-
تهران تا قشم با ماشین شخصی
مقدمه :
گوستاو فلوبر میگوید : “سفر کردن انسان ها را فروتن می کند، زیرا در سفر است که شما پهناور بودن جهان و عظیم بودن همه آنچه در آن زندگی می کنند را کشف می کنید” در سفری که نوروز امسال به جزیره قشم داشتم بار دیگر به عظمت خالق ، وسعت جهان و پدیده های عجیب و غریب آن پی بردم. سفر به جزیره قشم که به جزیره عجایب نیز معروف شده است ، توانست خاطره ای بسیار خوش در ذهن ما باقی گذارد.
لحظه های خاطره انگیز و تجارب بسیاری از هر سفر حاصل میشود که امیدوارم نگارش این سفرنامه بتواند کمکی هر چند کوچک در برنامه ریزی سفر و مدیریت هزینه ها و استفاده تمام و کمال از جاذبه های دیدنی به دوستانی که قصد بازدید از این جزیره دارند بکند.
سفر ما دو روز مانده به نوروز ۹۴ اغاز شد. مبدا سفر تهران و مقصد روستای شیب دراز در جزیره قشم بود. وسیله سفرمان هم خودروی پرایدی است که قرار بود بیش از ۱۴۰۰ کیلومتر مسافت تهران تا روستای شیب دراز را با ۵ نفر سرنشین طی کند!
جزیره زیبای قشم همچون دلفینی در بستر خلیج همیشه فارس ( عکس توسط ماهواره های ناسا )
برنامه ریزی قبل از سفر :
به طور خلاصه برنامه ریزی کلی سفر بدین گونه بود که صبح از تهران حرکت کنیم و شب در یزد اقامت داشته باشیم. پس از ۲ روز اقامت در یزد و ۱ روز در کویر بافق، به بندر عباس رفته و پس از یک توقف ۲ روزه راهی روستای شیب دراز در جزیره قشم شویم و یک هفته هم در آنجا بمانیم.
هماهنگ کردن چنین برنامه ای با صرف حداقل هزینه بسیار سخت بود و اولین گام در سفر هم همین مدیریت هزینه هاست. قیمت هتل ها بسیار بالا بود. برای مثال قیمت اتاق دو تخته در هتل ۴ ستاره “داد” یزد شبی ۴۰۰ هزار تومان و سه تخته شبی ۵۰۰ هزار تومان می باشد.
روزها زمان صرف کردم تا توانستم در هر کدام از این شهرها جایی برای اقامت با هزینه مناسب رزرو کنم. مسافت بسیار زیاد است و حتماً پیشنهاد میکنم که مسیر تقسیم بندی شود و در چند شهر توقف داشته باشید. در این صورت ضمن انکه از جاذبه های بیشتری دیدن میکنید ، لذت مسیر جاده ای نیز برایتان دو چندان می شود.
در صورتیکه فرهنگی می باشید میتوانید از طریق سامانه ستاد اسکان میهمانان فرهنگی به آدرس ستاد اسکان مسافران از اواسط اسفند به بعد نسبت به ثبت نام اتاق های مدارس و خانه معلم در اکثر شهرهای ایران اقدام کنید. اما باید سریع و در اولین ساعات پس از باز شدن سایت اقدام کنید و گرنه جایی بهتان نخواهد رسید. ما نیز از همین طریق موفق به رزرو ۲ شب اقامت در یکی از اتاق های مدرسه ای در یزد با قیمت فقط شبی ۱۲٫۵۰۰ تومان شدیم که مجهز به فرش، رخت خواب و تلویزیون بوده و حمام و آَشپزخانه و سرویس بهداشتی بصورت عمومی و درحیاط مدرسه وجود داشت.
از جمله مراکز اقامتی ارزان دیگر که در مسیر وجود دارد میتوان به اتاقهای صحن امامزاده آقا علی عباس در شهر بادرود و در فاصله ۳۱۳ کیلومتری از تهران اشاره کرد.
در سفری که اینجانب در اردیبهشت ۹۲ به آنجا داشتم ، داخل صحن اتاق کرایه داده میشد که قیمتها و امکاناتش به شرح زیر بود :
اتاق ۱۲ متری شبی ۱۰٫۰۰۰ تومان – امکانات : فرش ، پنکه
اتاق ۱۸ متری شبی ۲۰٫۰۰۰ تومان – امکانات : فرش ، کولر، بخاری، ۲ عدد تخت خواب سوئیت شبی ۳۵،۰۰۰ تومان – با همه امکانات
همچنین در یزد و میبد نیز مناطق زیادی را دیدم که با عنوان ستاد ساماندهی مسافران نوروزی به مسافران، با قیمت نازلی چادر جهت اقامت میدادند. انتخاب دیگر نیز هتل خواهد بود. از طریق سایت نیز با اقای احمد برزگری بافقی آشنا شدم که مسئول اجاره سوئیت در مجتمع تفریحی شهید برزگری بود. این مجتمع در دل کویر بافق واقع شده و دارای امکانات بسیار زیادی از جمله موتورسواری، شتر سواری ، رصد ستارگان، سرسره آبی، تاب فرار ، دیوار مرگ و … است. از ایشان نیز قول یک سوئیت با هزینه ۵۰ هزار تومان برای یک شب در کویر را گرفتم.
اما داستان بندرعباس و قشم کمی متفاوت تر بود. بندر عباس در ایام نوروز جای سوزن انداختن نیست. هتل آپارتمان کوثر را به معرفی یکی از دوستان ترخیص کار خود انتخاب کردم. هتلی که اسمی از آن در سایت های رزرو هتل نیست اما هتل بسیار خوب با موقعیت مکانی عالی است. شماره های هتل و ادرس آنرا اینجا قرار میدهم تا در صورت تمایل از آن استفاده کنید چراکه خود من هیچ مشخصاتی از این هتل در اینترنت پیدا نکرده بودم .
هتل کوثر- تلفن : ۰۷۶۳۲۲۴۲۳۸۹ – ۰۷۶۳۲۲۴۲۳۹۰ – ۰۷۶۳۲۲۲۶۲۵۰
آدرس : بندرعباس-خیابان امام خمینی- فلکه شهربانی-پشت بازار مرکزی
قیمت ۲ شب اقامت در هتل ( یک اتاق دو تخته + یک اتاق سه تخته ) ، ۵۰۰ هزار تومان هزینه در بر داشت که برای ایام نوروز قیمت مناسبی به نظر می رسید. و اما جزیره عجایب، قشم ، این جزیره دیدنی های منحصر به فردی دارد ، یکی از آنها امکان دیدن تخم گذاری لاک پشتهای دریایی بصورت شبانه در ساحل محافظت شده روستای شیب دراز می باشد. به عشق دیدن این لاک پشتها و جهت دوری از هیاهوی مسافران جزیره که جملگی در شهر قشم اقامت داشتند ، این روستا را انتخاب کرده بودم.
ما جهت یک هفته اقامت در خانه روستایی شیب دراز در ایام نوروز ۸۰۰ هزار تومان پرداخت کردیم.
نکته دیگر اینکه حتماً قیل از چنین سفری ماشین خود را از نظر فنی با یک مکانیک بررسی کنید تا مشکلی نداشته باشد. تنظیم باد ، تعویض روغن موتور ، پر کردن باک بنزین ، بررسی لنت ها و اطمینان از سالم بودن برف پاک کن ها و و چراغ های ماشین قبل از حرکت نیز فراموش نشود.
همچنین با ریختن نقشه ایران بر روی موبایل خود تا حد ممکن از جی پی اس بهره بگیرید که در مسیر یابی به خصوص در شهرها بسیار کمکتان خواهد کرد. امروزه تمام گوشی های اندروید نسخه گوگل مپ را دارند که با فعال کردن جی پی اس خود میتوانید موقعیت مکانی خود را بر روی نقشه گوشی پیدا کنید.
همچنین میتوانید از سایت گوگل مپ با کلیک کردن روی آیکون “مسیرها” که به شکل فلش می باشد ، نقطه مبدا و مقصد خود را از روی نقشه انتخاب کنید ( یا اسم شهر را تایپ کنید) تا به شما مسیرهای مختلف و زمان رسیدن به هر کدام از آنها را روی نقشه نشان دهد.
نقشه فوق نمونه ای از انچه گفته شد برای مسیر فرضی تهران به همدان می باشد..
فرمول ساده تجربی – تجربه چندین سفر به من ثابت کرده است که برای محاسبه زمان تقریبی سفرهای طولانی باید متوسط سرعت ۶۰ کیلومتر بر ساعت را در نظر بگیرید. اگر چه ممکن است با سرعت بیش از ۱۰۰ کیلومتر حرکت کنید اما با توقف و ناهار و نماز و … به همین عدد خواهد رسید. مثلا ًبرای تهران تا یزد که حدوداً ۶۳۰ کیلومتر راه است روی ۱۰ ساعت حساب کنید.
و اما شرح سفر :
روز ۲۸ اسفند ۹۳ حوالی ظهر حرکت ما از تهران آغاز شد. مسیر حرکت از آزادراه تهران-قم و سپس آزادراه قم –کاشان می باشد. فاصله تهران تا قم ۱۵۴ کیلومتر و فاصله قم تا کاشان ۱۱۰ کیلومتر می باشد. پیشنهاد میکنم هر ۱۰۰ تا ۱۵۰ کیلومتر یک مرتبه جهت استراحت توقف داشته باشید. من و پدرخانومم که راننده بودیم جهت جلوگیری از خستگی، در هر توقف جای خود را با هم عوض میکردیم. ۲۰ کیلومتر مانده به قم یک مجتمع توریستی به اسم مهتاب وجود دارد که بسیار مجهز و معروف می باشد. بهتر است که اولین توقف خود را آنجا داشته باشید. این مجتمع به رستوران فست فود و یک رستوران مدرن دیگر که کباب و جوجه و ماهی و … در ان سرو می شود مجهز می باشد.
همچنین تعدادی مغازه جهت خرید و یک مرکز ماساژ پا با صندلی های ماساژ نیز دارد. پیشنهاد من خرید سوهان ساعدی نیا است. سوهانی که همانجا جلوی چشم شما درست میشود و از پشت شیشه میتوانید تمام مراحل درست شدن ان را ببینید و سپس داغ نوش جان کنید. البته اگر فلاکس چای خود را به همراه آورده باشید که با سوهان نور علی نور می شود. حتماً از سوهان لقمه ای خرید کنید، خوشمزه ترین سوهانی بود که به عمر خود خورده بودم.
همانطور که گفتم ۱۱۰ کیلومتر دیگر که ادامه دهید به کاشان میرسید. دقت کنید که سرتاسر مسیر دوربین و پلیس است همچنین دقت کنید که کمربند همه سرنشین ها حتی انهایی که در صندلی عقب نشسته اند بسته باشد ( مخصوصاً هنگام عبور از پلیس راه) در غیر اینصورت مثل ما شما را هم متوقف میکنند. مخصوصاً در ایام نوروز که بسیار سخت گیری میکنند.
برخورد پلیس آزاد راه قم-کاشان بسیار خوب بود. وقتی ما را به علت سرعت بالا متوقف کردند، نه تنها جریمه مان نکردند بلکه ما را به توقف ۱۵ دقیقه ای و خوردن چای و خرما دعوت کردند که این برخورد، آنقدر به دل من چسبید که در طول سفر بارها دلم میخواست بر پدال گاز انقدر فشار بیاورم تا مجدداً چای و خرما بخوریم تا خستگی رانندگی از تنمان بیرون شود.
پایگاه پلیس و پذیرایی از متخلفین رانندگی با چای و خرما
حدوداً ۶۶ کیلومتر بعد از عوارضی کاشان به دوراهی رسیدیم که سمت راست به سمت اصفهان و سمت چپ به سمت اردستان میرود که شما باید مسیر سمت چپ را ادامه دهید. بعد از طی ۵۴ کیلومتر به اردستان می رسید. به آنجا که برسید تقریباً نیمی از راه تهران- یزد را پیموده اید.
