سفر به ارمنستان،گرجستان و ترکیه با خودروی شخصی قسمت دوم

سفر به ارمنستان،گرجستان و ترکیه با خودروی شخصی

روز دهم 8 تیر 96

صبح ساعت 7 بیدار شدیم و صبحانه خوردیم و وسایل رو درون ماشین گذاشتیم به سمت کاپادوکیا حرکت کردیم .

کاپادوکیا

ساعت 11 به شهر goreme  که Cappadocia در اون واقع شده رسیدیم.به سمت خانه های که توی کوه ساخته شدن رفتیم . یک قسمت رو جدا کرده بودند و بلیط برای ورود اون هر نفر 30 لیر و 50 لیر بود که ما صرف نظر کردیم و به خانه هایی که در کوه روبرو بود رفتیم .

DjJ2ehxsPCvVFBNqF9GdNj7d0LdUdYsgEphakAiv.jpeg

ورودی کاپادوکیا

kkAzQbjTEEuOhZmDhN1bCfpKSgEMKxtRtrKu7Wva.jpeg

کوه های کاپادوکیا

aYXey2E29W9nn4VOQcT95M4FlIL16klWJ4gOp9Yz.jpeg

فروشگاه صنایع دستی در کاپادوکیا

zsoUfKlq5x3xoz5zi3nhdBH3NQcP4o6OtgTnmmxu.jpegnum7ZuQOK0ACl77Q25cxPVGbCWLkmOuEla5bfV40.jpeg

داخل خانه سنگی درون کوه

zgyhkdin6sBHfwjyS68BEKnknA7EjLcHVCti4tGI.jpeg

رستوران در کاپادوکیا

 

Vj0ofziJohqmQsptYaNnuRZBTt8sDPL8KHpp6Nlz.jpegePevOPHjzEBWSRmL9hNYZb66CrvGhpOOZOb1lSKf.jpeg

خانه های سنگی در کاپادوکیا

BjGRVyV2qmk07wMkL2Se1scJFpROnToS7YXnJ5xo.jpeg

باشگاه سوارکاری و کرایه اسب

i5K7QnSi92Qur7EXpffNCIDeLrLydxFZ94DqIENB.jpeg

نمایی دور از کاپادوکیا

humgv8mJ7lc3tkJa9iBhmALtcLdU00heohFUtSqA.jpeg

خرید آجیل در مسیر

 

با توجه به تبلیغات گسترده ای که از این منطقه میشد ما خیلی چیز خاصی رو ندیدیم .بلیط بالن سواری هم چون از قبل داخل سایت چک کرده بودم برای هر نفر حدود 600 هزار تومان هست اصلا سمت باجه های فروش بلیط نرفتیم .

بعد از اون قرار شد به سمت قونیه (konya  ) که در این شهر مقبره مولانا هست بریم .

ساعت 14 بود بسمت قونیه حرکت کردیم ساعت 17 به قونیه رسیدم.ماشین رو در پارکینگ عمومی کنار مقبره مولانا گذاشتیم و به داخل مقبره رفتیم .کنار مقبره هم یک مسجد تقریبا بزرگ هست .داخل مقبره اتاقک های کوچکی وجود داره که کلیه وسایل بجا مانده از مولانا رو درون اونها برای دیدن بازدید کننده ها گذاشتند .داخل خود مقبره هم مزار مولانا به همراه مریدانشون بود.تعداد بازدید کننده های خیلی زیاد بود و یه چیز جالب برای من و دوستانم این بود که خود ترک ها وقتی میخواستند به مقبره وارد شوند بر درب ورودی بوسه میزدند و دست کشیده و به صورت خود میکشیدند یه جورایی براشون مقدس بود .

9Prh1WgrnfBLnHbfRTDKXPnaHbB4xnMG6uOel5ms.jpeg

مقبره مولانا در شهر قونیه

Rly2T9DHTTsrpgEAhyzQbVqaG5Hnm4PeZeCkdhrR.jpegJumDCqqRr27kIeezCNR7e22MMhHGVKGek0Zbl6bw.jpeg

مسجد کنار مقبره مولانا

8juOcW1DdSsNw56Y1GLAw0wLUhg3YbTM0bmR3jrC.jpeg

قطار شهری قونیه

MJ6XvO72uhKBVcm2XDvYfjfGEtKTLAe29DctKDhk.jpeghvnDiYjs4Urq6VqLrJaRsE4v2JOcwE9nTqyRlMAw.jpegLsskx9fx4BbdcC1l9PxNi3GCWCHoCu9aQsqigMV4.jpeg

IwsB6LkYNDYthkVY2tflJinNi8UcCnwhvCc5cpPe.jpeg

iFWVmX27ucCYaIovmW5T25t3w93TsgyiuStfch8Z.jpegxixP88Upc7OK7ulakGy6TR4UJu40uD3lMaSvwAMv.jpegrQHkXIcptOUUaEej0E1XIjL1sRXPn6kGATrFvTVw.jpeg

نسخ خطی زمان مولانا و وسایل به جا مانده از مولانا

FkcrVHvJ71Be2y5N9FXyYKpxstkUnCCTOizlNG3o.jpeg

قلم و دوات مولانا

rNgx0ulRETYVPyojYJmpH6NNcV7cyVYK4iT22rbI.jpeg

سازهای مولانا

RZoM73U6fftDZcN2CAjpKxUslvS1pm73APzxjMcl.jpeg

ورودی مقبره مولانا

BpRmd5VzzrTgyV0jKuF6Qv4TsoYoMOe1jOM8zFyH.jpeg

داخل مقبره مولانا

gnkhDCSB5JIZ4gBbxfTGPno8Y3OdfSkuPeCstnNR.jpeg

GMvNSb2oY2acs23m2cCDbfZlE8bhUxAGAu8aNsZB.jpeg8CZlY6df4lwO6C90NgyaUpuiX3j7a4iLQ7lWQ98s.jpeg

مزار یاران مولانا

oL9WSvCcbKFgjIx8ZTCSJAZDleh2GTcupQ4wKx7y.jpeg

ساعت قدیمی

NhHuGJN6oQBMcr03sgGK0NAPZ5EfnAnLLJ4h9CB6.jpeg

مزار مولانا

 

WImcZQcPhjHXDSOkMmS5gvyX2fKb5P8t48MWQeMI.jpeg

قرآن مجید مربوط به سال 1314 میلادی

4WrGzmjo0lP7SZR2dIQlnxf4feFr6RGtN0NvczBq.jpeg

مسئول خرید مواد غذایی زمان مولانا

kp2PPSmodQlrLTOweJAcIsbQxYsx5mCvSeeqJT0M.jpeg

مسئول آتش درست کردن زمان مولانا و احتمالا آشپز

ld3May7L6SeQHMU2dlrFsziECWgh5Mwml3P9jXKc.jpeg

مولانا و چند تن از یاران در سر میز ناهار

 

بعد از خواندن فاتحه از مقبره خارج شدیم و بسمت یکی از کباب فروشی ها  به اسم صوفی  رفتیم .در اونجا به پیشنهاد یکی از دوستان firin kebab ( فایرین کباب ) خوردیم که شامل 100 گرم گوشت برای هر نفر و بهمراه چند تکه نان به قیمت 24 لیر که ما از خوردن اون سیر نشدیم و دوتای دیگه هم سفارش دادیم به همراه یک پیتزا که فقط اسمش پیتزا بود وقتی آوردش تا چند تکه نان ببری هست که روش رو برداشتن و یه ذره پنیر پیتزا و  گوشت چرخ کرده داخلش بود اون هم به قیمت 24 لیر بود بعد از دریافت صورتحساب 200 لیری و پرداخت اون به سمت آلانیا حرکت کردیم .

