31شهریور99
سرانجام ساعت 4صبح رسیدیم قم. از ایستگاه رفتیم سمت ماشین های مسافربری -که گفتن تا حرم 8000هزار تومان دونفرمون میبرن ماهم قبول کردیم. بعد 6دقیقه رسیدیم حرم نسبت به راهی که رفتیم به نظرم زیاد گرفت ازمون، وسایلمون تحویل امانتداری دادیم رفتیم هم نماز بخونیم هم زیارت کنیم و وقتی که هوا روشن شد بریم کاشان.
عکس 18 و 19 حرم حضرت محصومه- قم
تا خادمان میدیدن کسی خوابیده زود بیدارشون میکردن. نمی دونم دلیل چیه اخه مگه چقد جا میگیرین دلم برای کسای که بیدار میکردن می سوخت.
میخواستیم هتل بگیریم ولی گفتیم نمیصرفه چون ما عجله داشتیم. سریع میخواستیم بریم فرش بگیریم بیایم و اینکه برای چند ساعت که صبح بشه بدرد نمیخورد، با هر دردسری بود موندیم تا یکم هوا روشن بشه که بتونیم بریم کاشان. حرم خلوت بود و هوا هم برای ما اهوازی ها قابل قبول و خنک بود.
ساعت 6 شد هوا روشن شد. رفتیم که صبحانه بخوریم، هرچی دور اطراف حرم گشتیم همه بسته بودن. هیچکدوم باز نبود که چیزی بخوریم!! گرسنمون هم شده بود چاره ای نداشتیم گفتیم حالا بریم کاشون اونجا میخوریم.
از کسایی که پرسیده بودیم گفته بودن برای رفتن به کاشان باید به میدان 72تن رفت، وسایلمون رو از امانتداری گرفتیم رفتیم درب حرم صحبت کردیم و با ماشین از حرم تا میدان 72تن 10هزار تومان مارو بردن.
تصویر20=آب شور قم در جریان
به میدان 72تن که رسیدیم همون موقع شانس ما اتوبوس بود. سوال پرسیدیم گفتن که 15 تومان میبرن بااتوبوس و ماشین های شخصی هم 30t. تا کاشان با اتوبوس رفتیم هم ارزون بود هم تا سوار شدیم حرکت کردیم. اتوبوس هم خداییش تمیز vipبود و اینکه از این اتوبوس های قدیمی نبودو
تصویر21= سوار در اتوبوس برای حرکت به کاشان
مشعول صحبت های راننده با زبان شیرین اصفهانی بودیم که بعد یک ساعت بین دو راهی قرار گرفتیم که دو سه تا تاکسی بودن و هماهنگ کرده بودن که مارو تا کاشان ببرن و خود اتوبوس میخواست بره از کمربندی بره اردستان (راننده اتوبوس هزینش هم قبلا حساب کرده بودن با تاکسی ها) و با یک خانوم دیگه جمع سه نفر میخواست مارو ببره (مدخل فکنم میدانی بود مرکز شهر بود ). حالا به هر حال در بین راه اون خانوم پیاده شد و اینکه به راننده گفتیم که ببره مستقیم مارو تا فین بزرگ اخه اونجا یک اقامتگاه سنتی قدیمی رزرو کرده بودیم. انقد دور خوردیم بین خودمون تا پیدا کنیم خونه قدیمی همه کوچه ها مثل هم پیچ در پیچ بودن. خدارو شکر بعد از یک ساعت نیم پیداش کردیم پیاده شدیم و راننده بخاطر معطلی که داشت 4000 بیشتر گرفت و 14000هزار تومان بهش دادیم.
اقامت توی خانه قدیمی
ساعت 9صبح بود که رسیده بودیم. صاحب خانه یک پیرزن پیرمرد مهربان بودن و با استقبال خوبی همراهمون کرده بودن هزینه اقامت هم شبی 80هزار تومان بود. برای دو نفرمون بدون صبحانه، نیم ساعت بعد اینکه وسایلمون گذاشتیم لباسمون عوض کردیم، برامون نیمرو با نان بربری گرم تازه که معلوم بود برامون تازه خریده بودن و سبزی از باغ خودشون اورده بودن که بدون هزینه بود. قوری چای هم همراهش بود ازشون تشکر کردیم. ما هم از خدا خواسته خیلی گرسنمون بود نوش جان کردیم جاتون خالیی.