پس از اردستان هوا کم کم تاریک شده است و ما نمیتوانیم حتی یک لحظه چشم از ستارگان بی شمار آسمان کویر برداریم.
پس از گذر از شهرهای نائین و عقدا ، هوا کاملاً تاریک است که ما به شهر اردکان رسیده ایم. تابلویی با عنوان “به شهر اردکان ، زادگاه یوز ایرانی خوش امدید” نظر ما را به خود جلب میکند. گفته می شود که این شهرستان زادگاه ۶۰ درصد یوزهای ایرانی در جهان می باشد.
در ورودی شهر اردکان در میدان چادرملو ، مجسمه بزرگی به ابعاد ۶ متر (طول) در ۳ متر (ارتفاع) از یک یوز ایرانی نصب شده بود که بسیار خودنمایی میکرد. به محض دیدن یوز در گوشه ای پارک کردیم تا با مجسمه عکسی به یادگار بگیریم.
مجسمه یوز ایرانی به ابعاد ۶ متر در ۳ متر در ورودی شهر اردکان
حدوداً نه و نیم شب به یزد رسیده و آن شب را استراحت کردیم.
صبح روز بعد ساعت ۹ برای بازدید از اولین جاذبه دیدنی ، راهی روستای چهار هزارساله خرانق شدیم. این روستا در ۸۵ کیلومتری یزد در شهرستان اردکان قرار دارد. برای رفتن به این روستا باید از بزرگراه یزد –میبد حرکت کرده و وارد بزرگراه کنارگذر زارچ-اشکذر شوید . پس از ۱۴ کیلومتر از خروجی سمت راست خارج شده و با طی مسیر ۵۳ کیلومتری به مقصد می رسید.
روستای چهار هزار ساله خرانق
این روستا منارجنبانی ۱۵ متری دارد که در دوره سلجوقیان ساخته شده است و قدمت آن به مراتب بیشتر از منارجنبان اصفهان می باشد. اشتیاق زیادی برای دیدن مناره داشتیم چون شنیده بودیم که تکان خوردن این مناره به وضوح قابل مشاهده است. پیدا کردن مناره در بین کوچه های پیچ در پیچ روستا که امروزه کاملاً متروکه شدند کار سختی بود. علیرغم انکه مناره از همه جا قابل رویت بود اما مسیر رسیدن به آن معلوم نبود. پس از پرس و جو بالاخره به منارجنبان خرانق رسیدیم.
منار جنبان خرانق که در قدیم به عنوان برج دیده بانی و فانوس خانه استفاده میشده است
اما نکته منفی آن بود که هر قدر نگاه کردیم اثری از کوچکترین حرکت نبود. یکی از محلی ها توضیح داد در صورتیکه داخل مناره شوید و از پله های حلزونیه آن بالا بروید و مناره را از داخل تکان دهید، به وضوح تکان تکان خوردن مناره قابل مشاهده خواهد بود.
اما رفتن داخل راهروی حلزونی با عرض ۶۰-۷۰ سانتی متر در قسمت های پایین و ۴۰-۵۰ سانتی متر در قسمت های بالا کار مشکلی به نظر میرسید. ضمن آنکه درب ورودی آن نیز بسیار کوچک بود و قفل هم شده بود. متاسفانه کلید ان دست سازمان گردشگری بود و تا ۴-۵ فروردین قرار نبود که به روی گردشگران باز شود. لذا ما به دیدن این اثر تاریخی اکتفا نمودیم و بعد از گشت زنی داخل روستا به سمت زیارتگاه چک چکو حرکت کردیم. در کل روستا ارزش دیدن را داشت و آنرا توصیه میکنم.
راه پله حلزونی باریک که مسیر ورود به داخل منار جنبان می باشد
از روستای خرانق تا زیارتگاه چک چکو ۴۰ کیلومتر راه است. زیارتگاه چک چکو یا پیر سبز مهمترین زیارتگاه زرتشتیان می باشد که هر ساله از ۲۴ خرداد ماه به مدت ۴ روز زرتشتیان در این مکان گرد هم جمع شده و به عبادت می پردازند. توجه نمایید که در خلال این مدت امکان بازدید از این مکان برای غیر زرتشتیان فراهم نمی باشد.
این زیارتگاه در بالای کوه و در داخل غاری قرار دارد. گفته میشود که نیک بانو دختر پادشاه ساسانی در زمان حمله مسلمانان به اردکان فرار کرده و در میان کوه ناپدید شده است و از آن به بعد این مکان به عنوان معبد زرتشتیان نام گرفته است.
برای رسیدن به معبد از ۳۶۰ پله بالا رفتیم که واقعاً نفس گیر بود. در طی مسیر تابلوهایی از سخنان و نصیحت های زرتشت به چشم میخورد. در بالای پله ها درب بسیار شیک طلایی رنگی که با اشکال سربازان هخامنشی تزئین شده بود و ورودی زیارتگاه به شمار میرفت خودنمایی میکرد.
درب ورودی زیارتگاه چک چکو و درخت چنار کهنسال
به نشانه احترام باید کفش ها را از پا خارج کرده و کلاهی که مخصوص زرتشتیان است بر سر نهید که البته ما فقط کفش ها را در آوردیم. داخل غار بسیار ساده بود. چند آتشدان ، درخت چنار کهنسال سر به فلک کشیده و عکس ها و تابلوهایی از بزرگان دین زرتشتی به چشم میخورد.
آتشدان زیبای وسط زیارتگاه به نگاره گل نیلوفر آبی
نمای فضای بیرون از داخل معبد
پس از چند دقیقه استراحت و گرفتن چند عکس یادگاری حدود ساعت ۱۲٫۳۰ بود که به سمت ماشین حرکت کردیم تا جهت صرف ناهار به کاروانسرای شاه عباسی میبد که تعریف ان را زیاد شنیده بودیم برویم. در داخل کاروانسرا کارگاه زیلوبافی و غرفه های فروش صنایع دستی و غرفه های تورهای گردشگری وجود داشت. در سالن غربی رستوران سنتی زیبایی است که فضای بسیار دلنشین و غذاهای خوشمزه ای دارد. چلوکباب این رستوران را از دست ندهید.
ورودی رستوران کاروانسرای شاه عباسی
شب را به میدان و مسجد امیرچخماق که گویی شناسنامه شهر یزد است اختصاص دادیم.
مسجد و میدان امیرچخماخ – نماد شهر یزد ( عکس از اینترنت )
در ورودی میدان سمت چپ مغازه ای با نام حاج خلیفه رهبر وجود دارد که پشمک ها ، باقلواها و قطاب های فوق العاده ای دارد که قدمت آن به سال ۱۲۹۵ شمسی برمیگردد. داخل مغازه سیستم نوبت دهی وجود دارد و بر روی دیوارها عکس هایی از فعالیت های قدیم موسسان ان به چشم میخورد که به نوبه خود بسیار جالب توجه است.
سمت چپ میدان هم زورخانه صاحب الزمان وجود دارد که ورودی آب انباری بسیار بزرگ است. با تهیه یک بلیط میتوانید از هر دو بازدید کنید. حتی زمان غروب میتوان به نمایش پهلوانان زورخانه ای نشست. وارد شدن به زورخانه همان و شور حسینی گرفتن همان. بلند کردن میل ها در ابتدا آسان به نظر میرسید اما برخی از آنها بسیار سنگین بود و واقعاً باید پهوان بود که سراغ انها رفت. نمونه آن هم میل سرمه ای رنگ تصویر زیر می باشد که حتی بلند کردنش برای برادر همسرم با ۱۹۰ سانت قد و ۱۱۰ کیلو وزن هم سخت بود.
گود زورخانه صاحب الزمان
در سمت راست میدان هم سازه فلزی بزرگ به نام نخل وجود دارد که در ایام محرم در جلوی صف عزاداران حسینی حمل میشود. ما شنیده بودیم که میدان امیر چخماق یک نخل قدیمی و بسیار معروف دارد برای همین هم دنبال درخت نخل میگشتیم که با توضیح یکی از یزدی ها متوجه اشتباه خود شدیم. که در عکسی که از میدان امیرچخماخ گذاشتم با رنگ سیاه مشخص است. بعد از خرید وسایل هفت سین راهی خانه شدیم. ساعات سپری شده تا لحظه سال تحویل به خنده و شادی گذشت. شیطنت های اعضا خانواده برای کش رفتن قطاب هایی که روی سفره هفت سین به شدت محافظت میشد و تلاش جهت دزدیدن تراول صد تومانی که به عنوان عیدی به همسرم داده بودم ، لحظات خاطره انگیز بسیار خوبی را برایمان به ارمغان آورد.
خسته خوابیدیم. قرار بود فردا یزد را به مقصد بافق ترک کنیم.
صبح روز بعد تصمیم گرفتیم تا قبل از عزیمت به بافق سری به باغ دولت آباد یزد بزنیم. این باغ بزرگ و سرسبز شبیه به باغ فین کاشان می باشد و دارای یک بادگیر بوده که با ارتفاع ۳۳٫۸ متر ، بلندترین بادگیر خشتی شناخته شده در جهان است.
بادگیر باغ دولت آباد یزد – بلندترین بادگیر خشتی شناخته شده در جهان
پس از خرید بلیط ۳ هزار تومانی وارد عمارت شدیم، در ابتدا با غرفه های فروش صنایع دستی و خوراکی های سنتی یزد روبرو شدیم. خوردن مسقطی زرشک و زعفران از تجربه های شیرینی بود که کمتر اتفاق می افتد. وارد باغ که شدیم بادگیر بلندی در پشت یک حوض مستطیلی بسیار بزرگ که مملو از قورباغه بود خودنمایی میکرد. هیچگاه تصور نمیکردم که بادگیرها بتوانند کارایی لازم در خنک کردن را داشته باشند. البته این تصور غلط، تا زمان ایستادن من در زیر این بادگیر دوام نیاورد.
عکس زیر نمایی از داخل عمارت و زیر بادگیر می باشد که کاملاً نسیم خنکی صورت را نوازش میکرد.
نمای زیرین بادگیر
نمای باغ دولت آباد از داخل بادگیر
همچنین یک برج دیده بانی وجود داشت که امکان بالا رفتن از طریق پله های داخل ان وجود داشت. از بالای برج میتوان اشراف کاملی به کل محیط باغ داشت.
نمای باغ دولت آباد از بالای برج دیده بانی
حدود ساعت ۱ بعد از ظهر یزد را به مقصد بافق ترک نمودیم. مسیر ۱۲۵ کیلومتری یزد به بافق را در جاده ای بیابانی و باریک ظرف ۲ ساعت طی نمودیم تا به کمپ گردشگری شهید برزگری رسیدیم توجه نمایید چند کیلومتر مانده به شهر بافق به میدان ورودی بافق به نام غدیر میرسید . مسیر سمت چپ که به جاده سنگ اهن معروف است را باید انتخاب کنید. البته وجود تابلویی با نوشته ی ” به سمت کمپ شهید برزگری” ، کار جهت یابی را برای شما بسیار آسان میکند. مسیر را مستقیم تا میدان دیگری ادامه میدهیم. باز هم مسیر سمت چپ بعد از ۱۵ کیلومتر ما را به روستایی به نام صادق آباد میرساند که کمپ در این روستا می باشد.
مسیر دسترسی به مجتمع تفریحی شهید برزگری
پس از دریافت کلید سوئیتی بسیار کوچک با امکانات اولیه و پس از صرف ناهار ، جهت گشت زنی وارد محوطه کمپ شدیم. اولین چیزی که نظر آدم را جلب میکرد رمل های شنی بسیارنرم و فراوانی بود که پیش رو قرار داشت.
