توصیف کرده بودند تفاوت زیادی داشت اول کوچه چند گلدان روی پله ها چیده بوده و نزدیک به صد پله تا پایین کوچه راه است و دو طرف این کوچه تنگ پر از بار و کافه است که به نظرم در شب باید جالب باشد . برگشتن از این کوچه سخت تر است چون همان صد پله را باید بالا رفت.
در اواسط خیابان استقلال یک کلیسای قدیمی هست که بازدید از آن رایگان است در ادامه موزه و مقبره دراویش هست که ساعت ۵ عصر مراسم رقص سماء در آن اجرا میشود . ورودی موزه ۱۰ لیر و بلیط این مراسم یک ربعه ۴۵ لیر هست و در حقیقت ماکتی از مراسم رقص سماء در قونیه هست .
سفر بدون خرید ، بدون یادگاری ، بدون بازارگردی ، بدون خوردن غذاهای محلی ، بدون دیدن صنایع دستی اون منطقه ، سفری ناقص هست ، خصوصا وقتی پای شهری مثل استانبول در میان باشد و آنهم در کشوری که صاحب صنعت هست خصوصا در بافت و نساجی و پارچه ، در ایران هم اکثر برندها در مراکز خرید قبضه اجناس ترک هست و مردم ما خوب به مارک ها و برندها ی ترک آشنا هستند coton ,lc,mango,mavi,defacto,…. ،ترکها هم گویی از این سلیقه باخبر باشند در همه خیابانها شعبه های این برندها را علم کردند ، به محض این که وارد هر کدام بشوید صدایی جز فارسی زبانان نخواهید شنید.
و از انصاف دور نشویم هم اجناس با کیفیت و خوش دوخت و خوش رنگ و لعابی هم دارند که کمتر مقاومتی در خرید و کمتر تردیدی در انتخاب میگذارند.
دوزندگان ایرانی هم که اندک فعالیتی در وطن دارند پارچه های ترک را با الگوهای ترک برش میدهند و در حقیقت صنعت دوخت ایران هم چه از لحاظ مواد اولیه و چه از لحاظ سلیقه دوخت در انحصار ترک ها در امده است. با این همه توضیحات نمیشود به ترکیه رفت و سراغ خرید نرفت .
اولین فروشگاهی که در استانبول رفتم شعبه ال سی در خیابان استقلال بود ، ال سی برند درجه دو ترکیه هست ولی قیمت آن برای ارزش پولی ما مناسب هست به همین دلیل مملو از ایرانیان عزیز بود. برای مثال ،شلوار لی راکه شهر خودم به قیمت دویست تومان خریده بودم و در این فروشگاه با جنس و کیفیتی بهتر لیبل قیمتی حدود ۷۰ هزار تومن خورده بود. و این دلیل عمده شلوغی و هول و وله خرید هموطنان از بازاهای ترکیه بود.
از فروشگاه ال سی و پای صندوق برگه task free را تحویل میگیرم جایی خونده بودم این برگه ، در بعضی از فروشگاه های زنجیره ای ترک ارائه میشود و در فرودگاه مالیاتی را که برای ترک ها هست و برای توریست ها نیست را با این برگه ها به شما برمیگردانند و ماهم هر جا میرویم تسک فری طلب میکنیم و در فرودگاه هم کلی برو و بیا و مهر و بازدید اجناس توسط ماموان گمرک را در پیش داشتیم و در آخر به ازای هر صد دلاری که خرج کردیم حدود ۳ دلار برمیگردانند.
در میان خیابان استقلال یک ایستگاه مترو هست که همان خط M2 معروف هست که در پست های قبل راجع به آن نوشته ام و دو ایستگاه معروف در لیست خرید ایرانی ها را در خود دارد یکی خیابان عثمان بی و دیگری ایستگاه شیشلیSisli که مجتمع تجاری جواهر در روبروی این ایستگاه است به خیابان عثمان بی میرویم خیابانی شلوغ و پرترافیک و در دوطرف خیابان پر از فروشگاهای کوچک و بزرگ و البته باز هم همان شعبه های ال سی و کتون و غیره که در خیابان استقلال بود.
