سفرنامه کشور های آسیایی

مجله تصویری از سفر ایرانیان به کشورهای آسیایی

باز باران

باز باران چرخ سفر این بار طوری چرخید که برنامه اولین سفر به جنوب شرق آسیا با کمی تغییر دوباره اجرا شود. همان کشورهای مسیر اما کمی متفاوت… در سنگاپور بعد از هفت سال دوباره رسیدم به منظره پست قبلی و باز هم در هوای بارانی… عکس قبلی را از …

بیشتر بخوانید »

تلخ و شیرین یک پایتخت (آخرین قسمت سفرنامه ازبکستان)

تلخ و شیرین یک پایتخت (آخرین قسمت سفرنامه ازبکستان)  نزدیک چهار ساعت طول کشید تا قطار، فاصله سمرقند به تاشکند را بپیماید. سمرقند از سال ۱۹۲۴ به مدت شش سال پایتخت ازبکستان بود تا در سال ۱۹۳۰ تاشکند جایگزین آن شد. تاشکند یعنی شهر سنگی؛ نام قدیم آن چاچ بوده …

بیشتر بخوانید »

رنگ بودا

رنگ بودا  سفرنامه اندونزی قصه این سفر را یک عکس نوشت؛ یا شاید هم عکاس آن عکس… نه نام عکاس را به خاطر دارم و نه ملیتش را؛ تنها چیزی که بر لوح ضمیرم نشست، تندیس‌های سنگی بودا و زیبایی معصومانه سنگ‌های معبدی بود که در تصویر دیده می‌شد. یک …

بیشتر بخوانید »

سفرنامه خجند (بخش اول تاجیکستان)

یادش بخیر… دوره‌ی پیش دانشگاهی را می‌گویم! شیطنت‌های آخر کلاس، زیر سر ما شش نفر بود… من و شیرین و شکوفه، نفیسه و عذرا و شهره… شهره خجندی! آن موقع نمی‌دانستم خجند کجاست؛ در واقع حدس می‌زدم شهری از خراسان باشد. فکرش را نمی‌کردم از ما نباشد! این جا نباشد! …

بیشتر بخوانید »

سفر به بردیا – قسمت سوم: قبیله‌ی تاروها | کشور نپال

همه‌ی اون اتفاقات افتاد که من برسم به این نقطه که فلورین دستم رو بگیره و با هم بریم به یکی از بی‌نظیرترین تجربه‌های زندگیم: زندگی با یکی از بدوی‌ترین قبایل نپال، قبلیه‌ی تاروها. از اون هتلی که توش موندم تا محل زندگی تاروها چیزی حدود سه ساعت از بین جنگل راه …

بیشتر بخوانید »

سفر به بردیا – قسمت دوم | کشور نپال

با بد شانسی و داستانی که تا رسیدن به بردیا سرم اومد مدام یه فکر روانم رو می‌خورد: «آخه آبت نبود، نونت نبود، بردیا رفتنت چی بود؟ الان راحت واسه خودت تو کاتماندو تو مهد تمدن نشسته بودیا. ببین چطور خودت رو آواره کردی» ور غرغروی خسته‌م بعد از بیست و هشت …

بیشتر بخوانید »

سفر به بردیا – قسمت اول | کشور نپال

حتمن با دیدن تیتر این مطلب با خودت میگی: بردیا مگه اسم شخص نیست؟ حالا این دختره داره میگه اسم یه جایی تو دنیا بردیاست؟ درست شنیدی. بیاین امروز باهم بریم به یکی از وحشی‌ترین و بی‌نظیرترین مناطق دنیا! تو هاستل کاتماندو که بودم، هر تازه واردی از در میومد تو …

بیشتر بخوانید »

کاتماندو | شهری خاکی با پرچم‌های رنگی

با دیدن یا شنیدن اسم کاتماندو، پایتخت کشور نپال، اولین چیزی که به ذهنم میرسه اینه: چگالی! بسکه همه چی به نظرم خیلی متراکم تو یه جای کوچیک جمع شده. رنگ، بو، فرهنگ، مناظر عجیب غریب و شلوغی بی‌اندازه‌ی موتور و ماشین و فرهنگ متفاوت مردم. همه‌ی اینا تو یه فضای خاکی از …

بیشتر بخوانید »

یک دیوانگی تمام عیار | تجربه‌ی سفر با موتور در نپال

حتمن هلن کلر رو می‌شناسی. همون نویسنده‌ی آمریکایی معروف اما نابینا و ناشنوایی که گفته: «زندگی یا یه ماجراجویی جسورانه‌ست یا هیچی نیست».خب راستش رو بخوای زندگی من هم هرروز یه ماجراجویی جسورانه نیست اما تجربه‌ی پونصد کیلومتر سفر با موتور تو جاده‌های نپال یکی از اون کاراییه که احتمالن …

بیشتر بخوانید »

بمبئی: شلوغی دل‌چسب

بمبئی شهر قشنگی بود. قشنگ؟ شهر باحالی بود. باحال؟ اصلاً مگه باحال و قشنگ از دید من و شما یکیه؟ میگن یه سفرنامه‌ی خوب اونیه که شما توش از کلمه‌های خفن و باحال و هیجان‌انگیز استفاده نکنید. به جاش انقدر خوب هرچی که دیدید و تجربه کردید رو توصیف کنید …

بیشتر بخوانید »