رمل های شنی
همانطور که قبلاً گفتم این مجتمع دارای امکانات بسیار زیادی از جمله موتورسواری، شتر سواری ، رصد ستارگان، سرسره آبی، تاب فرار ، دیوار مرگ و … است. موتورسواری به دلیل خرابی موتورها تعطیل شده بود اما شترسواری دایر بود و بازدید کنندگان زیادی اعم از مردم کشورمان و توریست های خارجی با میدل باس های گردشگری و از طریق تور آماده بودند تا طعم شترسواری کوتاه مدت در دل کویر و راه رفتن روی رمل های شنی را بچشند.
شتر مادر که یک پای ان را بسته بودند تا به کسی آسیب وارد نکند
کفش های خود را درآورده و پای برهنه را روی رمل های شنی بسیار نرم کویر نهادیم. فقط باید این کار را تجربه کرد تا بتوان لذت پیاده روی روی رمل های شنی را متوجه شد. واقعاً بی نظیر است.
پیاده روی روی رمل های شنی با پای برهنه
همزمان با پیاده روی ما باد بسیار شدیدی وزیدن گرفت. وارد شدن ذرات بسیار ریز شن به دوربین ما موجب شد تا لنز دوربین عکاسی مان گیر کند و تا آخرین روز سفر از گرفتن عکس های باکیفیت محروم شویم. توصیه من به شما این است که در صورتی که باد شدید وزیدن گرفت حتماً مراقب دوربین خود باشید تا مثل ما ۱۰۰ هزار تومان خرج روی دستتان باقی نگذارد.
علیرغم خراب شدن هوا، شور و اشتیاق مردم ستودنی بود :
مردی که از بالای رمل های شنی در حال غلطیدن به پایین می باشد
از تاب و سرسره ابی کسی استفاده نمیکرد و به نظر خیلی هم ایمن نمیرسید. دیوار مرگ هم همان دیوارهایی است که موتورسواران داخل یک دایره روی دیوار با سرعت میچرخند و شما بالای دیوار می ایستید و آنها را نظاره میکنید. که البته برای ما خیلی جالب نبود و ما نرفتیم.
در قسمتی از مجتمع آلاچیق کار گذاشته شده بود و تخت هایی کنار آتش وجود داشت که شما را به خوردن چایی و سرو قلیان دعوت میکرد. متاسفانه به دلیل ابری شدن هوا در شب هنگام امکان رصد ستارگان محیا نشد. رصد جای خود ، یک ستاره هم در آسمان کویر دیده نمیشد که حسرت بزرگی در دل ما بر جای گذاشت.
خوردن چای در زیر باران نم نم بر روی تختی که وسط کویر بود بسیار تجربه لذت بخشی بود علی الخصوص به لطف آتشی که از سوزانده شدن کنده درختی برپا شده بود ، سرمای کویر را کمرنگ مینمود. صبح روز بعد وقت خداحافظی از کویر بود. کویری که با ما سر ناسازگاری داشت ، ابری شد ، طوفان شد، باران بارید، اما خاطرات خوبی در ذهن ما ثبت کرد.
ساعت ۶ صبح – کویر بافق
مسیر بافق به بندرعباس از طریق همان شهر یزد می باشد. یعنی باید ۱۲۵ کیلومتر برگردید تا یزد و سپس طی ۶۵۰ کبلومتر با عبور از مهریز ، انار ، جوزم ، کنگ، شهر بابک ، زید آباد ، سیرجان ، باغات ، حاجی اباد و سیاهک به بندر عباس برسید. که در کل میشود ۷۷۵ کیلومتر .
البته ما با راهنمایی گرفتن از آقای بافقی سعی کردیم میان بر بزنیم. یعنی به یزد برنگشتیم و در عوض به سمت سیریز رفته و از انجا با عبور از شهر سنگ، رفسنجان ، مس سرچشمه ، مانی، دوچاهی ، زید آباد ، سیرجان ، باغات ، حاجی اباد و سیاهک به بندر عباس رسیدیم که مسیر جدید ۶۶۰ کیلومتر بود که صرفه جویی بزرگی در وقت و هزینه بود. ضمن انکه مسیر هم بسیار خلوت بود و یک شاهکار راه سازی نیز در مسیرتان وجود دارد که من اسمش را گذاشتم ” سرسره جاده ای”
سرسره جاده ای که واقعاً معلوم نیست چرا این قسمت از جاده را مسطح نکرده اند
دقت داشته باشید که کمربندی سیرجان از لحاظ آسفالت واقعاً افتضاح است. بدترین کمربندی که به عمر خود دیده بودم. جاده پر از چاله و سنگ می باشد و چندین سال است که وضع آن به همین شکل می باشد. برای صرف ناهار در حاجی آباد توقف کردیم. از گردنه حاجی اباد به آنطرف هم جاده مقداری خطرناک می شود. علت آن هم وجود ماشین های سنگین بسیاری از قبیل تریلی و ده چرخ می باشد که به دلیل ترانزیتی بودن مسیر در حال تردد می باشند.
اغلب این ماشین ها در حال بردن بار از گمرک شهید رجایی بندرعباس می باشند و وقتی از کنار ماشین سبکی مثل پراید عبور میکنند سبب لرزش ماشین میشوند.
پلیس راه بندرعباس برخورد بسیار بدی با مسافران داشت و هر طور شده دنبال جریمه کردن بود. کمربند سرنشین عقب ، چراغ های ترمز، تاریخ گواهینامه و …. خلاصه آنقدر میگشتند تا چیزی پیدا کنند برای جریمه. این رفتار با منش خونگرم مردم جنوب کاملاً مغایر بود.
مسیر یزد تا بندرعباس خیلی سخت تر از مسیر تهران تا یزد بود و بیشتر طول کشید طوریکه شب به بندرعباس رسیدیم و پس از پیدا کردن هتل کوثر که درست در مرکز شهر و پشت سیتی سنتر داخل کوچه ای قرار داشت کمی استراحت کردیم.
هتل دارای پارکینگ کوچکی بود که به اندازه ۶ ماشین جا داشت. رستوران هم نداشت اما منویی وجود داشت که در صورت تمایل شما زنگ میزدند تا برایتان غذا بیاورند. وضعیت اتاقها بسیار خوب و تمیز بود. اینترنت رایگان و پرسرعت در تمام طبقات از مزیت های بزرگ هتل بود. از مزیت های دیگر هتل میتوان به موقعیت مکانی عالی هتل اشاره کرد. فاصله تا بازار سیتی سنتر به صورت پیاده فقط ۲ دقیقه بود و تا دریا فقط ۱۰ دقیقه فاصله داشت.
شب اول در بندرعباس به دیدار از خلیج همیشه فارس که به لطف گردشگران نوروزی پر از زباله شده بود گذشت. جلوی اسکله شهید حقانی که محل انتقال گردشگران به جزایر قشم و هرمز می باشد بسیار شلوغ شده بود و هر گوشه ای از ساحل چادرهای مسافران نوروزی برپا بود. بازارچه دست فروشان پوشاک در کنار ساحل که درست روبروی بازار اوزیها قرار دارد هم حسابی داغ بود که انواع تی شرت ها و لباس شلوارها جهت فروش وجود داشت.
بازار دیگری که حسابی داغ بود ، بازار فلافل و سمبوسه بود که ما نیز از فلافل های بندری غافل نشدیم و برای شام فلافل بندری خریدیم که بسیار هم مزه داد. کلاً در بندرعباس سه چیز را نباید از دست داد : ۱- غذای دریایی ۲-فلافل ۳-سمبوسه
موزهایی به اندازه انگشتان دست با قیمت نازلی هم فروخته میشد که بسیار خوشمزه بود و حتماً توصیه میکنم.
بلوار کنار ساحل که بلوار آیت ا.. طالقانی معروف است را ادامه دادیم تا به پارک پشت شهر رسیدیم. همجواری فضای سبز پارک با دریا و سفره هفت سین بزرگ آن ، فضای دلنشینی را در پارک ایجاد کرده بود. البته به علت طرح فاضلابی که در حال اجرا بود هر از گاهی بوی بسیار بدی به مشام میرسید.
متاسفانه باید بگم که در کل بندرعباس ساحل زیبایی نداشت و پر از زباله و بوی بد فاضلاب بود. افسوس من از این بود که ساحل همین خلیج فارس در آنسوی مرز و در کشور امارات آنقدر تمیز و زلال است که چیزی جز حسرت در دل باقی نمیگذارد.
بلافاصله بعد از پارک ، میدانی به نام لارک و بالای میدان بلوار صیادان وجود دارد. رستوران دریا در این خیابان غذاهای دریایی قیمت مناسب و با کیفیتی ارائه میکند که نباید آن را از دست بدهید. در صورتیکه میتوانید بیشتر هزینه کنید رستوران هتل هرمز که هتل ۵ ستاره و بهترین هتل بندرعباس هست را توصیه میکنم.
برنامه روز دوم ما در بندرعباس ، استفاده از مجموعه تفریحی چشمه آبگرم گنو بود. این مجموعه در ۳۴ کیلومتری شمال بندرعباس قرار داشته و دارای ۲ استخر بزرگ مردانه و زنانه است. دارای شهر بازی و رستوران و محلی برای چادر زدن و جوجه درست کردن اهالی بندرعباس است.
چشمه آب گرم گنو ( عکس از اینترنت )
وقتی ما به آنجا رسیدیم متوجه شدیم برای قسمت مردانه دو نو ع بلیط وجود دارد. معمولی و وی آی پی. بلیط معمولی ۸ هزار تومان که شامل استخر آب گرم میشد و بلیط وی آی پی که ۱۶ هزار تومان قیمت داشت و شامل استخر آب گرم ، استخر آب سرد و وان های اختصاصی آب گرم بود. اما قسمت زنانه فقط بلیط معمولی و استخر آب گرم داشت.
سال ها پیش که به گنو رفته بودم حوضچه بزرگی بود که بخار آب زیادی از آن بلند میشد. آب بسیار بد بو و به شدت داغ بود اما این بار اصلاً آن حال و هوا وجود نداشت. کاملاً شبیه به استخرهای معمولی بود ، بوی آب بسیار کمتر شده بود و خبری از بلند شدن بخار از روی سطح آب نبود. آب گرم بود اما کف استخر قرص های گوگرد که مانند قرص جوشان در حال تجزیه بودند به وضوح مشخص بود. داخل وان های آب گرم هم یک شیر وجود داشت که آب را با شدت داخل وان میریخت. وقتی داخل وان قرار گرفتم به علت بوی گوگرد کاملاً احساس میکردم که در چاه فاضلاب هستم اما نه تنها حس بدی دست نمیداد بلکه رضایت بخش هم بود.
در کنار استخر خدمات ماساژ هم ارائه میشد. در کل باید بگم با توجه به قلابی بودن استخر آب گرم که دیگر به هیچ عنوان به صورت طبیعی گوگردی نیست ، در صورتیکه نروید چیزی را از دست نداده اید. اما با این حال از نظر من به یک بار تجربه کردن می ارزد.
شب دوم در بندرعباس به خرید از بازارهای خوب بندرعباس یعنی سیتی سنتر و ستاره جنوب گذشت. برای شام هم به رستوران طبقه آخر بازار ستاره جنوب مراجعه کردیم که رستورانی شیک با قیمت مناسب و فضایی دلنشین بود . فضای سنتی با تخت هایی رو به دریا و هر نوع غذایی که بخواهید موجود داشت.
اما پرسنل آن حسابی بی تجربه بودند. وقتی پیتزا سفارش دادم درخواست فلفل با آویشن کردم. گارسون که پسر جوانی بود اصلاً نمیدانست آویشن چیست. به من گفت ” آقا ، آویشن با فلفل نداریم اما سماق داریم!!!!” دوست داشتم همانجا نعره زنان به دشت و بیابان فرار کنم.
با فرارسیدن شب اقامت ما در بندرعباس نیز به آخر میرسید و به مقصد اصلی سفر یعنی جزیره زیبای قشم نزدیک میشدیم. صبح روز بعد با هتل تسویه کرده و مسیر بندر پل را در پیش گرفتیم.
