توی هر شهری، مجموعهای از دیدنیها و چشیدنیها وجود داره که تجربهی اون شهر رو خاص و منحصر به خودش میکنه. توی کشور استرالیا هم با وجود اینکه یک فرهنگ کلی به تمام شهرها حاکمه، تجربههای موجود تو هر شهر کاملا متفاوت از شهر دیگه است. به خاطر همینه که دو شهر معروف استرالیا به نام سیدنی و ملبورن طرفدارای خودش رو دارن و تجربهی زندگی و سفر توی سیدنی کاملا با شهر ملبورن متفاوته.
توی این مقاله میخوام به تجربههای خاص ملبورنگردی اشاره کنم و شهر ملبورن رو اینبار از چشم کسی که میخواد تو چهل و هشت ساعت تجربههای خاص این شهر رو کشف کنه، معرفی کنم.
ساوت بانک South Bank
همینکه پاتون به شهر ملبورن میرسه رودخونهی بزرگ یارا و پیچ و تابش حسابی حواس شما رو به خودش جلب میکنه. یکی از دوستداشتنیترین تجربیات شهر ملبورن قدم زدن کنار این روخونه و لذت بردن از کافه و رستورانهای متفاوتشه. ولی اگه هم میلی به غذا نداشتین، پیشنهاد میدم کنار رودخونه و زیر درختهای نخلش دراز بکشین و حس آرامش و زندگی موجود تو فضا رو درک کنین.
ساوت بانک تو مرکز شهر ملبورن قرار گرفته و همین باعث میشه با ترکیب متنوعی از آدمهایی که برای کار، تفریح و یا ورزش در حال وقت گذروندن توی منطقه هستن مواجه بشین. راستی فراموش نکنین که ملبورن به قهوههاش معروفه، پس خودتون رو به یه قهوه کنار رودخونه دعوت کنین.
رستوران لنتیل از انی تینگ Lentil As Anything
اگه از من بپرسن خاصترین و دلچسبترین تجربهی ملبورن کجاس، بدون شک اسم رستوران لنتیل رو میارم. توی این رستوران قیمت ثابتی برای غذا وجود نداره و بعد از خوردن یک غذای گیاهی با کیفیت، این شما هستین که بسته به سلیقهی شخصیتون مبلغی رو به صندوق رستوران اهدا میکنین. طبق شعار اصلی این رستوران، «هرکسی شایستگی یک صندلی پشت میز رو داره» و هدف پشت این جمله اینه که افراد با توان پرداخت بیشتر، به افرادی که توان پرداخت پول غذا رو ندارن کمک کنن و دارا و ندار همه در کنار هم یک غذای خوب و حال خوبتر رو تجربه کنن.
راستی این رستوران پیشنهادهایی هم برای کسایی که پول کافی برای پرداخت غذاشون ندارن داره، به طور مثال اونها میتونن یک روز داوطلبانه تو رستوران کار کنن و یا برای بقیه ساز بزنن. راستی یادم رفت بگم که اکثر کارمندای این رستوران داوطلبانه مشغول کارن. من که همیشه از اینهمه انرژی خوب این فضا مست میشم.
راستی این رستوران کجاس؟ توی محوطهی Convent Abotsford که یک جایی شبیه باغ هنرمندان طالقانی تهرانه و حسابی دیدنیه.
کتابخونه ملی شهرملبورن Melbourne State Library
کتابخونهی ملبورن یکی از جاهاییه که من رو حسابی تحت تاثیر قرار داد و به نظر من حتما ارزش سرزدن رو داره. نمای کتابخونه از طبقههای مختلف کاملا متفاوته و معمولا گالریهای هنری متنوعی هم توش در حال برگزاریه.
باغ گیاهشناسی Botanical Garden
اگه از چرخیدن توی شهر خسته شدین و دنبال یک جای قشنگ و آروم برای استراحت میگردین، باغ گیاهشناسی جای مناسبی برای این کاره. یکی از کافههای این باغ هم که نزدیک دریاچه قرار گرفته، قهوههای خیلی خوبی توی یک منظرهی خوبتر سرو میکنه. پس برای رفع خستگی وسط روز یا یک صبحونهی دلچسب در طبیعت، حتما یه سر به این باغ بزنین.
پنگوئن های سنت کیلدا St Kilda Penguins
اگه شما هم مثل من همیشه فکر میکردین که پنگوئنها فقط توی قطب جنوب ساکنن، باید بگم که کاملا در اشتباهین. بدون نیاز به خارج شدن از شهر ملبورن و توی محدودهی دیدنی سنت کیلدا، میتونین موقع غروب پنگوئنهای کوچیکی که به خونه بر میگردن رو ببنین!
به جز جاذبهی پنگوئنها، منطقهی سنت کیلدا یک بخش هنری و آروم ملبورن به حساب میاد و قدم زدن تو ساحل این منطقه و زیر درختهای نخلش، حال ادم رو حسابی خوب میکنه.
ساحل برایتون Brighton Beach
اگه بعد از ورود به ملبورن چشمتون به دنبال یک ساحل بکر و تمیز و واقعی میگرده، پس بهتره سوار قطار شهری بشین و به منطقههای جنوبی ملبورن برین. اونوقته که بعد حدود نیم ساعت ساحلهای قشنگ و بکر از راه میرسن و حسابی شگفتزدهتون میکنن. راستی اگه اهل شنا هستین و از دریای همیشه خنک ملبورن فراری نیستین، حتما وسایل شناتون رو هم با خودتون داشته باشین.
خیابونها و محلههای Chapel، Fitzroy و Brunswick
ملبورن بهشت کساییه که به یوگا، رقص، ورکشاپهای رشد شخصیت، موسیقی، هنر و کلا سبکهای خاص زندگی علاقهمندن. پس اگه توی ملبورن هستین و دنبال این تجربهها میگردین، کافیه به این خیابونا و محلهها سر بزنین و بردهای توی کوچهها و کافهها رو چک کنین. مطمین باشین که چندتا پیشنهاد هیجانانگیز برای خودتون پیدا میکنین.
مغازههای دست دوم فروشی Op shop
بدون اهیمت به اینکه چقدر موافق فرهنگ استفاده از وسایل دسته دوم هستین یا نه، ملبورن استرالیا جای مناسبی برای تجربه و درک این فرهنگه. مغازههای دست دوم فروشی توی استرالیا از محبوبیت زیادی برخوردارن و توی این مغازهها از شیر مرغ تا جون آدمیزاد پیدا میشه. ایدهی اصلی پشت این فرهنگ، جلوگیری از مصرفگرایی و تولید مداوم وسایل نو و در نتیجه عدم هدر دادن منابع طبیعیه. من که واقیعتش خیلی از این دیدگاه و رویکرد خوشم اومد. شما رو نمیدونم!
توی این مقاله تجربههای خاص ملبورن رو باهم مرور کردیم. کدوم یکی از این تجربهها برای شما جذابتر بود؟ راستی شماها که به این شهر سفر کردین، چه تجربههایی رو میتونین بهش اضافه کنین؟