حدود ۶ ساعت دیگر “ژنو” را به مقصد “ نیس ” ترک می کنم تا با گروه دوم از همسفرانم برای اجرای تور ۲۹ روزه همراه شوم. گروه اول دیروز صبح زود به ایران برگشته اند.
تقریبا تمام دیروز را (زیر نم نم باران) در کنار دریاچه و در کوچه های شهر “ژنو” قدم زدم. دیشب هم با “جکی” در مورد تعدای از فیلم های مستندی که در رابطه با ایران ساخته شده گپ زدیم و باز هم از او بسیار آموختم.
چند عکس زیر را از لایه های دوم شهر “ژنو” برایتان گرفته ام و تقدمی می کنم.
از آنجا که اسباب بازی حتی برای بچه های سوئیسی گران است، این اتومبیل در روزهایی از هفته تعدادی اسباب بازی برای کودکانی که در محله های شهر زندگی می کنند، می آورد و برای ساعاتی به آن ها می دهد تا بازی کنند.
به نطرم حرکت خیلی جالبی است. کودکان از سنین کم یاد می گیرند که می توانند از وسایلی استفاده کنند و لذت ببرند که صد در صد متعلق به آن ها نیست و جزو اموال عمومی محسوب می شود. بنابراین وقتی این کودکان بزرگ می شوند، می دانند که می توانند از امکانات محیط شهری به نفع خودشان استفاده کنند، بدون اینکه تخریبش کنند یا تنها متعلق به خود فرضشان کنند.
شاید ما هم بتوانیم (به صورت یک حرکت خودجوش مردمی) اسباب بازی یا کتاب بخریم و به روستاهای دور از پایتخت و مراکز استان ها برویم و کودکان را شاد کنیم.
این هم نمونه ای از اسباب بازی هایی که در اختیار بچه ها قرار می گیرد.
کارکرد این جعبه هم جالب است. در هر محله ای یک مکان کوچک تعبیه شده که هر فردی یا خانواده ای برخی از کتاب ها یا وسایلش را را در آنجا قرار می دهد تا بقیه همسایگان هم از آن استفاده کنند. برای اجرایی شدن این ایده هم می توان اقداماتی در برخی از روستاها در ایران انجام داد.
صاحب این اتومبیل خانمی است که همسایه “جکی” و یک عکاس و کوهنورد حرفه ای است. همچنین گاهی فیلم مستند می سازد. به تازگی یک فیلم مستندی در رابطه با فلسطین ساخته. او با این اتومبیل به مکان های مختلف اروپا سفر می کند و با نمایش عکس ها و فیلم های خود در همین اتومبیل، اروپایی ها را از حال و روز مردمان فلسطین باخبر می کند.
نمی دانستم و اگر هم می دانستم، فراموش کرده بودم که “جیمز موریه” نه تنها کتابی با عنوان “حاجی بابای اصفهانی” نوشته، بلکه کتابی هم دارد با عنوان “حاجی بابای انگلیسی”. “جکی” برایم گفت که “حاجی بابای انگلیسی” همچون “حاجی بابای اصفهانی” کتاب جالب توجهی است.
به همه دوستان سفارش می کنم برای درک بهتر خودمان (ایرانیان) کتاب “حاجی بابای اصفهانی” البته با ترجمه “جمال زاده” (قبلا اشتباه نوشته بودم، نجف دریابندری که اشتباه بود، عذر میخواهم) را گیر بیاورند و بخوانند. برای شناخت شیشه خورده های وجود، بد نیست.