در سفری که سال ۹۰ به قشم داشتم متوجه شدم که برای رفتن از بندرعباس به قشم چندین روش وجود دارد. یکی از آنها از طریق اسکله شهید حقانی بندرعباس است که همه روزه از صبح تا غروب آفتاب برای جزایر قشم و هرمز سرویس دارد و میتوان بنا بر سلیقه یکی از شناورها را انتخاب کرده و به قشم رفت. این روش فقط مخصوص مسافران بوده و ماشین خود را نمیتوانید ببرید. ۴ نوع شناور جهت انتقال مسافران وجود دارد که همه انها شما را به اسکله شهید ذاکری قشم می رسانند.
۱- قایق موتوری که شما را ظرف ۲۰ دقیقه به مقصد میرساند اما به دلیل ایمن نبودن آن را توصیه نمیکنم.
۲- اتوبوس دریایی که مدت زمان روی اب بودن شما به ۳۰ دقیقه میرسد که آن نیز چندان امن نیست و هنوز خاطره از دست رفتن فرهنگیانی که از جزیره هرمز با اتوبوس دریایی به بندرعباس برمیگشتند و غرق شده اند را فراموش نکرده ایم.
۳- شناورهای تندرو که با هزینه ناچیر ۱۲۵۰۰ تومان ، ظرف ۴۵ دقیقه شما را به قشم میرسانند که هم اکنون محبوب ترین و پرمسافرترین شناورها به شمار میروند. اما تکان زیاد دارد و خودم به شخصه دریا زده شدن مردی جوان داخل این شناورها را دیده ام. درست زمانیکه شرایط جوی دریا خراب شد و با سلام و صلوات و با استرس زیاد به بندر رسیدیم.
۴- لنج های چوبی که بسیار اهسته حرکت میکنند و قیمت به مراتب کمتری هم دارند. ضمن انکه امکان رفتن شما بر روی عرشه و دیدن خلیج فارس در کل مسیر وجود دارد. حداقل تکان و حداثر آرامش را به شما هدیه میدهد. به شخصه مسافرت با لنج را به تمام شناورها ترجیح میدهم. تنها نکته ای که در سفر با لنج باید در نظر بگیرید این است که همه مدل آدمی سوار میشوند. تجربه شخصی من دیدن پیرزنی بود که با مرغ و خروس خود وارد لنج شد.
اما برای آنکه بتوانید ماشین خود را نیز به قشم ببرید باید مسیر ۷۰ کیلومتری بندرعباس تا بندر پل را در پیش بگیرید.
بندر پل در نزدیکترین مکان به جزیره قشم قراردارد طوریکه فاصله آن با جزیره فقط ۲ کیلومتر می باشد و از ساحل براحتی میتوان جزیره قشم را رویت کرد. حتی طرحی با عنوان “پل خلیج فارس” نیز در دست اجراست که بواسطه این طرح پلی روی دریا در این مسیر ۲ کیلومتری کشیده خواهد شد تا در آینده ماشین ها براحتی بتوانند به جزیره وارد شوند. البته سال هاست که قرار است این پل ساخته شود و تاکنون نیز فقط ۱۲% پیشرفت داشته است و بعید است که تا پایان سال ۹۵ هم به بهره برداری برسد.
بندرپل- نزدیکترین فاصله از خشکی تا جزیره قشم
در بندر پل تا ۸ لندینگ کرافت میتواند ۲۴ ساعته و حتی در مواقع طوفانی شدن دریا بصورت همزمان پهلو گرفته و سرویس بدهد. معمولاً تجربه مسافران نوروزی از سفر با لندینگ کرافت ها چیزی نیست جز ماندن در صف طولانی ماشین ها و ۵-۶ ساعت معطلی. اما امسال قضیه مقداری متفاوت تر بود. اگرچه صفی بلند بالا که در ۷-۸ لاین کشیده شده بود وجود داشت اما انتظار ما بیشتر از ۱٫۵ ساعت به درازا نکشید که توانستیم سوار شویم.
برای رد شدن از گمرک نیاز به کاپوتاژ کردن ماشین وجود دارد که البته کلیه مراحل اخذ بلیط و کاپوتاژ خودرو در صف حمل خودرو صورت می گیرد. قیمت کرایه حمل هر خودرو با سرنشین ۴۸ هزار تومان است که ۱۲ هزار تومان هزینه برگشت نیز از ابتدا اخذ میشود. ضمناً کارت ماشین ، گواهینامه ، شناسنامه و کارت ملی را هم به همراه داشته باشید که جزو مدارک مورد نیاز است.
پیشنهاد میکنم موقع وارد شدن بر روی عرشه ، منتهی الیه سمت چپ یا راست را انتخاب کنید تا در صورت تمایل به پیاده شدن از ماشین بتوانید در کنار ماشین خود ایستاده و جلوتر از دیگران نظاره گر دریا و نزدیک شدن به جزیره قشم باشید.
لندینگ کرافت
سفر ما با لندینگ کرافت به سه زمان ۱۵ دقیقه ای تقسیم میشد. ۱۵ دقیقه اول برای دنده عقب رفتن و در مسیر درست قرار گرفتن آن ، ۱۵ دقیقه مدت زمان طی کردن مسیر دریایی و ۱۵ دقیقه هم جهت پهلو گرفتن در بندر لافت قشم.
در کل آنقدر سفر آرام و دلچسبی است که دوست دارید به این زودی ها تمام نشود.
وقتی به بندر لافت رسیدیم هوا گرم و شرجی و آفتاب بسیار سوزنده بود. یک نقشه از جزیره که تمام جاذبه های گردشگری و تفریحی روی ان مشخص شده بود را به صورت رایگان به ما دادند و از گمرک خارج شدیم. برای دیدن این نقشه بسیار کاربردی از جزیره در ابعاد بزرگ بر روی لینک زیر کلیک کنید :
عرض جزیره را طی کرده و مستقیماً راه روستای شیب دراز را در پیش گرفتیم. ورودی روستا مجسمه ای از یک لاکپشت وجود دارد که در حقیقت نماد روستا می باشد و علتی ندارد جز اینکه اینجا به دلیل ساحل شنی مناسب و محافظت شده ای که دارد بهترین محل جهت تخم گذاری لاک پشتها است.
ورودی روستای شیب دراز
حوالی ظهر اتاقمان را که چند متر با دریا بیشتر فاصله نداشت تحویل گرفتیم. خانه ای روستایی با امکاناتی اولیه که بسیار تمیز بود. حتی مبلمان و تلویزیون ال ای دی بزرگی که وجود داشت ما را کاملاً متعجب کرده بود. البته عیوبی هم داشت مثلاً به جای اجاق گاز یک عدد پیک نیکی به ما داد. همچنین یخچال داخل اتاق نبود و ما مجبور به استفاده از یخچال صاحب خانه شدیم.
بعد از آنکه برای ناهار ساندویچ بندری محلی، که داخل نان لواش پیچیده شده بود را امتحان کردیم و از غذا مزه خوبی هم داشت برای دیدن ساحل به سمت دریا رفتیم. ساحل بسیار زیبا با شن های نرم و پر از ستاره های دریایی زنده بود . چند جوان بومی در حال جمع کردن این ستاره ها بودند.
یکی هم ما گرفتیم. سریع حرکت میکرد و میخواست از روی دست خودش را به پایین بیاندازد. بعد از اینکه کلی بابت دیدن جنب و جوش این ستاره دریایی زیبا ذوق کردیم آنرا به آغوش دریا بازگرداندیم. تقریباً در کنار یا زیر هر سنگی میتوانستید به وضوح انواع ستاره های دریایی در اندازه های مختلف را رویت کنید.
ستاره دریایی زنده
کمی جلوتر یک پیست کوچک موتور سواری و یک قسمت جهت سوار شدن بر شتر وجود داشت. روبروی انها بازارچه ای بود که صنایع دستی ، صدف و خوراکیهای محلی نظیر سمبوسه میگو به فروش میرفت. کمی آنطرف تر هم اسکله وجود داشت. بلیط قایق های موتوری با قیمت ۱۲ هزار تومان به فروش میرسید و تا ۸ نفر ظرفیت داشت. برنامه قایق ها این بود که شما را تا زادگاه دلفینها ( جایی نزدیک به جزیره هنگام ) میبردند تا بتوانید از نزدیک شنا کردن دلفین های آزاد در خلیج فارس را ببینید ، در آنجا کمی توقف و تماشای دلفین ها ، سپس بازدید از ساحل نقره ای و بازگشت به اسکله که حدوداً ۴۵ دقیقه بیشتر طول نمیکشید.
پاسی از شب را در کنار دریا گذراندیم و کاملاً حال و هوای جنوب کشور را که با موسیقی بندری و سمبوسه میگو دوچندان رخ مینمود تجربه کردیم.
شب پای برهنه بر روی شن های نرم ساحل به سمت ایستگاه محیط زیست که کمی دورتر از روستا بود حرکت کردیم تا اگر لاکپشتی جهت تخم گذاری به ساحل مراجعه کرده است بتواینم این پدیده بی نظیر که هر ساله از اواسط اسفند تا اواخر اردیبهشت رخ میدهد را از نزدیک ببینیم. کل مسیر تاریک و پر از صدای سگ های ولگردی بود که گهگاه لرزه به تن آدم می انداخت. در طی مسیر به قسمتی رسیدیم که فنس کشی شده بود. تخم لاک پشت هایی که شب های پیشین تخم ریزی کرده بودند چال شده و با پلاکاردهایی شامل یک سری اطلاعات از قبیل تاریخ علامت گذاری شده بود. مدت تکامل تخمها در محل ها و زمانهای مختلف تخم گذاری بین ۴۷ تا ۷۵ روز است.
بعد از حدود ۲۰ دقیقه پیاده روی به اتاقک نگهبانی رسیدیم که چند محیط بان جوان با چراغ قوه در دست و حدود ۱۰-۱۲ نفر از مردم عادی جمع شده بودند. محیط بانان نوبتی در ساحل کشیک میدادند. آنها با ردپایی که لاکپشت از خود بر روی شنهای ساحل برجا میگذارد کاملاً آشنایی داشته و به محض دیدن رد پا با بیسیم علامت میدادند. تا مبادا کسی نزدیک شود.
هرساله ۱۰۰ تا ۲۵۰ لاک پشت جهت تخم گذاری مراجعه میکنند و هرکدام حدود ۱۰۰ تخم میگذارند. فقط ۸۰% تخم ها به لاک پشت تبدیل می شوند و از هر ۱۰۰۰ لاکپشتی که به دریا وارد میشوند فقط یکی به سن بلوغ میرسد و بقیه خورده میشوند و از هر ۱۰ لاکپشت ماده فقط یکی قادر به تخم گذاری است. با این وجود از هر بیست هزار تخم فقط یکی از آنها قادر است به یک لاک پشت مادر تبدیل شود یعنی فقط یکی از تخمهایی که هرسال در این نقطه جمع آوری میشود.
برای همین است که نسل لاک پشت های پوزه عقابی در حال انقراض است و سازمان محیط زیست با خرج کردن هزینه ای معادل ۲۰ میلیون تومان سالیانه در طرح حفاظت از تخم لاک پشت ها در روستای شیب درازقشم ، تاکنون بیش از ۷۰ هزار بچه لاک پشت با مشارکت مردم را راهی دریا کرده است .
وقتی لاک پشت جهت تخم گذاری به ساحل مراجعه می کند در صورت دیدن نور چراغ قوه یا شنیدن صدا احساس ناامنی میکند و به دریا فرار میکند تا طی شبهای دیگر مجدداً شانس خود را امتحان کند.