33e9wAGo4wepiZZ4TIw3Rvg55canA2WsrSKx8QTp.jpeg

فایرین کباب

 

ساعت 18:30 از قونیه به سمت آلانیا راه افتادیم .

در طول مسیر به چند شماره ای که از داخل  یه کانال تلگرامی تبلیغات ترکیه که همه ایرانی های ترکیه بودند پیدا کرده بودیم زنگ زدیم.

اکثر اونها یا خانه هاشون پر بود یا توی آلانیا خانه برای اجاره نداشتن و با یکی از اونها به نام وحید تماس گرفتیم اون هم گفت خانه توی آنتالیا داره.

پس از مشورت با دوستان قید رفتن به آلانیا رو زدیم و به همون وحید گفتیم خونه رو برای دو شب برای ما بذار تا به آنتالیا برسیم .

ساعت 21:30 به آنتالیا رسیدیم و به وحید زنگ زدیم اون هم آدرس یکی از میدانها رو داد که ما سر اون میدان بریم تا اون بیادش که ما رو به خانه اجاره ای مان ببره .

ده دقیقه بعدش وحید آمد و ما رو به خانه که در منطقه لارا بود برد .یک خانه یک خوابه به قیمت هر شب 170 لیر بود .

پول دو شب اجاره رو به وحید دادیم و به وحید  گفتیم برنامه سفر به شهر بعدی ما ، مارماریس هست و اونجا هم اگر خانه برای اجاره داری ما به خودت زنگ بزنیم که اونم گفت ما تو اکثر شهرهای توریستی ترکیه خانه اجاره ای داریم و شما زنگ بزنید من شماره کسی که توی اون شهر ها برای ما کار میکنه بهتون میدم و براتون خانه پیدا میکنه.

بعد از اون شام خوردیم و استراحت کردیم.

 

BCVzHGoEkHEjSErhWqVquc6E6HG99ZtsJ3EjekuT.jpegQvVOKk10jU7dpWfWsVfXaNqXig0vsl4EZrPz80Uf.jpeg8RXMEVVyXUIUeiLTioMZI3iKfcXoYnobcvvG5IbZ.jpeg

خانه اجاره ای ما در آنتالیا

 

دومین چالش ما این بود که خانم یکی از دوستان بهش زنگ زده بود که دو پسر کوچکش مریض شدن (استفراغ ،اسهال و …..) و اونا رو به بیمارستان بردند و بستری کردند . دوستم هم از اونجایی که فکرش درگیر حال بچه هاش بود در فکر برگشت به ایران بود . از طرفی هم منتظر بود جواب آزمایشی که از بچه هاش گرفتن بیاد که اگر یک روزه خوب میشن و مشکل خاصی نیست همراه ما بمونه .

 

روز یازدهم  9 تیر 96

صبح ساعت 8 بیدار شدیم و هوا بیش از حد گرم بود قرار ما بر این بود که امروز به پارک آبی بریم . به سمت پارک آبی aqualand Antalya dolphinlan  در منطقه konyaalti رفتیم .

ساعت 10 ماشین رو در پارکینگ پارک آبی پارک کرده و به قسمت بلیط فروشی رفتیم . قیمت بلیط برای هر نفر 55 لیر بود و به همراه اون یک کوپن تخفیف 25 درصدی از شوی دلفین ها میداد.

ما بعد از تهیه بلیط به رختکن رفته و لباس ها رو عوض کردیم و وارد پارک آبی شدیم . پارک آبی امکانات تقریبا خوبی  و سرسره های متنوعی داشت که ما همه رو امتحان کردیم و از یکی از سرسره ها که با سرعت زیادتری میشد پایین بیای و لذت بیشتری میبردیم مرتب از همون سرسره استفاده میکردیم .

شدت گرمای هوا به حدی بود که وقتی شما میخواستی به بالا برگردی تا دوباره از سرسره پایین بیای کف پایمان روی پله های سنگی داغ به حد سوختن میرسید که ما مجبور بودیم در طول مسیر پله ها جاهایی که یه ذره سایه بود می ایستادیم تا کف پایمان کمی آرام بگیره و دوباره با سرعت به سمت بالا میرفتیم .اگر با دمپایی هم بالا میرفتی هنگامی که میخواستی روی سرسره بری نمیگذارند از دمپایی استفاده کنی .برای همین ما دمپایی مون رو همون بالای سرسره گذاشته بودیم .

توی پارک آبی یه جایی شبیه غار داشت که به دلیل اینکه روی این دهانه غار آبشاری رو ساخته بودن داخل غار خیلی خنک بود ما نیم ساعتی رو توی اون غار بودیم که خنک بشیم و بعد از اون به سمت خانه برگردیم .

ساعت 17 از پارک بیرون اومدیم و به خانه برگشتیم .

QFyW87Uv4fFyXBkdqBtgXRixD9Lyu0ikLhi7l1IN.jpeg

تابلو درون  شهر آنتالیا (البته چراغ حرف T اون سوخته بود )

 

کمی خوابیدیم  بعد از اون ساعت 20 به مرکز خرید mall of Antalya  رفتیم . در اونجا به فروشگاه برند lc walkiki رفتیم قیمت و جنس اجناس این برند خوب هست . تخفیف های زیادی هم روی اجناس خورده بود به طوری که ما حدود حدود 3 ساعت داخل همین فروشگاه بودیم و خرید کردیم .

IIBekAmIdrQGJKBzkX62yhhhPsR6wLaKRtTD0dfZ.jpeg

مرکز خرید آنتالیا

DcX7SzvLgtEnAn8ZgGwsBnbUsjMFEYKafsk3y8Ws.jpeg

قیمت چنج در صرافی مرکز خرید آنتالیا

 

ساعت 23 به خانه برگشتیم و از قبل مرغ رو تکه تکه جوجه ای کرده بودیم و توی موادی مثل آبلیمو و زعفران و ….. خوابانده بودیم کباب کردیم و خوردیم .

