مدیریت بحران در هتل بالی رانی مردم قدر صبح را نمی دانند ! با بیدار باشِ زنگِ ساعت که همچون تیشه ای خوابشان را قطع می کند ، به طرزِ خَشِنی از خواب برمیخیزند و بلافاصله خود را به دست تَعجیلی شوم می سپارند . می توانی به من بگویی …
بیشتر بخوانید »سفر به سرزمین خدایان بی انتها (سفرنامه بالی) – قسمت اول
سفرنامه بالی غروب خورشید را که در ساحل به تماشا می ایستی ، نَفَسَت به شماره میافتد ، گلویت میگیرد و سرخی اش چنگ میزند به سینه ات ! دست در بغل ، ایستاده در ساحل جیمباران ، خیره به محل تلاقی خورشید و دریا ؛ مانده ام مات و …
بیشتر بخوانید »