از این رو تا زمانیکه لاکپشت شروع به کندن چاله و تخم گذاری نکند کسی اجازه سرو صدا و یا نزدیک شدن و روشن کردن چراغ قوه را ندارد. زمانیکه لاکپشت شروع به تخم گذاری کند مردم عادی نیز میتوانند دور آن جمع شوند و نظاره گر این پدیده بی مانند شوند. وقتی تخم گذازی لاکپشت تمام میشود ، لاکپشت مادر از فرط درد بیهوش شده و اینجاست که حضار اجازه دست زدن و لمس کردن لاکپشت را پیدا میکنند.
دیدن لاکپشت مستلزم صرف زمان و حوصله بسیار میباشد. به عبارتی عشق میخواهد ، اینکه بتوانی تا پاسی از شب بی صدا منتظر بمانی تا بلکه لاکپشتی به ساحل بیاید. کما اینکه ممکن است چند روز سر و کله هیچ لاکپشتی پیدا نشود.
در ادامه عکس بسیار جالبی که اینجانب از تخم گذاری یک لاک پشت پوزه عقابی گرفته ام را میتوانید مشاهده کنید.گردن خود را کاملاً در لاک فرو برده و فشار و درد زیادی را جهت تخم گذاری تحمل میکند. وقتی تخم در گودالی که کنده است می افتد گردن خود را راست کرده و بی حال منتظر تخم بعدی می نشیند.
تحمل درد توسط لاک پشت پوزه عقابی هنگام تخم گذاری
لحظه تخم گذاری لاک پشت
اینکه موفق به دیدن چنین صحنه هایی بشوید یا نه کاملاً اتفاقی است. پیشنهاد میکنم برای رفتن به اتاقک نگهبانی محیط بانان اگر از تاریکی نمی ترسید پیاده بروید. راه ماشین رو گیج کننده است و من چندین شب این راه را رفتم تا توانستم راه درست را در تاریکی مطلق انجا پیدا کنم.
یک شب هم که اشتباهی پیچیدم ، داخل گل و لای گیر کردیم. ۳ مرد و دو زن بودیم اما مگر میشد ماشین را تکان داد. با زحمت فراوان در حالیکه سرتا پایمان گلی شده بود موفق شدیم ماشین را در تاریکی شب از گل خارج کنیم. لذا توصیه میکنم یکبار در روز بروید و مسیر را یاد بگیرید اگرچه ما این کار را هم کرده بودیم.
صبح روز دوم حدود ساعت ۹ جهت بازدید از دلفین ها راهی اسکله ای که در روستا وجود داشت شدیم. بهترین زمان برای دیدن دلفین ها صبح زود است. معمولاً بهترین ساعت ۷ الی ۱۰ صبح می باشد. هر چه به ظهر نزدیک شویم و هواگرمتر شود ، امکان دیدن دلفین ها نیز کمتر می شود. بلیط قایق های تفریحی را نفری ۱۲۰۰۰ تومان خریداری کردیم. بعد از پوشیدن جلیقه نجات سوار قایق موتوری شدیم که ۸ نفر ظرفیت داشت. تا نزدیکی جزیره هنگام رفتیم ، حدود ۳۰ دقیقه روی آب میچرخیدیم و چشم می انداختیم تا دلفینی ببینیم اما اثری از دلفین نبود که نبود.
ازدحام زیاد جمعیت در ایام نوروز دلفین ها را از زادگاه خود دور کرده بود ولذا تلاش ما بی فرجام ماند و ناکام به ساحل برگشتیم. بعداً بومی های جزیره به ما توصیه کردند که هیچ گاه به عنوان گروه اول بازدید بلیط نگیریم. باید به اسکله مراجعه کنید و از مردمی که از قایق های موتوری پیاده میشوند سوال کنید که آیا دلفینی دیده اند یا نه؟ اگر دیده بودند خیالتان راحت که شما هم حتماً میبینید. آنوقت میتوانید با خیال آسوده بلیط بگیرید در غیر اینصورت فردا دوباره مراجعه کنید.
ظهر آنروز در نزدیکی اسکله کندالو در دریا شنا کردیم و آفتاب سوزان قشم نیز برایمان کم نگذاشت و تا انجا که میتوانست از ما پذیرایی کرد. برای عصر هم برنامه تماشای غروب آفتاب در بندر لافت را چیدیم. لذا جانب شمال جزیره را در پیش گرفته و پس از طی ۳۶ کیلومتر و عبور از تاسیسات گازی گورزین به بندر لافت رسیدیم. اولین جایی که بازدید کردیم چاههایی موسوم به چاههای طلا بود.
در قدیم ۳۶۵ چاه در این بندرگاه وجود داشته که هر کدام جهت استفاده یک روز از سال بوده است و چون در منطقه گرمسیر و خشکی همچون قشم ، آب حکم طلا را داشته است لذا این چاهها به طلا معروف شده اند.
چاههای طلا
البته امروزه فقط ۷۰-۸۰ حلقه از انها باقی مانده اند و اکثراً هم یا پر شده اند و یا فاقد آب می باشند. در جلوی چاهها قلعه ای مربع شکل موسوم به قلعه نادری وجود دارد که از آن جز یک درب ورودی که انهم بازسازی شده است چیز قابل توجهی باقی نمانده است.
قلعه نادری
در چند متری قلعه آب انبار بزرگی قرار داشت. نکته جالب توجه برای من کودک خردسالی بود که توانسته بود از سطح شیبدار آب انبار بالا برود و روی بام ان بنشیند
آب انبار لافت و کودکی که بر روی بام آن در حال بازی است
از روی تپه ای که کنار آب انبار وجود داشت و به پله مجهز شده بود بالا رفتیم تا بتوانیم از بالا نظاره گر غروب افتاب در دریای بندر لافت باشیم. عده دیگری از مسافران نوروزی هم انجا جمع شده بودند و در حالی که چایی میخوردند منتظر غروب خورشید بودند.
از ان بالا میشد کل شهر لافت و بافت بومی و سنتی انرا مشاهده نمود.
از نکات قابل توجه شهر لافت وجود تعداد زیاد مساجد وتک مناره بودن آنها بود. شهر به این کوچکی ۷ مسجد داشت. مسجد حضرت رسول (ص) یا همان مسجد جامع ، مسجد ابوبکر صدیق ، مسجد عمر ، مسجد عثمان ، مسجد امیر المومنین علی (ع) ، مسجد حسین (ع) و مسجد امام شافعی ، هفت مسجد موجود در لافت می باشند. نکته جالب اینکه این مساجد ، مراکز محله های لافت هستند و هر محله، با اسم مسجد آن محل شناخته می شود.
غروب خورشید در بندر لافت
با تاریک شدن هوا به روستا برگشتیم. برنامه روز سوم ما در قشم بازدید از جزایر ناز ، دره ستاره افتاده و غارهای خربس بود که همگی در مسیر جنوبی جزیره قرار داشتند.
البته صبح به اسکله روستای شیب دراز مراجعه کردیم و متوجه شدیم که باز هم بازدید کنندگان دلفینی در دریا ندیده اند. لذا ما هم تصمیم گرفتیم طبق برنامه خومان به سمت جزایر ناز پیش برویم. جزایر ناز شامل سه جزیره هستند که کنار هم و در فاصله ۲۲ کیلومتری شهر قشم قرار گرفته اند. هنگام مد دریا که اب بالاست نمیتوان به این جزایر رفت اما هنگام جزر، آب آنقدر عقب میرود که بین این جزایر و جزیره قشم دیگر آبی وجود ندارد و شما میتوانید روی بستر دریا قدم زنان به این جزایر برسید. در حقیقت از زمان مد تا جزر، این جزیره قشم است که باید ناز این جزایر را بکشد تا موقع جزر با آن یکی شوند و به همین دلیل نام انها را جزایر ناز گذاشته اند.
از آنجا که دیدن این جزایر در جزر لذت دوچندانی دارد لذا بهتر است زمانی مراجعه کنید که آب در جزر کامل باشد. در هر روز دوبار مد و دوبار جزر اتفاق می افتد و هر روز با روز دیگر متفاوت است. برای فهمیدن زمان جزر و مد کامل آب در جزیره قشم بهترین منبعی که یافتم لینک زیر می باشد : http://www.tides4fishing.com/as/iran/qushm-island
زمان جزر و مد آب در جزیره قشم در ماه نوامبر
در حقیقت این سایت یک سایت ماهیگیری میاشد که بر اساس زمان جزر و مد آب، بهترین زمانی که بیشترین ماهی در زیر آب وجود دارد را معرفی میکند که من از این سایت جهت بازدید از جزایر ناز در جزر کامل استفاده کردم.
جزایر ناز در جزر کامل
حتی میتوان با ماشین تا جزایر ناز رفت اما باید مراقب مد آب بود زیرا سابقه داشته است افرادی به دلیل بی توجهی به همین امر دچار مشکل شده و ماشین انها را آب برده است. ازانجا که شما در بستر دریا قدم میزنید امکان مواجهه با موارد جالب فراوان خواهد بود. از جمله موجودات دریایی نظیر این خیار دریایی که ما با ان مواجه شدیم
خیار دریایی در مسیر جزایر ناز
یا این ماهی مرکب که داخل یه گودال آب گیر کرده بود.
ماهی مرکبی که بعد از جزر آب داخل گودالی گیر کرده بود
چند کودک ماهی بیچاره را میگرفتند و مرتب فشار میدادند تا از خودش مرکب پخش کند و ماهی هم تا میتوانست مرکب پخش میکرد طوریکه کل گودال آبی که داخلش بود سیاه شده بود. ناراحت ماهی بودم. بعد که پدر بچه آمد خیالم راحت شد که دیگر ادامه پیدا نمی کند اما پدر بچه از خود او بدتر بود. وقتی تذکر و اعتراض من جوابی نداد برای آنکه بیشتر حرص نخورم محل را ترک کردم.
کنار جزایر میوه کنار فروخته میشد که ارادت خاصی به ان دارم چون به قول همسرم تمامی میوه هایی که کوچک و گرد باشند را کنار خطاب میکنم. مقداری خریدیم و خوردیم و به سمت ماشین ها برگشتیم. در مسیر برگشت با پدیده بزرگ دیگری مواجه شدیم.
در ساحل قشم کرم هایی وجود دارد که از شن ساحل تغذیه کرده و موادی را به شکل مارپیچ از خود دفع میکنند که گفته میشود برای درمان سرطان روده از آن استفاده می شود.
از اینجا تا مقصد بعدی یعنی دره ستاره ها یا دره ستاره افتاده حدود ۱۰ کیلومتر مسافت است. مسیر ساحلی را که ادامه دهید به روستایی به نام برکه خلف می رسید که ورودی دره ستاره هاست. قسمت های اخر مسیر جاده بسیار بد و خاکی میشود طوریکه از شدت خاک ماشینی که جلویمان حرکت میکرد نمی توانستیم جلویمان را ببینیم. پس از توقف در پارکینگ بلیط بازدید از مجموعه را با قیمت ۲۰۰۰ تومان خریداری میکنیم.
دره ستاره ها قدمتی به اندازه ۲ میلیون سال دارد. این دره جزئی از ژئوپارک قشم می باشد که بر اثر فرسایش آب و باد طی سالیان دراز شکل عجیبی به خود گرفته است. برخی از مردم محلی معتقدند که این محل در شب هنگام محل تردد ارواح و اجنه میشود اما به نظر میرسد که صدای بادی که لابلای حفره ها و سنگ ها می پیچد باعث ایجاد چنین توهمی شده است. اما در هر صورت ورود شبانه به این محل ممنوع است.
برخی نیز معتقدند در پاره ای از ایام سال ، زمانیکه ماه کامل است ، آنقدر تصویر ستارگان آسمان به این محل نزدیک است که گویی دست خود را دراز کنی میتوانی ستارگان را در دست خود بگیری و به همین دلیل نیز نام این محل را دره ستارگان نامیده اند. تصور دیگری این است که احجام بلند موجود در این دره از برخورد ستاره ای با زمین شکل گرفته و نام دره ستاره افتاده نیز برگرفته از همین نام است.