تصویر 22 و 23 و 24= خانه سنتی
تصویر25= صبحانه در خانه قدیمی
خیلی خوابمون می اومد، فک کنم دو یا سه ساعت تو قطار خوابیده بودیم به قول معروف بیهوش شده بودیم، برای همین خوابیدیم.
ظهر روز دوشنبه
ساعت یک ظهر بیدار شدیم، حیاطی پیش خونشون بود(چسیبده به خونه تقریبا) رفتیم اونجا خیلی قشنگ بود. انواع اقسام درخت، چندتا صندلی راحتی یک تخت برای نشست بود، روی تخت نشستیم.
تصویر26= باغ خانه ننه جون
با ننه جون هم کلام شدیم { صاحب خانه خوش قلب ما، نوه هاش بهش میگفتن ننه جون ما هم عادت کرده بودیم میگفتیم بهشون ننه جون } ماشالله خیلی پر حرف بود. از گرفتاری هاشو شروع کرد تا خوش اقبالی هایش. ما هم گرسنمون شده بودیم چاره ای نداشتیم به حرفایی قشنگش گوش دادیم.
ازشون شماره تلفن یک رستوران خواستیم که برامون غذا بیاره، که ننه جون ناراحت شد، و گفت من براتون کوفته آب سماق کاشونی درست کردم و اصلا نگذاشت زنگ بزنیم سفارش غذا بدیم از بیرون، بعد نیم ساعت برامون سفر چیدند- غذای محلی کاشان کوفته آب سماق برامون گذاشت. جاتون خالی واقعن خیلی خوشمزه بود طعم شیرینی داشت و من غذا های شیرین دوست دارم واقعن لذت بردیم. ترکیبات این غذا را از ننه جون پرسیدیم که گفتن این غذای محلی ماست و بیشتر مواقع توی عروسی ها درست میکنیم خیلی مقوی خوشمزه هست و شامل:
- گوشت چرخ کرده
- آب
- آرد نخودچی
- سماق
- کره
و نمک فلفل هست گفتن چیزی که این غذا خوشمزه میکنه آشپزه!! و ماهم از اطلاعاتی که به ما گفت ازشون تشکر کردیم.
تصویر27= کوفته آب سماق
خلاصه خیلی طعم خوبی داشت و من غذا های محلی خیلی دوست دارم. ولی یکم بی نمک بود که نمکدارش کردیم نمی دونم! شاید من خیلی نمک میریزم توی غذا.
گشتی توی بازار کاشون
نهارمون که خوردیم، چند ساعتی با گوشی و صحبت با ننه جون وقتمون گذراندیم، بی استثنا من هر شهری که میرم حتما باید از بازار های سرپوشیدش دیدن کنم و سوغاتی های محلی اون شهر خرید کنم. کاشان هم یک شهر قدیمیه اصلا نمیشه بازار سنتیشو نرفت، ساعت سه نیم بود که اسنپ گرفتم تا بازار سنتی، سوار شدیم رفتیم به سمت بازار.
جاده فین بزرگ خیلی قشنگه، همش باغ ویلا هست و انگاری مثل ویلا های دزفول خوزستان یا باغ های لواسان تهران، خیلی طبیعت قشنگ سرسبزی داره، به اول بازار که رسیدیم راننده بهمون پیشنهاد داد از یک عرق فروش به نام فک کنم بهشتیان خرید کنیم. گفتن که هم کیفیت خوبی دارن هم اینکه قیمت ارزون مثلا شیشه شربت های که همه جا بیست و پنج هزار تومان _ اینجا ده هزار تومان، ما هم به حرفشون اعتماد کردیم. دقیقا جفت همین عرق فروش مارو پیاده کردن و 10هزار تومان پول کرایه بردن (خدارو شکر هزینه های کرایه در کاشان به خاطر اینکه شهر کوچیکی هست کمه مثلا اهواز نیست که حداقل 20هزار تومان هست از اینور کوچه تا اونور کوچه)
تصویر28= عرقیجات بهشتی- روبه روی بازار
تصویر29= شربت های بهشتیان
تصویر29= گل اماده برای گلاب شدن
انقد سرشون شلوغ بود که به زور نوبت ما شد. خو کاشونی ها بیشتر ازشون خرید میکردن تا مسافر های عادی !! ازشون 5 تا شربت، سه تا گلاب، یکی زعفران و یکی نعنا گرفتیم. گلاب هم 3تا گرفتیم ولی انصافا وقتی درشو باز میکردی و یکم بو میکشیدی انگار مست میشدی از بس بوی خوبی داشت سرت گیج میرفت. خیلی بو خوبی داشت، حتما اگه اومدین کاشان، خرید کنید از این مغازه پشیمون نمیشین.
