بایگانی/آرشیو برچسب ها : سفرنامه استرالیا

تهرانم

سفرنامه استرالیا

تهرانم توسط آرش در یکشنبه, دی ۱۴, ۱۳۹۳ امروز صبح (۱۴ دی) به تهران برگشتیم. چند عکس و کمی هم زیر نویس برای حسن ختام گزارش سومین سفرم به استرالیا تقدیم می شود: ملبورن: نمایی از رودخانه “یارا” در شهر ملبورن نمایی از شهر ملبورن Shrine of remebrance یادمان شهدای …

بیشتر بخوانید »

چند تصویر از سیدنی

سفرنامه استرالیا

چند تصویر از سیدنی توسط آرش در سه شنبه, دی ۹, ۱۳۹۳ در اولین سفرم به استرالیا، گزارش کوتاهی از “سیدنی” و “Blue Mountain” نوشته ام که می توانید در آدرس های http://nooraghayee.com/?p=13427 و http://nooraghayee.com/?p=13473 مطالعه بفرمایید. در اینجا فقط چند عکس تقدیم می کنم: نمایی از Opera House نمایی از Harbour Bridge این عکس …

بیشتر بخوانید »

این چند روز گذشته

سفرنامه استرالیا

این چند روز گذشته توسط آرش در جمعه, دی ۵, ۱۳۹۳ حالا که می نویسم در شهر “سیدنی” هستیم. همین امروز از “گلد کوست” به این شهر آمدیم. از آنجا که فبلا دو مرتبه به استرالیا سفر کرده ام و هر دو بار هم گزارش سفر نوشته ام، تمایل یا …

بیشتر بخوانید »

۴۸ ساعت تجربه‌ی متفاوت در شهر ملبورن!

توی هر شهری، مجموعه‌ای از دیدنی‌ها و چشیدنی‌ها وجود داره که تجربه‌ی اون شهر رو خاص و منحصر به خودش می‌کنه. توی کشور استرالیا هم با وجود اینکه یک فرهنگ کلی به تمام شهرها حاکمه، تجربه‌های موجود تو هر شهر کاملا متفاوت از شهر دیگه است. به خاطر همینه که …

بیشتر بخوانید »

ملبورن، شیراز پر از کافه و نقش و نگار استرالیا!

خیلی از مردم دنیا استرالیا رو فقط با دو شهر سیدنی و ملبورن می‌شناسن و این دوتا شهر رو تو خیلی از موارد رقیب همدیگه به حساب میارن. ولی واقعیت ماجرا اینجاست که مقایسه‌ی این دو شهر باهم مثل مقایسه‌ی تهران و شیراز می‌مونه و هیچ‌جوره نمیشه گفت که کدوم یکی …

بیشتر بخوانید »

سفر ارزون در چهاردهمین شهر گرون دنیا، سیدنی!

اگه گذرتون به شهر سیدنی افتاده و یا قصد مهاجرت و زندگی تو شهر سیدنی رو دارید و یا با خوندن این مقاله  این شهر رو به عنوان مقصد بعدی سفرتون انتخاب کردید، باید بگم که سیدنی یکی از گرون‌ترین شهرهای دنیاست. هرچند موضوعی که هست اینه که برای لذت بردن …

بیشتر بخوانید »

سیدنی، بانوی باکمالات استرالیا!

سیدنی از چشم من یک بانوی به تمام معناست: زن جوون حدودا چهل و پنج ساله‌ی مدیری که کت و دامن قرمز می‌پوشه و عینک سیاه می‌زنه و موهاش رو سفت پایین سرش گوجه می‌کنه و پر از کمالاته و همه‌چیزش روی اصوله. ولی دقیقا شاید همین موضوعه که باعث …

بیشتر بخوانید »

سرآغاز اولین سفر، قسمت دوم: پریدن!

بعد از چند ساعت توقف توی فرودگاه شارجه و چندین ساعت خواب‌و‌بیداری، هواپیما بالاخره روی زمین نشست و حال من بودم و دنیایی که قرار بود برای تجربه‌های جدید درش رو به‌روم باز کنه. قل خورده بودم لا‌بهلای یک دنیا حس متغیر: هیجان، خوشحالی ترس، نگرانی و دلهره! همه حسی …

بیشتر بخوانید »

سرآغاز اولین سفر، قسمت اول: ترس!

رسیده بودم به چهارساعت قبل پرواز و هنوز گیج و منگ توی خونه می‌چرخیدم. چمدون مشکی‌ای که  نمی‌دونستم واقعا باید توش چی بگذارم هنوز با در باز گوشه‌ی خونه افتاده بود و من مضطرب و سرگردون، از این گوشه به اون گوشه به دنبال وسایلم می‌گشتم. تمام انرژی یک ماه …

بیشتر بخوانید »

تجربه‌ی اولین کریسمس در سفر؛کریسمسی در تابستان!

استرالیا، سواحل شرقی، ده روز مونده به کریسمس! چیزی به کریسمس نمونده بود و ردپای رنگ قرمز همه‌جا دیده می‌شد. برخلاف تمام تصویرهایی که توی فیلم‌ها از کریسمس و برف و بوران دیده بودم، توی نیم‌کره‌ی جنوبی هیچ خبری از سرمای زمستون نبود و آفتاب گرم و داغ تابستون چهره‌ی …

بیشتر بخوانید »