نمای پایین دره ستارگان که بازدید کنندگان باید فقط از مسیر های مشخص شده تردد کنند
نمای بالا از دره ستارگان
در کل باید بگویم که در دره ستارگان دنبال چیز خاصی نگردید و درصورتیکه به مسائل زمین شناسی علاقه ای ندارید ، دیدن انرا توصیه نمیکنم. از دره ستاره ها ۹ کیلومتر پیمودیم و با عبور از روستای رمچاه ، راهی غارهای خربس یا همان زیارتگاه شاه شهید شدیم. خربس نام روستایی در ۱۵ کیلومتری غرب جزیره قشم بوده که امروزه ویران شده و جز یک گورستان چیزی از آن باقی نمانده است. در کنار گورستان کوه بلندی وجود دارد که در ارتفاع ۲۰ تا ۳۰ متری آن دهانه های غار هایی قابل مشاهده است.
برای راحتی رفت و امد اکنون پله هایی تعبیه شده که شما را تا غار میرساند. داخل که شدیم با راهرو ها و دهلیزهای فراوانی روبرو شدیم که داخل آنها تاریک بود و به یکدیگر راه داشتند. نکته جالب ، دست ساز بودن این راهرو ها در دل کوه بود. برخی میگویند که این دالان ها استودان یا همان محل نگهداری استخوان مردگان که در دین زرتشت انجام میشود بوده است و برخی اعتقاد دارند محلی بوده که بومیان برای پنهان شدن از دست دزدان دریایی زمان خود به ان پناه میبرده اند.
بر روی دیواره ها نقش هایی برجسته شده بود که کار هنرمندان سنگ تراش امروزه است.
غارهای خوربس و تصاویری که بر دل کوه نقش بسته اند ( عکس از اینترنت)
بومیان در مورد زیارتگاه شاه شهید که در بالای این مجموعه قرار دارد نیز روایت های جالبی را نقل میکنند که خیلی هم با عقل جور در نمیاید. یکی از تور لیدرها برای بازدید کنندگان تعریف میکرد که شاه شهید ، مردی بوده که در اینجا زندگی میکرده و صوت قرآن آن بسیار گوشنواز بوده است. وقتی زنان روستا جهت کشیدن آب از چاه به این محل مراجعه میکردند محو صوت دلنشین او میشدند و همین امر سبب شده بود که هر روز زنان بیشتری به بهانه کشیدن آب از چاه به این محل مراجعه کنند. مردان روستا که از این حرکت خشمگین شده بودند این قاری قرآن را میکشند و از آن به بعد مزار ایشان به زیارتگاه شاه شهید مشهور میشود.
گرمای کلافه کننده قشم به ما اجازه نداد که در این روز بیشتر به گشت و گذار بپردازیم بنابراین به روستای خودمان برگشتیم و شب را نیز به گشت و گذار در روستا گذراندیم و طبق معمول نیز سری به محل تخم گذاری لاکپشت ها زدیم.
صبح روز چهارم باز هم سمت اسکله رفتیم تا ببینیم دلفینی در دریا دیده شده است یا خیر که متاسفانه باز هم جواب منفی بود و کم کم داشتیم از دیدن دلفینها دلسرد میشدیم. برنامه ای که برای این روز ریخته بودیم بازدید از پارک کروکودیل ها و جنگل های حرا بود.
پارک کروکودیل ها در منطقه سوزا و در فاصله ۴۰ کیلومتری شهر قشم قرار دارد که امکان بازدید آن از ساعت ۸ صبح تا ۵ بعد از ظهر فراهم می باشد. منطقه سرسبزی که در کنار دریا آلاچیق و سکو نصب کرده بودند و محل خوبی برای ورزش های آبی بود. همچنین انواع غرفه های پوشاک و مواد خوردنی نیز دائر بود. حتی میتوانستید برای ناهار از یکی از همین غرفه ها ماهی تهیه کنید. ماهی ها جلوی چشمتان در پودر سوخاری خوابانده شده و سرخ میشد.
ما در مدت اقامتمان ماهی های مقوا ، طلا و مرکب را امتحان کردیم که هر سه خوب بودند. گویی مردم جنوب آشنایی قدیمی با روش طبخ ماهی دارند طوریکه هر ماهی که شما انتخاب کنید را به بهترین نحو برایتان میپزند.
بلیط پارک کروکودیل برای بزرگسالان ۷ هزار تومان و برای کودکان ۵ هزار تومان فروخته میشد. بعد از تهیه بلیط وارد مجموعه شدیم. در ورودی پارک به مناسب نوروز ، سفره هفت سین زیبایی چیده شده بود که یکی از سین های آن هم سوسمار بود.
سفره هفت سین نوروزی در پارک کروکودیل که یکی از سین ها سوسمار بود
در جلوی سفره یک حوضچه گردی وجود داشت که دو لاکپشت پوزه عقابی بسیار زیبایی در ان نگهداری میشد که لمس کردن آنها باعث ذوق و شوق فراوان ما شده بود.
لاکپشت های پوزه عقابی
در همان ابتدا با تخم های تمساح مواجه میشوید و بعد از آن قفسهایی وجود دارد که تمساح ها با سن های مختلف از کوچکترین آنها که یکساله بود تا بزرگترین کروکودیل ایران که طولی بیشتر از ۳ متر داشت قرار گرفته بودند.
بزرگترین کروکودیل ایران با طول بیش از ۳ متر
در کنار هر قفس توضیحات جالبی در مورد کروکودیل ، نحوه زندگی ، خوراک و سن وسال انها نوشته شده بود که خواندن آنها خالی از لطف نبود. من دوست داشتم که تمساح هایی با سن کمتر از یکسال را ببینم و حتی در دست بگیرم که متاسفانه کوچکترین تمساح ها یکساله بودند. تمساح های کوچکتر در مزرعه پرورش کروکودیل در جزیره هنگام نگهداری میشوند که برای اطلاعات بیشتر میتوانید از سایت آن به شرح لینک زیر استفاده کنید : http://www.noopak.com/index.html
جلوتر که رفتیم انواع حیوانات دیگری را دیدیم که در پارک نگهداری میشد نظیر طاووس ، میمون ، شتر مرغ ، جوجه تیغی ، ایگوانا و … در کل باید بگم که ارزش یکبار دیدن را داشت و ما از دیدن این پارک لذت بردیم.
در محوطه بیرون پارک یک نان محلی به نام تموشی درست میشد که کنجکاوان بسیاری را به خود جلب کرده بود. خمیر نان روی یک سطح داغ پهن میشد و روی آن تخم مرغ و پنیر میریختند و به همراه ادویه های مخصوصی میپختند. از سر کنجکاوی خریداری کردیم که از قضا بسیار هم مزه داد.
در حال درست کردن نان محلی به نام تموشی
پس از خوردن یک فالوده در هوای گرم قشم جهت ادای نماز و صرف ناهار به روستا برگشتیم تا عصر هنگام به جنگل های دریایی حرا برویم. جنگل های دریایی حرا یا مانگرو در منطقه وسیعی بین جزیره قشم و استان هرمزگان قرار گرفته اند که از چندین مسیر قابل دسترسی است.
نقشه منطقه حفاظت شده جنگل های دریایی حرا
حرا به درختانی با اندازه ۳ تا ۶ متر گفته میشود که قادر به زندگی در آب های شور بوده و ریشه هایشان به صورت عمودی از آب بیرون می آید. ریشه این درختان همانند یک دستگاه تصویه آب شیرین کن عمل میکند. یعنی آب شور دریا را میگیرد ، بخش شیرین آن را جذب و نمک آن را دفع میکند. این جنگل ها منطقه مناسبی برای مهاجرت پرندگان مهاجری نظیر حواصیل است. هنگام مد دریا آب بالا امده و بخش اعظمی از این درختان زیر آب میرود و امکان گشت و گذار بهتری داخل خورهای حرا را فراهم می آورد. یکی از بهترین اسکله ها جهت بازدید از جنگل های حرا اسکله سهیلی است.
ما ساعت ۴ بعد از ظهر را جهت بازدید انتخاب کردیم که آب در مد کامل بود. در اسکله انواع فروشگاههای مختلف صنایع دستی وجود داشت. ماهی و کوسه های خشک شده تزئینی ، انواع زیور آلات نظیر گوشوار ه و دستبند و … که با صدف درست شده بودند ، روغن کوسه ، لنچ های چوبی دکوری و … بخشی از مواردی بود که در این غرفه ها فروخته میشد. وجود رستورانی که خدمات اینترنت وای فای هم ارائه میکرد نیز در نوع خود جالب و برای ما که مدت زیادی از اینترنت دور بودیم غنیمت بزرگی بود.
بخشی نیز مخصوص اجاره قایق های موتوری بود. اجاره هر قایق برای مدت نیم ساعت ۷۰ هزار تومان هزینه داشت. برای ما که ۵ نفر بودیم کاملاً به صرفه بود اما آنهایی که فقط دو نفر بودند به دنبال همسفری میگشتند تا پول قایق را باهم سهیم شوند.
قایقی کرایه کردیم و به دل جنگل های حرا زدیم.
قایق سواری در جنگل ها حرا
متاسفانه باز هم به دلیل وجود تعداد زیاد بازدید کنندگان ، حیوانات فراری شده بودند. ما نه حواصیل دیدیم و نه گل خورک. فقط توانستیم از منظره لذت ببریم. ناخدا نیز سعی میکرد که زیاد به ریشه های گیاهان نزدیک نشود که البته با اصرار ما کاملاً نزدیک درختان حرا شدیم و ریشه های آنرا از نزدیک دیدیم.
مناظر پیش رو در جنگل های حرا
پیشنهاد میکنم که در نوروز از قایق ها استفاده نکنید ، چون تمام لذت گشت و گذار داخل جنگل های حرا به دیدن پرندگان مهاجر است که در این ایام امکان پذیر نیست. نزدیک غروب که شد کم کم بساط قایق سواری جمع شد. قایق های موتوری به جای جابجایی مسافران شروع به انجام حرکات نمایشی می کردند. حتی یک قایق مسافر هم داشت. چندین پسر نوجوان که قایقران را تحریک به تند رفتن میکردندو قایقران سعی در ترساندن انها با انجام حرکات نمایشی داشت ولی از رو نمیرفتند.
خطرناکترین صحنه هم ، پسر قایقرانی بود که قایق را به حالت ۹۰ درجه در آورده و با سرعت هر چه تمام روی اب حرکت میکرد که باعث تعجب و حیرت بسیار زیاد ما شده بود. هر لحظه توقع داشتم که قایق از پشت برگردد. آن شب از این دست حرکات نمایشی زیاد دیدیم.
در حال گشت زدن در اسکله و تماشای غرفه ها بودیم که ناگهان صدایی من را به خود جلب کرد. گروهی از مردم بومی بودند که روز پنجشنبه را غنیمت دانسته و شروع به اجرای برنامه محلی برای مسافران کردند. خوشحالی را کاملاً میشد در چهره شان هنگام اجرای برنامه دید. موسیقی و رقص محلی حسابی حال همه مسافران از جمله ما را جا آورد. به خصوص وقتی که اهنگ های بندری حسابی شاد زده میشد.
اجرای مراسم شاد محلی توسط بومیان قشم
با فرارسیدن غروب ، فلاکس چای را آوردیم تا بار دیگر نظاره گر غروب افتاب قشم ، این بار در کنار جنگل های حرا باشیم.
اسکله سهیلی – غروب آفتاب جنگل های حرا
بچه شتر سفید رنگ بسیار زیبایی کنار اسکله بود که من عاشقش شده بودم. حدود بیست دقیقه ای نوازشش میکردم و با ساربان گپ میزدیم. او به من توضیح داد که یکی دو نفر هستند که مسئولیت غذا دادن به کل شترهای جزیره را عهده دار میشوند و هر روز شترهای آنها را جهت خوردن غذا به صحرا میبرند و به ازای این کار مبلغ کمی از صاحبان شترها دریافت میکند.