6K42TL7oYGmJ2hprz1ZWtN6CvUfwrWYS9qKsSqAR.jpeg

شام جوجه کباب

 

سومین چالش ما این بود که یکی از همکاران دو دوستم که همراه ما بودند پیام داده بود که اداره گفته بیشتر از 15 روز به کسی مرخصی ندهند و اینها چطور قراره 24 روز مرخصی باشند و هر دو هم از یک قسمت هستند و خلاصه از این حرفا که دوستام 15 تیر سرکارشون باشند.این وسط یکی از دوستام میگفت ولشون کن ما مرخصی گرفتیم و جایگزینی انجام دادیم اون یکی میگفت تا برگردیم که بعد برای جایگزینی هم مشکلی پیش نیاد در این احوالات ما نگران اون دوستمون هم بودیم که بچه هاش مریض بودند و مرتب با خانواده در ارتباط بود که وضعیت حال بچه ها چطور هست .من و دوست دیگرم هم وقتی شرایط رو اینطور دیدیم گفتیم تا الان که سفر خوش گذشته و اگر قرار به برگشت باشه همه با هم برگردیم که هم دوستم به بچه هاش برسه هم برای اون دو دوستم مشکلی از لحاظ کاری پیش نیاد.

 ولی از طرفی ما خرید اصلی رو برای استانبول گذاشته بودیم و من و و یکی از دوستام خیلی خرید خاصی انجام نداده بودیم اما اون سه دوستم تقریبا خیلی از خرید هاشون رو توی همون مرکز خرید آنتالیا انجام داده بودند .

در همین احوالات دوستم تصمیم گرفت با پرواز به ایران برگرده که بالا سر بچه هاش باشه . با چند جا تماس گرفتیم که پرواز از آنتالیا به شیراز رو بخره ولی اکثرا یا نبود یا قیمت خیلی بالایی داشت و یا پرواز فقط رفت و برگشت بود . به دلیل بلیط خیلی گران و با وجود شرایط دو دوست دیگر از لحاظ کاری گفتیم همه با هم به ایران برمیگردیم .

 

روز دوازدهم  10 تیر 96

ساعت 9 بیدار شده و پس از جمع و جور کردن وسایل ساعت 12 به وحید زنگ زدیم که بیاد خانه رو تحویل بگیرد.بعد از تحویل خانه برنامه ما برگشت به ایران بود که بدلیل کیفیت نه چندان خوب جاده تا آنتالیا تصمیم گرفتیم از مسیر شمال ترکیه به ایران برگردیم .

به سمت شمال ترکیه حرکت کردیم نیمه های راه بودیم که با دوستم صحبت کردیم که ما اصلا خرید خاصی نکردیم و یه آمار بگیره که بچه ها اگر بهتر شدن تا چند روزی رو استانبول بمانیم خرید کنیم و بعد به ایران برگردیم .

دوستم با خانه که تماس گرفت دید وضعیت بچه ها کمی بهتر شده اما بازم چون دلش پیش بچه هاش بود گفت من میام بریم استانبول از همون جا پرواز هم راحت تر به شیراز پیدا میشه  همون جا بلیط میگیرم برمیگردم .

 

چالش چهارم ما این بود. چند شماره تلفن از ایرانی های ترکیه که بلیط میفروختند رو داشتیم و در طول مسیر تا استانبول تماس گرفتیم که یکی از اونها گفت بلیط از استانبول به شیراز به قیمت 800 هزار تومان چارتری با پرواز ترکیش هست برای یکشنبه جای خالی داره.

چون ما شنبه صبح به استانبول میرسیدیم گفتیم خوبه یک روز هم اینجایی یه سری خرید میتونی برای خانواده و بچه هات بکنی . ما از طریق یک رابط  به نام فریبا  که با اون برای خرید بلیط هماهنگ کرده بودیم بهش هم تاکید کرده بودیم که حتما بلیط رو برای یکشنبه میخوایم چون بچه دوستم مریضه و باید دوستم حتما زود به ایران برگرده .اون گفت پول رو به کارت عاطفه خانم بریزید اون بلیط ها رو میفروشه . پول رو که ریختیم ده دقیقه بعد عکس بلیط رو فریبا خانم برای ما ارسال کرد.

ولی ما که به تاریخ اون دقت کردیم دیدیم برای سه شنبه هست .سریع با فریبا خانم تماس گرفتیم که چرا تاریخ بلیط سه شنبه هست اون هم گفت من گفته بودم یکشنبه بگیره ولی اگه جا نداشت نزدیکترین تاریخ رو براتون بلیط تهیه کنه که به ایران برگرده .شماره عاطفه خانم هم گرفتیم اون هم گفت چون بلیط یکشنبه پر بوده نزدیکترین بلیط همین سه شنبه بود که گرفتم براتون و چون چارتری هم هست به هیچ عنوان قابل تغییر نیست .

 sHyXexlOnKRg14cXobhRMv8QMU3M7gAQx84gd1Hv.jpeg

نمایی دور از شهر اسپارتا

 

به Eskisehir که رسیدیم مسیر رو به سمت استانبول تغییر دادیم با چند نفر هم برای اجاره خانه توی استانبول تماس گرفتیم که با یک نفر به نام حامی هماهنگ کردیم یک خانه یک خوابه در منطقه Beylikdüzü  به قیمت شبی 140 لیر برای 4 شب اوکی کردیم.

ساعت 23:30 به شهر Gebze رسیدیم و به ترافیک فوق العاده ای برخوردیم بطوری که دو ساعت توی ترافیک بودیم تا از شهر Gebze بیرون رفتیم .

روز سیزدهم 11 تیر

ساعت نزدیک به 2 صبح به استانبول رسیدیم از حامی نقطه خونه رو از گوگل مپ گرفتیم به سمت خانه رفتیم حدود یکساعت طول داد تا به خونه رسیدیم و وقتی خانه رو تحویل گرفتیم خانه خیلی تمیز و مرتب بود ولی دو تا نقطه ضعف یکی دور بودن از مرکز شهر استانبول و دومی نداشتن کولر بود .

ما هم که از گرما بیزاریم به حامی و دوستش که امیر نام داشت و در اصل خانه رو امیر اجاره میداد گفتیم امشب رو همین جا میمونیم فردا برای سه شب برای ما توی میدان تقسیم خانه پیدا کن که اونم قبول کرد .

صبح ساعت 9 بیدار شدیم و شماره یک نفر به نام تورج رو از امیر گرفتیم و به سمت میدان تقسیم رفتیم .به میدان که رسیدیم تورج اومد و با هم رفتیم خانه رو نگاه کردیم .