آنهایی که خرید حرفه ای انجام میدهند این خیابان را برای خرید البسه مجلسی مناسب میدانند ولی به نظر من که تفاوتی با بقیه خیابان های استانبول ندارد کلا در استانبول ،هر خیابانی که بروید مرکز خرید است همه جا پر از فروشگاه هست و پاساژ و مرکز تجاری ، فرقی برای خریدار خُرد نمیکند و خریدار عمده هم یا از کارگاه میخرد یا از مراکز عمده فروشی مانند خیابان مرتر یا لالعلی و …
لیست مجتمع های تجاری در استانبول یک سیاهه چند صفحه ای است و اگر فردی بخواهد همه را ببیند و همه مغازه ها را زیر پا بگذارد ماه ها هم وقت کم خواهد آورد اما معروفترین آنها میان ایرانیان یکی مجتمع تجاری استانبول فروم هست که اجناس متوسط به خوبی دارد ولی مسیر راه آن دور بود و ما در برنامه خودمان آنرا نگذاشته بودیم و یکی اولیویوم بود که روزهای سه شنبه هم تخفیف های ویژه ای دارد و باز به خاطر مسیر در برنامه خودمان نگذاشتیم و دیگری مرکز تجاری کاله هست که آنرا هم تنبلی مانع رفتن شد.
در جایی خواندم یک مرکز تجاری در استانبول چند جایزه طراحی معماری را نصیب خود کرده است مرکز خرید کانیون که با خط متروی M2 و چند ایستگاه بعد از شیشلی یعنی در ایستگاه لونت که پیاده شوید درست در مقابل شما خواهد بود از همان ایستگاه تابلوی ورودی آن وجود دارد و احتیاج ندارید از محوطه ایستگاه حتی خارج شوید .
بعد از مرکز خرید جواهر در شیشلی به این مجتمع تجاری هم میروم و واقعا هم زیبا ساخته شده است اما اجناس و برندهایی که در آن هست را در هیچ کجای استانبول ندیدم اجناس فوق العاده گران و رستوران های شیک و البته گران ، اصلا تیپ افراد هم اینجا تفاوت دارد و مختص خود ترکها هست و اروپایی ها و به ریال کم بهای ما فقط میتوان از آن بازدید کرد.
دو مجتمع دیگر هم با همین سبک و سیاق در همین ایستگاه هست ولی زیباترین آنها همین مجتمع مسکونی و اداری و تجاری کانیون بود.
در لیستی که راجع به دیدنیهای استانبول از قبل تهیه کرده بودم چندین محل دیدنی را نتوانستم و یا فرصت نشد برویم کلا استانبول را نمیتوان در مدت زمان یک هفته ای دید و شناخت ، حداقل آنچه که دلت راضی شود که شهری مانند استانبول را خوب گشته ای دو هفته زمان میخواهد ،حال این این دوهفته میتواند در یک زمان باشد و یا بهتر آنست که در دو زمان متفاوت با دو برنامه متفاوت باشد.
به هر حال برای آنهایی که بار اول به این شهر سفر میکنند اولویتهایی هست مانند مساجد و کلیساها معروف که در این سفرنامه هم هست مانند ،مسجد سلطان احمد، کلیسای ایاصوفیا، مجموعه توپکاپی، کاخ دلمه باغچه ،بازار کاپالی چارشی ، تنگه بسفر ، خیابان استقلال ، جزایر پرینس ، سرداب باسیلیکا ، آکواریوم استانبول
ولی علاوه بر اینها مقاصد جالب دیگری هم هست که شاید در سفر اول نتوان آنها را در برنامه گنجاند ، مانند بخش آسیایی استانبول و خیابانهای معروف آن مانند خیابان بغداد و بهاریه و مراکز خرید ان مانند پالادیوم ، جاده ساحلی ببک و ساری یر، روملی حصار ،ویالند ،پارک آبی، مینیاتورک، حمام ترکی، موزه و حمام خرم سلطان و مسجد سلیمانیه ، تله کابین telefrik و تپه های پیرلوتی یا بام عشاق بازار ادویه، منطقه نیشان تاشی ، و…..
نویسنده: محمدرضا فریار
منبع :لست سکند