جالب اینجاست که هر کس شترهای خود را میشناسد. موهای یال شتر آنقدر چقر شده بود که وقتی نوازشش میکردم به همان شکل حالت میگرفت. کلی مدل جدید مو را برایش امتحان کردم و کلی خندیدیم. روزهای بعد متوجه شدیم که در این ایام رئیس جمهور جناب آقای روحانی هم به قشم امده بودند و داخل جنگل های حرا با قایق موتوری به گشت و گذار پرداخته بودند که من عکس ایشان را هم داخل گوشی یکی از محلی ها دیدم.
در خیابان های تاریک جزیره قشم در حالیکه دستهایم بواسطه ناز و نوازش کردن شتر به شدت بو گرفته بود و آنها را مثل خرچنگ تا خود خانه جلوی خود نگه داشته بودم ، به روستای شیب دراز برگشتیم و بدین گونه روز چهارم اقامت ما در قشم هم به پایان رسید.
صبح روز پنجم بعد از اینکه برای چندمین بار متوالی از حضور دلفینها نا امید شدیم ، تصمیم گرفتیم تا امروز را به بازدید از تنگه چاهکوه و غار نمکدان اختصاص دهیم. این دو جاذبه گردشگری جز دورترین نقاط جزیره می باشند. تنگه چاهکوه در ۷۰ کیلومتری شهر قشم و غار نمکدان در فاصله ۹۰ کیلومتری آن قرار دارد و کمتر مسافری را میتوانید پیدا کنید که سراغی از این اماکن بگیرد. کرایه تاکسی در قشم گران است و رفت و امد به نتگه چاهکوه و غار نمکی که هر دو در غرب جزیره قرار دارند میتواند بسیار هزینه بر باشد. لذا در صورتیکه ماشین خودتان را به همراه ندارید ، نروید بهتر است یا اگر هم میروید باید زیاد هزینه کنید.
اولین مقصد تنگه چاهکوه بود. این تنگه که یکی از عجایب هفتگانه قشم هم به شمار میرود ، در روستای چاهو شرقی قرار داشته و حاصل فرسایش سنگ های رسوبی زمین است. علت نام گذاری تنگه چاهکوه به این نام ، وجود چاه هایی است که برای ذخیره آب باران در ابتدای تنگه توسط اهالی روستا حفر شده است.
وقتی به تنگه رسیدیم حدود ۴-۵ ماشین در پارکینگ پارک کرده بودند. در کل آمار بازدید از این جاذبه زیبا در ایام نوروز ۴۶۰۰۰ نفر گزارش شده است که نسبت به دره ستارگان که جاذبه کمتری هم دارد عدد خیلی پایین تری می باشد. در قسمت ورودی یک راهنما با ما همراه شد تا در طول مسیری که حدود ۲۰ دقیقه تا تنگه طول میکشید توضیحات لازم را ارائه کند. هوای به شدت گرم و آفتاب سوزنده، لزوم استفاده از کلاه لبه دار را ضروری میکرد.
وقتی به تنگه رسیدیم با منظره زیبایی روبرو شدیم. هنر معماری باد و آب به کمک فرسایش ، منظره بدیعی را خلق کرده بودند که عکس ها قادر به بازگویی آن نیستند. در ورودی تنگه همان چاههایی که پیش تر ذکر شد در یک ردیف و پشت سر هم قرار داشتند که خود من از یکی از آنها آب کشیدم و از آن نیز خوردم.زلال نبود اما خوردن آن هم مشکلی بوجود نمی آورد. روی تمام دیوارهای تنگه اثری از فرسایش را میشد مشاهده کرد. سوراخ سوراخ های روی دیواره ها که به شکل دایره و بیضی و … بودند و سطوح لایه لایه ، همه بر اثر فرسایش آب و وزیدن باد داخل آنها به این شکل در امده بودند.
سمت راست تنگه اثری از شمایل یک پیرمرد و سمت چپ، شمایل یک پیرزن بر روی دیوار نقش بسته بود که با توضیح لیدر و بعد از دقت فراوان متوجه آن شدیم که خیلی جالب بود.
شمایل پیرمرد در سمت راست و پیرزن در سمت چپ – چاههای آب
کمی جلوتر به تنگه ای زیباتر رسیدیم. درست در وسط تنگه شکاف عمیقی ایجاد شده بود و سرتاسر دیواره های کنار این شکاف پر شده بود از اشکال منظمی که باز هم هنر آب و باد آنها را به این شکل در آورده بود.
و اما تنگه یک نگهبان عصبانی هم داشت که از حضور مهمانان ناخوانده در تنگه احساس ناراحتی میکرد.
وارد تنگه شدیم و بعد از اینکه دقایقی جلو رفتیم به جایی رسیدیم که برای جلوتر رفتن باید دست به صخره میشدیم و عبور بسیار دشوار میشد که تصمیم گرفتیم برگردیم. در برگشت باز هم نگهبان تنگه را دیدیم. البته این بار از زاویه مخالف. این بار نگهبان تنگه نه تنها عصبانی نبود بلکه از رفتن ما بسیار خوشحال شده بود
شنیده ام که بعد از تنگه یک دشت وجود دارد و در صورتیکه دست به صخره تان خوب است میشود تنگه را تا انتها نیز بروید.
بعد از بازدید از تنگه راه غار نمکدان را در پیش گرفتیم. بر روی نقشه مسیری مستقیم از اسکله سلخ تا غار نمکدان وجود دارد که مسافت را بسیار کوتاهتر میکند. اما توجه کنید که هرگز این مسیر را در پیش نگیرید چون این مسیر ضمن آنکه کلاً شوسه است ، فقط برای ماشین های خاصی نظیر نیسان و … قابل تردد است. لذا برای رفتن به غار نمکدان باید از اسکله طبل به اسکله باسعیدو حرکت کنید. در اواخر مسیر جاده فرعی ای که سمت چپ وجود دارد و دارای تابلوی راهنما یی با عنوان ” غار نمکدان” نیز میباشد شما را به سمت جنوب جزیره هدایت میکند. تا اینجای مسیر جاده آسفالته و بسیار خوب است اما از اینجا به بعد راه شوسه میشود و حدود ۱۰ کیلومتر را باید در جاده ای بسیار خراب طی کنید.
وجود تابلوهایی که مسئولیت ادامه مسیر را بر عهده مسافر میگذارد کمی به ما استرس داد. اما ترس به دل راه ندهید چون غار بسیار زیبایی برای شما انتظار میکشد. در طول مسیر، ساحل دست نخورده و بسیار بکر و فوق العاده تمیز قسمت جنوب غربی جزیره بسیار خود نمایی میکرد طوریکه محو تماشای آن بودم که ناگهان متوجه شدم در دوردست چیزی داخل آب دریا می بینم. بیشتر که دقت کردم دسته بزرگی از دلفینها را دیدم که داشتند داخل دریا شنا میکردن. همانطور که حدس زده بودم دلفینها به علت ازدحام مسافران نوروزی از زادگاه خود دور شده و به این منطقه دوردست از جزیره پناه برده بودند.
دیدن دلفینها بعد ۶ روز ناکامی انقدر هیجان در من ایجاد کرد که از ماشین بیرون پریده و تا دریا با ذوق و شوق فراوان دویدم. اگر چه از ما دور بودند اما دیدن آنها در حالیکه از آب بیرون میپریدند حال و هوای همه ما را عوض کرد و بسیار خرسند بودیم از اینکه ما تنها مسافرانی بودیم که در این ایام توانسته بودند بالاخره محل دلفین ها را پیدا کنند.
بعد از اینکه به غار نمکی رسیدیم باز هم جز چند ماشین کس دیگری آنجا نبود. تابلوی راهنمای غار خطر سقوط بخش هایی از غار را به خاطر نمکی بودن آن گوشزد میکرد . نقشه ای از غار نیز وجود داشت که البته بیشتر به درد غارنوردان حرفه ای و یا کسب اطلاعات بیشتر برای افراد معمولی میخورد.
نقشه غار نمکدان قشم
محوطه جلوی غار کاملاً توسط لودر گود برداری شده بود. سال قبل به خاطر همین کار سازمان میراث جهانی این غار را که بزرگترین غار نمکی شناخته شده در جهان با طول بیش از ۶ کیلومتر نیز می باشد از فهرست یونسکو خارج کرد که سبب اخراج شهردار قشم نیز شد. دلیل این کار هم ایجاد ساز و کار مناسبی برای سهولت دسترسی مسافران ذکر شده بود که اصلاً منطقی به نظر نمیرسید.
برای ورود به غار نیاز به هدلامپ یا چراغ قوه قوی از ضروریات است چون داخل غار کاملاً تاریک می باشد. از همان ورودی غار میشد تشخیص داد که داخل چقدر زیبا باید باشد.
ورودی غار
شاید برای شما هم تصویر ادویه هایی که به صورت لایه لایه روی هم ریخته شده و در بازارهای مشهد و شاه عبدالعظیم فروخته میشود آشنا باشد. تمام دیواره های غار به همین شکل به صورت لایه های رنگی بر روی یکدیگر قرار داشت که زیبایی خیره کننده ای به آن داده بود.
لایه های رنگارنگ دیواره های غار
به کمک هد لامپ و چراغ قوه ای که با خود داشتیم میتوانستیم دیوار ه های کاملاً پوشیده از نمک را ببینیم. همچنین در برخی از معابر در کف غار آب وجود داشت که بواسطه نمک زیادی که داخل آن بود کاملاً اشباع شده بود.
دیواره های پوشیده از نمک
متاسفانه بخش کمی از غار به صورت عادی قابل پیمایش است و بعد از نیم ساعت به جایی میرسید که دریاچه کوچکی از نمک تشکیل شده و دیواره غار تا حدی پایین آمده است که برای پیمایش غار نیاز به پامرغی و سینه خیز رفتن است. لذا به همین قدر اکتفا کردیم اما واقعاً دلم میخواست شرایطی مهیا میشد تا میتوانستم بیشتر ادامه دهم.
هر چه قدر از زیبایی این غار بگویم کم گفته ام. مسیر طولانی به دیدن این غار زیبا می ارزید و آن را شدیداً به همه دوستداران طبیعت توصیه میکنم. بعد از خروج از غار نیز کریستال های نمک فراوانی دیدیم که واقعاً زیبا بودند.
کریستال های نمک
در راه بازگشت از غار نمکی در حالی که از بیابانی داغ عبور میکردیم ، استخوانهای حیوانی را دیدیم که گویی کسی آنها را به طور منظم روی زمین چیده بود.
با دیدن این استخوان ها فضای شوخی و خنده باز شد. به بقیه میگفتم اگر در این بیابان بی آب و علف و دورافتاده پنچر شویم سرنوشتمان همین میشود که میبینید. شب برای شام به ساحل روستای شیب دراز رفتیم. جایی که چند آلاچیق ساده بود و مردی که انواع ماهی را جلویتان کباب میکرد از ما دعوت کرد تا برای شام ماهی بخوریم. ماهی را خیلی آرام میپخت و برای پختنش هیچ عجله ای نداشت. نتیجه هم که دیگر کاملاً معلوم است. با قیمت ناچیز ۱۵ هزار تومان ماهی طلا خوردیم آنهم در کنار دریا و زیر نور ستارگان.
و اما روز ششم. در طول این مدتی که در جزیره اقامت داشتیم همواره وقتی به سمت شرق جزیره میرفتیم بوی بسیار بدی حوالی محلی به نام مسن به مشاممان میرسید. برنامه صبح امروز بازدید از زیستگاه فلامینگوها بود که بین مسن و سوزا قرار دارد. فلامینگوهایی که همین چند روز پیش تعدادی از آنها را در آسمان دیده بودیم که تجربه واقعاً دلچسبی بود. . آن طور که همگی در یک ردیف در حال پرواز بودند آن هم با آن بدنهای کشیده و رنگ صورتی خوشرنگشان.