قیمت برای هر شب 250 لیر بود. خانه یک خوابه نوساز در یکی از کوچه های اطراف میدان تقسیم بود.قبل از اون قرار بود خانه داخل کوچه های پایینتر 220 لیر برای ما پیدا کنه اما اونهایی که اجاره کرده بودند قرار بود دو روز دیگه هم بمونند برای همین این خانه رو به ما داد .

این خانه هم چند خانواده شیرازی داخلش بودند که قرار بود خانه روتخلیه کنند. درب خانه  منتظر ماندیم تا وسایلشون جمع کنند و بروند  که اونها ما رو دعوت کردند که بیایم داخل تا اونها باقی وسایل رو جمع کنند.ما هم داخل رفته و در هال خانه نشستیم .

در اونجا هم با دو تا از شوهر خانم ها دوست شدیم و کمی با اونها شوخی کردیم که این مدت توی بازارهای استانبول از دست خانمهاتون چی کشیدید. داغ دلشون تازه شد و شروع کردند حرف زدن که همش توی بازار ها بودند . خانم هاشون هم اومدند و از حق مسلم خودشون که خرید هست دفاع کردند که زنها فقط با خرید روحیه میگیرن و شاد میشن.

چون پرواز اونها بعد از ظهر بود با هماهنگی اونها با تورج و ما قبول کردیم وسایلشون رو همون جا توی خانه بذارند و خانه رو تخلیه کنند و بروند چون قرار بود به بازار بروند تا عصر که بیان وسایلشون بردارن به فرودگاه بروند .

فقط یکی از زوجها طبقه بالا رو برای چند روز دیگه اجاره کردند ماندند و جالب بود پرواز برگشت اونها هم سه شنبه همراه با دوستم بود .ما هم به دوستمون گفتیم خوبه همسفر هم پیدا کردی با همون زوج سه شنبه به فرودگاه برو و به ایران برگرد.

کمی خوابیدیم و عصر بیدار شده با همراهان سفر و دوست دوستم که ترکیه زندگی میکرد به خیابان استقلال رفتیم و در مرکز خرید ها مقداری خرید کردیم.

به خاطر شروع فستیوال خرید در میدان تقسیم غرفه هایی رو راه انداخته بودند که وسایل مختلفی میفروختند در یک قسمت بین غرفه ها یک استیج ساخته بودند و هر شب چند گروه برای اجرای موسیقی زنده می آمدند و اجرا میکردند.

 

i6h24fEmvOvvedZ0Xg4sRhDUGICUzoJAl1KbJoOM.jpeg

غرفه صنایع دستی

 

ساعت 23 شده بود و در مسیر برگشت به خانه هم مرغ کنتاکی و مخلفات گرفتیم و خانه رسیدیم .

 

روز چهاردهم  12 تیر 96

 

صبح بیدار شدیم و برنامه رفتن به grand bazaar (بازار بزرگ استانبول) رو داشتیم با یک تاکسی به بازار رفتیم.

بازار به بخش های مختلفی تقسیم میشه که عبارتند از عمده فروش ها ، صنایع دستی، چراغ ، لوستر و  پوشاک و کیف و کفش .

ما بیشتر در قسمت پوشاک و کیف و کفش بودیم و فقط خیلی باید با فروشنده ها چونه زد تا تخفیف خوبی بگیری .مقداری از خرید هامون انجام دادیم و ساعت 17 شده بود دیگه نه پایی نه جانی برایمان مانده بود.

از شدت خستگی و درد پا حال راه رفتن هم رو هم نداشتیم به سر خیابان آمده و با تاکسی به خانه برگشتیم .

خانه که آمدیم شروع به ساخت سالاد الویه کردیم بعد از اینکه آماده شد خوردیم و از شدت خستگی خوابمون برد .

حدود ساعت 22 بیدار شدیم به میدان تقسیم رفتیم اونجا یک گروه سرخ پوست با لباسهای سرخ پوستی بودن و همراه سازهای خودشون اجرا میکردند بعد از هر اجرا میشد با اونها در قبال پول ناچیزی مثلا یک لیر عکس گرفت .

i0tBFbYjwbjOE6fUxMdMAKLuenCQB5AdU2grzIpi.jpeg

گروه موسیقی سرخ پوستان در میدان تقسیم

 

روز پانزدهم  13 تیر 96

ساعت حدود 2 صبح بود به خانه برگشتیم .

صبح بیدار شدیم و برنامه ما برای بازدید از جزیره  buyukada(بیوک آدا ) بود .به میدان تقسیم رفتیم که با تاکسی به اسکله برویم .

DN3LvsRzFsWV5v0IREChTcloGqzzYS86NYEUTMAe.jpeg

میدان تقسیم

Oo9Qzbnunq1UG1Vvlt9gsCXI1XyB9FNz6JiOulF5.jpeg

کبوترهای میدان تقسیم

 

با تاکسی به منطقه Eminonu (امینو نو) رفتیم به اسکله که رسیدیم جهت تهیه بلیط به باجه بلیط فروشی رفتیم و از اونجا که هوا خراب بود و دریا مواج بود باجه ها گفتن  بلیط برای بیوک آدا ندارن و فقط گشت در تنگه بُسفُر رو دارند که ما هم که هدف فقط گشت جزیره بود از  گشت دریایی روی تنگه منصرف شدیم .

بعد از اون به سمت sultanahmet  mosque (مسجد سلطان احمد) رفتیم.مسجد سلطان احمد برخلاف نمای بیرونی که زیبا و جذاب هست نمای داخل مسجد خیلی خاص نیست .

eJj2gdCgucQfeUcGYtBHc1PGPhK81tQ9mxNumC4M.jpegrqb8HIcuXk5XiDzpd4fwVkpECwJeGL9wRwLTWvWe.jpegl0ZtEwhyQu2dxNv4Xbe9v2aUmW7Ua8s3jp4vE5NN.jpeg

مسجد سلطان احمد

kUk28jNf24zZtM8RCMsZGECFORVLfP5iOxbQ40zb.jpegZViWlaLHKqNezVcB1qqpbseWaV8HsQQ27NIRLem1.jpeg

داخل مسجد سلطان احمد

 

بعد از دیدن مسجد به سمت ayasofya mozesi (آیا صوفیا)  رفتیم که بلیط ورودی اون 40 لیر بود و دوستان از رفتن داخل پشیمون شدند.

Njuaq0f5AEVHFwYld2zEpXVgq5sjFDGLc8XBeXgJ.jpeg

آیاصوفیا

 

بعد بسمت کاخ توپکاپی (topkapi palace museum) حرکت کردیم به نزدیک ورودی کاخ که رسیدیم دو مامور ترک که ورودی مسیر به سمت کاخ بودند گفتند امروز کاخ توپکاپی تعطیل هست و فردا باز میکنه فقط موزه Istanbul archaelogy  باز هست اگه خواستید اونجا برید ببینید .

