وارادرو-شهر آفتاب و دریا
فروردین ۹۲-Varadero
اینجا وارادرو است شهر آفتاب و دریا .محلی در شرق کوبا که مقصد آخر ماست.شهری ساحلی به طول ۱۹ کیلومتر در کنار شنهای سفید دریا.محل تفریحات ساحلی که بیشتر توریستهای ان را اروپاییها تشکیل میدهند.این شهر در قرن ۲۰ پاتوق آمریکاییهای پولداری بود که با خریدن قطعه زمینی در اینجا و ساختن ویلا اوقات استراحت و لب دریا نشینی خود را میگذراندند.کم کم وارادرو انقدر محبوب امریکاییها شد که به پاتوق اصلی گشت و گزار آنها در کوبا تبدیل گشت.ساختن کلوپهای شبانه-عیاشخانه های آمریکایی-ویلاهای آنچنانی و کازینوهای مجلل وارادرو را به جایی مثل لاس وگاس تبدیل کرد.محل عیش و نوش و قمار….
اما وقتی انقلاب کوبا پیروز شد و امریکاییها از کوبا بیرون رانده شدند،دولت وقت تمام آن هتلها و کازینوها و کلوپها را تصرف کرد و از مالکیت آمریکاییها خارج ساخت.بعد در آنها را به روی مردم کوبا و تمام گردشگران این کشور گشود تا جاییکه امروزه وارادرو به مقصد مهم گردشگری آفتاب و ساحل و دریا در آمریکای مرکزی تبدیل شده است.
البته کازینوها و خانه های نه چندان جالب! دیگر وجود ندارند.در کوبا قمار و …. در ملا عام ممنوع است و شما جایی به عنوان کازینو نمیبینید به جایش کلوپهای تفریحات دریایی به وفور در اینجا دیده میشوند.انواع زمینهای گلف،هتلهای لوکس ۵ ستاره،سواحل شنای درجه ۱ مخصوص توریستهای ثروتمند کانادایی و بعضا در سالهای اخیر حتی امریکایی وارادرو را به مکانی زنده و شاد برای گردشگران تبدیل کرده است . ما نیز چند روزی را در یکی از هتلهای ساحلی این شهر میگذرانیم…
از هتل که بیرون میاییم ایستگاه اتوبوسهای دوطبقه قرمز رنگ هر چند متر از هم دیده میشود.بلیط آنها را که بخرید از ۷صبح تا ۷ شب میتوانید هرچند بار که یخواهید با آنها به گشت و گزار در شهر بپردازید.طبیعتا اتوبوسها فوق العاده شلوغ میباشند اما با کمی انتظار حداکثر ۱۰ دقیقه توانستیم چندین بار در طی یک روز به گشت و گزار در تنها خیابان اصلی شهر بپردازیم.
معروفترین و شناخته ترین بخش شهر هم America plaza نام دارد یعنی جایی که روزگاری بزرگترین کلوپ و پاتوق اصلی امریکاییها بود و امروز جایش یک مرکز خرید نسبتا حقیر قرار گرفته است.برای من جالب بود که حتی اسم این میدان را تغییر نداده ااند.به یاد اون روزها و بروبیای آنچنانی ینگه دنیاییها….
وارادرو درواقع یک خط ساحلی دراز است.بنابراین سوار هرچه که بشوید و بخواهید در شهر گردش کنید تمام مسیر تنها یک خیابان طولانی است.تاکسیهای قدیمی وول میخورند در وارادرو.تاکسیهایی که از ماشینهای قدیمی ساخته شده اند و توریستهای شیک و پیک اروپایی و کانادایی دلشان غنج میرود برای یک دور زدن با این شورلتها و بیوکهای داغان…علاوه بر تاکسی میتوانید درشکه هم سوار شوید و تلق تولوق کنان طول خیابان را بپیمایید.اما پشنهاد من چیز دیگری است.
وارادرو را باید پیاده طی کرد.وقت گذاشت و لابلای جمعیت زیاد گردشگران وول خورد و از نزدیک فرهنگهای مختلف را دید.این شهر ،شهر زنده ای است.پر از کافه-رستوران-هتل-کلبه-مغازه-دست فروش و آدمهای ریز و درشت با شکل و شمایلهای مختلف که راه رفتن میان آنها و گپ و گفتگو با آنها تجربه جالبی است.