وقتی به مسن رسیدیم صبح زود بود و باز هم آن بوی بد میامد. از همه اصرار که برگردیم و از من اصرار که تا فلامینگو نبینم برنمیگردم. از ماشین پیاده شدم و خبری از فلامینگو نبود اما پرنده های دیگری آن هم به تعداد بسیار زیاد در ساحل بودند که منظره بسیار قشنگی را بوجود آورده بودند.
پرنده های ساحل مسن
عکس برداری من از این پرنده ها در حالی صورت میگرفت که بقیه حتی از ماشین هم پیاده نشدند و داخل ماشین هم جلوی بینی خود را گرفته بودند. کمی ان طرفتر زمین کاملاً سیاه بود و مرغان ماهیخوار بالا سر آن مداوم در حال دور زدن بودند. از روی کنجکاوی جلو رفتم و نمیدانستم که این کنجکاوی کشف بزرگی را در پی خواهد داشت. تعداد قابل توجهی از ماهی های ریز و سیاه رنگ در وسعت بسیار زیادی روی زمین پهن شده بودند. بالاخره فهمیدم که این بو از کجا می آید.
از مرد جوانی که در کنار ماهی ها ایستاده بود پرسیدم که دلیل این کار چیست. گفت که این ماهی های کوچک که ناخواسته داخل تور صیادان گیر افتاده اند را اینجا پهن میکنند تا ظرف ۳-۴ روز زیر آفتاب کاملاً خشک شوند . سپس آنها را پودر کرده و به عنوان کود استفاده میکنند.
ماهی هایی که جهت تبدیل به کود ، زیر نور آفتاب خشک میشدند
در حقیقت سفره بزرگی از مااهی پهن بود که ضیافتی فراموش نشدنی را برای مرغان ماهیخوار فراهم کرده بود. اگر چه آنروز فلامینگویی ندیدم اما خوشحال از فهمیدن موضوع به ماشین برگشتم تا به سمت روستا برگردیم و آخرین شانس خود را برای دیدن دلفین ها امتحان کنیم.
وقتی به اسکله روستای شیب دراز رسیدیم از مسافرینی که از قایق های موتوری پیاده میشدند پرسیدیم که آیا دلفین دیده اند یا نه؟ این بار جواب بله بود. بعد از ۶ روز پیگیری هر روزه بالاخره دلفین ها با مردم آشتی کرده بودند و با کم شدن مسافران نوروزی در روزهای آخر به محل اقامت خود برگشته بودند.
معطل نکردیم و بلیط ۱۲۰۰۰ تومانی را خریداری کرده و سوار بر قایق موتوری دل به دریا زدیم. دلفینها هنوز از محل اصلی خود دور بودند و به همین خاطر مسافت بسیار زیادی را با قایق موتوری طی کردیم تا بالاخره توانستیم دلفین ها را داخل دریا ببینیم. وقتی بهشان رسیدیم ناخدا موتور قایق را خاموش کرد تا صدای موتور انها را اذیت نکنند. دسته های چند تایی از دلفین های بازیگوش از آب بیرون می آمدند و به زیر آب میرفتند و دقیقاً جلوی چشم ما در حال شنا بودند.
صدای بلندی که به واسطه نفس گرفتنشان از خود تولید میکردند مثل فوت کردن آب زیر دوش حمام بود. این موجودات بسیا دوست داشتنی بودند و هر از گاهی از زیر قایق عبور میکردند . یکبار هم یکی از آنها کاملاً از آب بیرون پرید و پرش بلندی انجام داد. مردم هم همه به وجد امده بودند و هر کسی مشغول عکاسی و فیلم برداری بود.
دلفین های آزاد در حد فاصل قشم و جزیره هنگام
دیدن دلفین ها بهترین بخش از سفرمان بود که اگرچه در آخرین فرصت اتفاق افتاد اما تجربه ای واقعاً فراموش نشدنی را برایمان رقم زد. بعد از دیدن دلفین ها جهت اخرین شنا در دریا راه ساحل کنار اسکله کندالو را در پیش گرفتیم. در بین راه با ترافیک مواجه شدیم. علت ترافیک وجود یک گله شتر بود که از صحرا داخل خیابان آمده بودند.
گله شترهایی که مشغول غذا خوردن داخل صحرا بودند
دقایقی نگذشت که خیابان پر از شتر شد و یکی از انها سمت ماشین ما آمد و سعی کرد سر خود را از پنجره ماشین به داخل بیاورد که با عکس العمل سریع همسرم موفق نشد.
شتری که قصد فضولی داخل ماشین ما را داشت
به ساحل که رسیدیم دل را به دریا زدیم. دقایقی بعد از اینکه وارد دریا شده بودیم ناگهان یک سفره ماهی به پای همسرم برخورد کرد. سفره ماهی ها بسیار خطرناک هستند و در صورتیکه پای خود را روی انها بگذارید حتماً سم خود را به بدن شما وارد میکنند. یکی از محلی ها میگفت دردی که بواسطه زهر سفره ماهی وارد میشود چند برابر درد تیر خوردن است. جالب اینجاست که دوتا سفره ماهی هم من دیدم که کاملاً به رنگ کف دریا بودند. همسرم که فرار را بر قرار ترجیح داد اما من ریسک کردم و در دریا ماندم و خدا رو شکر اتفاقی نیفتاد. توصیه میکنم حتماً در پلاژ شنا کنید تا مثل ما با سفره ماهی مواجه نشوید.
برای ناهار از رستوران داخل رستوران ماهی مقوا و مرکب ماهی سفارش دادیم که ماهی مقوا خوب بود اما ماهی مرکب هیچ طعم خاصی از نظر من نداشت. قیمت ها هم که حدود ۲۰ هزار تومان به ازای هر پرس بود. برای غروب تصمیم گرفتیم که از خلیج لاکپشت ها دیدن کنیم. پیدا کردن این مکان سخت بود چون هیچ نشانه یا تابلویی برای آن وجود نداشت. اما از آنجا که خواستن توانستن است موفق شدیم آنرا پیدا کنیم. جایی بین سوزا و برکه خلف یک خیابان به نام ریگو وجود دارد. دقیقاً روبروی این خیابان یک تپه بلندی است که فرو رفتگی بزرگی در سمت چپ آن قرار دارد که در حقیقت همان ساحل دریاست. وقتی از این تپه بالا بروید یک ساحل کاملاً صخره ای زیر پای شما قرار دارد که از آنجا به راحتی میشود لاکپشت هایی که برای نفس گرفتن یا استراحت به خصوص هنگام غروب بر روی آب می آیند را تماشا کنید.
جایی که هر کسی از ان اطلاع ندارد اما شدیداً توصیه میکنم آنرا ببینید. برای ما که خیلی جالب بود و هر چند دقیقه یکبار یک نفرمان انگشت اشاره به سمت دریا دراز میکرد و لاکپشتی را که پیدا کرده بود به بقیه نشان میداد.
ضمن آنکه غروب این منطقه نیز بسیار تماشایی بود.
غروب افتاب در خلیج لاک پشت ها
و اما روز آخر. آخرین روز از سفرمان به خرید از بازارهای درگهان و گشت و گذار در ساحل روستا گذشت. از آنجا که قیمت خرید اجناس مخصوصاً پوشاک در درگهان از قشم پایین تر است مستقیماً به درگهان رفتیم تا خرید کنیم. از بین بازارهای قشم بازار ستاره و از بین بازارهای درگهان دو دلفین بهترین ها بودند که اجناس لوکس تر و با کیفیت تری ارائه میکردند. در کل قیمت ها تفاوت فاحشی نداشت و توصیه میکنم وقت ارزشمندی که باید صرف دیدن این همه جاذبه طبیعی شود به خرید کردن نگذارید.
روز آخر سفر واقعاً دل کندن سخت بود و این یک هفته مثل برق و باد برایمان گذشت. مسیر برگشت را با یک توقف شبانه در یزد به پایان رساندیم و یکی از خوشایندترین تجربیات سفر این چند سال اخیر برایمان رقم خورد. امیدوارم با درج این سفرنامه توانسته باشم کمک کوچکی به شناساندن جاذبه های کمتر شناخته شده قشم و نحوه برنامه ریزی سفر برای همه عزیزانی که قصد عزیمت به جزیره عجایب هفتگانه را دارند داشته باشم.
و در آخر نکات کلی سفر
هزینه سفر حدود ۴ میلیون تومان شد که اهم هزینه های سفر ما برای ۵ نفر به شرح زیر بود :
هزینه بنزین – حدود ۳۰۰،۰۰۰ تومان
اقامت در یزد ( رفت و برگشت ) – ۲۵،۰۰۰ تومان
ورودی باغ دولت آباد یزد ( ۵ نفر) – ۱۵،۰۰۰ تومان
اقامت در کویر بافق – ۵۰،۰۰۰ تومان
اقامت در بندرعباس ( دو شب ) – ۵۰۰،۰۰۰ تومان
استخر آب گرم گنو ( ۲ بلیط معمولی+۲ بلیط وی آی پی) – ۴۸،۰۰۰ تومان
اقامت در قشم ( ۶ شب ) – ۸۰۰،۰۰۰ تومان
قایق موتوری جهت بازدید از دلفینها ( ۲ مرتبه ) – ۱۲۰،۰۰۰ تومان
قایق موتوری جهت بازدید از جنگل های حرا – هر قایق ۷۰،۰۰۰ تومان
ورودی دره ستاره ها ( ۵ نفر ) – ۱۰،۰۰۰ تومان
ورودی پارک کروکودیل ها ( ۵ نفر ) – ۳۵،۰۰۰ تومان
خورد و خوراک – ۱،۵۰۰،۰۰۰ تومان
لندینگ کرافت –۶۰،۰۰۰ تومان
خرید – ۴۰۰،۰۰۰ تومان
برنامه ریزی کلی سفر
روز اول- حرکت به سمت یزد از تهران- اقامت در مدرسه
روز دوم- روستای چهار هزار ساله خرانق – زیارتگاه چک چکو – کاروانسرای شاه عباسی میبد- میداان امیر چخماق – زورخانه و آب انبار صاحب الزمان
روز سوم – باغ دولت آباد یزد – حرکت به سمت بافق – اقامت در کمپ شهید برزگری بافق -پیاده روی روی رمل های شنی – دیوار مرگ-شب نشینی دور آتش
روز چهارم – حرکت به سمت بندرعباس – اقامت در هتل کوثر- ساحل خلیج همیشه فارس
روز پنجم – مجموعه آب گرم گنو – خرید از بازار سیتی سنتر
روز ششم – حرکت به سمت بندر پل و انتقال ماشین با لندینگ کرافت به جزیره – ساحل روستای شیب دراز – منطقه حفاظت شده لاک پشت های پوزه عقابی
روز هفتم – قایق سواری تا جزیره هنگام – شنا در خلیج فارس – چاههای طلا- قلعه نادری – غروب افتاب شهر لافت
روز هشتم – جزایر ناز – دره ستاره ها – غارهای خربس
روز نهم – پارک کروکودیل ها – قایق سواری در جنگل های حرا – دیدن رقص محلی
روز دهم – تنگه چاهکوه – غار نمکی
روز یازدهم – زیستگاه فلامینگوها – دیدن دلفین های آزاد داخل دریا – شنا در اسکله کندالو – شترهای آزاد – خلیج لاک پشتها
روز دوازدهم – خرید از بازارهای قشم و درگهان – ساحل روستای شیب دراز
روز سیزدهم – بازگشت از قشم به یزد و اقامت در مدرسه
روز چهاردهم – بازگشت از یزد به تهران
نویسنده: محمد قربان خان
سه شنبه، ۱۷ آذر ۹۴ ساعت ۱۶:۰۸
توسط لست سکند
کلمات کلیدی:قشم,شهر قشم,جزیره قشم,سفربه قشم,سفرنامه قشم