ما هم به موزه رسیدیم بچه ها پشیمون شدن گفتن بیخیال موزه بشیم و بعد از آن قرار شد دو نفر از دوستانمون به خانه بروند یکی از اونها خسته بود دومی هم قرار بود با پرواز به ایران برگرده برای همین رفت که وسایلش رو برای رفتن به ایران آماده کنه .

به خاطر عجله ای که دو دوستم برای رفتن به خانه کردند ما یادمان رفت که پاسپورت رو به دوستم بدهیم که قرار بود به ایران برگرده و پاسپورت اون به همراه پاسپورتهای خودمان و پولها پیش خودمان بود.

Y7UchXb2PIMGd8MiGJfcmwJfDoYFnMno4199P35e.jpeg

دریای مرمر از درون خودرو

MUbVwzS8Q1ZuM8w3GeBZtmqPE5TIqQAGzwRSRFpe.jpeg

 

داخل مرکز خرید kale outlet center

 

پنجمین چالش ما در اینجا رقم خورد.

ما با یک تاکسی به سمت مرکز خرید (kale outlet center) رفتیم و مشغول خرید شدیم .در اینجا تقریبا خرید های من و دوستم تمام شده بود و ساعت حدود 15 بود ولی دوست دیگرمان هنوز مشغول خرید بود اون به سمت ما آمد و کیف پول و مدارک رو به همراه خودش برد که بره بازم خرید کنه ما هم همان موقع به اون تاکید کردیم که چون پاسپورت دوستمون که قراره به ایران برگرده داخل کیف هست گفتیم باید ساعت 16:30 خانه باشیم که پاسپورتش رو بدیم که همراه با اون خانواده به فرودگاه بره و ساعت 16 بیاد طبقه همکف همان جایی که ما الان نشسته بودیم.

ساعت 16 شد و از اونجایی که ما کلا دو سیم کارت داشتیم که یکی دست اون دوستام بود که به خانه رفته بودند و سیم کارت هم دوم پیش من بود هیچگونه خبری از دوستم در مرکز خرید نداشتیم و اون به مکانی که محل قرار ما بود نیامد.دوستم برای پیدا کردن اون شروع به گشتن مغازه های طبقه همکف کرد ولی اون رو پیدا نکرد . من هم سر همون مکان قرارمون ایستاده بودم که دوستم بیاد ما رو ببینه. ساعت 16:30 شد و بازم از دوستمون خبری نشد از طرفی هم اون دوستی که قرار بود به فرودگاه بره زنگ میزد که ساعت 17 تاکسی قراره بیاد دنبالشون برن فرودگاه و زودتر پاسپورت رو بیاریم . ما هم جریان رو گفتیم که دوستمون رو فعلا پیدا نکردیم .دوباره مشغول گشتن شدیم و دوستم به طبقات بالاتر رفت تا داخل یکی از مغازه ها اون رو پیدا کرد ولی ساعت 17 شده بود حسابی سر دوستم غر زدم که گفته بودم ساعت 16 بیا تا به خانه بریم و پاسپورت دوستم بدهیم ولی ساعت 17 شده بازم با هزار بدبختی توانستیم تو رو پیدا کنیم .

بعد از اون ما با تاکسی به سمت خانه رفتیم ولی در ترافیک مسیر گیر افتادیم و به دوستم زنگ زدم گفتم تو با اون خانواده به فرودگاه برو ما هم از همین جا به تاکسی میگیم تغییر مسیر بده و به سمت فرودگاه بره.ساعت 17:40 به فرودگاه رسیدیم و چند دقیقه بعد هم دوستم با اون خانواده به فرودگاه رسید و من پاسپورت رو به اون دادم و خداحافظی کردیم و به سمت خانه با همان تاکسی برگشتیم .

بعد از ظهر دوباره به سمت میدان تقسیم رفتیم و شب آخر رو در اطراف میدان بودیم .

ساعت حدود 22 به خانه برگشتیم و مقداری از وسایلمان را جمع کردیم چون فردا ظهر قرار بود استانبول رو به سمت ایران ترک کنیم.

 

روز شانزدهم  14 تیر 96

صبح ساعت 8 یکی از دوستان بیدار شد و همه رو بیدار کرد تا وسایل رو کامل جمع کنیم . وسایلمون رو جمع کردیم  بعد از اون وسایل خانه رو مثل روز اول تمیز کردیم .

من به همراه یکی از دوستان رفتم ماشین رو از پارکینگی که روز اول گذاشته بودیم آوردیم .

بعد از اون جا دادن این همه وسیله که نسبت به روز اول سفر هر نفر یک ساک اضاف خریده بود مثل چیدن پازل شده بود . خلاصه یه جورایی کل وسایل رو توی صندوق عقب  و باربند صندوقی جا دادیم .

برنامه مسیر برگشت از شهرهای شمال ترکیه بود.

ساعت 10:15 از استانبول حرکت کردیم و برنامه برگشت به ایران رو فشرده نگذاشته بودیم و قرار بود شب رو در یکی از شهرهای توی مسیر بخوابیم .

FDG9QKHAvioMODsj8vBmcSWgkSfUlsaDwXopPDzd.jpegR2juOBqyov9nqDjWKUOdB1qNWlwnxTr1q8RGt61u.jpeg

 

لحظه خروج از استانبول روی پل سلطان فاتح

lr0ne8D64FAUCmTl4itlS8xk1LOXFehotdZh8aFj.jpeg

پل سلطان سلیم استانبول

UhkNubAdQRIQuryE2DyUJTDFPkMhG6nfCr55XNo5.jpeg

دریای سیاه از اسکله poyrazkoy

9DZe7FYWnzAHX2V2NFgoAEM99zITqN6WxyxU6Tlv.jpeg

نمایی از اسکله poyrazkoy و پل سلطان سلیم

mSwz57JgVbzI6OiRO8RyJ94zgAuZmh5To31yroZn.jpeg

جاده زیبا و سرسبز خروجی از poyrazkoy

 

در طول مسیر ترافیک روان بود و هوا هم ابری و خنک شده بود ساعت 14:45 دوباره یک outlet  دیدیم و سه ساعتی درون مرکز خرید بودیم و حسابی خرید کردیم .

دوباره حرکت کردیم و ساعت 19 کنار یک قصابی ایستادیم و گوشت و مرغ خریدیم که برای شب کباب کنیم .هوا هم کم کم داشت تاریک میشد که نم نم باران هم شروع شد .ما هم از بارش باران لذت میبردیم و میگفتیم شانس ما بود که حالا که قراره به ایران برگردیم آب هوای ترکیه چقدر خوب شده.

ساعت 23:30 شد به شهر terme ترمه (68 کیلومتر بعد از samsun هست ) رسیدیم باران هم تمام شده بود در کنار یک پمپ بنزین بزرگ که فضای بزرگی در کنار اون بود ایستادیم و بساط کباب رو راه انداختیم و قرار شد شب رو همین جا بخوابیم .بعد از خوردن جوجه و کنجه خوابیدیم .