(البته عرض کنم که الکل بهداشتی و ماسک همیشه همراهمون بود و استفاده میکردیم ولی متاسفانه مردم کاشان اصلا استفاده نمی کردن!! فقط راننده های اسنپ استفاده می کردند که اونم بخاطر کارشون بود و مجبور بودن)
تصویر30= ورودی بازار
وارد بازار شدم حس حال بازار قدیمی مثل بازار نهاوند، بازار شیراز،بازار تبریز، داشتم و خاطره های قدیمی دوباره برام زنده شد البته بازار های سنتی کمی باهم فرق دارن و هرکدومشون زیبایی و سوغاتی، فروشنده های خاص خودشو دارن از اول بازار یک مغازه کوچک بود که نان محلی شیرین میفروخت، تقریبا همون نون قندی خودمون که حالا متاسفانه اسمشو یادم نیست ولی گرم تازه بود و معلوم بود چند دقیقه ای میشه که از فر درشون اورده، سه چهارتا بسته گرفتیم( که همون موقع تست نکردیم ببینیم چه جوریه ولی وقتی اهواز رسیدیم همش حیف دریغا میخوردم که چرا بیشتر نگرفتم).
تصویر31= بازار سنتی کاشان
تصویر32= نان قندی محلی کاشان
تصویر33= نان سنتی کاشان2
خلاصه مشغول به گشتن توی بازار بودیم و متاسفانه هم بیشتر مغازه ها بسته بود_ و مادر از هر فرصتی که بود استفاده می کرد همش به مغازه های پارچه فروشی میرفت و من بی حوصله همش غر میزدم، هی میگفتم اخه مگه این پارچه ها توی اهواز نیست؟ چرا میخوای از اینجا بخری؟!!!
میخواستیم شیرینی بگیریم هم خودمون بخوریم، هم سوغاتی بخریم. همینطور که بیشتر شما میدونید شیرینی های کاشان توی رتبه های بالاست، کسبه های بازار تعریف شیرینی نبات ریز میدادن، چون هم پیشکسوت شیرینی پزی تو کاشون بودن هم تنوع، و شیرینی های تازه ای داشتن بعد از پرس جو بعد دو الی سه خیابان رسیدیم.
تصویر34= شیرینی فروشی نبات ریز
هر جور شیرینی که میخوای داشتن انواع اقسام شیرینی های سنتی از کرمان گرفته تا کرمانشاه از تبریز گرفته تا بوشهر واقعن تنوع خیلی بالایی بود.
تصاویر35 و 36 = قنادی نبات ریز
از لحاظ قیمت هم نسبت به کیفیت خیلی خوب بود، اونجا هم فک کنم اندازه 400هزار تومان فقط شیرینی خریدیم و خارج شدیم.
تصویر37= قاب عکس قدیمی قنادی نبات ریز
ساعت 7شد هوا هم کم کم داشت تاریک میشد، ما هم اسنپ گرفتیم تا اقامتگاه. با نه و پونصد اوردن مارو- رسیدیم توی اقامتگاه. ننه جون برامون از قبل آش رشته درست کرده بود و توی حیاط سر تخت نشستیم خوردیم واقعن خیلی لذت بخش بود /توی هوای سرد آش گرم/ متاسفانه مشغول خوردن بودیم یادمون رفت عکس بگیریم شرمنده. خیلی خیلی ننه جون مارو شرمنده کرده بود. اصلا انگار رفته بودیم پیشش مهمونی نه اینکه اقامتگاه رزرو کردیم. حتی پول اقامتگاه میخواست بهمون پس بده، که اصلا قبول نکردیم و گفتیم اگه میخواین پس بدین دیگه نمیایم پیشتون و از این حرفا. ننه جون مهربان ما هم با هزارتا زور التماس قبول کرد!!