مثلا این آدم اسب نشان در حال نوشیدن آب جو که برای لحظه ای مرا شوکه کرد…
بارها گفته ام که کوباییها شاد و شنگولند.راحت و آسوده بیخیال با لحن طنزگونه و روحیه ای اجتماعی و مردمی.در وارادرو بیشتر این موضوع را متوجه میشوید وقتی از کنار خانه ها و دکان های آنها رد شده و میبینیدشان که لب ایوانها لم داده و گپ میزنند و شما را با سرخوشی به داخل دعوت میکنند.
حیاط بیشتر خانه های وارادرو تقریبا هم سطح با خیابان اصلی است و یک تا دو صندلی راحتی بی استثنا در تمام انها دیده میشود.المان ثابت گربه ای در حال چرت زدن- یک کوبایی که کلاهش را روی چشم کشیده و سیگار برگ دود میکند و لیوانی نیمه نوشیده در کنار دستش در حالیکه دارد روی صندلی تاب میخورد چهره عمومی این خانه هاست.
و بعضی از همین حیاطهای ساده خانه ها، به کافه و رستورانهای محلی هم تبدیل شده است.زن خانه دارد در خانه اش آشپزی میکند و شما میتوانید در حیاط خانه اش دقایقی لم داده و یا روی تابش تاب بخورید و طعم دست پخت محلی خانم کوبایی را بچشید…آی میچسبد!
مغازه هایشان هم ادم را یاد فیلمهای سینمای دهه ۵۰ میندازد.تنها به شرطیکه عینک رنگی زده باشید.
اینجا یک آرایشگاه محلی است و من عاشق تصویر آن دختر روی شیشه آرایشگاه شدم.همان دختری که دارد یک قطره اشک میریزد و من نمیدانم چه ارتباطی با مفهوم سالن ارایشی میتواند داشته باشد…پرده های گل گلی آن بیشتر آدم را حالی به حالی میسازد!
سرتاسر خیابان پر است از خانه های قدیمی و سنگی که دستی به سرورویشان کشیده اند اما حالت قدیمی و سنتی آن را حفظ کرده اند.بیشتر این خانه ها در طبقات همکف خیابان مغازه های کوچکی است که صنایع دستی مردم همان خانه را میفروشد.اینجا شبیه یک بازارچه خود اشتغالی است.بالا، خانه همان آدمهاست که در پایین دارند خرید و فروش میکنند.
معمولا هرکس صنایع دستی خود را میفروشد.این لباسهای قلاب بافی شده جزو مهمترین صنایع دستی زنان کوبایی است.دم در بیشتر خانه ها بانوانی نشسته اند و قلاب به دست دارند آثار زیبای هنری خلق میکنند.بلوز-دامن-جلیقه و رومیزیهای ظریف از جنس نخ و حتی ابریشم…خیلی هم گران نیست و به درد سوقات میخورند.
میدانید که کوبا به ساخت نقراه الاتش مشهور است.در این بازارچه ها ی وارادرو میتوانید اشیای دست دوم نقره را که گاه ۵۰ سال از عمرشان میگذرد پیدا کنید.من یکی از آن گل سینه ها را به یادگار گرفته ام…حس جالبی دارد خدا میداند صاحب قبلی او الان زنده است یا نه…
محمد امین در این گردش یک روزه وارادرو بالاخره پیراهن طرح چه گوارای خود را میپوشد .بهش هم خوب میاید ها…
سر یکی از کوچه ها تقابل دو تابلو به نظرم جالب آمد.شما چه فکر میکنید…انگار یک دنیا مفهوم پشت این دوعکس نهفته است…
غروب دارد از راه میرسد و ما انقدر محو دیدن جاذبه های وارادرو شده ایم که نزدیک است از اتوبوس ساعت ۷ عصر جا بمانیم پس فعلا خدانگهدار تا بعد.
منبع : وبلاگ بیاتا برویم