 

روز هفدهم  15 تیر 96

صبح ساعت  8 بیدار شدیم .هوا هم ابری بود برخلاف طول سفر که هوا در ترکیه خیلی گرم بود و خصوصا شهر آنتالیا که ما از گرمای شدید اذیت میشدیم برای برگشت به ایران هوای ترکیه خوب شده بود .

به طرف ترابزون حرکت کردیم و از جاده کوهستانی و مناظر اون لذت میبردیم .

j6uoknazf0FDjpVvqma2OkQneJWU6pqythacLvHx.jpeg8EWovpVuNJQKqZSTJfAx8NzD7uAP7AUdKLe6B6z9.jpeg

در مسیر برگشت به سمت ترابزون

ساعت 11 به شهر tirebolu که رسیدیم گفتیم برای اینکه مسیر برگشت کمتر بشه و در شهر ترابزون هم کار خاصی نداشتیم گفتیم از این مسیر سمت راست بریم و به شهر bayburt و بعد از اون  به سمت مرز بازرگان بریم .

در شهر tirebolu توقف کردیم و وسایل صبحانه و مقداری گیلاس گرفتیم و در یک پارک کنار دریا نشستیم .

aoIh8s8CmHcVLh61zsnBLZy8BDMsfS4tlQDHI4ii.jpeg

ساحل tirebolu  و نوشته ما روی ساحل (دریای سیاه دوستت دارم ،امین و حسام از ایران)

6RjdtkgphPHlVz6CF3U4NXvIMXzVhfLV3mAobn3z.jpegjRDkPReTMTqGxmFxI7tUNOUayhzNrrZotL3bCkY2.jpeg

 

سد آب در dogankent

 

V4PuYSc200pOxnjcnTU0soXHaTZoXUu2gaIIsKGT.jpegPqEFtmIhBYEFDucOIIzK0jHy67Z47bBKttyNjK2j.jpegjjd9zJYotxnlacL4DCzRJB6z585GnXdcrrTvHUZZ.jpegXppbEHZBzmE1MSzouhowbLGomCbvRwGd72SSR6rn.jpegOGLyo3FHEzLFRpCpvbXo2VWKcD4UU1M3OUKRJu6r.jpeg

مجسمه های و نمادی از روستای  ozkurtun

 

ساعت 12  به سمت بازرگان حرکت کردیم بعد از رد شدن از شهر Erzurum  چند کیلومتر بالاتر از اون ساعت 18 در  pasinler  توقف کردیم و هم استراحت کوتاهی کنیم هم کباب ترکی بخوریم .

دوباره راه افتادیم و گفتیم امشب به مرز ایران برسیم و شب رو در یکی از شهرهای ایران بخوابیم .

BhPXCrtyqF64hfAvN8QFY4hWcBX5iRk34yH9es47.jpeg

آخرین کارواش خودرو توسط خودمان در ترکیه

2ulUUxdXDBIt4hkO4GLnl4SHunIP8N992Wh9edWJ.jpeg

برای فعال شدن کف باید در جعبه بالایی 1 لیر انداخته تا شلنگ کف فعال شود و برای آب هم باید 1 لیر در جعبه پایین انداخته و شلنگ آب فعال می شود (kopuk کف ) (yikama شستشو )

 

روز هجدهم  16 تیر 96

ساعت 1 صبح به مرز بازرگان رسیدیم

کارهایی که راننده باید در مرز خروجی ترکیه به ایران انجام بده به شرح زیر می باشد :

1.از درب ورودی مرز ترکیه داخل میشوید .

2.به سمت درب ورودی ایران می آیید و ماشین رو پارک کرده و همراه با همراهانتون به داخل سالن مرز ترکیه میروید و گذرنامه ها رو مهر خروج از ترکیه میزنید بعد همراهان از همون گیت مسافری وارد قسمت ایران میشوند و راننده به سمت خودرو بر میگردد.

3.یک باجه ثبت خروج خودرو از ترکیه هست که راننده گذرنامه و کارت خودرو رو به اون میده تا ثبت کنه که خودرو از ترکیه خارج شده.

4.بعد ماشین رو وارد قسمت ایران میکنید .

5.وسایل درون ماشین توسط ماموران مرزبانی چک میشود .

6.راننده بعد از پارک ماشین داخل سالن رفته و مهر ورود به ایران رو در گذرنامه میزنه و در قسمت گمرک فرم اظهار نامه کالا رو پر میکنید و دستور ارزیابی رو میگیرید .

7.بعد از اون کاپوتاژ رو جهت ثبت ورود خودرو به کشور به باجه ثبت کاپوتاژ داده و بیرون میروید تا ماشین و وسایل اون  توسط ارزیاب گمرک چک شود .بعد از امضای ارزیاب به باجه کاپوتاژ برگشته و مهر ورود روی کاپوتاژ شما میزنند و برگ خروج از مرز رو به شما میدهند

8بعد از نشان دادن اون به مامور گمرک به سمت درب خروجی مرز حرکت میکنید و به درب خروجی اصلی که رسیدید برگ خروج رو به نگهبان تحویل میدهید و از مرز خارج میشوید .

مرز قسمت ترکیه رو خیلی راحت رد کردیم به قسمت ایران که رسیدیم حدود 8 ماشین بودیم که منتظر بودیم ماموران مرزبانی درب رو باز کنند تا ما وارد قسمت ایران بشیم که نمیدونم تعویض شیفت یا چیز دیگه ای مامورها رفتند و حدود نیم ساعت بعد پیداشون شد و درب رو باز کردند تا ما به قسمت ایران وارد بشیم.

بعد از انجام کارهای گمرکی و چک شدن ماشین توسط مامورهای مرزبانی و خروج از مرز بازرگان به سمت ماکو حرکت کردیم ولی چون هنوز خیلی خوابمون نگرفته بود تصمیم گرفتیم به شهر بعدی بریم .

به شهر قره ضیا الدین که رسیدیم به یک ساندویچی رفتیم و ساندویچ خوردیم در همان نزدیکی هم یک پارک بود اونجا رو برای خواب انتخاب کردیم و خوابیدیم .

صبح ساعت 8 با صدای پرندگان بیدار شدیم وسایل رو جمع کرده و رفتیم وسایل صبحانه رو خریدیم و ساعت 9 شده بود که در خروجی شهر یک جای خوب پیدا کردیم و صبحانه خوردیم و بعد از اون به سمت مرند راه افتادیم .

به پلیس راه شهر مرند که رسیدیم مامور به ما ایست داد و به سمت ما آمد گفت ماشین شما شیشه اش دودی هست و صندلی عقب کمربند نبستند و هر چی گفتیم که ما بوشهر زندگی میکنیم و گرمای هوا اونجا خیلی زیاده ولی این حرفا به گوش ماموره نرفت و ما رو برای جریمه شدن به دفتر پلیس راه فرستاد و دوباره هر چی به افسر توضیح دادیم بی فایده بود و  60 هزار تومان جریمه نوشت .