مردم عزیز کاشان
خیلی مردم کاشان خوبن از کوچیکشون گرفته تا بزرگ. واقعن همه مهمان نواز و غریب پرست هستن. از جایی سوالی میکردیم همون لحظه مارو دعوت میکردن، البته این مهمان نوازی مخصوص کاشانی ها نیست همه ایران مهمان نواز هستن و خیلی به غریبه ها اهمیت میدن.
شانس ما هم دخترخانوم ننه جون اومده بودن، درباره سفرمون که برای خرید فرش بوده باهاش صحبت کرده بودیم گفتن که خودشون مارو فردا صبح میبره شهرک صنعتی که اذیت نشیم چون با تاکسی سخته رفتن به اونجا و همش باید پیاده سوار بشی ازشون تشکر کردیم، و رفتیم خوابیدیم تا صبح بتونیم راحت بیدار شیم.
1مهر
صبح ساعت 8 بلند شدیم از خواب، ننه جون برامون صبحانه اماده کرده بود، صبحانه خوردیم و اینکه دیرمون نشه با کتایون خانوم دختر ننه جون رفتیم.
صبحانه ننه جون که برامون اورد< و اینکه این عکس با دوربین کتایون خانوم گرفته شده>
شهرک صنعتی، به شهرک رسیدیم. وایییی چقد فرش تا حالا انقد نمایشگاه فرش فروشی ندیدم تو عمرم، خیلی عجیب بود برام. هر نمایشگاه که میرفتیم انواع اقسام فرش ها داشت، یعنی مثلا یک نمایشگاه با نمایشگاه دیگه فرش هاشون یکی نبود کاملا متفاوت بود.
تصویر 38تا 44 بخشی از تصاویر فرش ها کاشان
39
40
41
42
دوباره برگشتیم به مغازه اولی که اومده بودیم اخه هم فامیل دور کتایون خانوم بود و هم اینکه قیمت های مناسب خوبی داشت ( اینو بگم که اگه وزن فرش بیشتر باشه کیفیت بهتری داره).
قیمت 1200شانه گرون تر از 700شانه بود ولی خوب کیفیت بهتری داشت و بهتر بود. دوتا 12متری و یک پادری فاکتور کردیم مبلغشو پرداخت کردیم. دقیقا بعد 1ساعت زنگ زدن به خانوم فروشنده و بهشون گفتن که 300هزار تومان روی قیمت فرش ها اضافه شده!!! فقط توی 2ساعتی که توی مغازه بودیم!!! (خدا به خیر کنه) خدارو شکر ما فاکتور کرده بودیم دیگه اضافه نمیشد کرد مبلغ- با صحبتی که باهاشون داشتیم گفتن بعد 10روز برامون ارسال میکنن به اهواز و اینکه هزینه حملش حدودا 70هزار تومان میشه. بقیه صحبت ها رو کردیم و خداحافظی ازشون کردیم رفتیم
ساعت 3 ظهر بود که از کتایون خانوم خواهش کردیم مارو ببره میدونی که اتوبوس های مسافربری هستن، تا بریم قم اخه برای ساعت 7شب بلیط قطار گرفته بودیم و باید میرفتیم. انقد کتایون خانوم اصرار کرد که ننه جون غذا پخته باید بریم نهار بخوریم بعد برین،که ما هم دیگه رومون نمیشد، مزاحمش بشیم قبول نمیکردیم. فک کنم از شهرک تا میدون مسافربری 30بار هی گفتن بیاین خونه مادر غذا پخته و… ولی تشکر کردیم گفتیم لطف کنن مارو برسونن تا بریم قم.
رسیدیم میدون،ازشون خیلی خیلی تشکر کردیم، دعوتشون کردیم عید سال دیگه حتما بیان اهواز میزبانشون باشیم، سوار اتوبوس، کاشان-قم-تهران شدیم با مبلغ 15هزار تومان رفتیم، که بین راه هم بهمون یک آب میوه و بسکوییت دادن. یکم توی اتوبوس خوابیدم، تا اینکه ساعت 4ربع رسیدیم قم و ما رو میدان 72تن پیاده کردن.