به افسر گفتم من 5000 کیلومتر توی سه تا کشور بودم جریمه نشدم الان تا پای ما به ایران رسید جریمه کردن ها شروع شد .

سوار ماشین شده به سمت تبریز راه افتادیم در مسیر چندین وانت بودند که آلوچه و قیصی و …… میفروختند مقداری برای خوردن خودمان و خانه هامون خرید کردیم و راه افتادیم در شهر خرمدره به یک کباب فروشی رفتیم که کباب بناب داشت بعد از خوردن کباب بناب مخصوص که واقعا طعم خوبی داشت و اون رو خوب ساخته بود به سمت بوشهر حرکت کردیم .

gSFpg8pzL9Rd9lbgggLfcg6V68Ib5hPPMbWzIMPb.jpeg

کباب بناب مخصوص

 

روز نوزدهم  17 تیر 96

ساعت 2 صبح بود که اصفهان رسیدیم ولی تصمیم گرفتیم ادامه مسیر بدیم و در شهررضا بخوابیم .به شهررضا که رسیدیم ساعت 3 صبح شده بود و در مسجدی که کنار کمربندی شهررضا هست ایستادیم و درفضای پارکینگ مسجد خوابیدیم .

صبح ساعت 8 با بالا آمدن آفتاب و تابش مستقیم اون روی صورت ما بیدار شدیم و حرکت کردیم .

ساعت 10 در خروجی شهر سمیرم ایستادیم و صبحانه خوردیم و کمی استراحت کردیم که بعد از اون یکسره به بوشهر بریم .

نیم ساعت بعد به سمت بوشهر حرکت کردیم و ساعت 17:30 به بوشهر رسیدیم و سفر پر چالش ما زودتر از موعد اصلی  تمام شد.

I5HmilltZ8cnmtHgO0m0Ui1CDPNNqH8JZ2ZLOUJs.jpeg

مسیر سفر

 

نکات و پیشنهادات  :

ارمنستان

1.مقدار کمی  درام ، لاری و لیر  در حد نیازتون از شهر جلفا خرید کنید. نگران نباشید در مرز هم صرافی برای تهیه درام هست.

2.سیم کارت ارمنستان رو از افرادی که ورودی مرز میفروشند تهیه کنید.چون سیم کارت و اینترنت برای مسیر یابی از طریق gps لازم هست. قیمت سیم کارت هم 10000 تومان هست از ایرانی ها بخرید .(سیم کارت ارمنستان رایگان هست ولی برای خرید اون و دردسر رسیدن به ایروان و حتی توی صف ایستادن در دفتر فروش سیم کارت و پر کردن فرم و ارائه کپی پاسپورت بهتره همون سر مرز بدون دردسر بخرید)

3.برای رد شدن از مرز هم قسمت ایران هم قسمت ارمنستان همراهان ساک خود رو همراه ببرند تا زیر دستگاه ایکس ری رد شود و نیازی به باز کردن ساک در مرز ایران یا ارمنستان نباشد.

4.برای انجام دادن کارهای کاپوتاژ ورودی خودرو به ارمنستان وارد سالن شوید و هم کارهای کاپوتاژ رو انجام بدهید هم گذرنامه خود رو مهر ورود به ارمنستان بزنید .

5.کنار درب خروجی یک کانکس بیمه خودرو برای ارمنستان هست و فوق العاده آدم کلاهبرداریه حواستون جمع باشه که بیمه 10 روزه به قیمت 10000 درام بیشتر نیست . پولهاتون رو به هیچ وجه نشون ندید فقط یک 10000 درام قبل از رفتن به کانکس دستتون بگیرید و داخل برید . اگر حتی برای اولین بار به ارمنستان سفر میکنید در کل ارمنستان ازتون سوال کردن چندمین باره ارمنستان اومدید بگید بار پنجم یا بیشتره که دارید به ارمنستان میاید که فکر تیغ زدن شما نباشند .

6.برای تهیه خانه سعی کنید اطرف میدان جمهوری خانه بگیرید که راحت بتونید به همه جا دسترسی داشته باشید .

7.در شهر ارمنستان کرایه تاکسی برای شهر و  حتی جاهای دیدنی به صرفه تر از بردن ماشین شخصی شما هست .چون کوچکترین خلاف از قانون رانندگی جریمه هایی حداقل 100 هزار تومانی داره .

8.کرایه درون شهری ماشین دربست 1000 درام هست.

9.کرایه بیرون شهر هم معمولا برای سه یا چهار نقطه دیدنی خارج شهر ایروان بین 20000 تا 25000 درام هست

10.از روی خط عابر پیاده رد شوید و حتما به چراغ عبور عابر پیاده دقت کنید.در جاهایی که نیاز شد وسط یک خیابان بدون خط عابر پیاده رد شوید با احتیاط رد شده و راننده خودرو ها هم معمولا به خاطر شما می ایستند .

11.مواد غذایی رو سعی کنید از فروشگاههای زنجیره ای sas )   (تهیه کنید .درون فروشگاه ساس صرافی هم وجود داره که قیمت چنج پول در اون بصرفه هست .

 

گرجستان

1.قسمت مرز ارمنستان و گرجستان هم همراهان رو پیاده کنید ولی نیازی نیست ساک و وسایل همراهانتون ،همراه خود ببرند .

2.بازرسی قسمت ارمنستان رو سعی کنید با مامور صحبت کنید و با یک هزار درامی اون رو راضی کنید که خودرو رو کامل چک نکنه.

3.در صورتی از قبل لاری نگرفتید ، بعد از ورود به قسمت گرجستان مقدار کمی لاری از فروشگاه درون مرز تهیه کنید چون بعد از مرز نیازتون میشه .

4.اولین سوپر مارکت بعد از مرز به سمت تفلیس سیم کارت و شارژ سیم کارت داره از اون سیم کارت بخرید و سیم کارتتون رو به مقدار مورد نیاز شارژ کنید .

5.در صورتی که از قبل خانه ای برای اجاره سراغ ندارید و از سایت بوکینگ هم نمیخواهید استفاده کنید از تاکسی ها سوال کنید معمولا خانه اجاره ای سراغ دارند .

6.اکثر نقاط دیدنی تفلیس نزدیک به پل صلح هست سعی کنید خانه در اطراف این پل اجاره کنید .

7.قبل از سفارش غذا در رستوران ها قیمت اون رو بپرسید .

8.برای چنج پول حتما چندین جا رو قیمت بگیرد .از چنج پول در مغازه های سوپرمارکت و صنایع دستی و غیره بپرهیزید چون با قیمت خیلی پایینی چنج میکنند .