تصویر45 و 46 داخل اتوبوس در حال برگشت
از اونجا هم دوباره سوار شدیم تا میدان راه اهن که مبلغ 11هزار تومان شد.
از ساعت 4 و نیم تا ساعت 7شب توی راه آهن قم بودیم. چندتا قطار حومه ای بود که میرفتین تهران و جمکران و بخاطر اینکه امروز سه شنبه بود حسابی شلوغ شده بود. از صبح نهار نخورده بودیم و شدید گرسنمون بود. از بوفه راه آهن دوتا ساندویچ کالباس خریدیم به مبلغ 8000هزار تومان و مشغول خوردن شدیم (متاسفانه یادم رفت عکس بگیرم). تا ساعت 19:00 اونجا بودیم و اینکه 20دقیقه معطلی داشت، ساعت 19:22 سوار قطار شدیم.
تصویر47= سالن راه آهن قم
تصویر48 و 49 داخل قطار سه ستاره نگین
قطار ما قطار سه ستاره نگین بود. وقتی وارد کوپه خودمون شدیم، حسابی اعصابم خورد شد که انقد بی کیفیت کثیف بود کوپه. همون لحظه بود که قدر قطار فدک رودونستم و تصمیم گرفتم از این به بعد فقط فقط با قطار فدک برم و از اون بدتر با صحبتی که با شرکتشون داشتم گفتن که توی کوپه 4 نفره 2نفر سوار میشن فقط ولی یکدفعه دیدم مهماندار قطار با پرووویی تمام دو نفر خواهر برادر اورد توی کوپه ما و حسابی بهم ریخت!! و فقط ساکت موندیم هیچی نگفتم، مهماندار تا دید من انقد ناراحتم گفتن که الان رییس قطار میاد و اگه میخواین این دو نفر برن یه کوپه ای دیگه بهشون بگین. اتفاقا خودشون هم راضی بودن یک کوپه ای دیگه باشن. خوب هر دو خانواده راحت تر بودیم، وقتی رییس قطار اومد باهاشون صحبت کردیم و براشون یک کوپه ای دیگه ای گرفتن، واقعن سخت بود با اینکه قطار قدیمی بی کیفیت سوار شدیم، دو نفر غریبه دیگه هم بیاد پیشت بشینه.
از پذیرایی قطار هم بگم که فقط یک آبمیوه از این 2000هزاری و یک بیسکوییت 500تومانی و یک ماسک برامون اوردن. تلویزیون خراب تعداد کم وسایل خواب، قفل در کوپه خراب بود، دستشویی آب نداشت و…. خیلی ناراضی بودم از این قطار. خیلی حرص خوردم که کاش که برای برگشت هم فدک میگرفتم. خوب اشکال نداره دیگه تکرار نمیشد شب به زور خوابیدیم. با تخت های فوق العاده تنگ و فشرده و تا صبح انقد قطار تکون خورد که هی بیدار میشدیم.
2مهر 99
با هر بدبختی بود شب صبح کردیم ساعت 7و نیم صبح برامون صبحانه اوردن!!! چه عجب؟!!
تصویر50= صبحانه ای قطار سه ستاره نگین
صبحانه هم شامل دوتا چای دوتا نان لواش بسته بندی شده، شکر، قند، عسل، پنیر و یک فلاسک دادن که اگر میخواستیم دوباره چای بریزیم. بلاخره ساعت هشت و نیم صبح رسیدیم اهواز و با ماشین های که درب راه آهن وایساده بودن تا منزل رفتیم.
چند نکته
_حتما اگر میخواستین با قطار سفر کنید حتما قطار های پنج ستاره بگیرین مثل فدک که یا چهار ستاره که اذیت نشین و واقعن لذت سفر بیشتر میشه.
_سعی کنید اگه میخواستین فرش بگیرین از کاشان حتما با ماشین شخصی برین.
-غذا های چرب تو قطار اصلا نخورین
ممنون از تک تک شما بابت خواندن سفرنامه بنده
امیدواریم از مطالعه این مطلب در سایت سفرنامه لذت برده باشید و نظر خود را در خصوص این مطلب بیان فرمایید.
باتشکر
نویسنده: sadegh afshar ahvaz