9.باتومی شهر بندری گرجستان هست و قیمت ها کمی متفاوت تر از تفلیس هست .

10.مردم شهر باتومی به مهربانی مردم شهر تفلیس نیستند و انتظار مهربانی مردم تفلیس رو نداشته باشید .

11.از صرافی های مرز باتومی به ترکیه که در قسمت باتومی هستند به هیچ عنوان پول چنج نکنید زیرا نسبت به صرافی های داخل شهر باتومی هر 100 دلار رو حداقل با 20 لاری کمتر چنج میکنند.

 

ترکیه

1.در مرز گرجستان به ترکیه همراهان ساک خود رو همراه ببرند .

2.در صورتی که از قبل لیر نگرفتید مقدار کمی لیر سر مرز تهیه کنید .

3.در صورت بیمه نکردن خودرو در ایران در مرز سارپی کانکس بیمه ترکیه هست که قیمت بیمه برای سواری 220 لیر هست.

4.سعی کنید قبل از ساعت 5 بعد از ظهر در ترکیه باشید که بتوانید از نمایندگی فروش سیم کارت سیم کارت بخرید .سیم کارت اپراتور vodapone بهتر از بقیه اپراتور هاست .

5.حتما از اوزون گل ترکیه دیدن کنید منطقه ای خوش آب و هوا و لذت بخشی هست . قیمت اجاره سوییت یا هتل برای چهار یا پنج نفر هم از 150 لیر به بالا میباشد .

6.بهترین زمان سفر به ترکیه به نظر من اردیبهشت ماه هست چون هوا بسیار عالی هست و کمتر شلوغ هست .گرمای هوا در تابستان ترکیه واقعا آزار دهنده هست .

7.در کل ترکیه فروشگاه outlet  ها قیمتی بسیار مناسب دارند و خرید از اونها خیلی به صرفه هست .

8.در ترکیه هم صرافی ها قیمت های متفاوتی چنج میکنند ولی اختلاف بین اونها در حد 4 یا 5 لیر هست .

9.لوازم و وسایل شنا از مایو شنا و کفش استخری و …. در سفر همراه داشته باشید.

10.در ترکیه حداقل دو سیم کارت تهیه کنید که برای پیدا کردن همدیگه در بازار یا هر جای دیگه راحت بتوانید با طرف مقابل ارتباط برقرار کنید. دلیل آن هم گرانی سیم کارت در ترکیه هست .به عنوان مثال سیم کارت در ارمنستان و گرجستان 10000 تومان ولی در ترکیه حدود 80000 تومان همراه با بسته اینترنتی هست.

11.هنگام بازدید از مکان های مقدس مخصوصا مساجد حتما باید لباس و شلوار مناسب داشته باشید به عنوان مثال با تاپ و شلوارک اجازه ورود به شما نمیدهند .(در مسجد سلطان احمد دامن هایی بود که مرد و زنهایی که شلوارک پوشیده بودند مجبور به پوشیدن آنها میشدند که قیافه مرد ها با دامن جالب میشد)

12.در شهر استانبول به دلیل شلوغی و تعداد زیاد جمعیت شهر ممکنه شاهد دعوا و درگیری های زیادی شوید و به صلاح هست که از محل درگیری های دوری کنید .

13.خودرو رو درون پارکینگ های سرپوشیده بگذارید که خیال شما از بابت سرقت وسایل درون خودرو راحت باشه .

14.سعی کنید در شهرهای بزرگ ترکیه از حمل و نقل عمومی استفاده کنید .(اتوبوس،متروبوس،مترو و تاکسی )در مورد تاکسی ها به دو صورت میشه کرایه کرد.(اول توافقی دوم استفاده از تاکسی متر ) ولی حتما قبل از سوار شدن در مورد توافقی یا تاکسی متر با راننده تاکسی طی کنید.

 

 

هزینه های سفر :

هزینه های قسمت ایران به تومان

260000 مستر کارت
710000 هزینه های خودرو رفت و برگشت در ایران از تعمیرات ، خرید لوازم یدکی ،کارواش ،تعویض روغن و فیلترها و بیمه سبز ایران برای ترکیه
160000 کاپوتاژ قسمت ایران و کارت بین المللی خودرو

 

325000 گواهینامه بین المللی برای 3 نفر
580000 بیمه مسافرتی خارج از کشور با پوشش 50000 یورو برای 5 نفر
60000 دارو
420000 بنزین رفت و برگشت ایران
110000 جریمه رانندگی رفت و برگشت  ایران
2220000 مواد غذایی و بهداشتی برای طول سفر،هزینه وعده های غذایی و غیره رفت و برگشت در ایران

 

 

 

 

 

هزینه های قسمت خارج از کشور

 

80000 درام اجاره خانه ارمنستان     2 شب
320 لاری اجاره خانه گرجستان    3 شب
1390 لیر اجاره خانه ترکیه        7 شب
26000 درام بنزین ارمنستان  60 لیتر

( لیتری 440درام )

249 لاری بنزین گرجستان 100 لیتر

( لیتری 2.49 لاری )

1803 لیر بنزین ترکیه  350 لیتر

(  لیتری 5.15 لیر )

30000 درام هزینه کاپوتاژ و عوارض خودرو خارج کشور و بیمه(ارمنستان)

 

(گرجستان هزینه ای ندارد و ترکیه هم فقط بیمه نیاز دارد که در ایران تهیه شده بود )

2006 دلار

 

( بدلیل حساب کردن کلی در سه کشور مجموع مبلغ بصورت دلار نوشته شد)

تفریحات سه کشور از بازدید نقاط دیدنی ، ورودی ها ،دربست کردن تاکسی برای نقاط دیدنی و هزینه های وعده های غذایی در سه کشور و غیره

 

توضیحات: نرخ ارز کشورها در زمان سفر ما  و خریداری شده توسط  ما به شرح زیر می باشد:

هر دلار = 3760 تومان

 

هر درام = 8 تومان

 

هر لاری = 1550 تومان

 

هر لیر = 1070 تومان

 

هزینه سفر برای هر نفر 3555000 تومان

 

همسفران  من : امیر دیری زاده – حسام کازرانی – حسین رضا دشتی و مسعود مسلمی

 

با آرزوی سفرهای شاد و هیجانی دیگر برای خودم و شما خواننده عزیز

امیدواریم از مطالعه این مطلب در سایت سفرنامه لذت برده باشید و نظر خود را در خصوص این مطلب بیان فرمایید.

باتشکر

نویسنده : امین خمیس زاده

قسمت اول را اینجا مطالعه فرمایید

 

منبع:لست سکند

حتما ببینید

سفرنامه استانبول

سفرنامه استانبول

ای سفر کرده کجا رفتی و احوال چه شد  /  نشد احوال تو معلوم بگو …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *